نظريات مرتبط با عزت نفس
جامعه شناسان و روان شناسان بصيرت ها و رهنمودهاي عمده اي را براي مطالعه عزت نفس ارائه داده اند وعزت نفس را يک مورد مهم مي دانند.
به نظريات برخي از آنها بطور اختصار اشاره مي کنيم:
نظريه ي جیمز :
کوپر اسميت، در رابطه با نظريه جیمز، از اولين کساني است که در مورد عزت نفس نگاشته است به اعتقاد وي آرزوها و ارزشهاي انسان نقش اساسي درتعيين اينکه او خود را مطلوب مي پندارد يا نه، دارند. احساس فرد در اين دنيا کاملاً به آنچه مي خواهد باشد يا انجام مي دهد بستگي دارد. وي مي پنداشت که قضاوت فرد در مورد ارزش خود، تابعي از موقعيت هاي و کمالات وي نسبت به آنچه ادعا يا آرزوي خوب انجام دادن آن را دارد. اگر فرد به توانایی خود در رياضيات نبالد، عملکرد ضعيف در امتحان رياضي، در عزت نفس او هيچ تاثيري نخواهد گذاشت. جميز اين موضوع را با طرح کلي فرمول عزت نفس ابراز نموده است:
عزت نفس= موقعيت ؛ آرزوها يا انتظارات. بر اساس این فرمول اگر فاصله بین واقعیت و ایده آل بر اساس تلاش فردی کم شود و فرد به موفقیت نزدیک شود، عزت نفس بالا می رود اما اگر فاصله بین واقعیت و ایده آل زیاد بوده و فرد شکست بخورد عزت نفس کاهش می یابد.
نظريه ي ميد :
کوپر اسميت , درباره نظريه ميد، مي گويد : او به عنوان جامعه شناس توجه اش به فرايندي بودکه در اثر آن فرد عنصر سازگار اجتماعش مي شود. ميد نتيجه مي گيرد که درجريان اين فرايند فرد ايده ها و نگرش هاي ابراز شده توسط افراد مهم زندگي اش را دروني مي نمايد. اعمال و نگرش هاي او را مشاهده مي کند و آنها را اغلب بدون شناخت پذيرفته و مثل اينکه از آن خود مي دارد. او نگرش خودش را کسب مي کند که با نگرش هايي که افراد مهم در زندگي او ابراز کرده اند هماهنگ است و با دروني کردن واکنش ديگران نسبت به خودش آنگونه که آنان براي او ارزش قائل اند برا ي خودش ارزش قائل مي شود و خودش را تا حدي که آنها او را طرد کرده ناديده گرفته و باور مي کند چيزهايي را که ديگران به او نسبت مي دهند. از گفته هاي ميد استنباط مي گردد که عزت نفس تا حدي از ارزيابي منعکس شده ديگران ناشي مي شود هيچ انساني در ارزيابي از خود يک جزيره ي تنها نيست که فقط خودش قائل است، افرادي در زندگي او بوده اند که با توجه به احترام با او رفتار نموده اند و اگر او خود را دست کم مي گيرد ا فراد مهم ديگر به صورت يک شي با او رفتار نموده اند. تفکر و نحوه ي رفتار افراد مهم کليد اصلي نظريه ميد در مطالعه عزت نفس است.
نظريه ي کولي:
گي ريش ، درباره ي نظريه کولي مي نويسد او همانند ميد از ديد جامعه شناسي به فرد نگاه مي کند ونقش محيط را بسيار مهم مي داند. او خود را جنبه ي اجتماعي شخصيت توصيف مي کند و در بحث مفهوم خود بيان مي نمايد که اصولاً خود و جامعه دو پديده همانند هستند که در يک ارتباط متقابل شکل مي گيرند. آگاهي شخص ازخودش بازتاب افکار ديگران است.
آلبرخت، مي گويد ازنظر کولي از طريق پاسخ ها يا به طور متداولتر تغيير و يا تفسير پاسخ هاي که شخصي از ديگران دريافت مي کند شکل مي گيرد. درست همان طور که ما چهره مان را درآئينه مي بينيم خودمان را در آئينه اجتماعي تحت تاثير واکنش ديگران به وجود مان صحبت هايمان و نيازهايمان مي بينيم و اين همان است که کولي، آئينه خود ناميده است. به اعتقاد وي سه گام در رشد آئينه خود نما وجود دارد:
- تصوير ظاهر شخص در نظر ديگران؛ آيا مرا چاق مي بينيد يا لاغر.
- قضاوتي که ديگران در مورد شخص انجام مي دهند؛آيا ظاهر مرا مثبت ارزيابي مي کني يا منفي.
- نتايجي که در آن مورد احساس مي کند؛ غرور، خجالت، تحقير .
اگر افراد احساس کنند که ديگران به طور منفي به آنها پاسخ مي دهند اين مي تواند به شدت به مفهوم خود آنها تاثير بگذارد مگر اينکه ديگران تصويب و پذيرش را به آنها بدهند.
نظريه ي ساليوان:
پيرسون، مي گويد: ساليوان از عزت نفس بر اساس نياز به امنيت بين فردي نظر مي دهد. طبق اين نظريه ارزش خود با احساس توان فرد براي اجتناب از نا امني بين فردي بالا مي رود.اسميت، عنوان مي کند که ساليون ، معتقد است فرد به طور مداوم در مقابل از دست دادن عزت نفس از خود دفاع مي کند زيرا اين فقدان اضطراب ايجاد مي نمايد در واقع فرد نيازمند است، دفع اضطراب کند زيرا اضطرابي را که در اثر تهديدات بر عزت نفس، از طريق طرد يا ارزيابي منفي ديگران حاصل شده است دفع نمايد. زيرا اضطراب يک پديده فردي است. هنگامي اتفاق مي افتد که فرد انتظار طرد يا تحقير شدن به وسيله ديگران را دارد يا واقعاً به وسيله خود يا ديگران طرد يا تحقيرشود.
ساليوان همچنين درمورد اينکه فرد چگونه ياد مي گيرد که تهديد به عزت نفس خود را تقليل دهد يا بي اثر نمايد صحبت نموده است. افراد مي آموزندکه با سبک هاي مختلف و درجات مختلف با چنين تهديد هاي روبرو مي شوند. توانايي اجتناب با کاهش از دست دادن عزت نفس در حفظ سطح نسبتاً بالا ومطلوب عزت نفس مهم مي باشد. گر چه ساليوان در مورد اينکه اين توانايي چگونه به وجود مي آيد، بحثي به عمل نمي آورد ولي مي پندارد که تجربيات اوليه خانوادگي اش نقش مهمي را ايفا مي نمايد. او بر بنياد بين فردي عزت نفس يعني اهميت ويژه والدين وخواهران وبرادران و اهميت روشهاي کاهش دهنده حوادث تحقيرکننده تاکيدکرده است.
به اعتقاد پروين ، تاکيد ساليون بر تاثيرات اجتماعي از مفاهيم اصلي نظريه ي او درمورد رشد انسان است. اين نظريه براي تاثير ارتباطات بين فردي اهميت زيادي قائل است و در تاکيد بر مراحل مهم رشد يعني بعد از عقده اديپ متاثر از نظريه اريکسون است. مخصوصاً تاکيد ساليون بر دوره نوجواني و قبل از نوجواني شايان ذکر است.در خلال مرحله نوجواني تجارب کودک با دوستان ومعلمان خود با تاثيرات والدين رقابت مي نمايد. مقبوليت اجتماعي اهميت پيدا مي کند، اعتبار کودک در ميان ديگران منبع مهمي براي عزت نفس يا اضطراب مي شود.
نظريه ي روزنبرگ:
پترسون، درباره نظريه ي روزنبرگ ، مي گويد او با ابراز موضعي شبيه جيمز فرض مي کند که فرايند قضاوت فرد درباره ارزش خود را مي توان طي سه گام مورد تحليل قرار داد:
- فرد ابعادي را که بر اساس آن درباره ي خود قضاوت مي نمايد انتخاب مي نمايد مثلا قضاوت درمورد يک توانايي ورزشي يا تحصيلي.
- فرد خودش را در اين ابعاد ارزيابي مي نمايد. مثلاً من يک ورزشکار بد و يا دانش آموز ضعيف هستم.
- اينکه فرد اين ارزيابي را برحسب ارزش خود تفسير مي نمايد مثلاً من يک ورزشکار و يا دانش آموز ضعيف هستم یا با وجود اين يک انسان ارزشمند هستم. کوپر اسميت ، دراین باره مي گويد روزنبرگ مطالعات وسيعي درباره پيشايند هاي عزت نفس انجام داده است تحقيق او گامي مهم در روشن کردن بسياري از شرايط اجتماعي همراه با افزايش يا کاهش عزت نفس نشان مي دهد.
نظريه ي هورناي:
هورناي دربحث دفاع درمقابل اضطراب بر عزت نفس تاکيد مي کند. دفاع ها مي گويد که روش رويايي با اضطراب، تشکيل تصوير آرماني از ظرفيت هاي افراد است در واقع فرد براي غلبه بر اضطراب بايد عزت نفس، خود را تقويت نمايد و براي تقويت عزت نفس بايد تصوير آرماني بسازد. اين تصوير آرماني بهر دليل عالي و بلند پايه بودن اثر تقويت و عزت نفس را دارد. اما چنانچه اين تصوير آرماني غير واقع بينانه باشد و به آن نرسد منجر به نارضايتي مي شود. بدينسان تصوير آرماني نقش مهمي در اينکه فرد خود را چگونه ارزيابي مي نمايد. تصوير آرماني هورناي از آرزوهاي جيمز متفاوت است زيرا تصوير آرماني؛ هورناي ضرورتاً ناشي از احساسات منفي است ولي آرزوها؛ جيمز ممکن است از احساسات مثبت يا منفي برخيزد.
نظريه ي آدلر:
آدلر، در مقايسه با ديگر نظريه پردازان بر اهميت ضعف و نا تواناييهاي واقعي که منجر به عزت نفس پايين مي شود تاکيد بيشتري نموده است. کوپر اسميت، درباره نظريه ي آدلر مي گويد: او در ابتداي کار تصور مي نمايد که احساس حقارت در حول و حوش اعضا الگو هاي مشخصي از رفتار که واقعاً نقص دارند به وجود مي آيد. اين نقص هاي واقعي مثل: کوري، ضعف جسماني و…. ممکنست احساس ناکفايتي را ب وجود آورند. اما بعداً آدلر، اين نقايص وناتوانيها را حقارت عضوي ناميده، از تعريف اجتماعي و فردي احساس حقارت متمايز مي نمايد.
آدلر، سه شرط و پيشايند را که ممکنست پيامد هاي تاسف باري دررشد عزت نفس داشته باشد ذکر ميکند:
– اول حقارت هاي عضوي و تفاوت اندازه و قدرت اين شرايط تا حدي زيادي غير قابل اجتناب مي باشد اما به علت اينکه اثرات برانگيختگي دارند مي توان منجر به نتيجه مطلوب گردند. او مفروض مي دارد که احساس حقارت ناگزير در تجربيات دوران کودکي هر فرد به وجود مي آيد.
– پيشايند دوم که مهم نيز مي باشد عبارت است از عدم دريافت ميزان مناسب پذيرش و حمايت وتشويق از والدين و دوستان نزديک مي باشد. کودکان داراي حقارت عضوي با دريافت پذيرش و حمايت مي توانند ضعفها را جبران و به قوت تبديل نمايند اما آنها بدون چنين حالتي نااميد و پريشان مي شوند.
– پيشايندسوم: افراط زياد در حمايت و پذيرش است. در صورتي که آدلر معتقد است به اثرات سودمند حمايت و پذيرش مي باشد ولي در مورد اثرات تخريبي افراط زياد اخطار مي دهد. او معتقد است که کودکان نازپرورده به ميزان غير واقع بينانه اي از ارزش دست خواهند يافت. آنها خود محور و طلبکارانه مي باشند و خواهان شرکت در روابط دو جانبه اجتماعي نيستند و يا آمادگي آن را ندارند .
منبع
طاهر زاده،طیب(1393)، اثر بخشي ورزش بر میزان عزت نفس ، شادکامي و کيفيت زندگي جوانان ، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید