ویژگی های افراد توانمند

افراد توانمند در عمل مسئولیت پذیر، متعهد، تلاش گر، خلاق، نوآور، منعطف، مشارکت پذیر و مؤثر هستند. علت این رفتارها را باید در انگیزه ها و تفکرات و آگاهی های این افراد جست و جو کرد. انگیزه با نیازهای این افراد مرتبط است. به عبارت دیگر، نیازغالب فرد علت اصلی رفتار او را تشکیل می دهد. بر اساس دیدگاه مزلو انسان توانمند درصدد خودشکوفایی است. ولی معتقد است با غلبه این نیاز، انسان در جست و جوی کار چالش انگیز بر می آید که خلاقیت برای پیشرفت و رشد به وجود می آورد و دائماً تلاش می کمد تا توانایی های بالقوه خود را درک کند. در این حالت فرد خودانگیز و خود یاب است.  مجموعه ای از یافته های پژوهشی نشان داده اند که افراد توانمند دارای منبع کنترول درونی هستند.

نصر اصفهانی، ابطحی و حاسبی، مجموعه ویژگی های افراد توانمند را به شرح زیر فهرست کرده اند:

  • خرد گرا: افرادتوانمند، خرد گرا هستند.
  • واقع گرا: افراد توانمند به واقعیت ها احترام می گذارند و میان امور واقعی و غیر واقعی تمایز قائل هستند. در نتیجه با چالش های زندگی برخورد سازنده ای دارند.
  • خلاقیت: افراد توانمند به حفظ وضع موجود راضی نیستند.
  • استقلال: افرادتوانمند استقلال رأی دارند و در قبال خود مسئولیت پذیرند.
  • انعطاف پذیری: افرادتوانمند تغییر در زندگی شخصی و کاری خود را به راحتی می پذیرند.
  • تمایل به اذعان و اصلاح اشتباه دارند.
  • دارای روابط انسانی هوشمندانه هستند.

مدل شناختی توماس و ولتهوس درباره ی توانمند سازی روانشناختی

مدل شناختی توماس و ولتهوس، به زنجیره ی یادگیری اجتماعی درباره ی محرک، ارگانیسم، رفتار و پیامد (S-O-B-C) شباهت دارد. بنابراین، بر فرایند های شناختی درون فردی که فرد را توانمند می سازد تمرکز می کند. مرکز مدل بر مداخلاتی نیست که هدایت کننده و سوق دهنده ی فرد در جهت توانمندسازی باشد، بلکه بر فرآیندهای درون فردی است که یک حالت توانمند شده در درون فرد ایجاد می کند. مدل به تجربه ی فرد از معنی داربودن، خود-تصمیم گیری، شایستگی ومؤثر بودن تمرکز می کند .

هسته ی اصلی مدل چرخه ای جاری از تعامل بین رویدادهای محیطی،  فرآیندهای شناختی و رفتار است. رویدادهای محیط، اطلاعاتی برای فرد درباره ی پیامدهای رفتار جاری و رویدادهای مربوط به رفتار آینده برای فرد فراهم میکند. این اطلاعات مربوط به محیط، ارزیابی فرد از وظایف، ارزیابی موقعیتی را شکل می دهند. این ارزیابی از وظایف به فرد انرژی می دهند و رفتار او را تقویت می کنند.

ارزیابی از وظایف: یا ارزیابی های موقعیتی همان فرآیندهای شناختی هستند که به عنوان تفسیرها و سازه هایی از واقعیت دیده می شوند نه ضبط صرف واقعیت های عینی. فرد با پردازش اطلاعات نسبتاً مبهمی که از محیط دریافت می کند، ارزیابی یا قضاوت هایی درباره ی تکالیف خاص انجام می دهد. توماس و ولتهوس، چهار بعد ارزیابی را بعنوان ابعاد شناختی انگیزش درونی نام می برند. این چهار بعد اثرات انگیزشی مضاعفی دارند. ارزیابی های موقعیتی، ترکیبی از عوامل انگیزش درونی (حالت های روانشناختی) فراهم می کنند که عبارتند از: معنی داربودن، انتخاب یا خود تصمیم گیری، شایستگی و مؤثر بودن. فرد از طریق ارزیابی های موقعیتی، قضاوت هایی:معنی داربودن، شایستگی، و … درباره ی وظایف خاصی که به آن ها می پردازد انجام می دهد . این عناصر انگیزه ی درونی را که تحت عنوان توانمندسازی روانشناختی ، معرفی می شوند از طریق تأثیرشان بر رفتار و پیامدهای بعدی به عنوان آغاز کننده ی چرخه های خود تقویت کننده دیده می شوند؛ بنابراین، تأثیری همانند کیفیت پیش گویی های خودکام بخش دارند .

هر یک از این چهار مؤلفه در جریان دوره فعالیت می توانند به عنوان تقویت درونی عمل کنند. یعنی هر مؤلفه پاداشی است که فرد می تواند در جریان دوره ی فعالیت به خودش بدهد؛ پاداشی که تلاش مستمرش را تقویت می کند. در واقع هر یک از این مؤلفه ها توسط نظریه پردازان اولیه بعنوان یک نیازیا تقویت کننده درونی مجزا مورد بررسی قرار گرفته شده اند.

انگیزش درونی انجام وظایف متعاقب نه تنها از رویدادهای بیرونی بلکه از شیوه ای که آن رویدادها تفسیر می شوند نیز تأثیر می پذیرد. به همین شکل دو عنصر درون فردی دیگر نیز به مدل اضافه شده اند تا بهتر دگرگونی و نوسانات ارزیابی وظایف را توضیح دهند که عبارتند از: ارزیابی های عمومی و سبک های تفسیری.

این دوعامل بعنوان میانجیگر و تعدیل کننده ی اثرات مداخلات برابعاد توانمندسازی روانشناختی دیده می شوند.

ارزیابی عمومی: باورهای تعمیم یافته فرد درباره معنی دار بودن وظایف، انتخاب و خود-تصمیم گیری و شایستگی انجام وظایف و مؤثر بودن هستند که به طور استقرایی از ارزیابی وظایف خاص در گذشته شکل گرفته اند و در زمان حال به توانمندسازی روانشناختی فرد تأثیر می گذارند. اما ارزیابی موقعیتی بطور قیاسی تا اندازه ای از ارزیابیهای عمومی شکل می گیرند.

سبک های تفسیری و شناختی:بر اساس نظر توماس و ولتهوس، تمایلاتی هستند درباره پردازش تفسیری فرد از رویدادها که در سه گروه عمده طبقه بندی می شوند:

  • سبک ارزیابی: به تفسیر فرد از اینکه کارها چگونه پیش می روند، اشاره می کند. به عبارت دیگر سبک ارزیابی به استانداردهای شخصی که فرد برای ارزیابی کردن پیامدها به کار می برد، اشاره می کند.
  • سبک اسنادی: به تفسیر فرد از اینکه چه چیزی باعث رویدادهای گذشته شده است، اشاره می کند.  به عبارت دیگر سبک اسنادی به باورهای فرد درباره ی علل موفقیت یا شکست اشاره می کند.
  • سبک تصوری: به تفسیر فرد از اینکه در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد اشاره می کند.  به عبارت دیگرسبک تصوری به تصورات شناختی فرد درباره ی رویدادهای آینده اشاره می کند،  یعنی تجسم فکری یا پیش بینی های فرد درباره ی آنچه که می تواند باشد.

در واقع سبک های تفسیری به عنوان تعدیل کننده هایی مطرح شده اند که بر ارزیابی های موقعیتی تأثیر می گذارند. به علت نقش کلیدی سبک های تفسیری در چرخه ی انگیزشی، فرد ممکن است به طور روانشناختی خودش را توانمند یا ناتوان درک کند و باعث چرخه های خودارتقا دهنده یا خودناتوان کننده شود.

مداخلات توانمند کننده: مداخلات توانمند کننده جهت افزایش دادن ارزیابی های موقعیتی؛ حالت های روانشناختی شیوه های تأثیر گذارنده ای بر متغیرهای مدل فراهم می کنند؛  همچنین در ارزیابی های عمومی افزایش تدریجی ایجاد می کنند. دو راهبرد عمومی مشخص شده اند: ایجاد تغییر در رویدادهای محیطی که پایه های ارزیابی موقعیتی هستند؛ ایجاد تغییر در سبک های تفسیری (شناختی) که فرد بر اساس آن ها رویدادهای محیط را تفسیر می کنند.

منبع

قنبری،فرزانه(1393)، اثر آموزش توانمندسازی روانشناختی بر خلاقیت هیجانی و خلاقیت شناختی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0