پيامدهاي افزايش يا كاهش دهندة فرسودگي شغلي در سازمان

فشار رواني در صورتي كه كم باشد به صورت يك نيروي انگيزشي عمل مي­كند و باعث افزايش كار مي­شود. اگر فشار رواني زياد باشد اختلالهايي را در عملكرد فرد ايجاد مي­كند. فشارهاي ناشي از شغل نوعي فشار رواني است و باعث نارضايتي در شغل مي­شود و تأثير منفي بر زندگي فردي، اجتماعي و خانوادگي مي­گذارد. يكي از عوارض فشارهاي ناشي از شغل فرسودگي شغلي است. واژة فرسودگي شغلي براي توصيف پاسخهايي است كه آدمي در برابر فشارهاي رواني از خود بروز مي­دهد. فرسودگي شغلي يك حالت خستگي مفرط است كه از كار سخت و بدون انگيزه و بدون علاقه ناشي مي­شود .

بنظر مسلش و جكسون ، فرسودگي شغلي يك سازه چند بعدي است و شامل خستگي عاطفي، خود گم­كردگي و احساس عدم موفقيت مي­شود.بين فشارهاي رواني و فرسودگي شغلي ارتباط تنگاتنگي وجود دارد. فشارهاي رواني وقتي رخ مي­دهد كه عدم تعادل بين مطالبات و خواسته­هاي محيطي با توانايي فرد براي پاسخ دادن به آنها وجود داشته باشد. هر چه خواسته­هاي محيطي افزايش يابد و توانايي فرد براي پاسخ دادن به آنها كاهش يابد فشار رواني ايجاد مي­شود و باعث تجربة منفي در فرد و فرسودگي شغلي مي­گردد. در واقع فرسودگي شغلي در اثر فشار مداوم رواني پديد مي­آيد.

فشاررواني برخي از مشاغل نسبت به مشاغل ديگر بيشتر است. مديران آموزشي غالباً  بيشترين فشار رواني  را تحمل  می کند،اين گروه مسئوليت سنگيني بر عهده دارند و بايد در جهت تحقق اهداف سازمان آموزشي و نيازها و انتظارات اعضاء حركت كنند. تحقيقات مديريتي، مديريت مياني را به عنوان پر فشارترين پست سازماني تعيين نموده است. مديريت آموزشي مسئوليتي كليدي را براي اصلاح و بهبود كار مدارس دارد و يك پست مديريت مياني بين مدير منطقه، معاونين با دبيران و دانش آموزان است. با توجه به فشاري كه بر اين مدير مياني وارد مي­شوداحتمال بروز فرسودگي شغلي در آنان بالاست.

تاریخچه استرس شغلي

استرس يا به عبارتي فشارهاي رواني يكي از مباحث بسيار مهم عصر حاضر مي باشد و گر چه در علم پزشكي و شاخه روانپزشكي اين مسأله استرس و علل و عوارض آن مدت هاست كه مورد مطالعه و تحقيق قرار مي گيرد ولي در سالهاي اخير كاربرد آن در رفتار سازماني و مديريت منابع انساني و مبحث بهداشت رواني نيز متداول گرديده است .در دهه­ي اخير موضوع استرس يا فشار عصبي و آثار آن در سازمان مورد توجه بسيار قرار گرفته و يكي از مباحث اصلي رفتار سازماني را به خود اختصاص داده است.

علي رغم اين نظر كه فشارهاي عصبي مفيد نيز وجود دارد و مقداري از استرس براي ايجاد تحرك و تلاش در انسان ضروري است. زماني كه بحث استرس مطرح مي شود بيشتر به عوارض و ضايعات آن توجه شده و مضرات آن مّد نظر قرار مي گيرد. به هر حال استرس نيروي انساني را در سازمان ضايع مي كند و پايه هاي سازمان را متزلزل مي سازد و مانند آفتي است كه نيروها را تحليل مي برد  و فعاليتها را مختل مي سازد. شناسايي عوامل استرس زاي مديران و كاركنان و يافتن راهبردهايي در جهت پيشگيري رفع اين عوامل بسيار حائز اهميت است .

استرس يا فشار رواني عبارت است از تنش عصبي كه در مقابل موقعيتها و تغييرات خارجي در فرد بوجود مي آيد يكي از خصوصيات حرفه­ي مديريت اين است كه مدير ناگزير بايد فشار رواني كم و بيش زيادي را تحمل كند. اين امر انرژي زيادي رااز مديران مي گيردودرنتيجه مقاومت آنها را در مقابل انواع بيماريهاي رواني و جسماني كم مي كند. استرس مي تواندآستانه­ي تحمل افراد را كاهش دهد .

مطالعه­ي استرس شغلي با هانس سليه، روانپزشك اتريشي الاصل مقيم كانادا كه از وي به عنوان پدر فشار عصبي نام برده مي شود، در سال 1965 آغاز شد. وي استرس را به عنوان پديدۀ تازه اي در نوع خود بطور كامل شرح داد. فشار رواني و بيماري هارادقيقاً توجيه نمود.وي استرس رابه «درجه سوخت و ساز بدن» براثر فشارهاي زندگي تعريف مي كند. البته كلمه­ي استرس تنها به رونداين پديده در بدن انسان اطلاق نمي شود بلكه محركهاي فشار آور نيز تحت همين نام خوانده مي شوند.كاربرد واژه­ي استرس كه از ريشه لاتيني Strictus و Stringere گرفته شده است به معني سخت كشيدن يا بستن است .

لغت قديمي ديسترس بر اثر حذف به كلمه­ي متداول و روزمره­ي استرس مبدل شده است. استراتژي ما بايد در جهت به حداقل رساندن استرس منفي و به حداكثر رساندن استرس مثبت باشد.مطالعه­ي متون كهن نشان مي دهد كه اولين بار بقراط، ناراحتي هايي را كه به علت بيماري ها بوجود مي آمد از رنج هايي كه به دليل مقاومت و پيكار باآنها وجودداشت جداگانه در نظر مي گرفت. قرنهاست كه طرفداران طب بقراطي و طب ارسطويي هر دو به اين نتيجه رسيده اند كه اختلافات احساسي و رواني باعث بروز تغييرات چشمگير در بدن مي شود.در متون اسلامي مانند كتاب قانون ابن سينا نيز آمده كه واكنشهاي رواني برقلب تأثير مي‌گذارند تا آنجا كه ممكن است منجر به مرگ فرد مي شود.

واژه استرس به معناي نيرو، فشار و اجبار، واژه اي است انگليسي و در زبانهاي مختلف با همين لفظ بكار برده شده است. در زبان فارسي واژه فشار رواني به عنوان برابر نهاده استرس بكار برده اند كه با مفهوم دقيق استرس سازگار نيست.مفهوم استرس در فرآيند تحول  خود از زمان ديرين يا عصر پسين هر چه بيشتر شهرت يافته از دقت آن كاسته شده است در واقع امروزه مردم هنگامي كه به هرگونه ملالتي دچار
مي شوند،ازخستگي گرفته تا خشم مي گويندتحت تأثير استرس اند يا استرس بر آنها وارد مي شود.

چيني ها براي تلفظ كلمه استرس از دو حرف اختصاصي استفاده مي كنند:اولين حرف به خطر و دومي به فرصت اشاره مي كند. ما نيز مثل چيني ها براي بيان هر دو احساس كلماتي داريم. ديستري براي اشاره به حوادث بد يا ناخوشايند واسترس براي حوادث خوب يا خوشايند .معني اصل كلمه­ي استرس دست كم به قرن پانزدهم بر مي گردد. زماني كه به نوشته­ي واژه نامه­ي انگليسي آكسفورد  براي رسانيدن معناي تنش يا فشار فيزيكي بكار برده شده بود.

منبع

سعادتمند،مرجان(1388)، رابطۀ بین رضایت شغلی و فرسودگی شغلی با استرس شغلی  از دیدگاه مدیران مدارس،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی مرودشت

ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0