آسيب شناسي اضطراب چیست ؟
فرويدسازمان يافتگي اضطراب را زير عنوان روان آزردگي اضطراب به صورت يك بيماري مستقل بنا كرد . اين روان آزردگي داراي دو گروه از نشانه هاي مرضي است : گروه اول گروهي است كه در آن اضطراب به شكل حاد به صورت يك تجربه روان تني نشان داده مي شود و گروه دوم گروهي است كه فرد تظاهرات گوناگون بدني را به شكل نشانه هاي مرضي آزردگي هاي جسماني از خود بروز مي دهد.به هنگام وجود خطر يا استرس واقعي ، بدن از طريق رهاسازي آدرنالين ، خود را براي كنش آماده مي سازد و احساسات بدني اضطراب آشكار مي شود . گرچه در اين مواقع ، پاسخ استرس مي تواند عملكرد جسمي و رواني را تسهيل كند ، ولي هرگاه از حد معيني فراتر رود ، در اين كنش ها اختلال ايجاد مي كند.اضطراب بر بسياري از جنبه هاي عملكرد آدمي از توانايي ادراكي ، يادگيري و حافظه گرفته تا اشتها ، عملكرد جنسي و خواب تأثير مي گذارد . اضطراب مشكل آفرين مي تواند بر دامنه گسترده اي از توانايي هاي آدمي تأثيرات نامطلوبي بگذارد و خود را به اشكالي بسيار متفاوت نشان دهد .به هنگام اضطراب ، هر يك از ما ، به نوعي تحريف شناختي گرايش داريم . هفته ها پيش از يك رويداد پراسترس مانند امتحان ، خوش بين و اميدواريم ولي احتمالاً با نزديك شدن امتحان اضطراب ما افزايش مي يابد ، خوش بيني ما فروكش مي كند و احتمال دارد واقع بيني مان را از دست بدهيم . به هنگام اضطراب زياد، خطاهاي شناختي معمول عبارتند از :تفكر دو مقوله اي(ديدن وقايع بر اساس مقوله هاي صرفاً « سياه » يا « سفيد » و ناديده انگاشتن نواحي « خاكستري » ) و سپس تعميم دادن افراطي جنبه هاي منفي قضيه . اين طرز تفكر ممكن است با ناتواني مطلق فرد در اقرار به رويدادهاي مثبت همراه شود . در شرايط استرس ، به احتمال زياد ذهن بر اساس « ذهن خواني » و « شهود » و نيز سرزنش خود به نتيجه گيري هاي منفي مي پردازد . روشن است كه هر چه گرايش فرايند تفكر به سوي منفي نگري بيشتر باشد ، شدت استرس بيشتر و اين خود به تفكر منفي دامن مي زند.انتظار فرد از اينكه بدترين حالت اتفاق خواهد افتاد مي تواند اعتماد به نفس او را كاهش دهد و موجبات بروز شكست را فراهم آورد . مثلاً اگر دانش آموزي پيش گويي كند كه مطلب را هنگام امتحان فراموش خواهد كرد ، اين احتمال هست كه حالت عصبي او ، به قدرت يادآوري اش لطمه بزند ، كسي كه يقين دارد در طول مسافرت با اتومبيل دچار اسهال خواهد شد ، خود را چنان نگران مي سازد كه اين اتفاق به راستي برايش روي مي دهد . به اين ترتيب ، پاسخ وابسته به استرس فرد ، اين باور او را كه « من نمي توانم فلان كار را انجام دهم » تأييد مي كند ؛ آنگاه همين باور ، انتظار بروز پيش آمدهاي منفي را در آينده قوت مي بخشد.بك در بحث در زمينه اضطراب ، بر تمايز بين ترس و اضطراب تأكيد كرده است . او انتظار آسيب ديدن را ترس ، و پاسخ نامطلوب هيجاني حاصل از آن را اضطراب ناميده است . بك معتقد است كه اضطراب ، نتيجه احساس خطر واقعي يا تجسمي است كه در رابطه با خودمان يا سلامتي و صحت جسمي – رواني آشنايان خود يا اصول و قواعدي كه براي ما ارزشمند هستند ، احساس مي كنيم . بنابراين ، در اضطراب ، احساس از دست دادن يا بي ارزشي ، مربوط به آينده است . به گفته بك دو رويداد شناختي اساسي با اضطراب همراهند كه هر دو شامل قضاوتي هستند كه نسبت به يك موقعيت صورت مي گيرند . ارزيابي اوليه نشان دهنده ميزان تهديدكنندگي موقعيت و برآورد احتمال وقوع و شدت خطر است. ارزيابي ثانويه نشان دهنده منابع در دسترس شخص براي برخورد با مشكل است . توازن بين اين دو ارزيابي تعيين كننده برآورد احتمال ضربه خوردن شخص است كه شدت اضطراب را تعيين مي كند .
منبع
وفاییان ،معصومه (1393) ،مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و آرام سازی عضلانی در کاهش اضطراب ،پایان نامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه علو تحقیقات کرمانشاه
دیدگاهی بنویسید