نظریه های مربوط به پرخاشگری

نظریه یادگیری اجتماعی :در مقایسه با نظریه افراطی غریزه، بندورا ، پیشنهاد نمود که پرخاشگری­های انسان نیز همانند دیگر رفتارهای اجتماعی به واسطه تقلید آموخته می شوند. بندورا ، بطور مشروح خاطر نشان ساخت که کودکان رفتار پرخاشگرانه بزرگسالان را در بازی با عروسک بوبو تقلید می کنند. کودکان فرد بزرگسالی را که به عروسک بادی بزرگی لگد می زند یا گازمی گیرند و به او لگد می زنند هنگامی که کودکان همانند بزرگسالان به خاطر لگد زدن یا گاز گرفتن به عروسک مورد تشویق و تأیید قرار می گیرند سطح پرخاشگری آنها افزایش می یابد.

بارون و بایرنه ، چهار جنبه از پرخاشگری را که می توان از طریق یادگیری کسب کرد توصیف نمودند : چگونه پرخاشگری ایجاد می شود. چه کسی هدف مناسبی برای پرخاشگری است. چه کارهایی نیاز به پاسخ پرخاشگرانه دارند و در کدام موقعیتها پرخاشگری مناسب است. بنابراین از طریق یادگیری مشاهده ای ما ممکن است بیاموزیم که چون خطا کنیم، روی چه کسی خطا کنیم، چه دلیل برای انجام خطا داشته باشیم و تحت چه شرایطی خطا بهترین پاسخ ما است.

ارزیابی نظریه یادگیری اجتماعی :شکی نیست که کودکان رفتارهای بزرگسالان را تقلید می کنند و تشویق این رفتارها احتمال تکرار رفتارهای پرخاشگرانه را افزایش خواهد داد. با وجود این در مورد این اعتقاد که یادگیری اجتماعی تبیین کاملی از پرخاشگری انسان را ارائه می دهد اختلاف نظر زیادی وجود دارد. یکی از سؤالاتی که ممکن است بپرسید این است که اگر هر نسلی پرخاشگری را از نسل قبل تقلید می کند، پس چه طور پرخاشگری برای اولین بار اتفاق افتاده است؟ جواب دادن به این سؤال آسان نیست. مطالعات حیوانی نشان داده اند که حیواناتی که به تنهایی پرورش می یابند بدون اینکه هیچ فرصتی برای یادگیری پرخاشگری از دیگر حیوانات داشته باشند از خود پرخاشگری نشان می دهند. این موضوع نشان می دهد که حداقل در بعضی از گونه حیوانی، پرخاشگری نیازی به یادگیری اجتماعی ندارد. بارون و بایرنه، چهار جنبه پرخاشگری آموخته شده را که به خوبی اهمیت یادگیری پرخاشگری را توصیف می کند خاطرنشان ساختند.

نظریه های غریزه :در روان شناسی اصطلاح غریزه دقیق تر از بحث ها و گفتگوهای معمولی بکار رفته است. غریزه یک کشش ذاتی برای رفتار کردن به شیوه ای خاص می باشد. اصطلاح ذاتی به این معنا است که رفتار به صورت وراثتی در ما وجود دارد و بنابراین در لحظه تولد همراه ما است. برخی از نظریه های روان شناسی پرخاشگری را غریزی می دانند و حداقل تا اندازه ای آن را اجتناب در نظر می گیرند. فروید در اولین نظریه روانکاور خود ، پیشنهاد کرد که ما با دو غریزه متضاد متولد می شویم : غریزه زندگی و غریزه مرگ.

غریزه­ی مرگ علت پرخاشگری های ما می باشد. فروید، پیشنهاد نمود که هرچند غریزه پرخاشگری اجتناب ناپذیر می باشد، اما می توان آن را تعدیل کرد. برخی از نویسندگان معاصر با پیروی از نظریه فروید خاطرنشان ساخته اند که ورزش در کل یک روش سالم برای ابراز غریزه مرگ است.

برای مثال ریچاردز، به این موضوع مهم توجه کرد، ما با توسل به گله و شکایات تمایلات پرخاشگری خود را ابراز می کنیم. برای مثال در حالت هایی مانند کوبیدن چکه بر زمین و فشار دادن دندانها بر روی هم پرخاشگری خود را نشان   می­دهیم.

رویکرد روان شناختی دیگری که پرخاشگری را غریزی در نظر می گیرد رویکرد کردارشناسی است. مطابق با رویکرد کردارشناسی لورنز،  پیشنهاد کرد که در انسانها غریزه جنگ تکامل یافته است. تکامل از طریق انتخاب طبیعی صورت می گیرد.پرخاشگری ؛ حداقل از نظر تاریخی تبدیل به یک صنعت بقا شده است. یعنی یک ویژگی احتمال بقا را افزایش داده است. لرونز همانند فروید پرخاشگری انسان را غیر قابل اجتناب اما قابل کنترل می دانست.

منبع

محرم زاده،بهراد(1390)، اثربخشی آموزش تاب­آوری برمیزان پرخاشگری و احساس تنهایی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی تنکابن

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

  

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0