وظایف مدیردرسازمان

در  خصوص وظایف مدیر در سازمان، نظرات گوناگونی ارائه‌شده‌است، برای مثال برخی از اندیشمندان، وظایف مدیر را پنج وظیفه اصلی برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری، بسیج منابع و کنترل و نظارت برشمرده‌اند. گروهی نیز وظیفه مدیر را در نوآوری و خلاقیت خلاصه‌ کرده‌اند. اما یکی از مهمترین وظایف مدیر و شالوده وظایف مذکور، تصمیم‌گیری است .این وظیفه قابل واگذاری به غیر نیست؛ زیرا اگر مدیری تصمیم‌گیری نکند، عملاً مدیریت نخواهد کرد. از طرفی تصمیمات استراتژیک یک سازمان که توسط مدیران اخذ می‌شود، تحت تأثیر دو رویکرد عقلائی و یا مبتنی بر رفتارهای سیاسی است.

مفهوم تصمیم‌گیری

تعاریف زیادی از تصمیم‌گیری صورت گرفته‌است ولی جملگی بر این مساله تأکید دارند که تصمیم بر انتخاب فرد دلالت دارد و فرد این انتخاب را از بین گزینه‌های موجود که ممکن است محدود یا نامحدود باشند، انجام می‌دهد. در زیر به برخی از مهمترین تعاریف از تصمیم‌گیری اشاره می‌کنیم:

  • تصمیم‌گیری عبارت است از انتخاب یک راه از میان راه‌های مختلف .
  • تصمیم‌گیری فراگردی است که طی آن شیوه عمل خاصی برای حل مساله یا مشکل ویژه برگزیده می‌شود.
  • تصمیم‌گیری فراگردی است که از طریق آن، راه‌حل مساله معینی انتخاب می‌گردد .
  • تصمیم‌گیری فرآیندی است خاص شامل انتخاب یک راه و روش از میان دو یا چند روش موجود. تصمیم به معنای انتخابی خودآگاه است که به فرد امکان می‌دهد تا براساس مجموعه‌ای از شرایط داده شده، نحوه رفتار و طرز تفکر خاص آن مجموعه بررسی و سپس یک گزینه مقبول واقع شود و سپس اجرا گردد. تصمیم زمانی گرفته می‌شود که انتخاب انجام شده باشد. از تصمیم‌گیری نمی‌توان صرف‌نظر کرد، زیرا امتناع ورزیدن از گرفتن تصمیم، خودش یک نوع تصمیم‌گیری است.
  • تصمیم‌گیری صرفا عمل گزینش میان راه‌حل‌های جایگزین یا بدیل‌های موجودی است که در موردشان یقین و قطعیت نداریم .

سطوح تصمیم‌گیری

يك مدير در طول روز اطلاعات زيادي به او مي رسد. بصورت كلي مي توان گفت كه مدير پس از اخذ اين اطلاعات سه نوع تصميم گيري مي نمايد.نوع اول كه اغلب به نام تصميمات استراتژيك خوانده مي شود، تصميمات مربوط به امور دراز مدت، پيچيده، و غير ساختمند است كهتوسط مديران عالي رتبه اتخاذ مي شود. اطلاعات مربوط به چنين تصميماتي، عموما تعريف نشده، غير مبتني بر موارد از پيش تجربه شده، با منشا بيرون از سازمان، جمع آوري شده از طرق غير رسمي و كوتاه شده‌است .

نوع دوم از تصميمات، اغلب به نام تصميمات كنترلي مديريت خوانده شده كه توسط مديران مياني اتخاذ مي گردد. عموما اطلاعات دريافتي براي اين نوع تصميمات، با معيارهايي از قبيل استانداردهاي سازمان و يا بودجه سنجيده مي شود. اطلاعات مربوط به اين نوع تصميمات، غالبا متوجه داخل سازمان، كوتاه مدت، تاريخي و ساده‌تر است. نوع سوم، تصميمات عملياتي است. اين قبيل تصميمات براحتي فرموله شده و سيستم هاي كامپيوتري نيز مي توانند كار را راحت‌تر نمايند.

ابعاد تصمیمات استراتژیک

حال این سوال مطرح می‌شود که آیا تمامی‌تصمیماتی که سازمان با آن روبرو است، جنبه استراتژیکی دارد؟ معمولا مسائل استراتژیکی سازمان دارای ویژگی‌های زیر است:

الف)موضوعات استراتژیکی نیاز به تصمیمات مدیران سطح بالا دارد. چون تصمیمات استراتژیکی چندین ناحیه از عملیات سازمان را زیر پوشش خود می‌گیرند، لذا به دخالت مدیران سطح بالا نیاز دارند. چرا که مدیران سطح بالا از آینده‌نگری مورد نیاز برای درک نتایج گسترده‌ این چنین تصمیماتی برخوردار هستند و این قدرت را دارند که منابع مورد نیزا برای این‌گونه تصمیم‌گیری‌ها را تأئید و تخصیص دهند.

ب) موضوعات استراتژیکی منابع زیادی را در سازمان به خود اختصاص می‌دهند. تصمیمات استراتژیکی به میزان قابل ملاحظه‌ای نیازمند تقسیم افراد، اموال یا پول است که می‌باید از منابع داخلی یا از خارج سازمان، تأمین شود. این تصمیم‌گیری‌ها سازمان را متعهد به فعالیت‌های طولانی می‌کند و به همین دلیل به منابع زیادی نیاز دارد.

ج)موضوعات استراتژیکی، آینده محور هستند. تصمیم‌گیری‌های استراتژیکی بیشتر بر آنچه که مدیران پیش‌بینی می‌کنند مبتنی هستند تا آنچه که می‌دانند. در این‌گونه تصمیم‌گیری‌ها، تأئید بر توسعه پیش‌بینی‌هاست که به ایجاد توانائی در سازمان که بهترین استراتژی‌ها را بشود انتخاب کرد، می‌انجامد. در دنیای تجارت آزاد و رقابتی، زمانی یک سازمان موفق است که بتواند یک موضع پیش‌بینی نسبت به تغییر ایجاد کند.

د)موضوعات استراتژیکی در شکوفائی بلندمدت سازمان موثرند. تعهدات ایجاد شده ناشی از تصمیم‌گیری‌های استراتژیکی، معمولاً پنج ساله است، ولی تأثیرات آن مدت بیشتری دوام می‌یابد. وقتی که یک سازمان خودش را متعهد به انجام دادن استراتژی خاصی کرد، تخیلات برتری رقابتی آن معمولاً به آن استراتژی پیوند زده می‌شود. سازمان‌ها در بازارهای خاصی، برای محصولات خاص و با فناوری مخصوصی مشهور می‌شوند. این شرکت‌ها، اگر در رابطه با این بازارها، در محصولات یا فن‌آوری‌ها، تغییر بدهند و از یک استراتژی که ریشه‌های مختلف دارد، استفاده کنند؛ منافع قبلی را به خطر می‌اندازند. بنابراین، تصمیمات استراتژیکی روی بهتر شدن یا بدتر شدن سازمان‌ها، اثر بسزائی دارند.

ه)موضوعا‌ت استراتژیکی معمولاً نتایج چند وظیفه‌ای یا چند داد و ستدی دارند. تصمیمات استراتژیکی برای بیشترین قسمت‌های سازمان نتایج پیچیده‌ای به بار می‌آورند. در تصمیمات مربوط به ترکیب مشتریان، تأکید بر رقابت یا ساختار سازمان، الزاماً یک تعداد از واحدهای دادوستدی استراتژیکی، قسمت‌ها یا واحدهای برنامه‌ای شرکت دارند. همه این قسمت‌ها، تحت تأثیر تقسیم مجدد وظایف و منابع ناشی از این تصمیم‌گیری‌ها، واقع می‌شوند.

در موضوعات استراتژیکی توجه به محیط خارج سازمان الزامی است. همه سازمان‌ها، به صورت یک سیستم باز هستند. شرایط خارج بر این سازمان‌ها اثر می‌گذارد، این‌ها هم متقابلاً روی محیط خارج از سازمان اثر می‌گذارند که تا حدود زیادی این تأثیر از کنترل خارج است. بنابراین، برای این که یک سازمان بتواند در وضعیت رقابتی قرار گیرد و موفق باشد، مدیران استراتژیکی آن می‌باید دیدی فراتر از عملیات سازمان داشته باشند. آن‌ها، باید آنچه که به دیگران مربوط است و احتمالاً انجام می‌دهند؛ نظیر رقیبان، مشتریان، عرضه‌کنندگان، اعتبار دهندگان، دولت و کارکنان را هم مورد نظر قرار دهند.

 منبع

رستمی،شهرام(1392)، ارتباط بین تعهد سازمانی کارکنان  و رفتار سیاسی و رویکرد عقلائی،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت اجرائی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0