نظریه های یادگیری خودتنظیم
دیدگاههای نظری در زمینه یادگیری خودتنظیمی فراوانند. این نظریهها اکثراً در تلاش برای توصیف آن چه یادگیرنده موفق انجام میدهد، پدید آمدهاند. اکثر این نظریه ها چند فرض مشترک دربارهی یادگیری دارند.
- اول این که یادگیرندگان در فرایند یادگیری خود فعالانه شرکت میکنند.
- دوم این که یادگیرندگان راهبردهای شناختی، فراشناختی و انگیزشی را کنترل و تنظیم میکند.
- سوم این که یادگیرندگان معیارهای دارند که میتوانند عمل خود را برای تعیین این که فرایندهای خاص باید ادامه داشته باشد یا این که باید در آنها تغییراتی ایجاد شود ارزیابی میکنند .
در دههی 1980 سازه خودتنظیمی در زمینه یادگیری مطرح شد و مورد توجه مکاتب گوناگون روانشناسی از جمله رفتارگرایی، شناخت گرایی و ساختار گرایی قرار گرفت. همه این نظریهها هستهی اصلی سازه خود تنظیمی را راهبردهای شناختی و فراشناختی معرفی کردهاند.
نظریه کنشگر
به دنبال اصول محیط گرایی اسکینر و سازگار کردن دانش رفتاری و برای استفاده شخصی محقق کنشگر، بزرگترین و موثرترین مجموعههای محقق درباره خودتنظیمی را به وجود آوردهاند. نظریهپردازان کنشگر، بیان میکنند که پاسخهای خودتنظیمی بایستی به محرک تقویت کننده بیرونی منتقل شود چرا که پاسخهای خودتنظیمی در واقع حلقههایی هستند که برای بدست آوردن تقویت کننده بیرونی به یکدیگر متصل میشوند.
بنابراین اگر خود تقویتی به شکل زنگ تفریح به دانشآموزان در کسب موفقیتشان در آزمون کمک کند زنگ تفریح ادامه مییابد و اگر سبب بهبود عملکرد در آزمون نشود این خود تقویتی متوقف خواهد شد. بر طبق عقیده نظریه پردازان کنشگر، تصمیم برای خودتنظیمی بستگی به اندازه پاداشهای فوری و تعویق و فاصله زمانی بین آنها دارد وبر اهیمت خودنظارتی یا ثبت شخصی درخودتنظیم شدن یادگیرنده تاکید میکند.
رفتار خودتنظیم، مستلزم انتخاب از بین اعمال مختلفی است که فرد میتواند داشته باشد. از این دیدگاه فرد خود تنظیم تصمیم میگیرد که کدام رفتار را تنظیم کند، از محرکهای افتراقی برای انجام آنها استفاده کند، به ارزیابی عملکرد خود با توجه به معیارهای تعیین شده بپردازد و تقویتها را به کار گیرد. از دیدگاه کنشگر، خودتنظیمی شامل سه فرایند فرعی عمده: نظارت بر خود ،آموزش خود و تقویت خود نیز است.
روشهای آموزش کلیدی که آنها در آموزششان به کار میگیرند عبارتند از: الگودهی، آموزش کلامی و تقویت. بر طبق عقیده نظریهپردازان کنشگر، عوامل کلیدی سوق دادن به یادگیری خودتنظیمی حضور موثر الگوها و وابستگیهای بیرونی برای پاسخهای خودتنظیمی است.
نظریه پدیدار شناختی
پدیدار شناسان به طور تاریخی بر اهمیت خود ادراکی در عملکرد روانشناختی بشر تاکید کردهاند. فرض بر آن است که این ادراکات در یک هویت ممتاز یا مفهومی از خود که بر تمامی جنبههای عملکرد رفتاری شامل پیشرفت و یادگیری تحصیلی اثر میگذارد. سازمان مییابند. تجربه به عنوان یک فیلتر که از طریق یک سیستم بازخوردی میتواند اطلاعات رسیده را به صورت مثبت یا منفی مطابق با مفهوم خود تحریف کند در نظر گرفته میشود. پدیدارشناسان عملکرد تحصیلی خودتنظیمی را در ابعادی از قبیل خودارزشی، برنامهریزی و هدفگزینی تعریف میکنند.
بر طبق نظر مک کامبز ، ساختارهای سیستم خود به حوزههای تخصصی و حوزه کلی تقسیم میشود مفهوم خود کلی به تصور یادگیرندگان از خودشان به عنوان یادگیرندگان خودتنظیم اشاره میکند که به باور آنها درباره برخورداری از تواناییها، مهارتها و دانش مورد نیاز برمیگردد. مفهوم خود در حوزه تخصصی به عنوان درک افراد از تواناییهایشان برای هدایت و کنترل انگیزه، شناخت، عاطفه و رفتار در حوزهی خاص مثلاً یادگیری زبانانگلیسی، علوم و ریاضیات تعریف میشود. این خود ادراکی، چگونگی خودتنظیمی دانشآموزان را هنگام یادگیری در آن حوزه تعیین میکند.
نظریه شناختی – اجتماعی زیمرمن
زیمرمن ، خودتنظیمی را یک چرخه در طبیعت میداند و خودتنظیمی را به عنوان افکار، احساسات و اعمال خودتولیدی تعریف میکند و به صورت دورهای برای دستیابی به اهداف شخصی برنامهریزی میشود. خودتنظیمی یک فرایند خود هدایتی است که از طریق آن یادگیرندگان تواناییهای ذهنیشان را به مهارتهای علمی مرتبط به تکلیف، تبدیل میکنند. این رویکرد، یادگیری را فعالیتی میداند که در طی آن دانشآموزان به صورت فعال درگیر یادگیری هستند.
در حالی که دیگر نگرشها، یادگیری را واقعه پنهان میدانند که برای دانشآموزان به صورت واکنشی و در نتیجه تجربیات آموزشی اتفاق میافتد. تحقیق و تئوری یادگیری خودتنظیمی، نه تنها به اشکال غیراجتماعی آموزش و پرورش مثل یادگیری اکتشافی، خودآموزی از طریق خواندن، مطالعه کردن، آموزش برنامهای یا آموزش به کمک کامپیوتر میپردازد بلکه اشکال اجتماعی یادگیری مثل سرمشقگیری، راهنمایی و بازخورد از طریق همسالان، مربیان و معلمان را شامل میشود.
به دانشآموزان میتوان یاد داد که از راهبردهای خودتنظیمی استفاده کنند و میتوان به آنها متذکر شد که این کار در موقعیتهای گوناگون انجام دهند تا به خودتنظیمی عادت کنند. برای مثال میتوان از دانشآموزان خواست که برای مقدار زمانی که انتظار دارند هر شب درس بخوانند هدفهایی را تعیین نموده و میزان رسیدن خود به این هدف را یادداشت کنند. استفاده از این راهبردها به دانشآموزان کمک میکند تا هدفهای یادگیری خودشان را تحت کنترل درآورند و راهبردهای کلی را برای تعیین اهداف و ملاکهای شخصی رسیدن به آنها، به وجود آورند .
تعامل عوامل محیطی رفتاری و شخصی در طول خودتنظیمی یک فرایند درونی است. زیرا این عوامل نوعاً در طول یادگیری تغییر میکند وباید نظارت شوند. این نظارت، فرد را به سمت ایجاد تغییر در راهبردها، شناخت، عواطف و رفتارها سوق میدهد.
نظریه بندورا
- مشاهده خود :برای مثال خودنظارتی
- خودقضاوتی
- خودواکنشی مشاهده خود یا خود مشاهدهگری، با توجه آگاهانه به جنبههای از رفتارفرد اشاره دارد.
اگر افراد ندانند که چه انجام میدهند. قادر به تنظیم عملکرد خود نخواهند بود. خود مشاهدهگری برای تعیین پیشرفت در یک فعالیت مهم است. غالباً باورهای ما دربارهی، پیآمدها، دقیقاً منعکس کننده پیآمدهای واقعی نیست. گزارش ثبت رفتار خود، میتواند نتایج شگفتآوری به دنبال داشته باشد. عواملی که بر قضاوت فرد تاثیر میگذارد عبارت است از:
- معیارها، اهداف، اهمیت دستیابی به اهداف و اسنادهای عملکرد است.
- ویژگیهای هدف ؛خاص بودن، نزدیک، دشواری برخودتنظیمی وانگیزش تاثیر میگذارد.
خودقضاوتی هم چنین اهمیت دستیابی به هدف را منعکس میکند. وقتی افراد توجه کمی به چگونگی عملکرد خود دادند، ممکن است عملکرد خود را ارزیابی نکنند یا تلاش خود را برای بهبود آن افزایش ندهند. اسنادها مهم هستند زیرا دانشآموزانی که عقیده دارند پیشرفت خوبی به سمت هدف دارند، ممکن است عملکرد خود را به توانایی پایین نسبت دهند که این امربرخودکارآمدی و عملکرد تاثیر منفی دارد.
معیارها ممکن است مطلق (ثابت) یا هنجاری (نسبت به عملکرد دیگران) باشد. معیارها آگاهیدهنده و برانگیزندهاند. مقایسهی عملکرد با معیارها، پیشرفت هدف رانشان میدهد و این باور که فرد در حال پیشرفت است باعث افزایش خودکارآمدی و انگیزش میشود. معیارها اغلب از مقایسه اجتماعی با الگوها بدست میآید.خودواکنشها پاسخهای رفتاری، شناختی عاطفی به خود قضاوتی است. بنابراین خودواکنشی، افراد را برمیانگیزد تا تلاش لازم برای آن چه ارزشمند میدانند از سربگیرند. خودواکنشی هم چنین بر نحوهای که افراد از پیشرفت خود احساس رضایت کنند تاثیر میگذارد.
بندورا، معتقد است که خودنظم دهی واقعی متاثر از دو مکانیستم خودکارآمدی و انتخاب هدف است. خودکارآمدی زمانی بر عملکرد تاثیر میگذارد که شخص مهارتهای مورد لزوم برای انجام یک تکلیف را دارا بوده و برای عمل برطبق عقاید خودکارآمدی خویش، به اندازه کافی برانگیخته میشود. یک حس قوی از خودکارآمدی برای ثابت قدم بودن در کار در موقع مواجهه باخواستههای موقعیتی و شکست لازم است.
انتخاب هدف دومین مکانیسم میانجیگری خودتنظیمی فرض شده به وسیله بندورا است. اهداف به تاثیرات خود واکنشی در طی خودتنظیمی نیرو میبخشد، زیرا اهداف شرایط را برای خودارزیابی مثبت فراهم میکند. بنابراین افراد خودتنظیم ابتدا رفتار خود را مورد بازبینی قرار داده و در طی بازبینی رفتارهای خود را مورد قضاوت قرار میدهند. به عبارت دیگر براساس معیارها و اهدافی که برای خود برگزیدهاند تعیین میکنند که کدام یک از رفتارها با استانداردها و اهداف شخصیشان توافق داشته و با کدام یک ناموافق است. سپس براساس این قضاوتها، نسبت به خودواکنش نشان میدهند. به عبارت دیگر برای آن رفتارها خود را سرزنش میکنند یا پاداش میدهند.
نظریه ویگوتسکی
علاقه محققین بر دو عامل خاصی مورد تاکید در نظریه ویگوتسکی متمرکز است. زبان درونی به عنوان منبع دانش و خودکنترلی و گفتگوی تعاملی بین بزرگسالان و کودکان به عنوان ابزاری برای انتقال دادن و درونی ساختن مهارتهای زبانی .در نظریه ویگوتسکی، زبان هم وسیله مهمی برای تعامل اجتماعی و هم وسیله تفکر و خودتنظیمی است. منظور از خود تنظیمی در این نظریه توانایی اندیشیدن و حل کردن مسائل بدون کمک دیگران است.
ایجاد توانایی خودتنظیمی و تفکر مستقلانه شامل چند مرحله است: نخست کودک یاد میگیرد که اعمال و صداها دارای معنیاند. برای مثال کودک میآموزد که دست دراز کردن او به سوی یک شیء برای دیگران این گونه معنی میدهد که او آن شیء را میخواهد. در رابطه با یادگیری زبان کودک میآموزد که صداها را با معانی آنها تداعی میکند.
دومین مرحله برای رسیدن به خودتنظیمی انجام تمرین است کودک حرکاتی را که باعث جلب توجه دیگران میشود تمرین میکند. هم چنین برای تسلط بر زبان با دیگران به گفتگو میپردازد. مرحله نهایی خودتنظیمی استفاده از علامت برای تفکر و حل مسئله، بدون کمک دیگران است. در این مرحله کودکان خودتنظیم میشوند و نظام علامت درونی میشود. به طور کلی خودتنظیمی به کنترل فرد بر فرایندهای شناختیاش (تفکر، حافظه و غیره) گفته میشود. هدف رشد یا تحول این است که فرد از کنترل بیرونی خارج شده و از دیگر سازماندهی به خود سازماندهی تغییر کند.
ویگوتسکی، فرایند رشد خودتنظیمی را به صورت درونی شدن، توصیف میکند. از نظر او خودتنظیمی حاصل درونی سازی تعاملات افراد است که افراد را از دیگرتنظیمی به خود تنظیمی سوق میدهد. خودتنظیمی در یک سطح میانفردی از طریق ارتباط با بزرگسالان آغاز میشود و به تدریج در کودکان درونی میشود.
نظریه پردازش اطلاعات؛ ساختارگرایی
در چشمانداز پردازش اطلاعات، خودتنظیمی شبیه آگاهی فراشناختی و شامل تکلیف و دانش فردی است. یادگیری خودتنظیمی مستلزم این است که فراگیران، خواستههای تکلیف، ویژگیهای شخصی خود و راهبردهای لازم برای کامل کردن آن وظیفه بدانند.آگاهی فراشناختی، هم چنین شامل دانش رویهای یا راهبردی است که به فرد کمک میکند تا با انتخاب راهبردی مناسب، یادگیری مطالب موردنظر خود را تنظیم کند، بر سطح یادگیری خود نظارت داشته باشد و تعیین کند که چه موقع از رویکردهای متفاوتی در انجام دادن تکلیف استفاده کند. بخش اصلی خودتنظیمی میتواند یک نظام تولید حل مساله باشد. که در آن مساله، دستیابی به هدف و نظارت بر هر مرحله از کار است تا اطمینان حاصل شود. که فراگیر در حال پیشرفت به سوی هدف موردنظر است. این نظام به مقایسه وضعیت موجود با یک معیار پرداخته و میکوشد تا تفاوتها را کاهش دهد.
نظریه کارون و شیر
کارون و شیر ، مدل قابل تعمیم مناسبی از خود نظمدهی تهیه کردهاند. براساس این مدل هنگامی که شخصی هدفی را دنبال میکند، اگر دچار مانع شود یک بازبینی از موقعیت به عمل میآورد.درگیر شدن در این بازبینی یادگیرندگان را به ارزیابی این مساله سوق میدهدکه :اگر آنها بیشتر تلاش کنند و طرح خود را تغییر داده و اصلاح کنند، تا چه اندازه میتوانند به هدفشان نزدیک شوند؟
بدیهی است که اگر اطمینان ؛خودکارآمدی و امیدواری وجود نداشته باشد، فرد براساس طرح قبلی خود تلاش میکند و کار را در جهت اولیه خود ادامه میدهد.اهداف دانشآموز با عقاید انگیزشی و واکنشهای عاطفی آنها برای شکلدادن خود نظم بخشی، هم گام و هماهنگ است. واکنش عاطفی زمانی ایجاد میشود که یادگیرنده میزان پیشرفت خود به سوی اهداف را نسبت به میزانی که انتظار دارد پیش برود، مقایسه و بازبینی میکند.
وقتی اختلاف میان اهداف و پیامدهای مورد انتظار کاهش یابد، به عبارت دیگر وقتی طرحهای اصلاح شده، کاملاً به اندازه طرحهای مورد انتظار موفقیتآمیز باشد، عاطفه خنثی است. یعنی فرد نسبت به موفقیت و پیشرفت به دست آمده نه احساس رضایت میکند و نه از آن خشنود است. زیرا میزان مورد انتظار موفقیت با میزان واقعی آن برابر است اگر پیشرفت سریعتر از حد انتظار باشد، نسبت به آن موفقیت، عاطفه مثبت یعنی احساس رضایت ایجاد میشود. اما اگر میزان پیشرفت کمتر از حد مورد انتظار باشد، موفقیت به دست آمده با عاطفه منفی یعنی ناخشنودی توام خواهد بود.
زمانی که فرد پیشرفت خود را مورد نظارت قرار میدهد و در مورد آن قضاوت میکند، عواطف حاصل از این نظارت و قضاوت، بر درگیری بعدی تاثیر میگذارد این قضاوتها نیز به نوبه خود براساس سطح اطمینان و امیدواری فرد شکل میگیرد.
مدل کارون و شیر، سه استدلال مهم در بردارد:
- اول اینکه وقتی اختلافی بین وضعیت فعلی و اهداف دیده میشود، یادگیرنده بر پایه چیزهایی که پیشبینی میکند، میتواند این اختلاف را کاهش دهد. یادگیرنده ممکن است برای افزایش میزان پیشرفت، یک طرح را به طرح دیگر تغییر دهد، سطوح اهداف قبلاً برگزیده شده را اصلاح کند و تلاش کند تا ابزار، فنون و راهبردهای جدیدی را اختراع کند.
همچنین یادگیرنده، شاید تکلیف را رها کند و هدف کاملاً متفاوت دیگری را انتخاب کند. این رها سازی تکلیف معمولاً پس از شکست در تلاش رخ میدهد.
- دوم اینکه، پیشرفت در تکالیف تحصیلی به میزان کمتر از حد انتظار و بطور مکرر، ممکن است عاطفه منفی ایجاد کنند. این حالت ممکن است باعث شود زمانی که یادگیرنده، با مواقع برخورد میکند، تکلیف را رها سازد.
- سومین استدلال این است که بازخورد حاصل از درگیر شدن در تکلیف امری درونی است.
یعنی چنین بازخوردی را خود فرد به خویش داده و از بیرون و از ناحیه دیگران نیست.بطور کلی، کارون و شیر، این مدل خود نظمدهی را به صورت یک فرایند کنترل بازخورد مطرح میکنند که در آن افراد به طور دورهای کیفیات رفتار خود را مورد بررسی قرار داده، و رفتار خود را با ارزشها و اهداف مرجع مقایسه میکنند.اختلاف مشاهده شده بین عملکرد و ارزشهای مرجع جوی برای قضاوتهای ممکن درجریان رفتار ایجاد میکند.یادگیرندگان سعی میکنند براساس این قضاوتها اختلاف بین وضعیت فعلی وارزش مرجع را کاهش دهند.
انگیزش ضروری در این رویکرد، تقویت و تنبیه خود که در عملکرد انسان تاثیر میگذارند، مورد توجهاند رفتارهای آشکار و نهان برای بقا و دوام به پیامدهای مثبت نیاز دارند.انسان به کمک فعالیتهای شناختی خود میتواند خود را تقویت یا تنبیه کند و رفتارش را نیز کنترل کند. این امر فرایندی است که خود نظمدهی یا کنترل خود نام دارد.
وی فرایند خود نظمدهی را شامل سه مرحله: مشاهده رفتار خود، قضاوت عملکرد خود و تقویت پیامدهای رفتاری میداند :
مشاهده رفتار شخصی: نخستین فرایند خودتنظیمی، مشاهده رفتار شخصی است. در این مشاهده رفتار خود را با توجه به کمیت، کیفیت، اصالت، سرعت و جز اینها بررسی میکنیم. برای مثال اگر معلمی بخواهد نحوه سخنرانی خود را درکلاس تحت کنترل خویش درآورد نخستین قدم مشاهده وضع موجود عملکرد است، این مشاهده را میتوان از طریق تعیین مدت زمان انجام پاسخ یا تعداد دفعات وقوع پاسخ انجام داد.
قضاوت درباره عملکرد: پس از مشاهده رفتار خود باید به قضاوت درباره آن بپردازیم، در این قضاوت نحوه عملکرد خود را نسبت به معیارهای شخصی ارزیابی میکنیم. بخشی از معیارهای ما شخصی است وبسیار از این معیارها اجتماعی هستند. نکتهای را که درباره معیار عملکرد باید مورد توجه قرار داد این است که آن معیارها نباید بسیار سطح بالا باشند که دستیابی به آنها غیرممکن یا بسیار دشوار به نظر برسد.
گیج و برلاینز ، در این باره میگویند: افرادی که آرزوهای بسیار سطح بالایی دارند و دستآوردهای خود را دست کم میگیرند، دائما در یک حالت اضطراب و افسردگی به سر میبرند.
پیامدهای شخصی رفتار: ما براساس قضاوتهایمان از رفتار خود، در خود احساس رضایت شخصی، غرور، عدم رضایت و سرزنش شخصی ایجاد میکنیم. این پاسخهای شخصی پیامدهای مشخصاً تولید کرده بعد از رفتار هستند. یعنی ما خود را برای علمکردمان تقویت یا تنبیه میکنیم. بندورا ، در این باره گفته است شواهد فراوان نشان دادهاند که افرادی که فعالیتهای خود را پاداش میدهند از کسانی که همان فعالیتها را به دستور دیگران انجام میدهند، اما تقویت دریافت نمیکنند، یا تقویت میشوند اما این تقویت وابسته به رفتار آنان نیست، و نیز از کسانی که رفتارها و هدفهای خود را مشخصاً هدایت میکنند، اما موفقیتهای خود را پاداش نمیدهند، عملکرد سطح بالاتری دارند.
گیج و برلاینر، معتقدند که افرادی که خود را برای رفتاری که نمیخواهند انجام دهند (مثلاً رفتار وسواس) یا برای رفتاری که از سوی دیگران با تنبیه مواجه خواهند شد (مثل دزدی) تنبیه میکنند، میتوانند از این طریق به تغییر دادن رفتار نامطلوب خود بپردازند. گاهی فرد از طریق فعالیتهای شناختی خود را تقویت یا تنبیه میکند. برای مثال به خود میگوید:«واقعاً آن کار را به طور احمقانهای انجام داد» و به این طریق خود را سرزنش نماید. علاوه بر این شخصی میتواند از طریق ترتیب دادن شرایط محیطی عوامل تقویتی و تنبیهی برای رفتار خود فراهم آورد. مثلاً میتواند بعد از انجام تکالیف درسی، به دیدن فیلم و دلخواهش برود.
ما میتوانیم از طریق مشاهده رفتارهای خود، قضاوت درباره آنها و تقویت رفتارهای مطلوب و سرزنش یا تنبیه رفتارهای نامطلوب خود به ترک عادتهای ناپسند و ایجاد رفتارهای پسندیده بپردازیم و اعمال خود را کنترل کنیم . بندورا معتقد است، خودانگیزشی انسان همان اندازه که به کاهش اختلاف بستگی دارد، به ایجاد اختلاف نیز بستگی دارد. به عبارت دیگر خودانگیزشی مستلزم هر دوی آنها، هم کنترل پیش گستر و هم کنترل بازخوردی است. ابتدا فرد خود را از طریق کنترل پیش گستر برمیانگیزاند سپس خود را براساس برآورد انتظار این که چقدر تلاش برای موفقیت لازم است، به کار وا میدارد. پس از این که به معیاری که اتخاذ کرده بود، دست یافت، معمولاً معیاری بالاتر را برای خود برمیگزیند. اتخاذ معیارها و چالشهای سطح بالای بعدی اختلاف جدیدی بین عملکرد و معیار مرجع ایجاد میکند که فرد را مجدداً برای عمل برمیانگیزاند.
توانایی خودسامانی به فرد امکان میدهد تا بر رفتارهایش کنترل و نظارت داشته باشد یعنی رفتارهایش را ارزشیابی کند، آنها را با معیارهای خویش بسنجد و در مورد شخص خود، تقویت و تنبیه اعمال کند. شخصی که نتیجه ارزشیابی از خودش مثبت است خود را کارآمد تشخیص میدهد و با علاقه و پشتکار به انجام کارها میپردازدو معتقد است که میتواند پیشرفت بیشتری کسب نماید.همچنین کسی که از نتایج خود سنجیاش خیلی راضی نیست، الزاماً سطح خودکارآمدی و انگیزشش را برای کوششهای بیشتر کاهش نمیدهد. به شرط آن که بر این باور باشد که توانایی موفق شدن را دارد، اما روشی که تاکنون بکار بسته نادرست بوده است. شانک ، میگوید:«در این گونه دانشآموزان میتوانند فرایندهای خودسامانی و خود نظمدهی را از راه سختکوشی، استقامت، انتخاب راهبرد دیگر و نیز کمک از معلمان و دوستان تغییر دهد» پس از اینکه دانشآموز توانایی خود سامانی را کسب کرده هر چه بیشتر یادگیریاش را خودش نظم بدهد، به همان نسبت در انجام کارهای مدرسه موفقتر خواهد بود.
منبع
جلالی، فاطمه(1392)، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی وباورهای انگیزشی با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی بندرعباس
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید