نابرابری فرصت های آموزشی و زمینه های خانوادگی

ميزان تحصيلات، مهارت ها، ارزش ها و نگرش هايي كه از طريق مدارس كسب و تحصيل مي شوند براي رشد و بقاي جامعه مهم تلقي مي شود . مؤلفه هايي همانند درآمد، اعتبار و احترام نسبي مشاغل اجتماعي، طبقه اجتماعي افراد را مي سنجند. از اين رو، فرصت هاي افراد براي دستيابي به امكانات و منابع موجود در جامعه تحت تأثير عوامل فوق قرار مي گيرد . در زمينه اين كه چرا آموزش به طور نابرابر در بين افراد يك جامعه توزيع شده است، دلايل متعددي وجود دارد . از ميان اين موارد جنسيت، منطقه، فرهنگ، قومیت و طبقه قابل توجه هستند كه به طور مداوم بر سياست هاي آموزشي جهت سرمايه گذاري بر روي سرمايه انساني تأثير مي گذارند.  این موارد در قسمت پیشین توضیح داده شد.

دركشورهاي در حال توسعه كه شكاف طبقاتي در آنها زياد است، كاركرد تفكيك و گزينش در نظام آموزشي در تضاد قرار مي گيرد و حاصل آن تبعيض در محيط هاي آموزشي از لحاظ برخورداري از فرصتهاي برابر آموزش و پرورش است. امكانات آموزشي افراد چشم اندازي برتمام مزايا و برتري اقتصادي – اجتماعي است و براي پيشرفت و دستيابي اشخاص به تحصيلات بالاتر كمك مي كند . هر دو عامل اقتصادي و اجتماعي بر سطح درآمد و تحصيلات و همچنين عملكرد افراد تأثيرمي گذارد . بنابراين، آموزش و پرورش نابرابري را از نسلي به نسل ديگر انتقال مي دهد.

اسنادي وجود دارد مبني بر اين كه چگونه نابرابري فرصت ها در ميان افراد در بزرگسالي بازتابي از نابرابري در دستيابي به آموزش و پرورش برابر در دوران تحصيل بوده است. تفاوت در آموزش عمومي و فرصت هاي آموزشي براي كودكان از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود . دربرخي كشورها، جامعه شناسان رابطه طبقه اجتماعي خانواده و آموزش و پرورش را به طور گسترده مورد مطالعه قرار داده و همبستگي اين دو مفهوم را نشان داده اند. به عنوان مثال در كشور پرتغال ، کارنیرو نشان داد بيشتر از 90% دانش آموزانی که پدران آنها تحصيلات ابتدايي دارند يا تحصيلات خود را به اتمام نرسانده اند، افت تحصيلي دارند و ترك تحصيل نموده اند . درحالي كه اين نسبت در ميان دانش آموزان با پدران تحصيلكرده صفردرصد است.در هرنظام قشربندي اجتماعي، افراد و گروه ها به طريقي رتبه بندي مي شوند كه از لحاظ قدرت، ثروت و منزلت نابرابرند . سه مشخصه قشربندي اجتماعي، يعني ثروت ، قدرت و وجهه تا اندازه ای مستقل عمل می کنند.

وارنر به جای استفاده از کلمه طبقه از واژه پایگاه استفاده کرده است. به عقيده وي طبقه عبارت است از دو يا چند قشر يا گروه كه بنا براعتقاد افراد اجتماع و توسط آنان در پايگاه هاي اجتماعي بالاتر يا پايين تر رتبه بندي مي شوند . مبناي اين رتبه بندي شاخص هايي مانند : درآمد، تحصيلات، شغل، محل سكونت و غيره مي تواند باشد. بنابراین يكي از اركان اساسي توسعه در هرجامعه موفقيت در تحصيل علم و دستيابي به مشاغل اجتماعي گوناگون است . چون سهم افراد از اين موقعيت ها به نسبت جايگاه طبقاتي شان با يكديگر متفاوت است؛ به طوري كه تعلق و اختصاص به طبقات اجتماعي – اقتصادي متفاوت، تمايزاتي را در برخورداري و محروميت ها از فرصت ها و امكانات آموزشي به وجود مي آورد ؛ اين تمايزها امكان تثبيت پايگاه و منزلت اجتماعي براي طبقه بالا، تغيير و تحرك اجتماعي به پايگاه و منزلتي برتر براي طبقه متوسط و نوميدي در تغيير وضعيت و موقعيت براي طبقه محروم را زمينه سازي مي كند. بر همین اساس اندیشمندان  براي مطالعه موضوع نابرابري فرصت هاي آموزشي، علاوه بر استعداد، علاقه و گرايش، زمينه خانوادگي را مهمترين عامل براي دست يابي به فرصتهاي آموزشي بهتر ذكر كرده اند.

رابطه بين خاستگاه اجتماعي و موفقيت تحصيلي، محصول پيچيده ي : تفاوت فرهنگي انتقال يافته به كودك، انگيزش هاي تحصيلي متفاوت و تكرار گزينش هاي تحصيلي است. با اين كه موفقيت دانش آموزان به توانايي و استعداد آنها بستگي دارد، اما دسترسي به منابع و امكانات آموزشي، مدرسه ي خوب و معلم متخصص مي تواند موفقيت هاي بعدي آنها ر ا تحت تأثير قرار دهد . با اين حال، متغيرهاي طبقه اجتماعي، نابرابري اجتماعي و اختلاف هاي طبقاتي بر بسياري از مقوله ها از جمله عملكرد تحصيلي و موفقيت هاي بعدي دانش آموزان تأثيرگذار است . براي نمونه، همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، اختصاص به طبقه اجتماعي بالا شأن اجتماعي را سبب شده، مطلوبيت انگيزشي را بالا برده و جابه جايي طبقاتي را مقدور مي سازد . برعكس، تعلق به طبقات اجتماعي پايين حساسيت تحصيلي والدين و اعمال نظارت بر كار درسي دانش آموز را تقليل داده و بهره وري از تكنولوژي آموزشي را در داخل و بيرون مدارس كاهش مي دهد . از اين رو مي توان گفت نابرابري فرصت هاي آموزشي، عملكرد تحصيلي دانش آموزان را تحت تأثير قرار خواهد داد. دانش آموزان متعلق به طبقات اجتماعي پايين، در مقايسه با همتاهاي خود زودتر به سطحي از تحصيل مي رسند تا به مشاغل اجتماعي بهتر و بالاتر از خاستگاه طبقاتي شان دل ببندند.

بنابراين، نابرابري آموزشي امكان تحرك اجتماعي و رقابت را براي اين طبقات تضعيف نموده و اعمال محدوديت در امكان ها و فرصت هاي آموزشي، هرگونه آموزش مكمل را بازداشته و آموزشهاي ضروري را محدود مي سازد. در نتيجه، فقر موقعيتي در اين طبقات از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته و ر وز به روز بر شكاف طبقاتي افزوده خواهدشد . اين مسأله براي پيشرفت جوامع (به خصوص كشورهاي در حال توسعه) مي تواند معضلي اساسي تلقي شود.

برابري فرصت هاي آموزشي

شكي نيست كه توزيع عادلانه امكانات و فرص تها براي اقشار محروم كه از امكانات مالي محدود برخوردارند، يكي از آرمان هاي مطلوب يك جامعه تساوي خواه و عدالت طلب است و مسلم است كه آموزش عالي مي تواند يكي از كانال هاي مهم  توزيع عادلانه امكانات و فرصت هاي آموزشي براي قشرهاي بيشتري از جامعه باشد. يكي از جدي ترين مسائل در جهان گستردگي شكاف بين فقير و غني است، در ميان فقر گسترده جهاني كه در واقع روز به روز بدتر هم مي شود، قسمت كوچكي از جمعت جهان از فراواني ثروت و دان شهاي جديد لذت مي برند. يكي از جنبه هاي اين اختلاف در دارايي ها، شكاف ديجيتالي است، كه به تعبيري مي توان آن را تفاوتهاي زياد در دسترسي به فن آوري اطلاعات و ارتباطات پيشرفته دانست.

ميليون ها نفر در آفريقا، آسيا و آمريكاي لاتين براي بقا و زنده ماندن در اين فقر مهلك تقلا مي كنند در حالي كه ديگران در دنياي صنعتي از تسهيلاتي كه فن آوري هاي پيشرفته ارتباطات فراهم نموده لذت مي برند، و از مزاياي فرصت هاي آموزشي كه به وسيله فن آوري اطلاعات و ارتباطات فراهم شده بهره مند مي شوند، همچنين كار در دفاتر به واسطه استفاده از فن آوري هاي جديد اثربخش تر شده و بهره وري بالاتر رفته است. يكي از بدترين اثراتي كه شكاف ديجيتالي داشته است، تأثير منفي در تلاش هاي آموزشي در كشورهاي درحال توسعه مي باشد. فن آوري هاي ديجيتال فرصت هاي جديد محركي در دستيابي به حجم وسيعي از اطلاعات جاري درباره تقريباً همه موضوعات، همچنين ارتباط بين انديشه ها به روش هاي پويا و كاركردن اثربخش تر از زمان گذشته را براي فراگيرندگان در دنياي صنعتي فراهم مي كنند. بدون دسترسي به مزاياي فن آوري اطلاعات و ارتباطات، فراگيرندگان در كشورهاي كمتر توسعه يافته ممكن است كه بيش از گذشته از همتايان خود، در كشورهاي صنعتي عقب بمانند.

آموزش يكي از مهمترين ابزار توزيع رفاه و فرص تهاي اقتصادي در جوامع است. فراهم آوردن فرصت هاي برابر در آموزش تحرك عمودي (اجتماعي) و تحرك اقتصادي و اجتماعي را در قسمتهاي فقير جامعه افزايش مي دهد. همچنين نابرابري آموزشي يكي از سرچشمه هاي نابرابري اقتصادي و اجتماعي است.برابري آموزشي براي جوامعي كه آموزش يك تعيين كننده حياتي فرصت هاي زندگي مي باشد يك واجب اخلاقي به شمار مي رود. هنوز بعضي از مديران در خصوص سرمايه گذاري آموزش مردمان بسيار نيازمند اكراه داشته و در مورد اين كه آيا اين پول در نتايج آموزشي اين دسته از دانش آموزان تفاوت ايجاد مي كند بدبين هستند.

فناوری اطلاعات و برابري فرصت هاي آموزشي

استفاده از آموزش از راه دور و فن آوري اطلاعات و ارتباطات عامل بالقوه اي در توزيع فرصت هاي يادگيري وسي عتر و برابري در ميان نيروهاي تدريس (مدرسين) است. اين فن آوري ها و آموزش از راه دور همچنين مي توانند كيفيت و تنوع منابع و پشتيباني معلمان را ارتقا داده و راه جديدي براي پيشرفت شغلي معلمان (ارتقاي شغلي معلمان) بگشايند. اگر عدالت اجتماعي (آموزشي) به واسطه برابري فرصتها و خدمات آموزشي بدست آيد، نياز است كه مقرراتي براي رو شهايي كه اين فرصت ها را براي همه مدرسان، قابل دسترسي ودستيابي، قابل پذيرش و سازگاري نموده و آنان را در انتخاب مطالب مورد نياز و نحوه يادگيري تقويت مي نمايد؛ وضع گردد . ارتباطات الكترونيكي باعث دسترسي به منابع اطلاعاتي جديد مي شود همچنين براي آن دسته از دانشجويان معلول كه به آموزش مخصوص نياز دارند، فن آوري اطلاعات و ارتباطات دسترسي به كليه مواد آموزشي را فراهم مي كند و آنها را قادر مي سازد تا نظرات و نيازهاي خود را به صورت كلمات يا در قالب طرح و شكل بيان نمايند.

فن آوري اطلاعات و ارتباطات عامل مهمي در ارتقاي عدالت اجتماعي در موضوع كيفيت آموزش در مناطق روستايي و دوردست مي باشد، جايي كه معلمان از كيفيت پايين تري نسبت به همتايان شهري خود برخوردار بوده و پشتيباني از آنها كمتر بوده و منابع كمتري در اختيار دارند. همچنين آموزش الكترونيكي براي افرادي كه داراي معلوليت جسمي هستند اين فرصت را فراهم مي آورد كه از منزل بتوانند تحصيلات خو د را ادامه دهند.

همسلی به عنوان يكي از دست اندركاران آموزش الكترونيكي بيان نموده است كه فراگيرندگان تمام وقت و پاره وقت امروزه مي توانند در كلاسهاي آموزشي رشته ها و مقاطع تحصيلي دلخواه خود از هر مكاني شركت نمايند، اين نوع آموزش براي كساني كه مسافرت مي كنند و يا كساني كه جاي ثابتي ندارند، منابع و تجارب يادگيري را به راحتي در دسترس قرار می دهد .

نابرابری فرصت های آموزشی و شکاف دیجیتالی

شکاف دیجیتالی را توزیع نابرابر فرصت ها و مواضع اجتماعی در فضا و در محدوده ی فناوری اطلاعات و ارتباطات تعریف نموده اند . نابرابري فضايي كه واژه اي مركب از نابرابري و فضا است ، نوعي از نابرابري هاي اجتماعي را ترسيم مي كند كه از بسياري جهات با انواع ديگر نابرابري هاي اجتماعي تفاوت دارد؛ هر چند در برخي ابعاد مي توان همپوشي هايي نيز بين آن ها مشاهده كرد . مرزهاي مشترك بين نابرابري فضايي و نابرابري نژادي و قومي، زماني كه در جهان واقع، انسانهايي از يك قوم و نژاد در منطقه ويژه اي ساكن هستند و موقعيت نابرابري نسبت به ديگران دارند، كاملاً قابل تشخيص مي باشد. اما با وجود صراحت نسبي در مفهوم نابرابري فضايي، جنبه هاي مبهمي نيز در اين واژه مركب به چشم مي خورد . بخش عمده ابهام مذكور در مفهوم فضا نهفته است.

فضا و مفاهيم مرتبط با آن ، يعني زمان و مكان در برخي موارد نظر اندیشمندان را به خود جلب كرده است . در مبحث تغييرات اجتماعي، همواره موضوع زمان و تقارن و تطابق آن با مكان، مورد علاقه انديشمندان اين حوزه بوده است . در اينجا تغيير به معناي جابه جايي از يك حالت به حالت ديگر بوده و عنصر زمان در آن نقش ويژه اي دارد؛ بدين صورت كه نه تنها هر تغيير مستلزم گذر زمان است، بلكه مكان نيز در آن ثابت فرض مي شود و بدين گونه است كه تغييرات معنا مي يابد. گورويچ با تلفيق واژه هاي اجتماع و زمان ، مفهوم جديدي به نام «زمان هاي اجتماعي» را عرضه مي كند . او سير پويش ها و تغييرات اجتماعي را با زمان هاي گوناگوني كه بر پديده هاي اجتماعي مي گذرند، مرتبط مي داند و اين همبستگي و ارتباط را در قالب هاي مختلف تقسیم بندی کرده و از آنها با نام زمان های اجتماعی ياد مي كند.

در همین رابطه مفهوم فضا نیز به خودی خود یک سازه اجتماعی است. در اين تعبير فضا مفهومي است كه نمي توان آن را با مكان و محل ، كاملاً يكسان دانست ، بلكه فضا حاصل جمع زمان، مكان و روابط انساني است شايد در اين صورت پذيرفته شود كه روابط اجتماعي تا حد زيادي متكي به فضا است و به عبارت ديگر ، جامعه الزاماً به لحاظ فضايي ساخت مي يابد و سازمان فضايي جامعه نيز بر عملكرد جامعه تأثير مي گذارد . در جمع بندي و با نگاه عيني، مي توان نابرابري فضايي را توزيع نابرابر فرصت ها و مواضع اجتماعي در فضا دانست . نابرابري فضايي ، كه شكل بارز آن نابرابري منطقه اي است، در هر جامعه اي مي تواند جلوه هاي مختلفي به خود بگيرد. اشكال قابل رؤيت آن در كشورهاي در حال توسعه عبارت است از نابرابري بين شهر و روستا، نابرابري بين شهرهاي بزرگ و كوچك، نابرابري جغرافيايي در درون شهرهاي بزرگ، نابرابري بين مناطق محروم و مناطق برخوردار و غيره.

نابرابري فضايي كه در شكل ديجيتالي و در حوزه فناوري اطلاعات ارتباطات با واژه «شكاف ديجيتالي» نيز توصيف مي شود ناظر بر وضعيتي است كه در آن، مناطق مختلف از لحاظ دسترسي به امكانات اطلاعاتي و ارتباطي و عوايد و نتايج حاصل از آن وضعيت نامتوازني دارند . گو اين كه واژه شكاف ديجيتالي توسط برخي صاحب نظران در حيطه ي وسيع تر ي از نابرابري فضايي، مانند نابرابري جنسيتي و امثال آن نيز به كار مي رود، اما بيش ترين استفاده از اين مفهوم با نابرابري فضايي ناشي از توزيع نامتوازن فناوري اطلاعات و ارتباطات منطبق مي باشد .در جهاني كه عرصه ارتباطات الكترونيك به شدت فراگير شده است، هنوز بسياري از مردم جهان، زندگي خود را بدون دسترسي به چنين امكاني ادامه مي دهند . اصطلاح شكاف ديجيتالي اغلب براي توصيف شكاف و فاصله ميان فقر و غناي اطلاعاتي و ارتباطي كه بيش تر در قالب منطقه اي متبلور است، به كار مي رود. چنين شكافي در عرصه ظرفيت هاي نابرابر در حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات و دست يابي به آن ها با منابع مبتني بر قدرت در نظام هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، آموزشي و فرهنگي پيوند خورده است.

چنانچه تأمل بيش تري بر مفهوم شكاف ديجيتالي داشته باشيم، تعابير متنوعي از آن را ملاحظه خواهيم كرد . در يك تعبير ، شكاف ديجيتالي به فراهم نبودن ارتباط فيزيكي و دسترسي به شبكه و سخت افزار كامپيوتري تشبيه شده و در تعبير ديگر شكاف ديجيتالي به معناي فرصت از دست رفته براي گروه هاي محروم و فاقد توانايي در استفاده مؤثر از فناوري ارتباطات و اطلاعات، مطرح شده است . همچنين برخي تمركز مفهومي شكاف ديجيتالي را در آموزش و كسب تخصص لازم براي كار با شبكه ها دانسته اند . اما با اندكي فاصله گرفتن از تعاريف مفهومي، شايد بتوان با تكيه بر شاخص هاي نابرابري فضايي در حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات ، يك تعريف عملياتي قابل سنجش از شكاف ديجيتالي ارائه نمود . شاخص هاي تعيين كننده شكاف ديجيتالي را مي توان بدين گونه مطرح كرد :

1- تعداد كاربران يا تعداد رايانه ها در مقابل جمعيت يك منطقه يا يك كشور؛ 2- نسبت شبكه هاي مخابراتي و اتصال شبكه اي كامپيوترهاي شخصي؛ 3- تعداد افرادي كه توانايي پرداخت هزينه هاي اتصال به شبكه را دارند ؛ 4- تعداد افرادي كه مهارت لازم را براي كار با شبكه ها دارند؛ 5- ميزان اطلاعات به زبان محلي يك منطقه يا كشور در مقايسه با حجم كل اطلاعات ؛ 6- ميزان كاربري هاي ويژه از اينترنت در يك منطقه مانند تجارت الكترونيك ؛ 7- امكان دسترسي به شبكه ها در يك منطقه به صورت ناخالص اين شاخص ها و معرفهايي از اين دست تا حدود زيادي معيارهاي عيني و قابل سنجش از نابرابري فضايي فناوري اطلاعات و ارتباطات يا شكاف ديجيتالي را در اختيار مي گذارند؛ اما به نظر مي رسد عمده آن ها بر ميزان دسترسي، توانايي استفاده و چگونگي استفاده از شبكه هاي كامپيوتري به ويژه اينترنت متمركز شده اند.

دسترسي به اينترنت نيز در انواع مختلف مفهوم سازي شده است. شايد بتوان گفت انواع دسترسي با ابعاد مختلف شاخص هاي مطرح شده تا حدودي همپوشي دارند. در مجموع دسترسي ها به دو نوع دسترسي رسمي و دسترسي مؤثر تقسيم مي شوند . به عنوان مثال با ورود كامپيوتر به مدرسه يا اتصال يك روستا به خط تلفن ، تنها دسترسي رسمي تأمين مي شود . چنانچه با كشيدن خط تلفن به يك روستا، ساكنان آن بتوانند از تلفن استفاده كرده ، هزينه هاي مربوط را بپردازند و چگونگي استفاده از تلفن براي رفع نيازها يا مشاركت در فرآيند سياسي يا اجتماعي را بياموزند ؛ در اين صورت دسترسي موثر تأمين خواهد شد.مجموع مباحث نظري و شواهد مطرح شده به گونه اي در مورد آموزش و پرورش در مقياس كوچكتر نيز قابل طرح مي باشد ، چرا كه آموزش و پرورش به عنوان يك نهاد اجتماعي، وضعيتي منفك و جدا از جامعه نخواهد داشت . در اين صورت هر رابطه اي بين استقرار فناوري اطلاعات و ارتباطات در جامعه و نابرابري فضايي به عنوان يك پديده ي اجتماعي برقرار باشد، تا حدود زيادي قابل تعميم و تسري به آموزش و پرورش نيز خواهد بود.

آموزش و پرورش همواره به عنو ان عاملي براي بازتوليد انواع نابرابري ها در چشم انداز مطرح شده توسط انتقادگرايان ايفاي نقش كرده است . در قالب اين ديدگاهها، آن را زمينه اي براي تشديد نابرابري فضايي در جامعه مي توان فرض كرد. اما واقعيت آن است كه آموزش و پرورش با كاركرد دوگانه مي تواند تأثيري تشديدكننده يا تعديل كننده بر نابرابري هاي اجتماعي داشته باشد، به شرط آن كه مديريت و برنامه ريزي آن با سياست هاي عدالت خواهانه همراه باشد. در اين صورت فناوري اطلاعات و ارتباطات مي تواند به عنوان يك ابزار كارآمد با سهولت بيشتري آموزش را فراگير كرده و نابرابري هاي فضايي را كاهش دهد. با اين توضيح ملاحظه مي شود كه استقرار و توسعه ي فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش با خود ، بيم ها و اميدها يا فرصت ها و تهديدهاي ويژه اي را در ارتباط با نابرابري فضايي يا شكاف ديجيتالي به همراه دارد.

در يك نگاه اجمالي، با ورود متغير فناوري اطلاعات و ارتباطات در فرآيند آموزش و نظام آموزشي، دو دسته از فرصت ها و تهديدهاي كلي را مي توان برشمرد. مهم ترين فرصت پيش روي آموزش و پرورش، قابليت برابرسازي فناوري اطلاعات و ارتباطات و تعديل نابرابري هاي فضايي يا ديجيتالي است. بديهي است چنين فرصتي زماني محقق و عملي خواهد شد كه با برنامه ريزي مناسبي نيز همراه باشد . همچنين مهم ترين تهديد موجود در برخورد بدون طرح و انديشه با فناوري اطلاعات و ارتباطات نهفته است . به نوعي كه ممكن است. توسعه ي نامتوازن فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش موجب افزايش شكاف بين مناطق محروم و برخوردار داخلي شود . در اين صورت فقر ديجيتالي مناطقي مانند روستاها و حاشيه ها افزايش يافته و بر غناي مناطق برخوردار نيز افزوده مي شود . همچنين تهديد ديگر در اين رابطه ، كه بي تأثير از جنبه هاي داخلي نيست، به حيطه ي بين المللي مربوط مي باشد؛ به طوري كه هر كشور به عنوان يك واحد تحليل در سطح بين المللي ممكن است در مقياس جهاني نيز به عنوان منطقه ي فقير يا غني اطلاعاتي و ارتباطاتي مطرح باشد . در اين بين، برنامه ريزي هاي منطقه اي مي تواند با تأثيرات ملّي و در نتيجه بين المللي همراه باشد .

شکاف دیجیتالی و فرصت ها و تهدیدهای آموزشی

در ادامه اين مباحث، تشريح افزون تر فرصت ها و تهديدها، مي تواند مبناي مناسبي براي فهم موضوع فراهم نموده و راه را براي بسط مسأله فراهم آورد.

فرصت ها

الف) برابری فرصت ها ، عدالت اجتماعی و کاهش نابرابری فضایی: توزيع متعادل فرصت هاي دسترسي عموماً موجب ارتقاي كيفيت زندگي و توسعه ي مناطق محروم مي شود. چنين امكاني شرايط برابرسازي و دسترسي يكسان به فرصت ها را فراهم كرده مي تواند منادي عدالت اجتماعي باشد . اما معمولاً اين توزيع متعادل زماني محقق مي شود كه دولت ها در امر تمهيد مقدمات و استقرار زيرساخت هاي دسترسي به فناوري اطلاعات و ارتباطات در مناطق محروم مانند روستاها دخالت كرده با تخصيص اعتبارات بيش تر براي مناطق محروم نوعي توازن در دسترسي ايجاد نمايند .

ب) تمرکززدایی: بحث تمركز داراي دو جنبه كاهشي و افزايشي است كه معمولاً كاهش تمركز يا تمركززدايي به عنوان وجه مثبت آن تلقي مي شود . اين وجه به ويژه در كشورهايي با نظام دولتي و متمركز بسيار الزامي بوده و موجب رشد و توسعه بيش تر و بسط زمينه هاي رشد خلاقيت ها تلقي مي شود . به عنوان يك فرصت، برخي از نظريه پردازان بر اين باور هستند كه تمركززدايي با فناوری اطلاعات و ارتباطات مرتبط است. در این زمینه هاروی معتقد است که فناوری اطلاعات به شركتها اين امكان را داده است كه با فائق آمدن بر فواصل جغرافيايي توسعه كاري را مدنظر قرار دهند. هپورت نيز معتقد است كه توزيع فعاليتهاي صنعتي و اقتصادي در مكان ها و استقرار آن ها در مناطق مختلف ناشي از امكاناتي است كه فناوري اطلاعات و ارتباطات براي تمركززدايي در اختيار مي گذارد.

ج) افزایش مشارکت و قدرت تصمیم گیری در مناطق محروم: استقرار فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش با لحاظ كردن رفع شكاف ديجيتالي چنانچه شامل دسترسي مؤثر افراد ساكن در مناطق محروم شود، در نهايت موجب افزايش ميزان مشاركت آن ها در تصميم سازي ها خواهد شد. اين فرآيند در نهايت ، بالا رفتن قدرت تصميم گيري با توجه به رشد آگاهي و اطلاعات را در پي خواهد داشت .با توجه به اين كه آموزش و پرورش يكي از اساسي ترين نهادهاي آگاهي بخش است، در صورت استفاده از ابزار كارآمدي چون فناوري اطلاعات و ارتباطات مي تواند بر حجم، سرعت و كيفيت آگاهي بخشي بيفزايد . مناطق محروم اصولاً از اين امكان در حد پايين تري بهره مند بوده اند . فرصت مذكور زمينه ي تغيير در اين قاعده و توازن در آگاهي و اطلاعات را فراهم مي كند.

تهدیدها

عموماً فرصت هاي مختلف چنانچه مورد عنايت واقع نشده و از آن ها به خوبي استفاده نشود، خود  به تهديد تبديل شده مانعي بر سر راه اهداف خواهند بود . تهديدها شرايطي را توصيف مي كنند كه در صورت استقرار فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش موجب تشديد نابرابري فضايي در اين حوزه يا تعميق شكاف ديجيتالي خواهند شد.

الف) افزایش شکاف دیجیتالی: يكي از اساسي ترين و مهم ترين تهديدهاي استقرار فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش، احتمال توزيع نامتوازن آن بين مناطق و فضاهاي مختلف و نابرابر است . همان گونه كه اشاره شد، فناوري اطلاعات و ارتباطات چنانچه به صورت نامتقارن توزيع شود، تأثير مضاعف بر نابرابري هاي فضايي خواهد گذاشت؛ چرا كه از يك سو بر بستر نامتقارن استقرار يافته است و از سوي ديگر، خود قابليت جديدي به مناطق برخوردار مي دهد تا آنان با توسل به اين قابليت به سرعت فاصله خود را از مناطق محروم بيشتر و بيشتر كنند.

همان گونه كه ذكر شد، اين تهديدها در روي ديگر، فرصتي براي برابرسازي نيز دارا مي باشد. از آنجا كه آموزش و پرورش حامل و ناقل آگاهي و دانايي است، چنانچه با توسعه نامتوازن فناوري اطلاعات و ارتباطات همراه باشد، تهديدي مضاعف براي عدالت توزيعي مي شود و با شدت و سرعت بيشتري نابرابري هاي فضايي را گسترش داده آن را تشديد مي كند .

ب) تقسیم کار نابرابر بین مناطق شهری و روستایی: اصولاً براساس نظريه هاي مختلف مبتني بر چارچوب ديدگاه وابستگي بين مناطق برخوردار و محروم جهان كه در قالب هاي شمال و جنوب يا توسعه يافته و در حال توسعه از هم تفكيك مي شوند و همچنين مناطق شهري و روستايي يا مركزي و حاشيه اي، نوعي تقسيم كار نامتوازن برقرار است؛ به گونه اي كه در اين تقسيم كار جهاني يا منطقه اي، يك قطب داراي مشاغل پر سود بوده و مديريت و هدايت امور را بر عهده دارند و در سوي ديگر مشاغل كم بازده و تابع قرار دارند. چنين تقسيم كار ناعادلانه اي با استقرار نامتوازن فناوري اطلاعات و ارتباطات مي تواند تشديد شود . كارهاي مبتني بر فناوري اطلاعات و ارتباطات با توجه به نياز آن به تخصص بالاتر در بطن خود نوعي تفكيك مناطق به مركز و پيرامون را به همراه داشته و نابرابري هاي ديجيتالي را افزايش مي دهد.

ج) تمرکزگرایی: در غالب كشورها به ويژه كشورهاي جهان سوم نوعي تمركزگرايي در سطح ملّي و همچنين به صورت حوزه اي يعني ميان شهرها و مناطق روستايي پيرامون وجود دارد، تا جايي كه ديدگاههايي همچون فاكس – بروژسكي توسعه ي مراكز شهري و مركزي را مديون توسعه ارتباطات راه دور و ساير شبكه هاي ارتباطي و اطلاعاتي فرض مي كند.

بدين ترتيب، توزيع نامتوازن فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش نه تنها به صورت مستقيم، بلكه با تأثيرگذاري بر مجموعه زيادي از متغيرهاي توسعه منطقه اي موجب تشديد تمركز گرايي و در نهايت افزايش شكاف فضايي خواهد شد .استقرار فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش اگر مبتني بر ساختار موجود انجام شود، در عمل تمركز در مديريت، برنامه ريزي و توليد منابع را به همراه خواهد داشت . اين امر نيز در يك پايان بد فرجام مولد حجم بيش تري از نابرابري ها و تشديدكننده ي تمركز گرايي است. محصول تمركز گرايي در عرصه فناوري اطلاعات و ارتباطات، شكل گيري جريان يك طرفه اطلاعات از مركز به پيرامون خواهد بود؛ جرياني كه در نهايت امكان هرگونه رشد و خلاقيت را از مناطق محروم و روستاها سلب خواهد كرد.

د) افزایش احساس نابرابری و مهاجرت به مرکز: چنانچه با رشد نامتوازن فناوري اطلاعات و ارتباطات جريان يك سويه اطلاعات از مركز به پيرامون شكل گيرد، علاوه بر اثرات ذكر شده، عواقبي همچون رشد انتظارات عمومي در مناطق محروم را شاهد خواهيم بود كه معمولاً چنين نيازآفريني هايي با عدم كاميابي در برآوردن آن نيازها همراه است و نتيجه طبيعي اين امر افزايش احساس نابرابري نسبي در بين اهالي مناطق محروم خواهد بود . در پايان، اين فرآيند ، محصولي جز افزايش ميل به مهاجرت باقي نخواهد ماند؛ ميلي كه در صورت تحقق، اشكال جديدي از محروميت و نابرابري را در مناطق حاشيه اي شهرهاي بزرگ به وجود مي آورد .

ه) افزايش اشتغال تخصصي و بيكاري عمومي: از جمله تهديدهايي كه با توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش محتمل به نظر مي رسد، شکل گيري فرصتهاي جديد شغلي براي متخصصان از يك سو و كاهش فرصت ها براي مشاغل عمومي از سوي ديگر است كه به طور عمده توسط كامپيوتر اشغال مي شود . اگر به اندازه كافي به آموزش تخصص هاي موردنياز در مناطق محروم فكر نشود، افزايش بيكاري عمومي يك تهديد جدي خواهد بود. با توجه به اين كه اكثر متخصصان در مراكز و شهرهاي بزرگ هستند و تقريباً همين قاعده در سطح جهاني و ساختار اقتصادي بين الملل نيز وجود داشته و نابرابري فضايي را رقم مي زند. در ادامه ی این بخش به برخی از مهم ترین فناورهای اطلاعاتی در زمینه آموزش اشاره شده و تاثیر این فناوری ها در آموزش و پرورش مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

منبع

جوانمرد، اعظم(1393)، تاثیر فناوری اطلاعات بر فرصت های برابر آموزشی، پایان نامه کارشناسی ارشد ،علوم تربیتی،دانشگاه مازندران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0