هوش سازمانی چیست؟

پرداختن به مفهوم هوش سازمانی بسیار حیاتی به نظر می رسد که چرا مفاهیمی اساسی هم چون سازمان یادگیرنده، یادگیری سازمانی، تسهیم دانش، مدیریت را شامل می شود، به همان میزان که مفهوم هوش در کودکان در دوران پیاژه مسئله با اهمیتی بود، سازه های که مفهوم هوش جمعی را در محیط کسب و کار سازمانی عملیاتی می کند نیز مهم خواهد بود، پیامدهایی که ساختارهای نامطلوب و فرایندهای گروهی نامطلوب برای سازمان به همراه آورده است، نیاز به پردازش هوش سازمانی را در سازمان دو چندان می کند، حوزه که هوش سازمانی بر آن تاکید دارد دانش است، اما میاجث کلی و با اهمیت تری نیز در بر می گیرد. در راستای تعریف هوش سازمانی ارتباط دارد با توانمند فرد یبا مجموعه ای از افراد در تمایز دادن بین ویژگی های دانش شخصی و به طور خاص در تمیز، تشخیص، تغییر دادن، عملیاتی کردن، دانش در محیط سازمان به منظور رسیدن با نوآوری می باشد.

سازه هوش سازمانی به معنی شایستگی و پتانسیل یک مجموعه سازمانی برای به حرکت درآوردن قدرت ذهنی خود د به ثمر نشستن اهداف سازمانی است، به عبارت دیگر سازه مذکور ظرفیت فکری تمامی عوامل سازمانی است که سازمان را به مثابه یک قطار برای رسیدن به اهداف خود به حرکت در می آورد. هوش سازمانی مجموع عملکرد رفتار پنج عنصر شناختی است، این عناصر شامل مدیریت دانش، فرایندهای استراتژیک، ساختار سازمانی، روابط ذی نفعان و فرهنگ سازمانی است، بایدعنوان کرد هوش سازمانی مجموعه فرایندهای سازمانی است برای ریشه یابی مشکلات، گردآوری اطلاعات در خصوص آن، تجزیه و تحلیل، برقراری ارتباط بین اطلاعات که فرایند های تصمیم گیری برای حل مسائل تسهیل می بخشد، در مقام یک تعریف کلی، هوش سازمانی ادراک سازمانی است برای کاربست سازمان های یادگیرنده و روش های خلاق سازمانی.

هوش سازمانی به منزله دریچه ای منعطف و فعال برای تعامل با محیط بیرون سازمانی است که خطاهای عملکرد و نیازهای سازمان به برنامه ریزی مدون را شناسایی و سازمان را در مسیر کارایی و اثربخشی قرار می دهد، و در نهایت زمینه بهر مندی از فرصت های ناشناخته را فراهم می آورد . بهره گیری درست و منطقی از هوش سازمانی می توان رشد و بالندگی سازمان را به همراه داشته بادش و از طریق آن پویایی و چابکی ره برای سازمان به ارمغان آورد.

بر اساس نتایج به دست آمده از مطالعات مختلف می توان ادعا کرد که هوش سازمانی به منزله توانمندی ذهنی از عناصری تشکیل شده است که در تمامی جنبه های زندگی سازمانی را متاثر می کند.  در راستا پژوهشگران اعتقاد دارند که توانمندی های همچون هوش سازمانی بر اساس نتایج موثری که در دنیای واقعی سازمان در راستای محیط و فضای کاریو توسعه روحیه همدلی در بستر فرایندهای کاری دارد، لازم است مورد توجه جدی قرار گیرد،  بویژه نتایج تحقیقات اخیر که سازه هوش سازمانی ملاک کلیدی موفقیت سازمانی است. در این راستا نتایج مطالعه اسلاسكي و كاترايت (2002)، تاکید کرد که هوش سازماني،  در جنبه های مختلف سازمانی از راس راهبردی مدیریت تا سطح عملیاتی سازمان کار گروهی را افزایش می دهد، به علاوه سلامت روان و پیشرفت شغلی را به ارمغان می آورد.همچنين در مطالعات مدیریت منابع سازمانی و رفتار سازمانی به طور گشترده هوش سازمانی مدیران برای توسعه حرفه ای کارکنان به عنوان نیاز ضروری معرفی شده است.

ویلنسکی در 1967 هوش سازمانی را جمع آوری، طبقه بندی، ارائه و تبادل اطلاعات مورد نیاز جهت فرایند های تصمیم گیری می­داند.ماتسودا هوش سازمانی را به عنوان مجموعه ای متشکل از هوش انسانی و مصنوعی و تعامل آنها می داند . هوش سازمانی ایجاد و تقسیم کارآمد نمایندگی بین افراد، گروه ها و سازمان است تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات این نمایندگی را در سطوح تصمیم گیری و اطلاع رسانی حمایت می­کند. گلین معتقد است هوش سازمانی حاصل اجتماع و تعامل هوش تک تک اعضای سازمان است. هوش سازمانی فرایندی اجتماعی است که تئوری های آن براساس تئوری های هوش انسانی طرح ریزی شده است.

مک مستر در 1996 هوش سازمانی را اینگونه تعریف می­کند:  هوش سازمانی، توانایی یک سازمان در جمع آوری اطلاعات ، داشتن نوآوری، تولید دانش و فعالیت براساس دانش کسب شده است. ویر در 1996 هوش سازمانی را توانایی سازمان در شکل دادن و تغییر محیط و سازگاری با آن براساس اهداف و توانایی ها تعریف می­کند.هوش سازمانی اندازه گیری کمی کارآمدی سازمان در توزیع اطلاعات ویژه تصمیم گیری و اجرا است. هوش سازمانی توانایی سازمان در جمع آوری، مدیریت و بکارگیری اطلاعات جهت اخذ تصمیمات کارآمد و موثر می باشد.

علی رغم مباحث ذکر شده پیرامون هوش و آزمون های هوش مطالب زیادی را می توان از آن آموخت که یکی از مهمترین آنها مفهوم هوش از دیدگاه گاردنر است که می توان از آن به عنوان قیاسی مناسب برای توسعه هوش و به ویژه هوش سازمانی بهره جست. براساس این نظریه مفهوم هوش سازمانی با درک و ارزیابی قابلیت های بالقوه مورد نیاز یک سازمان جهت حل مشکلات و تولید کالاهایی آغاز می­شود که از روشی فوق العاده برای شبکه تجارت محیطی استفاده خواهند کرد.

هوش سازمانی یعنی داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی که بر سازمان موثر است. داشتن دانشی عمیق نسبت به همه عوامل مثل مشتریان ، رقبا، محیط اقتصادی، عملیات و فرایندهای سازمانی که تأثیر زیادی بر کیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان می گذارد، هوش سازمانی است.

«هلل» هوش سازمانی را توانایی سازمانی در ایجاد و بهره گیری از دانش مطلوب در تطابق با شرایط محیطی می داند. همان گونه که در گذشته سازمان ها براساس ایفای نقش، محصولات، کارمندان سود حاصله و فرایندهای سودآور مورد ارزیابی قرار می گرفتند، امروزه به عنوان سیستم های هوشمندی به آنها نگریسته می شود که برای مدیریت دانش طراحی شده­اند. به عقیده وي از هوش سازمانی ظرفیت سازمان در جهت خلق دانش و بکارگیری راهبردی آن به منظور هماهنگی و تطابق با محیط اطراف است. میانگین آن 100 در نظر گرفته می شود و هوش بالاتر از 100 ویژه سازمان های هوشمند است. از نظر هلل هوش سازمانی ترکیبی از ساختار سازمانی، فرهنگ، روابط کاری، سرمایه های دانش و فرایندهای راهبردی است. او هر یک از این نظام هارا عاملی جهت خدمت رسانی در عملکردهای اقتضایی سازمان بر می­شمارد. هلل اضافه می­کند که مجموعه توانایی پردازش اطلاعات مختلف در سازمان همان هوش سازمانی است.

هوش سازمانی برای اغلب سازمان ها دارای ابهام است . هوش سازمانی مفهومی چند بعدی و چند عاملی بوده که توانایی ها ی نگرشی، عاطفی و رفتاری یک سازمان را در بر می گیرد. هوش سازمانی از فرهنگ، ساختار و اعضای سازمان تأثیر می پذیرد. بنابراین در بررسی هوش سازمانی بایستی فرهنگ سازمان، اندازه و سن سازمان، شرایط محیطی و نوع کنترل سازمانی مورد توجه قرار گیرد. هوش سازمانی داشتن دانشی فراگیر از تمام عوامل موثر برسازمان است. هوش سازمانی به سازمان ها جهت ردیابی فرایندهای اصلی و اندازه گیری کارایی آنها کمک می­کند.

هوش سازمانی به عنوان فعالیتی استخراج شده از مدیریت دانش می باشد. تأکید هوش سازمانی بر ایجاد، پرورش و مدیریت شایستگی های سازمان است. سیمیج هوش سازمانی را اینگونه تعریف می­کند: “توانایی فکری یک سازمان به منظور حل مشکلات سازمانی” تأکید وی بر تلفیق انسان و توانایی های فنی وی در جهت حل مسائل است . هوش سازمانی از نظر او دقیقاً شامل مجموعه ای از اطلاعات، تجربه، دانش و درک مسائل سازمانی است. او هوش سازمانی را از دو جنبه مختلف به بحث می نشیند:

هوش سازمانی به عنوان یک فرایند: که نشان دهنده پیچیدگی ، تعامل ، تجمع و هماهنگی انسان و هوش فنی در سازمان است. بعد تعاملی هوش سازمانی بیانگر ارتباط بین انسان ها، انسان و تکنیک و همچنین بین اجرای فنی منحصر به فرد در سازمان است. تجمع هوش به صورت سلسله مراتبی رخ می­دهد و شامل دانش افراد، گروهها و سازمان است. هماهنگی به عنوان سومین بعد هوش سازمانی در مقایسه با دو بعد ذکر شده از اهمیت بیشتری برخودار است.

منبع

حکیمی فر، فاطمه(1398)، بررسی رابطه بین هوش سازمانی با رضایت شغلی مدیران مدارس شهرستان جاسک، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر جاسک.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0