آشنایی با نظام و تکنیک های ویژه در آموزش و پرورش کودکان کم توان ذهنی
برای به دست آوردن یک تصویر روشن از اینکه در گذشته متخصصان و علمای تعلیم و تربیت چه روشهایی را در آموزش و پرورش کودکان عقبمانده ذهنی به کار میبردند، فشردهای از روشها و تئوری هایی را که در طول قرن نوزدهم و اول قرن بیستم حدود یکصد سال استفاده میشده است ارائه میدهیم. میتوان گفت که آموزش و پرورش افراد دارای نقص ذهنی از حدود سال 1800 میلادی با کارهای ایتارد، سگوین ادوارد، مونتوسوری و دکرولی، که همه حرفه پزشکی داشتند آغاز شد. اتیارد، برنامه آموزشی و تربیتی فشردهای را در آموزش ویکتور ؛پسر وحشی آویرون آغاز کرد تا به جهان نشان دهد که یک کودک کانا، میتواند به وسیله تربیت حواس آموزش ببیند. نامبرده به مدت پنج سال در آموزش ویکتور، کوشید اگر چه سرانجام اعلام کرد که در آزمایش با شکست مواجه شده است اما کتابی که او منتشر کرد و به نام پسر وحشی آویرون؛ نامگذاری شد، در تاریخ آموزش و پرورش افراد دارای نقص ذهنی کتابی با ارزش محسوب میشود.
ادوارد سگوین، تحت نظر استادش ایتارد تمام عمر خود را به تربیت و درمان کودکان دارای نقص ذهنی اختصاص داد تئوری آموزش سگوین ، بر اساس فرضیه فیزیولوژیکی اعصاب پایهگذاری میشد به عقیده سگوین روش فیزیولوژیک تعلیم و تربیت شامل اصلاح و تقویت اندامها از طریق کنشهای حرکتی، درکی ؛گیرنده؛ انعکاس و خودبخودی کودک میباشد. وی اعتقاد داشت که فعالیتهایی را باید انجام داد که نیازها، تمایلات و استعدادهای کودک را ارضاء کند. معتقد بود که تمرینها باید از فعالیتهای روزانه و بازیهایی که بین تمام کودکان معمول است گرفته شود. تمرینها باید آسان باشد و هماهنگ با تمام کنشهای حرکتی و صوتی طرحریزی شود. تا هر قسمت از بدن را که ضعیف است یا پرورش صحیح نیافته است رشد دهند.
دکتر ساماریا مونته سوری ، پس از مطالعه کار ایتارد و به ویژه سگوین، چنین نتیجه گرفت که مسئله آموزشی است نه پزشکی. وی به پیروی از این نظریه مدرسه درمانی را برای افراد نقص ذهنی تأسیس کرد. مونته سوری با وسایل آموزشی که خود ساخته بود و از آنها استفاده کرد، به ویژه در قالب بازی توانست تعدادی دانشآموز عقبمانده ذهنی را طوری آموزش دهد که بتوانند به خوبی بخوانند و بنویسند. مونته سوری، علاوه بر تمرینهایی که به وسیله لوازمی چون تاب، پله چوبی، سکوی چوبی برای پرشهای طول و نردبان طنابی انجام میداد از ژیمناستیک نیز در قالب تمرینهای هدایت شده و بازیهای آزاد بدون لوازم استفاده میکرد. در بازیهای آزاد توپ، حلقههای بزرگ پلاستیکی ؛هولا هوپ و بادبادک را برای کودکان به کار میبرد.
دکودر ،نیز مانند اسلافش، بر تربیت فرآیند توجه و حواس کودک عقبمانده ذهنی تاکید داشت، به این ترتیب که یک رشته بازیها و تمرینهایی را به وجود آورد که حواس و حس عضلانی، را تقویت میکرد. او معتقد بود که به وسیله بازی و تمرین ؛چه رسمی و چه غیر رسمی باید قسمتی از برنامه کودک دارای نقص ذهنی را تشکیل داد زیرا این کودکان از نظر قوه ادراک و توجه دچار کمبودند. برای مثال: در تربیت بینایی سعیاش بر این بود که در کودک، قوهای را پرورش دهد که او بتواند بطور دقیق، شکل، اندازه و موقعیت مکانی جهت را تشخیص دهد و برای این کار و منظور کودک را وادار به بازیهایی نظیر لوتوی رنگی میکرد، در این بازی کودک باید اشکالی را که رنگهای مختلفی داشتند، روی تصویرهایی میگذاشت که دارای همان رنگ و شکل بودند. این بازی نوعی تشخیص شکل و رنگ بود. بسیاری از بازیهایی را که به کار میبرد مورد علاقه کودکان بودند. این بازیها عبارت بودند از بستن چشم یک کودک و خواستن از دیگران که نام او را ببرند و ببینند که آیا میتواند حدس بزند چه کسی او را صدا زده است. وی در این ارتباط اشیاء مختلفی از قبیل زنگ، سوت، ساعت، دسته کلید، لیوان و پول را به صدا در میآورد تا ببیند آیا کودک میتواند بین صداها تمیز حاصل کند. او بازیهای بسیاری دیگری نیز به ویژه برای رشد مهارتهای توجه و حس شنوایی مورد استفاده قرار میداد. پژوهشگران که درزمینه مسائل کودک عقبمانده ذهنی مطالعه میکنندتوجه به اصل بازی رامدنظر قرار میدهند.
طبقه بندي آموزشی:
کودکان با کم توانی ذهنی در حوزه آموزش و پرورش با توجه به پیشرفتشان در موقعیت کلاس درس به سه طبقه زیر تقسیم می شوند:
آموزش پذیر: (50 تا 70 ) هوشبهر در زمینه تحصیلات مدرسه اي پیشرفت خوبی دارند . در زمینه مهارتهاي سازگاري اجتماعی با حمایت ادواري یا محدود در اجتماع ، به خود اتکایی نسبی می رسند.
تربیت پذیر: ( 40 تا 50) هوشبهر در وهله نخست یادگیري در زمینه مهارت هاي خود مراقبتی برخی پیشرفت هایی در زمینه فعالیت هاي کارکردي دارند و دامنه بسیار گسترده اي از حمایت ها براي کمک به سازگاري با محیط اجتماعی مورد نیاز است.
حمایت پذیر: هوشبهر کمتر از 40 این گروه افرادي هستند که حتی در برآوردن نیازهاي اساسی خود نیز ناتوان هستند و فقط در یک محل ویژه از آن ها نگهداري یا مراقبت می شود. سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور به کودکان کم توان ذهنی خدمات آموزشی و توان بخشی ارائه می کند که از نظر هوشی در سطح آموزش پذیر باشند.
برنامه آموزشی :
پژوهش ها در خصوص مداخله بهنگام، اثرات تسهیل کننده و تقویت کننده بر رشد حرکتی و رشد شناختی کودکان داراي تاخیرهاي رشدي رابه اثبات رسانده و ضرورت آن را محرز نموده اند.مداخلات اولیه نه تنها بر بهبود و تقویت مهارت ها و توانایی هاي کودك موثرند بلکه بر روابط و ت عامل مادر – کودك نیز اثرگذار است. از این رو سازمان آموزش و پرورش استثنایی برنامه هاي آموزش والدین و کودك را از بدو تشخیص تا 4 سال و 4 تا 6 سال مورد تاکید قرار داده و به منظور غنی سازي آموزش هاي دوره ابتدایی، برنامه 2 ساله آمادگی را تدوین نموده است.دانش آموزان با کم توانی ذهنی در مدارس خاص استثنایی آموزش می بینند و داراي محتواي آموزشی و کتاب درسی خاص می باشند.
راهبردهای آموزشی
به طور کلی تمرکز و برنامه های آموزشی براساس شدت کم توان ذهنی دانش آموز یا میزان حمایت های مورد نیاز او فرق دارد. برای مثال هرچه شدت اختلال کمتر باشد، معلم بیشتر بر مهارت های تحصیلی تاکید می کند و بالعکس هرچه شدت اختلال بیشتر باشد، بر مهارت های خودیاری، زندگی اجتماعی و مهارت های حرفه ای بیشتری تاکید می شود. دانش آموزان کم توان ذهنی بدون توجه به شدت اختلال، در زمینه تحصیلی، خودیاری، زندگی اجتماعی و مهارت های حرفه ای به آموزش نیاز دارند. نکته مهم در تدریس دانش آموزان کم توان ذهنی تاکید بر کاربردی بودن محتوای آموزشی است. مهارت های تحصیلی کاربردی یعنی آموزش مهارت ها در بافت زندگی روزانه.
در حالی که کودک عادی خواندن را برای سایر محتوای تحصیلی مانند تاریخ و … یاد می گیرد، کودک کم توان ذهنی خواندن را برای عمل کردن مستقل می آموزد. در خواندن کاربردی، دانش آموز خواندن را می آموزد تا روزنامه، دفترچه تلفن و برچسب کالا را در مغازه بخواند. برای این که آموزش دانش آموزان کم توان ذهنی کاربردی باشد، آموزش باید در موقعیت های زندگی واقعی صورت گیرد. آموزش می تواند در کلاس های درس، تحت شرایط شبیه سازی شده، یا در موقعیت های زندگی روزانه به دانش آموزان کم توان ذهنی باید در موقعیت های واقعی صورت گیرد. از آن جایی که آموزش در کلاس های درس نسبت به موقعیت های زندگی واقعی آسان تر است، معلم ممکن است آموزش را در کلاس شروع کند و سپس آن را در موقعیت های زندگی واقعی تکمیل نماید.
اهم اهداف و برنامه هاي آموزشی بدین قرار است:
دوره پیش دبستان:
- فراهم کردن فرصت هایی براي پرورش حواس پنجگانه
- فراهم کردن فرصت هایی براي پرورش عادات مفید کودکان به منظور تامین تندرستی و سلامت جسمانی
- استفاده از فرصت طلایی یادگیري کودکان در سال هاي قبل از دبستان
- آموزش پیش نیازهاي اساسی در دوره پیش دبستان جهت آماده سازي کودك براي ورود به پایه اول.
دوره آموزش ابتدایی:
دوره آموزش ابتدایی داراي شش پایه تحصیلی اول تا ششم ابتدایی است. اهم اهداف و برنامه هاي آموزشی دوره ابتدایی عبارتند از:
- آموزش مهارت هاي اساسی شامل :خواندن، نوشتن و ریاضیات
- فراهم سازي زمینه رشد عادات مناسب و تسهیل رشد روابط اجتماعی
- زمینه سازي در جهت رسیدن به استقلال شخصی به منظور رفع نیاز هاي فردي و اجتماعی
- آماده سازي دانش آموز جهت کسب مهارت هاي شغلی و حرفه اي.
ويژگيهاي يادگيري دانش آموزان كم توان ذهني
توانایی یادگیري و حافظه افراد با کم توانی ذهنی در مقایسه با همسالان عادي آن ها به طور معنا داري پایین تر از میانگین است. کودکان کم توان ذهنی به عنوان یک گروه، کمتر می توانند مفاهیم انتز اعی را درك کنند. بدین ترتیب آن ها از آموزش هاي معنادار، مفید و عینی بهره مند می شوند و بیشتر از راه تماس با اشیاي واقعی یاد می گیرند.مهارت هاي سازشی افراد با کم توانی ذهنی قابل مقایسه با همسالان عادي آن ها نیست. کودك با کم توانی ذهنی به چندین دلیل ممکن است در یادگیري و بکارگیري مهارت ها مشکل داشته باشد، از جمله حواس پرتی، بی توجهی ، ناتوانی در تشخیص سرنخ ها و نشانه هاي اجتماعی و رفتار تکانشی. بدین ترتیب این گونه کودکان نیازمند آموزش مناسب در زمینه استدلال کردن، قضاوت و مهارت هاي اجتماعی هستند که منجر به روابط اجتماعی بسیار مثبت و کفایت شخصی می شوند.
یکی دیگر از ویژگی هاي آشکار این گروه از کودکان ، تاخیر در گفتار و رشد زبان است . متداولترین مشکلات گفتاري عبارتند از مشکل تولید گفتار، مشکل صدا و لکنت. هدف بسیار مهم مداخله زبانی در این کودکان افزایش ارتباط کارکردي آنان است.در ميان نظامهاي آموزش و پرورش، مدارس مربوط به دانش آموزان كم توان ذهني با مشكلات زيادي درحوزة آموزش و پرورش اين كودكان مواجه هستند.كودكان كم توان ذهني عمدتاً دچار ضعف چشمگير انگيزشي هستند، در آموزش و پرورش و توان بخشي اين كودكان مي بايست بيش از هر چيز ديگر به اين امر مهم توجه نمود، چرا كه ظرفيت واقعي ذهني ورفتار هوشمندانه ي قابل انتظار از ايشان، فقط زماني ميتواند متبلور گردد كه اين كودكان از بيشترين آمادگي رواني و بالاترين انگيزه برخوردار باشند. بديهي است كه كانون شاد خانواده، كلاس درس پرنشاط، بهره گيري از وسايل ديداري- شنيداري، رايانه هاي آموزشي،هنرهاي نمايشي بازي وحركات ورزشي منظم گروهي، از عوامل مهم در برانگيختگي رواني است.
كودكان كم توان ذهني آموزش پذير كه به تدريج وارد برنامه ي آموزشي رسمي مدرسه مي شوند، طبيعي است كه نسبت به ساير همسالان خود در امر يادگيري و كسب مهارتهاي لازم كندتر هستند. نه تنها خيلي ديرياد مي گيرند، بلكه برخي ديرآموز هستند. از اين رو،معلم نياز به زمان و صبر بيشتري خواهد داشت تا بخش ساده اي از برنامه ي آموزشي مورد نظر را آموزش دهد. معلم كودكان كم توان ذهني در برنامه ريزي و روشهاي آموزشي خود بايد به اصولي چون فراهم آوردن تجربيات متنوع آموزشي متناسب با سن ذهني كودك، كمك به دانشآموز در انتخاب فعاليتهاي جالب و خوشايند، سعي در استفاده از موقعيتها و موضوعات آموزشي ملموس و عيني، بهره گيري از هنر و بازيهاي مختلف براي ارائهي برنامه ي آموزشي جالب و متنوع و مانند آن توجه نمايد.بسياري از مربيان آموزشي براين باورند كه بازيهاي آموزشي براي ايجاد انگيزه در تجربهي مهارتها واطلاعات جديد مؤثر هستند. آنها اظهار داشتند كه بازيهاي آموزشي انگيزشي هستند، زيرا باعث علاقه،هيجان لذت زيادي ميشوند، وبراي درگي شدن دانش آموزان در فعاليتهاي يادگيري لازم هستند.
راكز، كوتزمن، معتقد بود، بازيهاي آموزشي موجب تعامل اجتماعي و بهبود مهارتهاي اجتماعي در طي بازي مي شوند كه ميتواند به ايجاد جامعهاي در بين افراد درگير در بازي كمككند و يادگيري متمركز بردانش آموزان را ارتقاء دهد. گلندون و الريچ، معقتد بودند، بازيهاي آموزشي ميتوانند يادگيري دانش آموزان راتسهيل كنند و موجب مشاركت فعال دانش آموزان در كلاس درس شوند.معلمان مدارس كم توان ذهني همواره اظهار مي دارند كه با وجود صرف وقت و انرژي فراوان، نتيجه ي يادگيري اين كودكان رضايت بخش نيست. از آن جايي كه انتخاب روش تدريس مناسب يكي از اصول اساسي آموزش به شمار مي رود استفاده از بازي كه توسط سازمان هاي آموزشي به عنوان يكروش تدريس به طور رسمي پذيرفته شده است و اثر مثبت آن بر آموزش، رشد جسمي، ذهني، اجتماعي و افزايش انگيزه ي كودكان به اثبات رسيده، مي تواند در آموزش به اين كودكان مؤثر واقع شود.
دلايلي بر استفاده از بازي هاي آموزشي:
بازيهاي آموزشي راهبردي معني دار و مؤثر براي آموزش و يادگيري هستند. بازيها داراي تأثير مثبتي روي دانش آموزان در حوزه هاي زير است:
- ارتقاء يادگيري دانش آموزان با يك رويكرد آموزشي ويژه :بلاند ، دريافت كه بازيها وسيله اي آموزشي مستقيمي هستند و بر استفاده از آنها براي آموزش دانش آموزان تأكيد داشت.
- تشويق دانش آموزان : متون متعددي وجود داردكه بازيهاي آموزشي را عنصر كليدي انگيزش دانش آموزان در نظر مي گيرند.
- متناسب با سبكهاي مختلف يادگيري فردي دانش آموزان : بازيهاي آموزشي با متناسب شدن با سبكهاي يادگيري فردي دانش آموزان موجب يادگيري بيشتري مي شوند. جنبه هاي معيني از بازي تبديل به موقعيت يادگيري شخصي مي شود كه در آن دانش آموز تصميم گيري مي كند و سپس در طي بازي به آن پاسخ مي دهد .
- اجتماعي شدن دانش آموزان : بازي نقش عمده اي در اجتماعي شدن افراد ايفا مي كند كه عموماً محيطي
- غير تهاجمي و بازي گونه فراهم مي كند كه در آن دانش آموزان مي توانند مهارتهاي گروهي را ياد بگيرند.
- ارتقاء يادگيري فعال : بازيهاي آموزشي يك رويكرد ابداعي و نو براي ارتقاء علاقه و يادگيري در محيط هاي آموزشي هستند. به عنوان يك مشاركت كننده ي فعال، دانش آموز تصميم گيري مي كند، مسائل را حل مي كند و به تصميماتش واكنش نشان مي دهد.
- ارتقاء مهارت حل مسأله : حل مسأله فرايندي است كه فراگير با استفاده از آن، مجموعه اي از قواعد از پيش آموخته را براي حل موفقيت آميز يك مسأله در يك موقعيت جديد كشف مي كند.
- شناسايي تفاوت هاي فرهنگي : بازيهاي آموزشي توانايي عبور از اختلافات فرهنگي را كه در كلاسهاي سنتي زياد به چشم مي خورد دارند. اين بازيها اگر به عنوان يك راهبرد آموزشي مورد استفاده قرار گيرد، ميتواند براي گروه هاي فرهنگي متنوع به كار برده شوند.
- دستيابي به بعد عاطفي : بلاند، دريافت كه چگونه بازيها در دستيابي به اهداف عاطفي مؤثر هستند. فرض بر اين است كه بازيهاي آموزشي به دليل لذت بخش نمودن محيطه اي آموزشي قادر به دستيابي به چنين مهمي هستند.
منبع
مرادی کچلکی،سیما(1393)، بازي درماني در افزایش مهارتهای شناختي، اجتماعي و حركتي دانشآموزان كم توان ذهني آموزش پذير،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید