نظریات مرتبط با موضوع

نظریه های روان شناختی :

سه مکتب عمده نظریه روانشناختی – روانکاوی ، رفتاری ، وجودی ( existential ) نظریه های مهمی در مورد علل اضطراب بیان کردند که هر یک از آنها از نظر مفهومی و علمی در درمان بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی مزایایی دارند .

نظریه های روانکاوی :

فروید اضطراب را هشداری برای الگو معرفی می کند که از فشار یک سائق نامقبول برای تظاهر اگاهانه و تخلیه خبر می دهد . اضطراب به عنوان یک هشدار ego را برای اقدامات دفاعی در مقابل فشارهای درونی تحریک می کند . اگرسطح اضطراب بالاتر از آنچه به عنوان هشدار است برود ممکن است با شدت یک حمله هراس خودنمایی نماید. فروید، در نوشته ای خود بین سه نوع اضطراب تفاوت قائل شد :

  •  اضطراب عینی یا راحتی که هرکس بدان دچار می شود و مراد از آن توانایی پاسخدهی در برابر خطر واقعی در دنیای بیرونی است از نظر فروید این اضطراب هم منطقی است و هم با محرک ترس آور تناسب دارد . دوگونه دیگر اضطراب که مشکلات روانشناختی پدید می آورند با عناوین اضطراب اخلاقی و اضطراب روان رنجوری نوروتیک  شناختی می شوند .
  • اضطراب اخلاقی : مراد از اضطراب اخلاقی ، ترس از تنبیهی است که از جانب فرا خود به خاطر ناتوانی در فرمانبرداری از معیارهای رایج و پیروی از رفتارهایی که به فرمان نهاد هستند اعمال می شود .
  • اضطراب روان رنجوری : در اثر خطر تسلط نهاد بر خود ایجاد می شود که در نتیجه آن رفتارهای ناپسند اجتماعی تجلی می یابند .

آدلر ، نیز معتقد است که اضطراب ناشی از احساس حقارت است ، از نظر وی هر اختلال نوروزی از جمله اضطراب به منزله کوششی است برای رها کردن فرد از احساس حقارت نیل به احساس تفوق و برتری که در مواردی به حالتهای جبرانی نامطلوب منتهی می شود . هورنای، نیز معتقد است که اضطراب احساس تنهایی و در ماندگی کردن در دنیای خصومت آمیز است نوفرویدی ها عقیده دارند در اضطراب اولیه به هنگام تولد ، بلکه بعد ها در هنگامی که کودک متوجه وابستگی خود به والدینش می شود به وجود  می آید . ناکامی بالقوه یا واقعی در ازای نیازهای وابستگی موجب اضطراب می شود .

اضطراب در روانکاوی ، بسته به ماهیت نتایج ترسناک به چهار طبقه تقسیم می شوند :

اضطراب سوپر ایگو؛ اضطراب اختگی ، اضطراب جدایی و اضطراب ایدیا تکانه ، چنین فرض می شود که به ناراحتی ابتدایی و نشر نوزاد به هنگام مغلوب شدن در مقابل نیازها و محرک هایی که خود هیچ کنترل بر آنها ندارد پدید می اید . اضطراب جدایی به مرحله ای کمی دیرتر اما هنوز قبل از دوره ادیپال مربوط می گردد که در آن کودک از اینکه نتواند تکانه های خود را کنترل نموده و با معیارها و تقاضاهای والدین هماهنگ سازد نگران بوده و می ترسد که محبت آنها را ازدست بدهد یا از جانب آنها رد می شود اضطراب سوپر ایگو نتیجه مستقیم رشد انتهایی سوپرایگو است که سپری شدن عقیده ادیپ و ظهور دوره پیش از بلوغ نهفتگی را خبر می دهد .

 نظریه های رفتاری:

طبق نظریه های رفتاری اضطراب یک واکنش شرطی در مقابل محیطی خاص است یک احتمال دیگر در سبب شناسی این است که شخص با تقلید واکنشهای اضطرابی والدین خود ، ممکن است واکنش درونی اضطراب را یاد بگیرد .در این الگو رفتار اجتنابی اگر سطح اضطراب را کاهش دهد تقویت می شود و چنانچه رفتار اجتنابی به طور مکرر و مؤثر موجب کاهش اضطراب گردد به عنوان یک رفتار یادگرفته شده پایدار می ماند .

ماور، یک نظریه دو عاملی برای ایجاد و نگهداری هراس ارائه داد ، بر طبق این نظریه در آغاز ترسها از طریق شرطی سازی کلاسیک شکل می گیرند و به دنبال آن فرد  می اموزد که با اجتناب و دوری کردن از ترس خود بکاهد ، مرحله دوم این فرایند شرطی شدن ابزاری نام دارد ، به دلیل اینکه اجتناب از عامل ترس موجب کاهش اضطراب می شود ، پاسخ اجتناب نگهداری شده و بلافاصله تقویت می شود .

 نظریه های وجودی :

مفهوم مرکزی وجودی این است که شخص از پوچی عمیق در زندگی خود آماده می گردد که ممکن است حتی از پذیرش مرگ غیر قابل اجتناب خود نیز برای او دردناکتر باشد . اضطراب واکنش شخص به این پوچی وسیع وجود معناست. زاجر، نیز اضطراب را نتیجه ادراک تهدید نسبت به خویش پنداری می داند که محصول ناهماهنگی بین تجربیات فعلی و قبلی شخص می باشد.

نظریه های شناختی :

در این نظریه عقیده بر این است که عامل بوجود آورنده اضطراب یا فشار روانی ، رویدادها ، مشکلات نیستند بلکه تفسیر فرد از رویدادها یا وقایع است که می تواند این مشکلات را به دنبال داشته باشد. بک می گوید : اضطراب آسیب شناختی ناشی از برآورد اضافی و مکرر خطر در یک یا دو مورد از ابعاد زیر است :

  • براورد اضافی وقوع رویداد  ترس آور
  • براورد اضافی و خامت یا شدت رویداد ترس آور
  • دسته کم گرفتن توانایی های خود برای کنار آمدن با مشکل
  • ناچیز شمردن احتمال کمک از  سوی شخصی دیگر .

در الگوی بک اختلالهای اضطرابی به عنوان اختلال هایی که در وهله نخست به تفکر مربوطمی شوند تعریف می گردند.

نظریه یادگیری اجتماعی شناختی

این دیدگاه ریشه در رفتار گرایی دارد و به دنبال ناخوشنودی از عقاید خشک و ساده انگارانه رفتار گرایی ناب بوجود آمده است . بندورا ، پذیرفته بود که ترس و اضطراب آموختنی هستند اما برای این یادگیری 4 مکانیزم  پیشنهاد کرد نخست وی اظهار می دارد که ترسها احتمالا درست به همان ترتیبی که شرح آن گذشت از راه شرطی سازی کلاسیک آموخته می شوند ، دوم او می گوید تجربه جانشینی ، مشاهده افراد دیگری که به خاطر رفتارهایش دچار ناراحتی ، تنبیه ویا درد می شوند از اهمیت فراوانی برخوردار است به این فرایند سرمشق گیری نیز می گویند، سوم آموزش نمادین است که مراد از آن یادگیری از طریق تعلیم و تربیت ، خواندن یا شنیدن مطلوبی را در مورد ترس ناک بودن ، دردناک بودن یا قدغن بودن برخی چیزهاست .

چهارم بندورا می گوید منطق نمادین ، عمل بالقوه با اهمیتی در ایجاد اضطراب است . الیس ، با طرح این موضوع که شماری باورهای غیر منطقی بنیادی عامل اولیه رنج و ناراحتی آدمی هستند ، به بست و گسترش نظریه شناختی پرداخت . الیس عقیده دارد افراد در صورتی که برای خود اهداف و مقاصدی در نظر گیرند فعالانه به دنبال آنها بروند رضایت بیشتری از زندگی خود خواهند داشت . باورهای غیر منطقی به آن دسته از عقایدی گفته می شود که مانع رسیدن فرد به این اهداف می شوند  .

نظریه های زیست شناختی :

نطریه پردازان در صدد مطالعه احتمال وجود یک حلقه ژنتیکی در تجربه اضطراب برآمده اند ، اسلیتر و شیلنر ، میزان همگامی اختلالهای اضطرابی در دوقلوهای یک تخمکی را 41 % و دوقلوهای غیر همسان را 4 % نقل می کنند . اگر چه این نتایج ممکن است از فرضیه زیست – پزشکی حمایت کنند ، اما باید در نظر داشته باشیم که دوقلوهای همسان همانطور که ژنهای همانند به ارث می برند ، اغلب در محیط های همانندی نیز بزرگ می شوند .

ایزنگ ، می گوید تفاوت های فردی در تجربه اضطراب ممکن است ناشی از توارث ساختار ویژه ای باشد که فرد را مستعد  نوسانات هیجانی  پایین یا بالا می سازد آیزنک این فرایند را به صورت تمایل به نشان دادن واکنشهای خفیف یا شدید در برابر محرک ویژه ای که می تواند موجب ناراحتی و پریشانی فرد شود تعریف می کنند . در نظریه آمادگی سلیگمن ، عنوان می شود که آن دسته از محرکهایی که برای آنها نوعی آمادگی زیستی در ما وجود دارد ، سریعتر از محرک هایی که برای آنها آمادگی زیستی نداریم شرطی میشوند.

 یک قطب تفکرات زیست شناختی این فرض را مسلم می شمارد که تغییرات زیست شناختی قابل سنجش در بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی حاصل تعارض های روان شناختی است .قطب دیگر چنین فرض می کند که رخدادهای زیست شناختی قبل از تعارض های روان شناختی پدید می آیند . هرموقعیت ممکن است در افراد خاص وجود داشته باشد و طیفی از حساسیتهای زیست شناختی بین افرادی که علائم اختلالات اضطرابی دارند باشند.

منبع

جوادزاده،نرگس(1394)، رابطه بین هوش هیجانی و ویژگی های شخصیتی با اضطراب اجتماعی در زوجین، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

 از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید  

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0