نقش خودتنظیمی در پیشرفت تحصیلی

پیشرفت تحصیلی دانشجویان، یکی از شاخص مهم در ارزیابی آموزش و پرورش می باشد که با هدف کمک به زمینه های گوناگون اعم از ابعاد شناختی، عاطفی و شخصیتی به منظور رشد و تعالی افراد بکار می رود.

به همین دلیل مطالعه ی عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی، طی سه دهه ی اخیر، بیش از پیش موردتوجه ی متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است. حساسیت تعلیم و تربیت از یک سو و پیچیدگی جهان امروز از سوی دیگر، مدیران و اساتید آگاه تری را طلب می کند تا زمینه ی رشد جمعی را فراهم نمایند. امروزه، تمرکز آموزش به جای ارایه ی برنامه های آموزشی یا مدیریت رفتار کلاسی، به پرورش دانشجویان با انگیزه و راهبردی تغییر کرده است. پیشرفت تحصیلی از این جهت اهمیت دارد که پیشرفت آموزشگاهی در یادگیری اثر داشته و یادگیری آموزشگاهی پیشرفت تحصیلی را تحت تأثیر قرار می دهد و استاد برای افزایش سطح انگیزش دانشجویان نسبت به یادگیری موضوع های مختلف درسی، باید سعی کند تا شرایط یادگیری را بهبود بخشد و کیفیت روش آموزش را افزایش دهد تا از این طریق دانشجویان به موفقیت دست یابند و نسبت به توانایی خود در یادگیری، اعتماد به نفس کسب کنند.

اتکینسون و همکاران ، پیشرفت تحصیلی را توانایی آموخته شده یا اکتسابی حاصل از دروس ارایه شده یا به عبارت دیگر، توانایی آموخته شده یا اکتسابی فرد در موضوعات آموزشگاهی می دانند که به وسیله ی آزمون های استاندارد شده، اندازه گیری می شود . هم چنین شعاری نژاد، درباره ی پیشرفت تحصیلی می گوید: پیشرفت تحصیلی معلومات یا مهارتهای اکتسابی عمومی یا خصوصی در موضوعهای درسی است که معمولاً بوسیله ی آزمایش ها یا نشانه ها و یا هردو که اساتید برای دانشجویان وضع میکنند، اندازه گیری می شود.

یکی از عوامل مهم که ممکن است در پیشرفت تحصیلی اثرگذار باشد، عامل خودتنظیمی است.

پنتریچ، طی تعریف  نسبتاً جامع، این نوع یادگیری را فرآیند فعال و سازمان یافته ای تعریف می کند که طی آن فراگیران،  اهدافی را برای یادگیری خود انتخاب کرده سپس سعی می کنند تا شناخت، انگیزش و رفتار خود را تنظیم، کنترل و نظارت نمایند. خودتنظیمی نقطه ی ثقل کارکرد مؤثر در زمینه های کنترل تکانه، مدیریت زمان و مقابله با فشار روانی است. انگیزش، شناخت و فراشناخت، از اجزای اصلی مدل های خود نظم دهی و یادگیری خودنظم بخشی هستند، و به نظر می رسد که طبق نظریه ی زیمرمان و همکاران ، اساس خودتنظیمی آن است که چگونه دانشجویان از نظر فراشناختی، انگیزشی و رفتاری، یادگیری را در خود سامان بخشند. زیمرمان، در مورد رابطه ی فراشناخت و خودتنظیمی، عقیده دارد خودتنظیمی دانشجویانی که دچار شکست تحصیلی می شوند، به فراشناخت و مهارت های فراشناختی آنان بستگی دارد. هم چنین پاریس و همکاران، اشاره می کنند که فراگیران خودتنظیم گر، فرآیندهای عاطفی و شناختی لازم برای پیشرفت تحصیلی را رهبری می کنند.بوفارد و همکاران، با اقتباس از مدل های موجود، سه مؤلفه ی شناختی، فراشناختی و انگیزشی را برای فرآیند خودتنظیمی در نظر گرفتند. در این مدل، مؤلفه ی فراشناخت، شامل طرح و برنامه ریزی دانشجو، در هنگام درس خواندن است. تحقیقات نشان داده است که دانشجویان خودتنظیم گر از لحاظ تحصیلی به مراتب برتر از سایر دانشجویانی هستند که یادگیریشان خودتنظیم گرایانه نیست. نتایج مشابهی نیز در مورد نقش مهارت های خودتنظیمی در موفقیت تحصیلی، به دست آمده است. زیمرمان و مارتینزپونز، نشان داده اند که دانشجویان سرآمد، نه تنها در موقعیت های یادگیری خاص از راهبردهای خودتنظیمی بیشتری استفاده می کنند، بلکه آن ها را با همسانی بیشتری به کار می برند. پژوهشگران معتقدند که استفاده ی دانشجویان از راهبردهای خودتنظیمی، خودکارآمدی آنان را افزایش می دهد و باعث ارتقای یادگیری آن ها می شود.

زیمرمان، عقیده دارد، دانشجویانی که از راهبردهای خودتنظیمی، نفع می برند کسانی هستند که از وجود چنین راهبردهایی آگاهند، توانایی خود را برای رسیدن به اهداف مطلوب یا بخشی از اهداف مشخص شده در فعالیت یادگیری، به کار می گیرند، در انجام یک تکلیف بر خودشان نظارت می کنند، سطح فعلی پیشرفتشان را تفسیر کرده و راهبردهایی را انتخاب می کنند که به آنان در گرفتن نتیجه ی موفق از تکلیف کمک کند. آن ها راهبردهای خودتنظیمی را بیشتر از دانشجویان دیگر به کار می گیرند و به طور کلی سازمان دهنده اند و بیشتر مورد رجوع همسالان خود قرار می گیرند، استفاده ی بیشتری از راهبردهای شناختی و فراشناختی می کنند پشت کار طولانی تری نسبت به سایر افراد دارندو در مجموع هدف گرا هستند.

بندورا، معتقد است که یادگیری خودتنظیمی، با انگیزش و پیشرفت تحصیلی، رابطه دارد. در واقع خودتنظیمی تحقیقی در یادگیری، بهترین پیش بینی کننده ی عملکرد تحصیلی است. نتایج تحقیقات بندورا، تونس  و همکاران ، نشان می دهد که بین خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی رابطه ی مثبت و معنادار وجود دارد. دانشجویانی که خودتنظیمی بیشتری دارند، مشکلات رفتاری کمتر و مهارت های اجتماعی مهم تری را به نمایش می گذارند، تعامل کارآمدتری در مدرسه و گروه دارند و در فعالیت های کلاسی نمرات بالاتری به دست می آورند. اونسون ، نشان داده است که خودتنظیمی ، با یادگیری رابطه دارد زیرا کلاس های منظم، برنامه  خاصی در مورد نحوه ی یادگیری دانشجویان ارایه می دهد.

بنظر میرسد ارزش ها و باورهای شخصی دانشجویان اهدافی را که آن ها انتخاب می کنند، تحت تأثیر قرار می دهد و این اهداف نیز، در عوض، خودتنظیمی آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد. بطور کلی توانایی های خودتنظیمی در خلال کودکی و نوجوانی، ظاهر و ثابت می شوند. سیف و همکاران، نیز نشان داده اند که راهبردهای یادگیری در درس ریاضیات، به وسیله ی مکانیسم های خودتنظیمی پیش بینی می شود. بنابراین، خودتنظیمی قادر است که پیشرفت تحصیلی را تسهیل کند.

منبع

هاشمی نیا،طاهره(1394)، نقش هوش معنوی و راهبرد های یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی بندرعباس

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0