نظریه های حل مساله

فرایند حل مسئله همانند فرایند تفکر، کاملاً تحت تأثیر فرایند یادگیری است، یعنی فرد از اطرافیانش در طول زندگی یاد می گیرد که چه چیزهایی را مسئله تلقی کند و کدام یک از آنها را آسان و ساده و کدام یک را دشوار و پیچیده بخواند. همچنان که یاد می گیرد که چگونه با مسائل مختلف، مواجه شود و با چه روشها و شیوه هایی به حل آنها بپردازد و حتی کیفیت تفسیر و توجیه مسائل را از اطرافیان خود ،خانواده، مدرسه، جامعه  می آموزد. بنابراین، درباره چگونگی حل مسئله نیز همانند چگونگی یادگیری با نظریه های مختلف،‌ مواجه می شویم که می توان همه آنها را در سه گروه خلاصه کرد:

نظریه های محرک-پاسخ و تداعی

این نظریه ها که در ضرورت فرایند ارتباط میان محرک-پاسخ مشترک اندحل مسئله را، همانند هر نوع تفکر، کنشی می دانند از تداعی ها یا روابطی که در تجربه موجود زنده تشکیل شده اند. در این نظریه ها، دو مفهوم کلیدی وجود دارد: یکی مفهوم ؛ میانجیگری  یا وساطت است که فرایند اشاره ای ،یک رمز، یا زبان به معنای اعم، یک فکر می باشد و یک محرک را به یک پاسخ مرتبط می کند. همچنین سبب می شود که ما یک مفهوم، مانند ؛  کتاب را، به سایر انواع مشترک با آن  تعمیم  دهیم. به بیان دیگر، علامت یا رمزی مانند کلمات، محرکهای گوناگون را به همدیگر و به پاسخها مربوط می کنند. مفهوم کلیدی دوم در نظریه های S-R،  سلسله مراتب خانواده عادت است به این معنا که یک محرک، چند یا چندین پاسخ متفاوت را برمی انگیزد. مثلاً وقتی یک نفر با مسئله ای ؛م حرکی مانند باز نشدن در خانه اش مواجه می شود به انواع پاسخها از قبیل: تکان دادن در، جابه جا کردن کلید در، دنبال ابزاری رفتن، از رهگذری کمک خواستن، و… متوسل می شود تا سرانجام، به حل مسئله ،باز کردن در خانه موفق می شود.

نظریه های گشتالت و شناختی

نظریه های گشتالتی، ادراک را مفهوم کلیدی درحل مسئله می داند وبینش یا بصیرت را مورد تأکیدمیکند نظریه های شناختی نیز فرایندهای ذهنی شخص را در حل مسئله، مهم تر و اساسی تر از اشارات محیطی می داند.

نظریه های خبرپردازی و همانندنگاری کامپیوتر

 این نظریه ها، که در سالهای اخیرمطرح شده اند، به خاصیت انحصاری انسان در گردآوری و پردازش اطلاعات برای حل مسائل خود، توجه دارند که امروزه این عمل برای حل مسائل بسیار پیچیده خود به وسیله کامپیوتر انجام می گیرد. مفهوم مرکزی یا کلیدی در این نظریه ها همگانی بودن کاشفها است و کاشف  هرگونه روش یا شیوه ای است که تحقیق را در راههای خاص برای حل مسئله مورد نظر، هدایت می کند و از شقوق دیگر، می کاهد. روش کامپیوتری در واقع، فواید و منافع شیوه های محرک, پاسخ و شناختی را برای حل مسئله به صورت مطلوب، ترکیب می کند و به هم می آمیزد. بدین معنا که همانند نظریه S-R؛ محرک, پاسخ  ، روی مکانیزم های دقیق، و همانند نظریه شناختی، روی توجه به هدایت و راهنمایی تأکید می ورزد.

ارتباط موثر

ارسطو،فیلسوف یونانی شایداولین دانشمندی باشدکه 2300سال پیش نخستین بار در زمینه ارتباط سخن گفت.او درکتاب مطالعه معانی بیان  ریطوریقا، که معمولاآن رامترادف ارتباط می داننددرتعریف ارتباط می نویسد:ارتباط عبارتست از جست و جو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجودبرای ترغیب و اقناع دیگران.بنابراین ارتباط عبارت است از فرایند انتقال و تبادل افکار،اندیشه ها،احساسات و عقایددو نفریابیشتربااستفاده ازعلایم و نمادهای مناسب به منظورتحت تاثیرقراردادن،کنترل و هدایت یکدیگر.به طور کلی ارتباط یکی از قدیمی ترین و درعین حال عالی ترین دستاوردهای بشر وزمینه ساززندگی اجتماعی است.انسان موجودی اجتماعی است و درخلاآفریده نشده است.یکی ازرسالت های مهم انسان درجهان خاکی،ایجاد،گسترش و تداوم بخشیدن به روابط بین فردی است.روابط بین فردی،مهم ترین مولفه ی زندگی ماازبدو تولد تاهنگام مرگ است.هیچ انسانی ازبدوتولد و بدون آموختن نمی تواندروابط بین فردی موثری برقرارکند.این آموختن مادام العمراست و تازمانی که انسان زنده است،ادامه دارد.تدوام حیات و اجتماع منوط به افزایش کیفیت روابط بین فردی است.ارتباط مایه ی حیات هر رابطه است.

هنگامی که ارتباطی بی پرده،واضح و بااحساس روی می دهد،رابطه تقویت می گردداما زمانی که به صورت تدافعی،پرخاشگرانه وخاموش برقرار می شود،رابطه را تضعیف می کند.درجایی که مهارت های ارتباطی وجود ندارد،عشق بین همسران،دوستان،والدین و فرزندان به مقدار زیادی کاهش می یابد.مهارت های ارتباطی رفتارهایی هستندآموخته شده و اکتسابی که برای زندگی اثر بخشی ضروری اندکه شامل آگاهی و ایجاد شرایط لازم جهت رشد چنین رفتارهایی می باشد.کارل راجرز،نماینده برجسته روانشناسی انسانی،اصول ارتباط یاری بخش را مطرح می کند،همدلی و پذیرش بی قید وشرط و نیزسفر به درون را به عنوان پایه های اصلی یک ارتباط موثربیان می دارد.مهارت های ارتباطی یعنی توانایی ایجاد روابط بین فردی با دیگران به گونه ای که از نظر جامعه قابل قبول و ارزشمندو درعین حال برای فرد سودمندباشد.ارتباط با دیگران ما را درراه کمال کمک می کند.اغلب برای اولین بار توانایی های خود را در تعامل با دیگران می شناسیم.مهارت های ارتباطی لازمه ی زندگی و ادامه ی مسیر هستند.

این مهارت هامی تواننددر کنار آمدن ما با دیگران موثر باشندو هر گونه کاستی در این زمینه به بروز مشکلاتی در ارتباط های بین فردی می انجامد.مهارت های ارتباطی به فرد این توانایی را می بخشدکه مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خودو دیگران با خواست هاو نیازها و مشکلات روزانه به ویژه درروابط بین فردی به شکل موثری روبرو شود.ارتباطات غیرموثرجلوی شکوفایی انسان را می گیردوبرای روابط حکم سم را داردو حتی روابط را تخریب می کند.مادرگیر ارتباطات می شویم تا هویت پیدا کنیم و با دیگران پیوند برقرارکرده و پیوندمان راعمیق ترکنیم.پس اساس زندگی و خوشبختی ما را همین ارتباطات میان فردی می سازند.

مهارت های ارتباطی دارای دو بعد کلامی و غیر کلامی است.رفتارهای غیرکلامی دامنه ی وسیعی از ارتباطات بین فردی انسان ها را دربرمی گیرند.رفتارهای غیر کلامی علاوه بر این که مکمل گفتارهستند،حالات عاطفی را نیز نشان می دهد.لحن بیان،تن صدا،تماس چشمی و سایر نشانه های غیر کلامی ،شنونده را قادر می سازدتا معنی کلمات را دریابد.آشنایی با مهارت های ارتباطی غیر کلامی و نقش بسیار مهم زبان بدن،به ما این توانایی را می دهدتا به تاثیرکلام خود بر دیگران بیافزاییم و ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنیم.ایجاد روابط گرم و صمیمی با انسان های دیگر،منبع اعتماد،ایمنی و آسایش هر انسانی است و به تبع آن می توانددر رشد عزت نفس و کاهش احساس کم رویی و بی ارزشی او موثر واقع شود.

طبق تعریفی که محققان از مفهوم مهارت های ارتباطی ارائه داده اند،این مهارتها عبارت انداز توانایی برقراری رابطه با دیگران به شکل کارآمدو موثر. لازم است  که این رابطه درعین اینکه برای خود شخص  مفید است ،برای  شخص مقابل هم سودمند باشد .به عبارت دیگر مهارت های ارتباطی که  بعضاَ مهارت های اجتماعی یا مهارتهای بین فردی نیز نامیده می شوند عبارت اند از توانایی فرد برای ارتباط برقرار  کردن بادیگران درجهت برآورده نمودن نیازها،خواسته ها،حق وحقوق یاتعهدات به شیوه ای قابل قبول بدون اینکه به نیازها،خواسته ها،حق وحقوق یاتعهدات دیگران صدمه ای واردآورد. هدف  شما ممکن است رفع  یک سوء تفاهم،تشریح  یک  ایده ، دلداری دادن به دوستتان،پافشاری روی نظرتان،توجیه کردن استادتان در مورد ضرورت موضوعی که به عنوان تحقیق در نظر گرفته ایدویا قانع کردن دیگران جهت  تجدید نظردررفتارهایشان باشد؛هرچه مادربرقراری ارتباط کارآمدتر باشیم،احتمال دستیابی مابه هدفهایمان بیشتر میسرخواهد بود.

بیردویستل، درتصدیق نقش حساس فرایندهای غیرکلامی می گوید:هرشخص عادی عملاروزانه ده تایازده دقیقه صحبت می کندوهرجمله او به طورمتوسط 5/2ثانیه طول می کشد.اوهمچنین تخمین می زندکه در یک برخورددو نفره معمولی 3/1معانی اجتماعی از طریق مولفه های کلامی و 3/2مابقی از طریق کانال غیرکلامی منتقل می شوند،پس بخش اعظمی از اطلاعات از طریق کانال غیرکلامی رد و بدل می شود.

منبع

کرانی،داریوش(1394)، آموزش مهارت های زندگی بر رشد اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0