ويژگي هاي فردي والدين به عنوان عامل خطرساز در پرخاشگري

بلسکي، شخصيت و سلامت رواني پدر و مادر را به عنوان يک عامل مهم در سبک هاي تربيتي والدين مي داند. به اعتقاد وي سبک هاي تربيتي همانند وجوه ديگر کنش و رفتار انسان تحت تاثير ويژگي هاي نسبتا پايدار يا صفات شخصيتي والدين قرار دارد. به همين دليل مي توان انتظار داشت که اکثر کودکان ناسازگار دست پرورده والدين ناسازگارند. در همين راستا يافته هاي يک مطالعه طولي شش ساله بر روي 693 خانواده نشان مي دهد که 66 درصد کودکاني که مادرانشان آشفته بوده است از مشکلات عاطفي رنج مي برده اند.

همچنين اين مطالعه حاکي از آن است که در خانواده هايي که پدران مساله دار هستند 47 درصد از کودکانشان نيز داراي مشکلات عمده اي هستند. اين درحالي است که در خانواده هاي داراي پدر و مادر داراي مشکلات هيجاني و عاطفي 72 درصد از کودکانشان نيز واجد همين مشکلات هستند. بنابراين بي قراري و مشکلات عاطفي و هيجاني پدر و مادر که بر سلامت عاطفي و رشد مهارت هاي شناختي کودکان تاثيرات منفي و قابل توجهي مي گذارد.

فرض کنيد در خانواده اي مادري داراي مشکلات عاطفي وجود داشته باشد. در اين شرايط کاملا بديهي است که بي مهري و عدم پذيرش نسبت به فرزندان وجود داشته باشد. آنچه که مسلما مشکلات عمده اي را از جانب مادر به فرزندان تحميل مي کند و مي تواند سرمنشاء بسياري از ناسازگاري ها نيز باشد. همسو با اين تبيين برخي از تحقيقات نشان داده اند که کودکان مادران افسرده  کم حوصله و پرخاشگرند.اما در خانواده هايي که فرزندان شادي و نشاط را در خانواده خود مي يابند، احساس ايمني بيشتري کرده و پيوندهاي عاطفي عميق تري با پدر و مادر خود برقرار مي کنند. به همين دليل است که بلسکي و ايزابلا، اذعان دارند که در اين خانواده ها کودکان از کنش هاي شناختي و عملکرد بهتري برخوردارند. بنابراين همانطور که ملاحظه مي گردد ويژگي هاي رواني والدين به عنوان يک عامل موثر در پرخاشگري کودکان بايد مدنظر قرار گيرد.

روابط پدر – مادر به عنوان عامل خطر ساز در پرخاشگري

پيوند زناشويي و روابط پدر و مادر به عنوان يکي از سيستم هاي فرعي خانواده بسيار در مباحث مربوط به خانواده حائز اهميت است . بررسي روابط زن و مرد به عنوان پدر و مادر فرزنداني که مشکلات آن ها بررسي مي گردد از جايگاه ويژه اي برخوردار است. در واقع شالوده اوليه خانواده بر اساس روابط زن و شوهر پي ريزي مي گردد. بنابراين هنگامي که اين پايه و اساس اوليه براساس عشق، تعهد و روابط صميمانه شکل بگيرد مي تواند تاثيرات عميق و گسترده اي بر تمامي اعضاي خانواده داشته باشد. به اعتقاد هترينگتون ، مارويس و پارک ، آنگاه که خانواده بر اساس پيوند و روابط عميقي شکل بگيرد زمينه اجراي شيوه ههاي صحيح فرزند پروري، در راستاي بروز سازگاري و رشد بهنجار کودک فراهم مي گردد.

در واقع در چنين خانواده اي زن و شوهر نه تنها بر اساس پيوندهاي عميق زناشويي با يکديگر تعامل مي کنند بلکه با کودکان نيز که ماحصل اين روابط عميق اند نيز ارتباطي گرم و صميمانه دارند. به عبارت ديگر کيفيت روابط زن و شوهر بر کيفيت روابط آنان با فرزندان عميقا تاثير مي گذارد. در تاييد اين گفته کتز و گاتمن، نشان داده اند که زماني که زن و شوهر از حمايت عاطفي هم برخوردار باشند، بيشتر خود را درگير تربيت فرزندان مي کنند. ودر نتيجه درامور فرزند پروري نيز بيشتر از خود مهر، صميميت نشان مي دهند. همچنين اين  دو پژوهشگر نشان داده اند که تعارض ميان زن و شوهر اثرات زيان باري بر سازگاري و رشد کودکان بر جاي مي گذارد. چرا که اين والدين پذيرا نبوده و رفتارهاي سرد پرخاشگرانه اي را نسبت به فرزندان خود اعمال مي کنند. اين همان سبک تربيتي ضعيفي است که به اعتقاد کتز و گاتمن،به صورت ناسازگاري به ويژه به شکل خشم و نافرماني در کودکان بروز مي کند.

تعامل والدين- کودک به عنوان عامل خطرساز در پرخاشگري

صميميت و گرمي روابط ميان والدين و فرزندان يکي از جنبه هاي مهم تربيتي به شمار مي رود.  بسياري از پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند که کيفيت رابطه مراقب- کودک ؛والدين- کودک يکي از مهمترين عوامل موثر در گسترش مشکلات رفتاري کودک محسوب مي­شود. مشاوران متعددي گزارش کرده­اند که ادراک والدين از رابطه خود با فرزندانشان بر توانايي واکنش دلسوزانه و قابل پيش­بيني آنان نسبت به کودکان تاثير مي­گذارد. فقدان عاطفه پدر و مادري، طرد کودک، بي­توجهي در تربيت کودک و منفي­گرايي والدين نسبت به کودک، موجب رشد الگوهاي رفتاري خصومت­آميز در کودک مي­شود.به اعتقاد بکر، چنانچه شيوه هاي تعامل والدين با فرزندان بر اساس پذيرش  باشد مسئوليت و خود نظم دهي را در کودکان پرورش مي دهد. اما عدم پذيرش به رفتارهاي پرخاشگرانه، نافرماني و مقاومت در برابر مراجع قدرت منجر مي شود.

مادراني که داراي کودک پرخاشگر هستند در مقايسه با مادراني که کودک عادي دارند اشتياق کمتري به موفقيت کودک خود نشان مي دهند؛ از اين رو در مطالعات انجام شده بر روي والديني که فرزندشان مشکل دارد، ملاحظه شده است که اغلب آنها از نظر سبک فرزندپروري و نظم و انضباط داراي ناهماهنگي هايي با هم مي باشند. اينگونه والدين در مقايسه با والدين هماهنگ بيشتر مايل به تنبيه کودکان خود هستند؛ به بيان ديگر، در خانواده ناهماهنگ نظم و انضباط همواره به شکل ناهماهنگي صورت مي گيرد .

بطور کلي مي­توان گفت محيط خانوادگي يکي از مهمترين الگوهاي ساختاري موثر در يادگيري رفتار از جمله بروز پرخاشگري افراد است. محيط خانوادگي ناسازگار با مشاجره دائمي پدر، مادر و اعضاي خانواده، آثار سوء در رفتار کودک باقي مي­گذارد. اين آثار در سنين بلوغ و بزرگسالي به صورت عصيان، پرخاشگري، سرکشي از مقررات و قوانين اجتماعي در مردان و با بي­تفاوتي، انزوا و گوشه­گيري در زنان نمايان شده و منجر به رفتارهاي ناسازگار و ناسالم در فرزندان مي­گردد.

ساير تعاملات اجتماعي والدين به عنوان عامل خطرساز در   پرخاشگري

بلسکي، يکي ديگر از عوامل مهم و تاثير گذار بر شيوه هاي تربيتي و چگونگي رابطه والدين با کودکان را حمايت اجتماعي و تعامل با ديگران مي داند. پدر و مادر به دليل پيوندي که با بستگان، آشنايان و دوستان توسط شبکه اي از روابط احاطه شده ند. تعاملات اجتماعي خانواده با اطرافيان مي تواند استرس زا و يا منبعي براي حمايت عاطفي باشند. مشکلات و در گيري ها بين والدين با ساير نهادهاي اجتماعي از جمله در ارتباط با پدر، مادر، برادر، خواهر و دوستان و حتي همکاران در محيط کاري همه و همه به محيط خانواده انتقال مي يابد. چنانچه اين مشغله ها مي تواند به صورت جر و بحث و مشاجره ميان زن و شوهر منجر گردد و در نتيجه بر کودکان اثرات منفي گذارند.

اين در حالي است که چنانچه مديريت روابط در برخورد با سايرين در مناسبات و تعاملات اجتماعي صورت گيرد مي تواند استرس هاي ناشي از اين روابط را کاهش داده و حتي موجبات آرامش و آسايش را فراهم آورد. چرا که سيستمهاي اجتماعي چنانچه نقشي حمايتي داشته باشند خانواده و از همه مهمتر والدين را از آثار زيانبار وقايع استرس زا مصون مي دارند. همسو با اين تبيين بلسکي، نشان داده است که چنانچه والدين از حمايت اجتماعي برخوردار گردند روش ها و سبک هاي بهتري را به منظور تربيت فرزندان استفاده خواهند کرد و آنچه که موجبات سازگاري وانطباق رادرکودکان فراهم خواهدآورد.

منبع

افتخاری،فرزانه(1392)، اثر درمان فراشناختي در افزايش عزت نفس و کاهش پرخاشگري نوجوانان بزه کار،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0