مفاهیم ومبانی هوش اخلاقی
هوش
هوش یکی از مفاهیم بنیادین در علم روانشناسی است که مطالعات و تحقیقات بسیاری راجع به آن صورت گرفته است ولی با وجود این کوششها به لحاظ پیچیدگی و چند ساختی بودن و نیز عوامل متعدد دخیل در آن هنوز صاحبنظران به همسویی یکی در مورد ابعاد هوش و حتی تعریف دقیقی از آن دست نیافته اند. هوش یکی از با ارزشترین ویژگیهای آدمی است، نقش مهمی در تواناییها و کاراییهای ما ایفا میکند و تمام فعالیتهای ما را تحت تأثیر قرار می دهد.
هوش مجموعه استعدادهایی است که به وسیله آن شناختهایی به دست می آوریم، آنها را حفظ میکنیم و عناصر تشکیل دهنده فرهنگ خود را، برای حل مسائل روزانه و برای سازگاری سریع با محیط ثابت و در حال تغییر به کار می بریم. برخی از فعالیتهای ذهنی که به طور معمول در تعریف هوش گنجانده میشوند و کم و بیش به وسیله آزمونهای هوش اندازه گیری میشوند شامل این موارد است:
- توانایی یادگیری و بهرهگیری از تجربه
- توانایی تفکر انتزاعی و استدلال
- توانایی سازش و انطباق با محیط
- توانایی سازمان بخشیدن به اطلاعات
- توانایی حل مشکل
ولی از هوش تاکنون تعریف واحدی که مورد توافق همه صاحبنظران باشد؛ به دست نیامده است. هوش چیزی است که ارزیابی و اندازهگیری آن کار سادهای نیست؛ چون انواع متفاوتی دارد. در سال دکتر “هاوارد گاردنر ” استاد دانشگاه هاوارد مفهوم جامعتری از هوش ارائه داد و آن را چند هوشی نامید. تئوری او با نظریات سنتی کاملاً مغایر بود. او یک طبقه بندی هفتگانه اولیه از هوش ارائه نمود:
- هوش زبانشناختی: یعنی مهارت کار کردن با زبان و کلمات. گاهاً میبینیم که بعضی قادر به تکلم به چندین زبان مختلف هستند؛ در حالی که بعضی در یادگیری یک زبان هم درماندهاند.
- هوش منطقی و ریاضی: حل مشکلات به طریقی کاملاً منطقی.
- هوش موسیقی: قابلیت فکر کردن در قالب نتهای موسیقی و ریتم.
- هوش فضایی: حل مشکلات به صورت بصری در مغز فرد.
- هوش فیزیکی: داشتن توانایی در حرکت عضلات و سایر حرکات ورزشی.
- هوش میان فردی: توانایی شناخت احساسات؛ حالات و عواطف دیگران و مهارتهای اجتماعی.
- هوش درون فردی: اطلاع از خودمان؛ احساسات و افکار خودمان. به طور کلی هوش را توانایی حل و فصل امور و مسائل به طرزی عقلانی و اصلاح و تلفیق رفتار با تغییرات محیطی نامید.
بنابراین نمیتوان تعریف واحد و مشخصی از هوش ارائه داد که مورد توافق همه صاحبنظران باشد.اما عناصری از هوش وجود دارد که مورد توافق اکثریت قرار گرفته است. گیج و برلاینر عناصر فوق را به سه دسته تقسیم کردهاند:
- توانایی پرداختن به امور انتزاعی، منظور این است که افراد باهوش بیشتر با امور انتزاعی( اندیشهها، نمادها، روابط، مفاهیم، اصول) سروکار دارند تا امور عینی(ابزار مکانیکی، فعالیتهای حسی)
- توانایی حل کردن مسائل، یعنی توانایی پرداختن به موقعیتهای جدید، نه فقط دادن پاسخهای از قبل آموخته شده به موقعیتهای آشنا.
- توانایی یادگیری، به ویژه یادگیری انتزاعیات، از جمله انتزاعیات موجود در کلمات و سایر نمادها و نیز توانایی استفاده از آنها.
هوش مجموعه استعدادهایی است که با آنها شناخت پیدا میکنیم، شناختها را به یاد میسپاریم و عناصر تشکیلدهنده فرهنگ را به کار میبریم تا مسائل زندگی روزانه را حل کنیم و با محیط ثابت و محیط در حال تغییر سازگار شویم.
انواع هوش
در مورد انواع هوش نظریات گوناگونی توسط متخصصان و صاحبنظران مربوطه بیان شده که در ذیل به برخی آنها اشاره می گردد:
هوش هیجانی یا هوش عاطفی (EI) : در سال 1990 مقاله ای توسط سالووی و مایر منتشر شد که در آن اصلاح هوش هیجانی برای اولین بار استفاده شد. آنان EI را به عنوان توانایی درک و بیان هیجانات، استفاده از هیجانات و مدیریت آن تعریف کردند.
بارآن ، نظریهپرداز دیگری است که هوش هیجانی را به عنوان مجموعهای از ظرفیتها، قابلیتها و مهارتهای غیرشناختی که تواناییهای فرد را در موفقیتآمیزی با مقتضیات و فشارهای محیطی افزایش میدهند وی هوش هیجانی را در پنج مقوله کلی تعریف میکند: 1- بهره هیجانی درون شخصی شامل قاطعیت، استقلال، خودآگاهی و خودشکوفایی 2- بهره هیجانی بین شخصی شامل همدلی و مسئولیتپذیری اجتماعی 3- بهره هیجانی قابلیت سازشیافتگی شامل انعطافپذیری، آزمون واقعیت و توانایی حل مسأله 4- بهره هیجانی مدیریت تنیدگی شامل مهار تکانه، تحمل تنیدگی 5- بهره هیجانی خلق عمومی شامل امیدواری و شادمانی
با توجه به نظریه پیاژه که هوش را توانایی سازگاری و انطباق با محیط میداند، به نظر میرسد که یکی از عوامل موثر در سازگاری اجتماعی، هوش باشد. بنابراین هوش هیجانی به عنوان علل مهمی در قدرت سازگاری و پذیرش اجتماعی میتواند نقش ایفا کند. همچنین بارآن مفهوم هوش هیجانی – اجتماعی (ESI) را مطرح کرده است که عملکردهای هیجانی اجتماعی را که منجر به سلامت روانی و نهایتاً موفقیت در تحصیل میشوند را اندازه گیری میکند. هوش معنوی : برای اولین بار در سال 1996 توسط استیونز مطرح شد و به توسط ایمونس در سال 1999 گسترش یافت.
زوهر و مارشال هوش معنوی را به عنوان هوشی که به حل مشکلات، معنا و ارزش میدهد تعریف میکنند که با استفاده از آن میتوان اعمال و زندگی را در بافتی که از لحاظ معنا عمیقتر و وسیعتر باشد، قرارداد و به کمک آن میتوان سنجید که کدام راه و روش زندگی از دیگر راهها و روشها کاراکتر، موثرتر و معنادارتر است.ایمون پیدایش سازه هوش معنوی را به عنوان کاربرد ظرفیتها و منابع معنوی در زمینهها و موقعیت عملی در نظر میگیرد. به عبارتی، افراد زمانی هوش معنوی را به کار میبرند که بخواهند از ظرفیتها و منابع معنوی برای تصمیم گیریهای مهم و اندیشه در موضوعات وجودی یا تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده کنند. او هوش معنوی را چارچوبی برای تشخیص و سازماندهی مهارتها و قابلیتهایی که مستلزم کاربرد انطباقی معنویت است تعریف مینماید او پنج مؤلفه برای هوش معنوی پیشنهاد میکند که شامل این موارد است:
1- ظرفیت تعالی، گذشتن از دنیای جسمانی و مادی و متعالی کردن آن
2- توانایی ورود به حالت های معنوی از هوشیاری
3- توانایی و آراستن فعالیتها، حوادث و روابط زندگی روزانه همراه با احساس تقدس
4- توانایی استفاده از منابع معنوی برای حل مسائل زندگی
5- توانایی رفتار فضیلت مأبانه مانند بخشش، سپاسگذاری، فروتنی و احساس شفقت.
علاوه بر موضوع هوش مذکور برخی دیگر از متخصصان نوع خاصی از هوش تحت نام هوش مصنوعی را مطرح کرده اند.
هوش مصنوعی: عبارت است از بررسی روشهای استفاده از سیستمهای مبتنی بر رایانه جهت انجام وظایف یا حل مسائلی که به طور معمول توسط قوای ذهنی انسانها انجام میشوند. توسعه چنین سیستمهایی که از هوش انسان تقلید میکنند انگیزه اصلی محققان هوش مصنوعی است. بادن هوش مصنوعی را به معنای مطالعه ساخت یا برنامهریزی رایانههایی میداند که آنها را قادر به انجام انواع کارهایی میکنند که ذهن میتواند انجام دهد. مینسکی در تعریفی مشابه هوش مصنوعی را علم ساخت ماشینهایی میداند که کارهایی انجام میدهند که اگر انسان بخواهد انجام دهد باید از هوش خود استفاده کند.
نحوه کارکرد سیستمهای هوش مصنوعی به این صورت است که هر سیستم هوش مصنوعی از یک مغز یا پردازشگر اطلاعات و از یک حافظه تشکیل شده که با یک هدف اصلی ساخته میشود. حافظه در اغلب اوقات در ابتدای کار، یک سیستم هوشمند خالی است یا اطلاعات بسیار محددوی دارد. در یک سیستم هوش مصنوعی غالباً تلاش میشود که بین اطلاعات به دست آمده ارتباط برقرار شود و از آنها حقایق جدیدتری کشف گردد. این نوع سیستم سیستمی است که یاد میگیرد چگونه عمل کند تابه هدف خود دست یابد، به کمک حسگرهایش با محیط ارتباط برقرار می کند و از تجربیات خود استفاده میکند، اعمالی را انتخاب میکند و انجام میدهد .
مهمترین نکته قابل توجه احتمالاً این است که میزان هوش هر فرد را صرفاً میتوان از ملاحظه رفتار او سنجید. هوش یک مفهوم انتزاعی (نه ملموس و نه عینی) است که متشکل از عوامل متعددی است و نه یک ذات عینی و ملموس که بتوان آن را بلاواسطه و مستقیماً مورد اندازهگیری و سنجش قرار داد. به نظر روانشناسان هوش صرفاً عاملی ارثی نیست. از اینرو در قسمتهای سنجش هوش، هم ضریب هوشی متأثر از محیط و هم قابلیتهای ژنتیکی فرد مورد ارزیابی قرار میگیرد.
تبیین مفهوم اخلاق
اخلاق واژه عربی و جمع خلق است. لغتشناسان میگویند که واژه خُلق و خَلق در اساس واحدند اما در کاربرد رایج مواد از خُلق، شکل و صورت قابل رویت با چشم است ولی خَلق به قوای نفسانی و سجایای درونی اطلاق میشود که با بصیرت قابل درک است. بر این اساس اخلاق به معنای خُلق و خوی، خصلتهای رفتاری، سرشت طبیعت و مزاج به کار میرود .
در اصطلاح واژه اخلاقی را معمولاً در سه مقام به کار میبرند: گاهی به معنای صفات نفسانی رسوخ یافته است (اعم از فضیلت یا رذیلت) که موجب رجحان و سبب انجام عمل بدون تفکر و عقل می گردد، گاهی در مورد افعال ناشی از صفات غیر راسخ اعم از فضیلت و رذیلت به کار میرود. به بیان دیگر در مورد صفات رسوخ نیافتهای است که سبب انجام فعل، از روی فکر و تأمل میشود، گاهی نیز اصطلاح اخلاق در مورد اخلاق فاضله به کار میرود برای مثال میگویند: فلان کار اخلاقی است، یعنی خوب و شایسته است و فلان کار غیر اخلاقی است یعنی بد و ناشایست است.
موضوع و قلمرو اخلاق منحصر به – نفسانی یا رفتارهای اجتماعی انسان نیست، بلکه شامل همه صفات اکتسابی و کارهای اختیاری او میشود به این اساس، اخلاق به معمای آنچه شامل افعال ارادی اختیاری انسان، خواه ظاهری و خواه باطنی می شود را در بر میگیرد.اخلاق از جمله مباحث مهم علمی و فلسفی است که از گذشته تا به امروز همواره مورد بررسی و تحقیق علاقمندان بوده است.اخلاق، اصول اخلاقی و ارزشها همگی اصطلاحاتی هستند که برای نشان دادن آنچه درست و خوب است استفاده میشود .
محققانی چون پیرس و بکاف التزام به رفتارهای اخلاقی را مهم و قاعدهمند میدانند و معتقدند که رفتارهایی چون عدالت، همدلی، بخشش، اعتماد، نوع دوستی تحمل اجتماعی و صداقت به طور گستردهای در میان آنها وجود دارد.ناروائز معتقد است هوش اخلاقی با احساسات و عقل گره خورده و رفتارهای اخلاقی به احساسات یکپارچه، شهود و استدلال وابسته است.دی نورسیا معتقد است که نیات خوب، ایجاد حق انتخاب و انجام عمل انتخاب شده، نتایج مثبت و خوب برای فعالیتها از جمله عوامل تأثیرگذار بر هوش اخلاقی است و همچنین نتایج منفی در فعالیتها ممکن است باعث از بین رفتن هدفها شود و این به دلیل محدودیت های ذهنی، انسانی، تعاملات اجتماعی پویا و پیچیده و تغییر در شرایط محیطی باشد.
بنابراین رخنه در نیات بر کاهش هوش اخلاقی تأثیرگذار است و باید این اشتباهات و محدودیتها، یادگیری و برای رفتارهای آینده اصلاح گردد. همچنین لنیک، کیل و جوردن اجرای برنامه های آموزشی شایستگیهای عاطفی را در افزایش هوش اخلاقی مؤثر میدانند، آنها شایستگی عاطفی را ظرفیتی برای تنظیم و همترازی در بین اهداف، اقدامات و ارزشها تعریف می کنند.
همچنین نگاموک معتقد است مراکز آموزش عالی باید در تمام سطوح ضمن بررسی وضعیت اخلاقی، ویژگیهای اخلاقی را به تدریج به دانشجویان آموزش دهند تا دانشجویان بتوانند رفتارهای درست از غلط را تشخیص دهند. موسسه پژوهش در آموزش عالی به دانشگاهها توصیه میکند که توسعه شخصیت اخلاقی و ارزشها در میان دانشجویان را در اولویت فعالیتهای خود قرار دهند.
هوش اخلاقی
هوش اخلاقی توانایی درک درست از نادرست است. این عبارت به معنای برخوردار بودن از عقاید اخلاقی راسخ و قوی و عمل کردن به آنهاست به گونهای که فرد به شیوهای صحیح و محترمانه رفتار کند. این استعداد فوق العاده، در بردارنده ابعاد ضروری از زندگی از جمله توانایی تشخیص رنج افراد و خودداری از رفتار ظالمانه تعمدی، مهارکردن هیجان های ناگهانی، به تعویق انداختن کامروایی، گوش دادن به همه جنبههای قبل از قضاوت کردن، پذیرش و ادراک قضاوتها، شناخت گزینشهای ممکن غیر اخلاقی، همدلی کردن، ایستادگی در برابر بیعدالتی و رفتار با دیگران همراه با احترام و عطوفت است.
به عبارت دیگر میتوان هوش اخلاقی را به معنی توجه به زندگی انسان و طبیعت، رفتار اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات باز و صادقانه و حقوق شهروندی دانست. افراد با هوش اخلاقی قوی کار درست انجام میدهند، اعمال آنها پیوسته با ارزشها و عقایدشان هماهنگ است، عملکرد خوبی ارائه میکنند و همیشه کارها را با اصول اخلاقی پیوند میدهند.هوش اخلاقی شامل گستره فراشناختی یا فراعملی است که واکنش شناختها، نگرشها و فعالیتهای اخلاقی را فقط در چارچوب سیستمهای ارزشی فردی امکانپذیر میسازد. هوش اخلاقی قادر است مسئولیت انتخابها و فعالیتها را از نظر اخلاقی برعهده گیرد. محققی هوش اخلاقی را وابسته به هفت ارزش عمده میداند: همدلی، وجدان، خودکنترلی، احترام، مهربانی، تحمل، و انصاف. سه اصل اول- همدلی، وجدان و خودکنترلی- ” هسته اخلاقی” هوش اخلاقی را نشان میدهند.
هوش اخلاقی” توانایی ذهنی برای شناسایی این موضوع است که چگونگی اصول انسانی مانند قانون طلایی( قانونی که بسیاری از تمدنها را در مدت قرنها هدایت و راهنمایی کرده است و سخن پیامبر اسلام(ص) نیز هست: با دیگران همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار شود و تلاش کنید این اصل، قانون اساسی اخلاقی سازمان شما باشد”، باید در ارزشها، اهداف و کارکردهای فردی ما به کار گرفته شود. هوش اخلاقی توصیفکننده تمایل و توانایی فرد در پیشبرد اهداف غیر شخصی و مسائلی به غیر از مسائل شخصی است. هوش اخلاقی هوشی است که قواعد پویا و پایدار را در ساختاردهی میکند و فعالیت فرد را در محیطش شناسایی میکند. هوش اخلاقی ظرفیت خود را با اضافه کردن ارزش، نفوذ خود را بر روی محیط و بر دیگران و مدیریت زمان خود مشخص میسازد.
به زعم بوربا هفت اصل مورد نیاز برای هوش اخلاقی، هوشیاری، همدردی، خود کنترلی، توجه و احترام، مهربانی، صبر و بردباری و انصاف است.امروزه سازمانها نیز به صورت فزایندهای، خود را درگیر مسئلهای میبینند که آن را معمای اخلاقی می نامند، یعنی اوضاع و شرایطی که باید یکبار دیگر، کارهای خلاف و کارهای درست را تعریف کرد، زیرا مرز بین کارهای درست و خلاف بیش از پیش از بین رفته است. بدین ترتیب اعضای سازمان شاهد افرادی هستند که در سازمان و اطراف آن وجود دارند و به کارهای خلاف دست میزنند. در چنین شرایطی مدیر باید از نظر اخلاقی جوی سالم برای کارکنان در سازمان به وجود آورد تا آنان بتوانند با تمام توان و بهرهوری هر چه بیشتر کار کنند. این امر نیازمند وجود رهبری با هوش اخلاقی قوی است.
امروزه پژوهشگران به هوش اخلاقی علاقمند هستند زیرا مرز بین نوع دوستی و خود پرستی را توصیف میکند. توجه به هوش اخلاقی یک ایده آسمانی است که الهام بخش رفتارهای افراد میباشد. تحقیقات نشان میدهد که رشد اخلاقی افراد با رفتارهایی که آنان از خود نشان میدهند در ارتباط است.
هوش اخلاقی بوربا
هوش اخلاقی توسط بوربا در روانشناسی وارد شده است. او هوش اخلاقی را ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، داشت اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنها و رفتار در جهت صحیح و درست تعریف میکند. هوش اخلاقی اشاره دارد به اینکه ما به صورت ذاتی، اخلاقی یا غیر اخلاقی متولد نمیشویم، بلکه یاد میگیریم که چگونه خوب باشیم.
اصول هوش اخلاقی از دیدگاه بوربا
- همدردی: تشخیص احساسات و علایق افراد و همچنین یک مغهوم اخلاقی قوی است که فرد را وادار میسازد تا به درستی رفتار کند به دلیل آنکه میتواند، رنجهای عاطفی را در دیگران تشخیص دهد و همین مسئله او را از رفتار ظالمانه باز میدارد و شامل این مراحل است:
- پرورش آگاهی
- افزایش حساسیت نسبت به احساسات دیگران
- همدردی با دیدگاه اشخاص دیگر.
- هشیاری: داشتن راه صحیح و درست و عمل در همان راه و شامل این مراحل است:
- ایجاد زمینهای برای رشد اخلاقی
- ترویج معنویت برای تقویت هوشیاری و هدایت رفتار
- پرورش انضباط اخلاقی برای کمک به افراد به منظور یادگیری درست از خلاف
- خودکنترلی: کنترل و تنظیم تفکرات و اعمال خود به طوری که به هر فشار از درون و بیرون ایستادگی کند و در همان راهی که احساس میکنید درست است، عمل کنید، شامل این مراحل است:
- الگوسازی و اولویت بندی خود کنترلی افراد
- تشویق افراد به خود انگیزش
- آموزش راههایی به افراد برای رویارویی با وسوسهها و تفکر قبل از عمل.
- توجه و احترام: ارزش قائل شدن برای دیگران با رفتار مودبانه و با ملاحظه و شامل:
- انتقال معنی توجه به افراد از طریق آموزش دادن
- افزایش توجه به اقتدار و بیتوجهی، بیادبی و بیاحترامی
- تأکید بر رفتارهای خوب، ادب و تواضع که به عنوان تعارف در نظر گرفته میشود.
- مهربانی: توجه به نیازها و احساسات دیگران شامل:
الف) تدریس معنی و ارزش مهربانی
ب) ایجاد آستانه تحمل صفر برای زشتی و بدی
ج) تشویق مهربانی و خاطرنشان شدن تأثیرات مثبت آن
- صبر و بردباری: توجه به آن و حقوق تمام افراد حتی آنان که عقاید و رفتارشان با ما مخالف است شامل:
- پرورش صبر و تحمل از سنین پائین
- القای درک تنوع و گوناگونی
- مخالفت با کلیشهسازی و عدم تحمل تعصبات بی دلیل.
- انصاف: انتخابهای عقلانی و عمل به شیوه منصفانه شامل:
- رفتار با دیگران به طورمنصفانه
- کمک به دیگران برای داشتن رفتار منصفانه
- تدریس روشهایی به افراد برای مقاومت در برابر بیانصافی و بیعدالتی .
اصول هوش اخلاقی از دیدگاه لینک وکیل
لینک و کیل هوش اخلاقی را توانایی تشخیصی درست از اشتباه میدانند که با اصول جهانی سازگار است به نظر آنان، چهار اصل هوش اخلاقی زیر برای موفقیت مداوم سازمانی و شخصی ضروری است:
درستکاری: یعنی ایجاد هماهنگی بین آنچه که به آن معتقدیم و آنچه که به آن عمل میکنیم، انجام آنچه که میدانیم درست است و گفتن حرف راست در تمام زمانها کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، به شیوهای عمل میکند که با اصول و عقایدش سازگار باشد.
مسئولیتپذیری: کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، مسئولیت اعمال خود و پیامدهای آن، همچنین اشتباهها و شکستهای خود را نیز میپذیرد.
دلسوزی: توجه به دیگران که دارای تأثیر متقابل است. اگر نسبت به دیگران مهربان و دل سوز باشیم، آنان نیز در وقت نیاز با همدردی میکنند.
بخشش: آگاهی از عیوب خود و تحمل اشتباههای دیگران
فواید هوش اخلاقی
هوش اخلاقی فقط برای رهبری اثربخش اهمیت ندارد. هوش اخلاقی، “هوش حیاتی” برای همه انسانها است. به دلیل اینکه هوش اخلاقی، اشکال دیگر هوش را به انجام کارهای ارزشمند هدایت میکند. هوش اخلاقی به زندگی ما هدف میدهد. بدون هوش اخلاقی، ما قادر به انجام کارها و وقایع تجربه شده هستیم، اما آنها فاقد معنی هستند. بدون هوش اخلاقی، ما نمیدانیم آنچه که انجام میدهیم چرا انجام میدهیم و یا حتی چه چیزهایی وجود ما را در نظام خلقت از برخی مسائل متفاوت میسازد. هوش اخلاقی رفتار مناسب را تقویت میکند و قادر است پایداری زندگی اجتماعی را در طول زمان فراهم سازد تا حدی که هوش اخلاقی شانس بقاء را افزایش میدهد، و حتی به طول عمر افراد کمک میکند. بدون هوش اخلاقی، زندگی اجتماعی دوامی نخواهد داشت و بقای این گروه در معرض خطراست. هوش اخلاقی نشاندهنده این واقعیت است که ما اخلاقی یا غیراخلاقی به دنیا نمیآییم بلکه ما باید یاد بگیریم که چگونه میشود خوب باشیم. آنچه که ما احتیاج داریم روشهایی هوشمندانه برای انجام کارهای درست و این چیزی است که ما به آن هوش اخلاقی میگوییم و این نتیجه آموزشی است که چگونه میتوان با دیگران رفتار کرد. هوش اخلاقی شامل ترکیبی از دانش، تمایل و اراده است. این هوش شامل روشی است که فکر میکنیم، احساس میکنیم و عمل میکنیم. تشخیص درست از اشتباه به تنهایی ممکن نیست احساسات، مهارتها یا اعمال ما را تغییر دهد.
منبع
محمدیان، آسیه(1394)، تحلیل روابط ساده و چندگانه بین هوش اخلاقی و سرمایه اجتماعی با میزان مسئولیت پذیری، پایان نامه کارشناسی ارشد، علوم تربیتی برنامه ریزی درسی، دانشگاه کاشان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید