چرایی و چگونگی خصوصی سازی
دلایل خصوصی سازی
بسیاری از اقتصاد دانان، خصوصی سازی را به عنوان « سنگ بنای » اصلاحات ساختاری میدانند؛ زیرا سبب تحریک توسعه بخش خصوصی، جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی، گسترش رقابت، آزاد سازی تجارت و توسعه بازارهای سرمایه میشود و همچنین « سیستم حاکمیت شرکتها » را بهبود میبخشد و به طور ویژهای بر روی عملکرد مالی و عملیاتی شرکتها تاثیرات قابل ملاحظهای دارد . عقیده عمومی بر آن است که بخش خصوصی انگیزه بیشتری برای فعالیت دارد زیرا به دنبال حداکثر کردن سود میباشد و لذا در این شرایط منابع محدود جامعه نیز به صورت بهینه و کارا تخصیص داده میشوند. حال اگر مکانیسم بازار عاملی اساسی در جهت رشد و شکوفایی اقتصادی کشورهای پیشرفته صنعتی بوده باشد و اگر فرآیند خصوصی سازی گامی موثر در راستای دستیابی به یک جامعه رقابتی و مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد محسوب گردد؛ در چنین شرایطی میتوان امیدوار بود که هر چه جریان خصوصی سازی در کشورها بیشتر گردد با یک نسبت معینی به رشد و توسعه اقتصادی بالاتری نیز دست مییابند . بنگاههای دولتی که به بخش خصوصی واگذار میشوند بهتر از بنگاههای دولتی که همچنان در دست دولت باقی میمانند عمل میکنند. اما بنگاههای خصوصی که امروزه پا به عرصه فعالیت میگذارند از هر دو بهتر عمل میکنند. برای افزایش رقابت در دوره خصوصی سازی، وجود دو پیش نیاز ضروری است:
- آزادی ورود و خروج.
- انجام اصلاحات در موسسات پولی و مالی .
حرکت از مالکیت دولتی به مالکیت خصوصی (خصوصی سازی) مزایای زیادی را برای شرکتها در صنایع مختلف و گوناگون به همراه داشته است. برای مثال شرکتهای خصوصی نسبت به شرکتهای دولتی سودآورتر، بهرهورتر و کاراتر هستند. همچنین شواهد جهانی بسیاری در مورد بهبود عملکرد شرکتها پس از خصوصی سازی در سراسر دنیا وجود دارد .
دلایل خصوصی سازی همیشه روشن نیست. اینکه چرا یک دولت قصد دارد شرکتهای دولتی را به بخش خصوصی واگذار کند، با نتایج خصوصی سازی به ویژه از نظر پیامدهای اجتماعی ارتباط نزدیکی دارد. با بررسی تمام دلایل مطرح شده در اسناد و مدارک برنامهریزی در سطح جنوب آسیا، به نظر میرسد که سه دلیل کلی برای پیگیری روند خصوصی سازی وجود داشته است:
- دموکراسی اقتصادی بیشتر از طریق افزایش مشارکت بخش خصوصی در فعالیتهای اقتصادی؛
- دستیابی به سطوح بالاتر اشتغال و رشد اقتصادی؛
- کاهش کسری بودجه.
گسترش دموکراسی اقتصادی از طریق خصوصی سازی مستلزم افزایش تمایل واقعی مردم به خطرپذیری و سرمایه گذاری در شرکتهای دولتی خصوصی شده است. چنانچه شرکتهای بخش دولتی در حال خصوصی شدن اتفاقا شرکتهای کوچکتری باشند، ممکن است هدف دموکراسی اقتصادی به صورتی مطلوبتر تحقق یابد. اما شفافیت در فرآیند خصوصی سازی، به ویژه برای جلوگیری از تبانی ضروریترین محرک به سمت این هدف به نظر میرسد.
دستیابی به سطوح بالاتر اشتغال و رشد اقتصادی نیز به راهبردی مشابه بالا نیاز دارد. اما توجه به گسترش مالکیت اقتصادی و افزایش اشتغال، ممکن است نسبت به دستیابی به کارآیی اقتصادی که اغلب از طریق فروش یا شراکت استراتژیک دست یافتنی خواهد بود، در درجه دوم اهمیت قرار میگیرند. در نهایت برنامه خصوصی سازی بنا به اجبار اقتصادی برای کاهش کسری بودجه ناشی از زیانهای سنگین بنگاههای دولتی و اعطای یارانه توسط دولت نیز اجرا میشود. این اجبار اقتصادی در شروط پیشنهادی موسساتی چون بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول هم نمایان است. در این سناریو (سناریوی خصوصی سازی با هدف کاهش کسری بودجه) سازمانهای زیان ده در ابتدا به مردم واگذار میشوند در حالی که بخشهای سودآور برای دولت باقی میمانند. با بررسی الگوی خصوصی سازی در جنوب آسیا کاملا آشکار است که دولتها بیشتر به خاطر جبران کسری بودجه سعی دارند جریان خصوصی سازی را شتاب بخشند .
پاتر کرد معتقد است که اساسا بخش دولتی در تامین و تولید کالا در مقایسه با بخش خصوصی دارای ویژگیهایی است که اثربخشی و اقتصادی بودن آن را با مشکل مواجه میکند. در مقابل، بخش خصوصی به دلیل رقابت و همچنین به دلیل هدفها، مدیریت، ساختار و نیروی انسانی کاملا متفاوت با بخش دولتی بوده و قادر است با کارآیی بیشتری به تولید و تامین کالاها و خدمات بپردازد. وی تمایز بین بخش دولتی و خصوصی را در پنج دسته طبقه بنذی میکند که عبارتند از: مدیریت، اهداف، نیروی انسانی، ارتباطات، سیستمهای گزارش دهی، ساختار سازمانی و ماهیت و جایگاه کسب و کار . از طریق خصوصی سازی و ایجاد محیط رقابتی میتوان تولید کننده را مجبور به تولید و فروش با قیمت حداقل کرد. مزیت بخش خصوصی این است که از طریق رقابت – و نه مقررات کنترل کننده – میتوان آن را تحت فشار قرار داد تا محصولات را با قیمت حداقل تولید کند. این امر در ساختار دولتی امکان پذیر نیست. بنابراین خصوصی سازی منجر به کاهش هزینهها و رشد نوآوری و در نتیجه کاهش قیمت کالاها میشود. از سوی دیگر، تورم به دلیل فشار هزینه کنترل میشود و جامعه از آن سود میبرد و البته امکان صادرات هم فراهم میشود زیرا کالایی قابل صدور است که به قیمت رقابتی تولید شود .
امروزه در مورد این موضوع که دولت بیش از حد رشد کرده است و نیز در مورد لزوم رعایت انضباط مالی، آزاد سازی تجاری و خصوصی سازی توافق عمومی وجود دارد. اما باید توجه نمود که اصلاح و محدود نمودن دامنه فعالیتهای دولت تنها هنگامی عقلایی و منطقی است که از فرآیند آن نه دولتی ضعیفتر، بلکه نیرومندتر، اگرچه کوچکتر پدید آید. پس تنها اصلاح و منقبض کردن دولت در پی رشد بیش از حد افراطی آن کافی نیست، بلکه لازم است که این اصلاح به نحو کارآمدی صورت گیرد. در هر حال، بعد از افزایش کارآیی در فعالیتهای اقتصادی، مهمترین هدف خصوصی سازی، محدود نمودن حوزهی فعالیتهای اقتصادی دولت است و این پاسخی منطقی به افزایش بی حد و حصر دامنه فعالیتهای اقتصادی دولت و عملکرد اقتصادی غیر کارآی آن میباشد .
کاهش مداخله دولت در تصمیم گیریهای اقتصادی را میتوان از دو بعد خرد و کلان مورد بررسی و تحلیل قرار داد. در بعد خرد بیشتر این هدف دنبال میشود که هویتی اقتصادی به بنگاه بخشیده شود و انضباط مالی حاکم بر بازار، بر سرنوشت واحدها و موسسات اقتصادی حاکم گردد و اهداف غیراقتصادی تا حد امکان حذف شود. اما در بعد کلان اهدافی مانند آزاد سازی، حذف مقررات و کنترلهای دست و پا گیر، اصلاح قوانین و مقررات و ایجاد شرایط اقتصادی رقابت دنبال میشود . دولتها باید بدانند زمانی که به خصوصی سازی دست میزنند باید نسبت به آماده بودن بازار برای جذب شرکتهای خصوصی شده، اطمینان کامل داشته باشند زیرا فقط اندیشیدن به این امر که با خصوصی سازی موقعیت بودجه دولت بهتر شده و از قید پرداخت یارانههای زیادی رها میشود، کافی نیست. در این زمینه توجه به قوانین بودجه، مقررات مالی و در صورت نیاز تغییر در آنها بسیار مهم مینماید .
اهداف خصوصی سازی
خصوصی سازی یکی از عناصر استاندارد برنامه تعدیل ساختاری « صندوق بینالمللی پول » (IMF) است که تبدیل به یکی از استراتژیهای اساسی کشورهای توسعه یافته برای دستیابی به کارآیی بالاتر و رشد اقتصادی بیشتر، همزمان با کاهش نیاز به وام گیری بخش دولتی شده است. علاوه بر آن، خصوصی سازی پاسخی به مجموعهای از مشکلات در رابطه با حسابرسی، مقررات، سیاستهای اجتماعی، سیاستهای سرمایه گذاری و کنترل مالی است که ناشی از اصرار بر حاکم بودن سیستمهای دولتی است. شاید اتلاف گسترده منابع و عدم کارآیی شرکتهای دولتی برجستهترین عامل در میان عوامل دیگر خصوصی سازی باشد .
در بیان مهمترین اهداف خصوصی سازی میتوان موارد زیر را مطرح نمود :
- کاهش نقش دولت در فعالیتهای اقتصادی؛
- افزایش مشارکت مردم در امور اقتصادی و تصمیم گیری؛
- تخصیص مطلوبتر منابع کشور بر اساس عملکرد بازار؛
- توسعه بازار سرمایه در داخل کشور از طریق رونق بخشیدن به بازار اوراق بهادار؛
- گسترش مالکیت وسیع سهام و مشارکت اقشار مختلف مردم در سرمایه گذاری؛
- کاهش هزینههای بودجهای دولت در رابطه با پرداخت یارانهها و نیز کاهش هزینههای سرمایهای برای واحدهای تحت پوشش؛
- . ایجاد انگیزه کاری در کارکنان موسسههای اقتصادی از طریق واگذاری موسسهها به آنها؛
- کسب درآمدهای مالی برای دولت و کاهش بودجه از طریق فروش موسسههای دولتی؛
- خصوصی سازی واحدها به منظور کاهش نقدینگی در دست مردم.
بسیاری از کشورهای جهان از دههی 1980 به بعد گرایش به خصوصی سازی افزایش پیدا کرد. این روند با از میان رفتن نظام سوسیالیستی (اجرای سیاست درهای باز چین در سال 1979 و فروپاشی شوروی در سال 1991) شدت بیشتری گرفت. هر یک از کشورها با توجه به ساختار اقتصادیشان در پی اهداف متفاوت از خصوصی سازی بودند. در حالی که در کشورهای در حال توسعه با توجه به مشکلات و شرایط توسعه نیافتگی خصوصی سازی به دنبال اهداف وسیعتری است و به مشکلات و تنگناهای بیشتری باید پاسخ دهد، کشورهای صنعتی و توسعه یافته از نظر اقتصادی به دنبال اهدافی مانند افزایش کارآیی، کسب درآمد و کاهش بار مالی دولت در فرآیند خصوصی سازی هستند؛ در حالی که در کشورهای در حال توسعه به دلیل شرایط توسعه نیافتگی، خصوصی سازی، هدف وسیعتری به ویژه پاسخگویی به مشکلات مردم و توزیع درآمد را دنبال میکند. اهمیت روزافزون خصوصی سازی و تاثیر آن بر متغییرهای اقتصادی از جمله توزیع درآمد یکی از مباحث عمدهی اقتصادی است. خصوصی سازی به شرطی میتواند گامی مثبت تلقی شود که رقابت را تقویت کند، در غیر این صورت تبدیل انحصار دولتی به انحصار خصوصی به مراتب زیان بارتر از مالکیت دولتی است .
به طور کلی مهمترین هدف از خصوصی سازی در اکثر کشورها افزایش کارآیی بنگاهها و بهینه سازی تخصیص منابع بوده است. نکته اساسی در خصوص افزایش کارآیی (بویژه کارآیی تخصیص) از طریق خصوصی سازی این است که صرف انتقال مالکیت نمیتواند سطح کارآیی را افزایش دهد بلکه عنصر رقابت نیز نقش بسزایی در این فرآیند دارد، در واقع رقابت، نیروی محرکهی افزایش کارآیی میباشد .
روشهای خصوصی سازی
تجربه خصوصی سازی در کشورهای مختلف نشان میدهد که دو عامل اصلی موثر در خصوصی سازی وجود دارد:
- طبیعت بازار؛
- شرایط کلی کشور.
در کشورهایی که ظرفیت قانونی پایین دارند یا در بازارهایی که گرایشهای ذاتی به محدودیت برای رقابت از خود نشان میدهند، خصوصی سازی مشکلتر است و بر عکس هر چه بازار برای موسساتی که منتقل خواهند شد، رقابتیتر باشد، و هر چه محیط کلان اقتصادی بهتر و ظرفیت قانونی کشور بالاتر باشد، احتمال موفقیت برای خصوصی سازی بیشتر خواهد بود.
هر چه شرایط بازار و شرایط کشور بدتر باشد، نیاز برای به تعویق انداختن خصوصی سازی – تا زمانی که مسائل و مشکلات حل شود – بیشتر است. در کشورهای در حال توسعه با درآمد پایین، که ظرفیتهای قانونی تعریف شده آنها، پایین است، بازارهای سرمایه ضعیف هستند و علاقه سرمایه گذاران عمده خارجی کم است. فروش موسسات دولتی حتی در بخشهای رقابتی ممکن است مشکل باشد و تدابیر خصوصی سازی موقت مانند قراردادهای مدیریت و اجارهها باید به عنوان یک گزینه اصلی جایگزین انتقال یکجا شود. به همین صورت زمانی که خصوصی سازی موسسات در بازارهای غیر رقابتی مطرح میشود – معمولا موسسات دولتی که به عنوان انحصارات طبیعی مانند عرضه آب، برق و تلفن فعالیت مینمایند – باید یک سیستم قانونی و حقوقی برای حمایت از مصرف کنندگان وجود داشته باشد .
خصوصی سازی – از معنی محدود خود یعنی بستن قرارداد با شرکتها – فرآیندی را طی نموده که در آن کالاها و خدماتی که هم اکنون بخش دولتی هزینه آنها را تامین میکند و به مردم ارائه مینماید، یا چگونگی پرداخت هزینه آنها، یا چگونگی ارائه آنها به بخش خصوصی منتقل شده است. در چارچوب 2، تهیه کالا یا خدمت در دست دولت باقی میماند اما در این حالت، هر یک از مصرف کنندگان باید مبلغی را جهت مصرف آنها (که قبلا رایگان بود) پرداخت نمایند. در چارچوب 3، دولت کوپنی را منتشر میکند و به افراد میدهد که می توانند برای خرید کالاها و خدمات مشخص هزینه نمایند. بستن قرارداد با شرکتها، چارچوب 4، واژهی مرسوم جدیدی برای مناقصه و مزایده است. که در این حالت شرکتهای خصوصی جهت ارائه خدمات یا کالاهایی به قیمت دولتی، پیشنهداتی را به دولت میدهند.
چارچوب 5، بین دادن امتیاز و کاستن از فشار مسئولیت تقسیم میشود. در مورد « کاستن از فشار مسئولیت »، دولت خود را کاملا از صحنه خارج میکند و برای مدت طولانی کالا یا خدماتی را ارائه نمیکند ولی برای ورود مجدد به زمینه ارائه، آزاد است. در « واگذاری امتیاز »، مثل مورد قبلی، دولت درگیر تهیه یا تامین خدمت نیست. اما همانند بستن قرارداد، دولت قرارداد انحصاری با یک عرضه کننده منعقد مینماید و او را برای مدت معینی ملزم به ارائه خدمت میکند .شواهد زیادی وجود دارد که مالکیت دولتی به طور ذاتی کارآیی کمتری نسبت به مالکیت خصوصی دارد. اقتصاددانان چهار دلیل اصلی برای علت این اختلاف ارائه نمودهاند :
الف- مدیران سازمانهای دولتی مشوقهای ضعیفتر و گهگاه ناسازگارتری نسبت به مدیران شرکتهای خصوصی دارند و بنابراین تلاش نسبتا کمتری جهت حداکثر نمودن درآمدها و به خصوص حداقل نمودن هزینهها دارند.
ب- موسسات دولتی تحت نظارت شدید صاحبان موسسه قرار نمیگیرند. از طرف دیگر ناظران بالقوه نیز مشوقهای کمتری برای نظارت دقیق عملکرد مدیریتی دارند. زیرا آنها تمام هزینههای چنین عملی را تحمل میکنند ولی پاداشهای کمی دریافت مینمایند. چنین روشهای انضباطی کمتری برای عملکرد نامطلوب مدیران دولتی وجود دارد.
پ- سیاستمدارانی که فعالیتهای موسسات دولتی را نظارت میکنند تعهد قلبی به بهبود عملکرد ضعیف و ورشکست کننده موسسات دولتی ندارند.
ج- هم چنین موسسات دولتی از آن جهت ناکارآمد هستند که سیاستمداران آنها را به دنبال کردن اهداف غیر اقتصادی مانند استخدام بیش از حد، تاسیس شعبه در محلهایی که از نظر سیاسی (و نه از نظر اقتصادی) مساعد هستند و قیمت گذاری محصولات در زیر قیمت شفاف بازار، مجبور میکنند.
پترسون در انجام یک واگذاری طی نمودن دو مرحله را لازم میداند: در مرحله اول، هدف گیری بازار، ارائه نمودار یا شمای کلی، ارائه شرایط واگذاری برای اشخاص (سازمانهای) علاقهمند به خرید و انتخاب لیستی از پیشنهادات و در مرحله دوم بررسی لیست پیشنهادات، حذف برخی از آنها، انتخاب پیشنهادات برنده و در نهایت توافق و پایان کار را عنوان نموده است.
روشهای خصوصی سازی را میتوان به دو دسته تقسیم بندی نمود:
- خصوصی سازی با انتقال مالکیت
- خصوصی سازی بدون انتقال مالکیت
الف) متداولترین روشهای خصوصی سازی با انتقال مالکیت عبارتند از
- عرضه سهام واحد مشمول واگذاری به عموم (عرضه عمومی سهام که اکثرا از طریق بورس اوراق بهادار صورت میگیرد)؛
- عرضه سهام واحد مشمول واگذاری به گروههای خاص؛
- فروش دارایهای شرکتهای دولتی به مردم و انحلال آنها؛
- تفکیک واحد مشمول واگذاری به واحدهای کوچکتر و سپس انتقال آن به بخش خصوصی؛
- جلب مشارکت بخش خصوصی در سرمایه گذاری جدید مورد نیاز واحدهای دولتی؛
- فروش واحدهای دولتی به مدیران و یا کارکنان واحدها؛
- توزیع مجانی یا ارزان قیمت سهام.
ب) روشهای خصوصی سازی بدون انتقال مالکیت
در این روش دولت به واگذاری مالکیت شرکتهای دولتی تمایلی ندارد؛ اما میخواهد از طریق بهبود روشهای عملیاتی و به کارگیری سازوکار بازار، کارآیی این واحدها را افزایش دهد.
مهمترین روشهای خصوصی سازی بنگاههای دولتی بدون واگذاری مالکیت عبارتند از:
- عقد قراردادهای واگذاری مدیریت؛
- قرارداد خدماتی (ارائه خدمات شرکت دولتی به وسیلهی شرکت خصوصی؛
- قرارداد اجاره (اجاره شرکت دولتی به بخش خصوصی برای مدت معین).
این که چه روش خصوصی سازی انتخاب شود عمدتا یک بحث سیاسی است. اما به جایگاه ذینفعان تاثیرگذار در فرآیند اخذ تصمیم برای خصوصی سازی، نیز بستگی دارد. مثلا سطح پایین توانمندی کارکنان در شروع فرآیند، روش بالا به پایین را مقدور میسازد. در حالی که این روش در جایی که کارکنان قوی تر هستند امکان پذیر نیست.در نهایت باید گفت که در عمل هر کشور از روشهای مختلف خصوصی سازی استفاده میکند. انتخاب روش خصوصی سازی به عواملی از قبیل گرایشهای سیاسی دولتها، بدهیهای بینالمللی دولتها، سطح توسعهی اقتصادی و سازمانی و عوامل ویژه هر شرکت بستگی دارد. به هر حال عوامل مختلف ممکن است باعث روشهای مختلف خصوصی سازی شود که هر یک از آنها از راههای گوناگون بر رشد اقتصادی تاثیر میگذارند.
منبع
اسماعیل لو، زهرا(1392) ، خصوصی سازی در آموزش عالی، پایان نامه کارشنا سی ارشد ، مدیریت آموزشی ،دانشگاه ارومیه
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید