مفروضات بنیادین در زمینه شخصیت نام تجاری
به طور کلی، مصرفکننده از طریق استفاده از یک محصول با نام تجاری خاص دو نوع مطلوبیت و مزیت که شامل مزیت فیزیکی و عملکردی و مزیت نمادین است را جستجو میکند که این دو نوع مطلوبیت در ادبیات تجربی و نظری مورد توجه قرار گرفته است. یک عامل عجین با جستجو و انتخاب کالا و خدمات، نمادگرایی کالاست. این بدان معنا است که مردم گاهی اوقات ممکن است کالایی را تهیه کنند تا نظرات و مفاهیم و معانی خاصی را دربارهی خودشان به دیگران نشان دهند.
یکی از مفروضات اساسی در زمینهی مفهوم شخصیت نام تجاری این فرض است که نیاز مشتریان برای ایجاد هویت و ابراز خویشتن خویش یک محرک کلیدی برای استفاده از یک نام تجاری خاص است. این امر مجزا از ویژگیهای فیزیکی و عملکردی یک نام تجاری است و نمایانگر مصرف یک نام تجاری به علت مزایای نمادینی است که برای مشتریان فراهم میآورد. در واقع، بنا به نظریه سلسله مراتب نیازهای «مزلو»، مفهوم شخصیت نام تجاری به دنبال برآورده ساختن نیازهای سطوح بالاتر همانند نیاز به تعلق، نیاز به دوست داشتن ، و همچنین نیاز به قدر و اعتبار داشتن است.
همچنین این فرض وجود دارد که اگر این مزیتهای نمادین از طریق نسبت دادن ویژگیهای انسانگونه به نام تجاری ابراز گردد، نام تجاری به گونهی قابل توجهی تقویت میگردد. این بحث وجود دارد که استفادهی نمادگرایانه از نام تجاری امکانپذیر است؛ زیرا مصرفکنندگان اغلب نامهای تجاری را با ویژگیهای شخصیتی انسانی درآمیخته میبینند. مصرفکنندگان میتوانند به سادگی نامهای تجاری را به عنوان شخصیتهای معروف و مشهور تصور کنند و آنها را با ویژگیهای شخصیتی خودشان در ارتباط ببینند.
یک فرض اساسی دیگر در مورد مفهوم شخصیت نام تجاری تبادلات دوجانبه میان شخصیت نام تجاری و شخصیت مشتری میباشد. یک شخصیت نام تجاری قدرتمند و جذاب و مرتبط با شخصیت مشتری، میتواند محرکی اثربخش برای ایجاد یک ارتباط عاطفی قدرتمند میان مشتری و نام تجاری گردد. در واقع، یک نام تجاری دارای شخصیت خاص برای مشتری دارای جذابیت است؛ زیرا به منزلهی ابزاری برای ایجاد و ابراز هویت و خویشتن او به کار میرود و از طرف دیگر، برای شرکت نیز دارای ارزش است؛ زیرا به منزلهی منبعی ارزشمند جهت ایجاد تمایزو جایگاهسازیو همچنین ابزاری برای ایجاد یک رابطهی عاطفی با مشتریان مورد استفاده قرار میگیرد. مصرفکنندگان انواع مختلفی از روابط را بنا به علایق و شرایط زندگی خود با نامهای تجاری ایجاد میکنند. فورنیروجود این رابطهی دوجانبه میان نام تجاری و مصرفکننده را مورد بحث قرار میدهد. او نام تجاری را به عنوان شریکی فعال برای این رابطه معرفی میکند. همچنین چارچوبی در جهت طبقهبندی انواع این رابطه ارائه مینماید. او بیان میکند که مصرفکننده میتواند از نام تجاری برای بیان استقلال، ایجاد هویت و داشتن حس خوب نسبت به خود استفاده کند. از نظر وی، برخی از انواع رابطه که یک فرد میتواند با یک محصول داشته باشد، عبارتند از:
- اتصال ناشی از مفهوم خود: محصول به ایجاد هویت استفادهکننده کمک میکند.
- اتصال ناشی از حسرت گذشته: محصول
- وابستگی بینابینی: محصول بخشی از روال روزمره فرد است.
- عشق: محصول پیوند عاطفی، شئق، اشتیاق و عواطف دیگر را بر می انگیزد.
او پانزده شکل رابطه بین مصرفکننده و نام تجاری را پیشنهاد میکند که عبارتند از: ازدواجهای تنظیمشده، دوستیهای اتفاقی، ازدواج آسان، شراکت متعهدانه، بهترین دوستی، دوستی قسمت شده، روابط خانوادگی، روابط بر مبنای اجتناب، دوستیهای کودکانه ،خواستگاری، وابستگی، چالشها، خصومتها، روابط پنهانی، و بردگی.در واقع، مفهوم شخصیت نام تجاری بیان میدارد که میتوان رابطهی عاطفی قدرتمندی میان نام تجاری و مشتریان ایجاد کرد که این رابطه بر مبنای استفادهی مشتریان از شخصیت نام تجاری به منظور ایجاد و بنا کردن درونی خویشتن خویش و ابراز بیرونی خویشتن و شخصیت خود میباشد که این رابطهی دوجانبه و متقابل حول تبادل مزیتهای نمادین بین دوطرف شکل میگیرد.
منبع
یزدانفر ،عظیم (1393) ، نقش شخصیت خرده فروش ،تمایل به خرید مجدد و کیفیت ادراک شده بر وفاداری مشتری به خرده فروش ،پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی ، دانشگاه آزاد اسلامی رشت
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید