چهارچوب  سیستم خود / خود بدنی – تکلیف دوسا- دیگری و اتیسم

توجه مشترک به­عنوان توجه اشتراکی به یک چیز با دیگری تعریف می­شود. این پدیده نقش­های مهمی  در رشد عملکرد نمادی، زبان، کسب مهارت­های اجتماعی و غیره دارد. کودکان مبتلا به اتیسم ویژگی­های خاص و منحصر به فردی در مورد رفتارهای توجه مشترک دارند و در مقایسه با سایر کودکان معلول، رفتارهای توجه مشترک کمتری نشان می­دهند .

ساختار روش دوسا به این ترتیب است که درمانگر و مراجع در هنگام فعالیت­های دوسا با هم رودر رو می­شوند و مراجعه کننده لازم است توجه خود را به فعالیت­های دوسا بدهد. کونو ، پیشنهاد کرده است که اگر به جای واژه  شئ از دوسا در محتوای توجه مشترک استفاده کنیم،  به نظر می­رسد که تمرین روش دوسا و توجه  مشترک ساختارهای شبیه به هم دارند.

دوسا ، شامل جنبه­های زیر می­باشد: خود، خود بدنی را بعنوان یک چیز واقعی در نظر می­گردد. به­عنوان مثال در زمان بازی دست­ها، دست فرد بایستی به عنوان جزئی از بدن خود فرد در نظر گرفته شود. زمانیکه درمانگر به سیستم خود- خود بدنی- تکلیف دوسا- دیگری می­پردازد،  سیستم تعاملی سه گانه شکل خواهد گرفت. اگرچه دوسا مانند یک شئ خارجی کامل ؛ برای مثال اسباب بازی نیست اما استفاده از آن به عنوان یک شئ در ایجاد توجه مشترک کمک می­کند. از آن­جائی که کودکان مبتلا به اتیسم در کنترل توجه خود به سمت جسم خارجی دچار مشکلاتی هستند بنابراین، راحت،تر توجه خود را به یک شئ نزدیک مانند تکلیف دوسا معطوف می­کنند.

اثر کاربرد روش دوسا بر کودکان مبتلا به اتیسم

کونو ، در مطالعات اولیه  خود نشان داد که اثر روش درمانی دوسا بر این دسته کودکان اتیسم در حوز­ی تغییرات رفتاری،آن دسته از تغییراتی که به چهارچوب سیستم خود / خود بدنی مربوط می­شود عبارتند از :

  • آن ها آموخته­اند که چطور تنش های مزمن خود را آرام کنند.
  • رفتارهای بیش فعالانه و حرکات تکانشی کاهش می­یابد و یا از بین می­رود.
  • رفتارهای مشکل­زا مانند خود آسیب زنی کاهش می­یابد و یا از بین می­رود.
  • حرکات دست و دیگر قسمت­های بدن آن ها روان­تر و ماهرانه­تر می­شود.
  • آنها می­توانند بر روی فعالیت­ها یا بازی خود تمرکز کنند.

در مورد تغییرات رفتاری توسط استفاده از روش دوسا، دسته­ای از تغییرات به چهارچوب سیستم خود / خود بدنی – دیگران گزارش شده که عبارتند از :

  • آنها شروع به برقراری تماس چشمی می­کنند .
  • پیگیری درخواست دیگران برای آنها آسان­تر می­شود.
  • به نظر می­رسد فاصله بین­فردی آن ها نزدیک­تر می­شود.
  • تعاملات زبانی افزایش می­یابد.
  • بازی­ها و کارهای مشارکتی در آنها افزایش می­یابد.

از آنجا که تببین این تغییرات از طریق چهارچوب سیستم خود- خود بدنی میسر نبود،  محققان تلاش کردند تا این تغییرات را از نقطه نظر تعامل بین مراجع و درمانگر در آموزش روش دوسا توضیح دهند.

ساختارهای بنیادی تعامل بین آنها دو دوسته هستند:

  1. ارائه تکالیف دوسا از سوی درمانگر به مراجع
  2. پاسخ مراجع به تکالیف ارائه شده از سوی درمانگر

از طریق این ساختار کودکان مبتلا به اتیسم، آگاهی از وجود و درخواست دیگران را تجربه می­کنند و تکالیف را به درستی می­پذیرند. تجربیات تکراری درمانی ممکن است به آنها در برقراری مهارت­های ارتباطی پایه با درمانگران و به­دست آوردن تمایز بین خود و دیگران کمک کند.

 مطالعاتی که اخیراً انجام شده است بر تغییرات رفتاری­ای که ممکن است با چهارچوب سیستم خود – خود بدنی- شئ – دیگران متناظر باشد متمرکز شده­اند. در گذشته برخی از محققان تلاش کردند تا این دسته از تغییرات را در قالب چهارچوب­های قبلی توصیف کنند اما موفق نشدند. این دسته از تغیییرات عبارتند از :

  • آنها قادر به درک اشاره دیگران می­شوند.
  • نشان دادن و چیزی را دادن در آن ها مشاهده می­شود.
  • خزانه لغات آن ها افزایش می­یابد.
  • شروع به شرکت در فعالیت­های گروهی می­کنند.

در تمرین روش دوسا، لازم است که مراجع به تکالیف درمانی توجه کند و آن را با درمانگر به اشتراک بگذارد. همزمان احساس­های دیگری مانند موفقیت، تلاش ودشواری نیز با درمانگر تقسیم واین تجربیات مشترک بین مراجع ودرمانگر موجب ایجاد انگیزه  مثبت درکودکان مبتلا به اتیسم برای شرکت در صحنه­های اجتماعی می­شود.

کونو ، به ثبت چیزهایی که مورد توجه این دسته از کودکان بودند و بررسی انتقال توجه آنها به سمت چیزهای اصلی پرداخت. براساس نتایج مطالعات او مسیر انتقال توجه در تمرین تکلیف دوسا شامل سه مرحله ی زیر می­شود:

  • آنها به چیزهای خارجی و غیر مرتبط با تکلیف دوسا توجه می­کنند.
  • آنها به درمانگر توجه می­کنند.

آنها توجه خود را به بدن خود و فعالیت دوسا معطوف می­کنند.

پذیرش خود به دنبال ایجاد محدودیت

در این مرحله کودکان مبتلا به اتیسم مقاومت شدید یا واکنش­های عاطفی شدیدی به درمان نشان می­دهند. اما، در حین محدودیت بدنی، کم کم درمان را می­پذیرند و واکنش هایشان را کنترل می­کنند. محدودیت بدنی برای آنها نقش مهمی در پذیرفتن و کنترل خودشان حداقل در طول مرحله اول درمان دارد.

 با در نظر گرفتن این موضع ناروسه ، میتوان گفت:

محدودیت بدنی موجب می­شود که کودکان مبتلا به اتیسم برای نخستین بار با خودشان مواجه شوند و آن­چه را که در ذهنهاوبدنهایشان رخ می­دهدرا بشناسند. اینها موجب می­شود که این کودکان درشرایط دشواری مانندعصبانیت، ترس یا اضطراب،آگاه باشند واحساساتی را که موجب درک کردن فعالیتهای خود می­شود را بپذیرند.

ملاحظه­ای دیگر در مورد محدودیت بدنی این است که موجب گسترش بینش آنها نسبت به احساسات سرکوب شده­شان می­شود. از این دیدگاه، محدودیت بدنی به این دسته از کودکان کمک می­کند تا هیجان سرکوب شده­ای را که ممکن است موجب اختلال­های آنها شده باشد را آزاد کنند، پس نسبت به آنها آگاهی می­یابند و آن را با احساس اجتماعی یکپارچه می­کنند. در این صورت، با درنظر گرفتن این ملاحظات، در حین پذیرش شرایط محدود کننده، این کودکان یاد می­گیرند واکنش­های هیجانی­شان را کنترل کنند و فعالیت خود را که به­وسیله آن به خود  محیطشان مربوط می­شوند برقرار سازند.

منبع

نادری،سارا(1393)، اثربخشی روش دوسابرنظریه ذهن درکودکان مبتلا به اتیسم،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0