مفهوم یادگیری چیست؟
بحث در مورد یادگیری از یک میراث غنی و متنوعی برخوردار است تا قریب صد سال پیش مبحث یادگیری زیر سلطه ی نظریات فلسفی قرار داشت. برای مثال افلاطون و دیگر فیلسوفان عهد باستان تصور میکردند که، یادگیری استعداد به یاد آوردن اندیشههایی است که افراد آدمی پیش از تولد دارا بود. یعنی اندیشهها از رشد درونی مایه میگیرند، فطری هستند و به جهانی دیگر تعلق دارند. ارسطو نیز اندیشهها و تصورات را ذاتی میدانست و به ورزش روانی هم اهمیت میداد و از این دیدگاه به یادگیری توجه میکرد. هر چند وی معتقد بود که حواس نیز در یادگیری دخالت دارند. اما به نظر وی نقش آنها در درجه دوم اهمیت قرار دارد، اما از ابتدای قرن نوزدهم رویکرد روانشناسان به مفهوم یادگیری شکل و روشهای تازهای یافت، با نخستین بررسیهای آزمایشی که توسط ابینگهاوس، پاولف و ثرندایک به عمل آمد، روشهای تحقیق در علوم طبیعی، در مسائل یادگیری مورد استفاده قرار گرفت و بر مبنای انبوهی مدار علمی که حاصل کار آزمایشگاههای روانشناسی در نقاط مختلف جهان بود، نظریههای جامعتر و اصول دقیقتری در مبحث یادگیری ارائه گردید.
روانشناسان همواره تلاش داشتهاند که فرایند یادگیری را تبیین کنند و در قالب نظریاتی به توضیح تئوریک این فرایند بپردازند. البته این تلاش نیز همچون هر تولید علمی دیگری که در چرخه دانشزایی به وجود میآیند، معمولا” تحتتأثیر رویشگاه نظری مورد تعلق خاطر نظریهپردازان قرار داشته است. در اغلب دیدگاهها باور بر این است که فرایند یادگیری از آغاز تولد انسان شروع میشود و تا پایان عمر او ادامه دارد و ساختهای فراوانی از یادگرفتن، سخن گفتن، رفتار اجتماعی و پرورش عقلانی، عاطفی و روحی و اخلاقی را شامل میشود.
همزمان که یادگیری یکی از مهمترین زمینههای مطالعه در روانشناسی بوده است، در عین حال یکی از مشکلترین مفاهیم برای تعریف کردن نیز بوده است. در سالهای اخیر به تعریفهایی تمایل نشان دادهاند که به تغییر در رفتار مشاهدهپذیر اشاره میکنند. معروفترین این تعریفها تعریفی است که به وسیله کیمبل پیشنهاد شده است. کیمبل یادگیری را اینگونه تعریف کرده است: « تغییر نسبتا” پایدار درتوان رفتاری(رفتار بالقوه) فرد که در نتیجه تمرین تقویت شده رخ میدهد» این تعریف بسیار معروف است ولی به هیچ وجه مورد پذیرش همهی روانشناسان قرارنگرفته، زیرا وجود گرایشها و مکاتب مختلف سبب شده است که هر یک بر جنبهی به خصوصی از یادگیری تأکید نموده و آن را بر اساس مبانی نظری خود تعریف کنند.
ابعاد یادگیری
با تکیه بر تعریف بالا مسلما” یادگیری در ابعاد وسیع و به شیوههای مختلف انجام میگیرد که در این حال به اهم آن اشاره می شود:
- دانش اجرا نمودن مهارتهای مختلف به روشهای متنوع؛
- توان حل مسئله و مشکلگشایی؛
- بهرهگرفتن از تئوریها در زمان عمل؛
- مهارت گزینههای شیوه کسب اطلاعات و اداره اطلاعات؛
- توانمندی مراجعه به حافظه و یادآوری اطلاعات ذخیره؛
- توانایی خلاقیت و تفکر نقادانه؛
- توانایی برقراری ارتباط کارآمد؛
- توانایی تصمیمگیری آگاهانه؛
اصول یادگیری مؤثر
برای تحقق اهداف آموزشی و رسیدن به یادگیری مطلوب لازم است از اصول زیر پیروی شود:
- ایجاد انگیزه یادگیری در فراگیران؛
- توجه به این اصول که یادگیری فرایندی است فعال نه انفعالی؛
- راهنمایی و تشویق فراگیران؛
- تأمین مواد و منابع آموزشی مناسب با اهداف آموزشی؛
- فرصت دادن برای ممارست و مرور مطالب؛
- ایجاد تنوع در روشهای آموزشی؛
- تشوق و تقویت رفتارها صحیح فراگیران؛
- تفهیم و شفافسازی استانداردهای عملکرد و انتظارات؛
- در نظر گرفتن ورودیهای مختلف یادگیری( که عبارتند از):
- احساسات و نگرشها
- آگاهی و توانمندیهای فکری
- مهارتهای فیزیکی و حرکتی.
منبع
سلطان آبادی، فاطمه(1394)، رابطه بین سبک های یادگیری یونگ با گرایش به دین باوری، پایان نامه کارشناسی ارشد، تکنولوژی آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید