ویژگی های طرحواره های ناسازگار اولیه

یانگ ،بیان می دارد که طرحواره های ناسازگاراولیه دارای ویژگی های به شرح زیر هستند:

  1. الگوها یادرون مایه ی های عمیق وفراگیری هستند،
  2. ازخاطرات ،هیجان ها ،شناختواره ها واحساسات بدنی تشکیل شده اند،
  3. دردوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند،
  4. درسیر زندگی خود تداوم دارند،
  5. درباره ی خود ورابطه بادیگران هستند ،
  6. به شدت ناکارآمدند،
  7. اغلب توسط برخی تغییرات درمحیط ازجمله فقدان یاازدست دادن شغل فعال می شوند
  8. هنگامی که فعال می شوند باسطوح بالای هیجان همراه هستند
  9. معمولا ناشی از تعامل سرشت کودک باتجارب مختلف دوره تحولی در ارتباط با اعضای خانواده یامراقبین درخانواده شکل می گیرند .

ریشه های تحولی طرحواره ها

نیازهای هیجانی اساسی

یانگ وگلوسکو وویشار ،براین باورند که طرحوارها به دلیل ارضا نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود می آیند  که این نیازها ی هیجانی اساسی دوران کودکی شامل مواردزیر می باشد:

1-دلبستگی ایمن به دیگران ؛ مانندنیاز به امنیت ،ثبات ،محبت وپذیرش

2-خودگردانی ،کفایت وهویت

3-آزادی دربیان نیازها وهیجان سالم

4-خود انگیختگی وتفریح

5- محدودیتهای واقع بینانه وخویشتن داری .

لازم به ذکر است که  این نیازها جهان شمول هستند وهمه انسان ها ،این نیازها رادارند .اگرچه شدت این نیازها دربعضی افراد بیشتر است ،فردی که از سلامت روان برخوردار است ،می تواند این نیازها ی هیجانی اساسی رابه طور سازگارانه ای ارضا ءکند.

علاوه بر تاکید برارضاء نشدن نیازهای هیجانی اساسی ونقش آنها درشکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه به دومقوله ی تجارب اولیه زندگی کودک وتعامل بین خلق وخوی فطری کودک ومحیط اولیه ،درعدم ارضاءاین نیازها اشاره می شود .

تجربه های اولیه زندگی

ریشه تحولی طرحواره های ناسازگار اولیه درتجربه های ناگوار دوران کودکی نهفته است .

طرحواره هایی که زودتر به وجود می آیند ومعمولاٌقوی ترین هستند،از خانواده های هسته ای نشأت می گیرند.همزمان با تحول کودک ،سایر عوامل تاثیر  گذار مانند همسالان ،مدرسه ،انجمن های گروهی وفرهنگ ، درشکل گیری طرحواره ها نقش بازی می کنند . یانگ ، بیان می کند ،چهاردسته ازتجارب اولیه زندگی ،رونداکتساب طرحواره ها را تسریع می کنند که این چهار دسته عبارتنداز :

  1. ناکامی ناگوار نیازها :این حالت وقتی اتفاق می افتد که کودک تجارب خوشایندی راتجربه نکند ،درمحیط زندگی چنین کودکی ،ثبات ،درک شدن یاعشق وجودندارد .
  2. تجارب اولیه زندگی که طرحواره هارابه وجود می آورند ،دربرگیرنده آسیب دیدن وقربانی شدن هستند،درچنین وضعیتی کودک آسیب می بیند یاقربانی می شود.
  3. سومین نوع تجارب ، این است که کودک ،زیادی چیزهای خوب راتجربه می کند ،والدین جهت رفاه وآسایش کودک ،همه کار می کنند،درحالی که تامین رفاه وراحتی درحد متعادل برای رشد سالم کودک لازم است.
  4. نوع چهارم تجارب زندگی، درونی سازی انتخابی یا همانندسازی با افراد مهم زندگی است .کودک به طور انتخابی با افکار ،احساسات ،تجارب ورفتارهای والدین خود همانندسازی کرده وآنهارا درونی سازی می کند .

خلق وخوی هیجانی

پژوهش های زیادی نشان می دهندکه عوامل زیستی درشکل گیری وتحول شخصیت از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند .پژوهش های زیادی درباره ی صفات خلق وخویی نوزادان انجام دادند وبه این نتیجه رسیدند که بیشتر این صفات حتی باگذشت زمان، ثابت می مانند .

خلق وخوی هیجانی کودک درتعامل با وقایع دردناک دوران کودکی منجر به شکل گیری طرحواره ها می شود. خلق وخوهای متفاوت ،کودکان را درمعرض شرایط گوناگونی قرار می دهد ،همچنین  ،خلق وخوی هیجانی افراطی می تواند برمحیط پیرامون چیره شود وبدون هیچ گونه توجیه آشکاری درتاریخچه زندگی فرد ،منجر به آسیب روانی گردد.

منبع

فردوسی،فرزانه(1393)، پیش بینی سازگاری اجتماعی دانشجویان مجرد،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی ومشاوره،دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0