مفهوم سلامت روان از دیدگاه برخی نظریه پردازان

بوم شناسان سلامتی را یک وضعیت رفاه کامل و پایدار متعادل می دانند و انسان سالم کسی است که از نظر جسمی سالم و از نظر فکری بی عیب و از نظر روانی شاد و از لحاظ اجتماعی متعادل و از جنبه سیاسی آگاه و از نظر اقتصادی مولد و از نظر فرهنگی مسئول باشد.

پیروان مکتب زیست گرایی معتقدند بهداشت روانی زمانی وجود خواهند داشت که بافتها و اندام‌های بدن به طور سالم کار کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرایندهای شیمیایی بدن  اختلال روانی به همراه خواهد آورد. رانک  ، سلامت روان را صلاحیت زندگی بدون ترس،گناه، اضطراب و داشتن مسئولیت برای اعمال و کردار خود فرد می داند.

بنابر اعتقاد پرز ، انسانی از نظر روانی سالم است که در او آگاهی می تواند بدون سد شدن گسترش یابد. چنین شخصی لحظه به لحظه می تواند نیازهای خودش و امکانات محیطی را به طور کامل و روشنی تجربه کند و طبق اصل سالم گشتالتی عمل کند .

دید آدلر ، به انسان و امور او، دیدی کل نگر، پدیده شناسی ، غایت انگار و اجتماعی است. او انسان را موجودی خلاق، انتخابگر، مسئول و در حال شدن می داند که نه خوب است و نه بد و ماهیتش در جامعه شکل می گیرد و تکامل او در واقعیت بخشیدن به خویش است. به عقیده او محرک اصلی رفتار بشر، اهداف تخیلی و انتظارات وی از آینده است. به طور قطع این هدف ها و انتظارات در آینده وجود ندارند و نتیجه احساس و خیالپردازی خود شخص است، ولی در حال حاضر او را به کوشش و فعالیت وا میدارد. به عقیده آدلر، انسان سالم کسی است که قادر باشد خود را از قید این تخیلات رها کند و به هنگام لزوم با واقعیات روبه رو شود. فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد، زندگی او هدفمند و غایت مدار است و از اشتباهات اساسی پرهیز می کند. این اشتباهات شامل تعمیم مطلق، اهداف نادرست و محال، درک نادرست و توقع بی مورد از زندگی، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود و باورهای غلط می باشد و در نظر فروید ، انسان متعارف کسی است که مراحل رشد روانی جنسی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. از نظر او،کمتر انسانی متعارف به حساب می آید و هر فرد به نحوی از انحا غیر متعارف است. در حوزه روانشناسی، انسان های متعارف به دو گروه روان نژند و روان پریش تقسیم می شوند و هسته مرکزی بیماری روانی را، اضطراب می داند. به عقیده فروید ، نوع مکانیسم های دفاعی مورد استفاده افراد سالم، روان نژند و روان پریش متفاوت است .

فروم  ، تصویر روشنی از شخصیت سالم به دست می دهد، چنین انسانی عمیقاً عشق می ورزد، آفریننده است، قوه تعلقش را کاملاً پرورانده است، جهان و خود را به طور عینی ادراک می کند، حس هویت پایداری دارد، با جهان در پیوند است و در آن ریشه دارد، حاکم و عامل خود و سرنوشت خویش است و از تمایل جنسی نسبت به محارم، آزاد است. فروم ،شخصیت سالم را دارای جهت گیری بارور می داند. فروم واژه جهت گیری را به کار می برد که معنای آن،گرایش یا نگرش کلی به همه ی جنبه های زندگی، یعنی پاسخ های فکری، عاطفی و احساسی به مردم و موضوع ها و رویدادها، خواه در جهان و خواه در خود در بر می گیرد، می باشد. بارور بودن یعنی به کار بستن همه ی قدرت ها و استعداد های بالقوه خویش. بیان جنبه های شخصیت سالم در روشن ساختن مراد فروم از جهت گیری بارور مؤثر است. این چهارجنبه عبارتند از : عشق بارور، تفکر بارور، خوش بختی و وجدان اخلاقی .

مزلو ،انسان سالم را افرادی میداند که به خودشکوفایی می رسند و برای رسیدن به این نیاز، باید نیازهای سطح پایین تر خود یعنی : نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی، تعلق پذیری و عشق و احترام را برآورده کرده باشند.از نظر مزلو ویژگی افراد خودشکوفا عبارتند از:درک واضح واقعیت، پذیرش خود و دیگران، روابط میان فردی عمیق، مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی، خلاقیت و نوآوری، تحمل و پذیرش دیگران، علاقه اجتماعی، تجربیات اوج، تازگی فهم و درک، استقلال و نیاز به خلوت. آنان با حداکثر استفاده از همه ی قابلیت ها و توانایی های خود، خویشتن خویش را فعلیت و تحقق می بخشند .اعتقاد به ارزشمندی انسان از اصول اساسی نظریه راجرز ،درباره ماهیت انسان است. انسان اصولاً منطقی، اجتماعی، پیش رونده و واقع بین است. همچنین می تواند خودش نیازهایش را منظم و متعادل کند. انسان این توانایی و تمایل را دارد که آگاهانه عوامل ناسازگاری روانیش را تجربه کند و از حالت ناسازگاری به حالت سازگاری روانی به پیش رود .

به عقیده اریکسون ،سلامت روان شناختی اصولاً نتیجه ی عملکرد قوی و قدرتمند من است. من عنوان و مفهومی می باشد که نشان دهنده ی توانایی یکپارچه سازی اعمال و تجارب شخص به صورت انطباقی، سازشی و تنظیم کننده ی درونی روان است و تجارب فرد را سازماندهی می کند، در نتیجه از انسان در مقابل فشارهای نهاد و من برتر حمایت می نماید. هنگامی که رشد انسان و سازمان‌های اجتماعی به نحو متناسب هماهنگ شود، در هر کدام از مراحل رشد روانی اجتماعی، توانایی‌ها و استعدادهای مشخصی ظهور می نماید.

نگرش فرانکل ، به سلامت روان، تأکید عمده را بر اراده ی معطوف به معنا می گذارد. جستجوی معنا مستلزم پذیرفتن مسئولیت شخصی است. هیچ کس و هیچ چیز به زندگی انسان معنا نمی دهد مگر خودش. انسان باید با احساس مسئولیت آزادانه با شرایط هستی و زندگی رو به رو شود و معنایی در آن بیابد. به نظر فرانکل ماهیت وجودی انسان از سه عنصر معنویت، آزادی و مسئولیت تشکیل شده است و سلامت روان مستلزم تجربه ی شخصی این سه عامل است.

بر اساس نظریه تحلیل تبادلی برن، فرد سعاتمند و شاد کسی است که در او سه ساخت شخصیت یعنی حالت های من کودکی، من بالغ و من والدینی همگی با هم هماهنگ و دمساز باشند. به عبارتی شخص بهنجار کسی است که به خوبی سازمان و تشکل یافته باشد و مرزهای شخصیتش مشخص و نفوذ پذیر باشد.

ممکن است در معرض کشمکش های درونی شدید قرار گیرد، ولی قادر است که ارگانهای سه گانه فوق را طوری از یکدیگر تفکیک کند که هر یک از آنها قادر باشند به شیوه ای نسبتاً  پایدارایفای نقش کنند.

منبع

اکبرزاده،مژده(1393)، سلامت روان و تاب‌آوری فرزندان بر اساس رضایت زناشویی و سبک‌های دلبستگی مادران، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0