مفاهیم ومبانی نوجواني
از سنين نوجواني و جواني تقسيمبنديمتفاوتي ارائه شده است،عدهاي سن 15-12 سالگي را دوره نوجواني، 17-16 سالگي را بلوغ و 25-18 سالگي را دوره جواني دانستهاند. گروهي ديگر 15-12را دوره نوجواني و برخي 16-13 سالگي را نوجواني و 25-17 سالگي را جواني. ولي ما در اين تحقيق سن 18-12 سالگي را دوره نوجواني مدنظر قرار ميدهيم.
نوجواني و رشد آن در مکتب اسلام
پيامبر گرامي اسلام (ص) ميفرمايد: فرزندت را هفت سال اول زندگي بگذار بازي کند و در هفت سال دوم بايد زير نظر باشد و براساس برنامههاي تربيتي حرکت کند و در مرحلهي سوم (هفت سال سوم) او را ملازم با خودت کن ،شديداً مراقب او باش و اگر با مراقبت شديد در سه مرحله رستگار نشود و به رشد عقلاني نرسد خيري در او نيست.مرحله نوجواني که از دوازده سالگي شروع ميشود دورهي تازهاي در زندگي انسان است، تغيير اساسي که ميتوان گفت از نظر رواني در نوجوان پيدا ميشود حس شخصيت و استقلالطلبي او است، او نميخواهد مطيع کامل پدر و مادر باشد و هر چه آنان بگويند بپذيرد و عقيدهاي مطابق آنها داشته باشد، در اين دوره در برابر بايدها و نبايدها ايستادگي ميکند، مقاومت نشان ميدهد و زير بار نميرود، از امر و نهي ديگران بدش ميآيد زيرا آنرا منافي با شخصيت و استقلال خويش ميداند.
با توجه به اين جنبه رواني است که رسول گرامي اسلام (ص) فرمودند: کودک در هفت سال اول زندگي، آقاي پدر و مادر است و در هفت سال دوم بندهي آنها ميباشد در هفت سال سوم بايد مشاور مربيان خويش باشد. در اين دوره، غريزه جنسي داراي رشد سريع ميباشد و عقل و روان را محکوم خويش قرار ميدهد. اگر نوجوان از قبل تربيت و آگاهي لازم را نداشته باشد منحرف شده و به هر کار ناهنجاري دست ميزند. به هر حال برنامهي تربيتي صحيح در دورهي دوم بعد از تولد (هفت تا چهاردهسالگي) باعث ميشود که نوجوان تعادل رواني خويش را حفظ کند و شخصيت خويش را تثبيت نمايد و بر اضطراب و نگراني پيروز شود و غريزه و شهوت و نيروي جنسي را تحت راهنمايي عقل قرار دهد. پدر و مادر و معلم و ديگران که با نوجوانان در ارتباط هستند، بدانند که او به مرحلهاي از رشد رسيده که بايد به او استقلال و شخصيت داده و تکريمش کرد.نوجوان به مرحلهاي رسيده که تشخيص ميدهد چگونه بايد باشد و به کدام عمل روي آورد و کدام عمل را ترک نمايد. البته اين در صورتي است که مراحل قبلي تربيتي را به خوبي و با موفقيت گذرانده باشد.
نوجواني و رشد آن در نظريههاي معاصر
نوجواني از نظر لغت وبستر، نوجواني به حالت و يا جرياني از رشد اطلاق ميگردد و از نظر حقوقي به مرحلهاي از زندگي گويند که از بلوغ آغاز شده و به کمال خاتمه مييابد.نوجواني از نظر دايرهالمعارف بريتانيکا، نوجواني اغلب بعنوان دورهي بين کودکي و بزرگسالي تعريف ميشود. گرچه بعضي از مؤلفان ،دورهي نوجواني را مساوي بلوغ جنسي و دورهي تغييرات فيزيکي که اوج آن در تکامل و رسيدگي در توليد مثل است، ميدانند. ولي اغلب، نوجواني با مفاهيم رواني و اجتماعي تعريف ميشود، بعنوان مثال،شروع آن با بلوغ جنسي و خاتمهي مبهم و نامشخص آن، بزرگسالي است. اين واژه بر چسب مناسبي جهت دورهاي از زندگي فرد (تقريباً بين 12 تا 18سالگي) ميباشد و چنين استعمالي، هيچگونه قيد و تعريفي دربارة خصوصيات رشد نوجوان يا علل اختصاصي نوجواني ندارد.ژانژاکروسو، نقش بزرگي در دوران بلوغ نوجواني ايفا نمود.
با پژوهشهاي استانلي هال که او را پدر روانشناسي نوجواني بلوغ ميدانند، با انتشار کتاب بلوغ در سال 1905 به اوج خود رسيد و سبب پيدايش علمي به نام هبلوژي يا علم به احوال جواني شد و محققين با اتکا به اين علم جديد به اکتشاف در جهان ناشناختهاي به نام بلوغ پرداختند و نتيجهي اين تلاشها منجر به اين موضوع گرديد که قرن بيستم را عصر نوجواني شناسي علمي لقب دادهاند. دورهي نوجواني، دورهاي از زندگي فرد را ميگويند که حد فاصل ميان دورهي کودکي و آغاز بزرگسالي است. مدت اين دوره در جوامع و فرهنگهاي مختلف در سطوح گوناگون اقتصادي اجتماعي متغير است، حتي طول آن در يک جامعه و در بين خانوادههاي مختلف برحسب وضعيت و شرايط اقتصادي و غيره ممکن است در نوسان باشد.
نوجواني که با بلوغ جنسي آغاز ميشود، دورهاي که طي آن نوجوانان از مرز بين کودکي و بزرگسالي عبور ميکنند. نظريههاي قديمي که گرايش زيستي داشتند نوجواني را دورهي طوفاني و استرس ميدانستند. رويکرد ديگري، محيط اجتماعي را مسئول بيثباتي در سازگاري نوجوانان ميدانستند، پژوهش جديد نشان ميدهد که نوجواني حاصل نيروهاي زيستي و اجتماعي است .ژانژاکروسو، در کتاب معروف خود به نام اميل دورهي نوجواني را به تولدي ثانوي تعبير ميکند.استانلي هال ، دورهي نوجواني را بعنوان دورهي طوفان و فشار عنوان ميکند و بطور کلي نوجواني را يک جهش ناگهاني ميداند.موريس، دبس ، استاد روانشناسي و متخصص تعليم و تربيت در فرانسه دورهي نوجواني را بعنوان دورهي انقلاب، سرکشي و نوآوري ياد ميکند.
آرنولد گزل ، روانشناس آمريکايي ميگويد: نوجواني با تمام ناراحتيها و بينظميهايي که دارد دورهي باروري و پرثمري است، نوجواني مانند گل است که وقتي تازه است جزء زيباييهاي طبيعت محسوب ميگردد و وقتي پژمرده شد و ريخت بايد بجاي آن ميوه بوجود آيد.کورت لوين ، روانشناس آلماني ميگويد: کودک و بزرگسال هر کدام يکبار جهان کودکي و بزرگسالي را به دوش حمل ميکنند، ولي نوجوان مجبور است هر دو بار را يکجا در دورهي نوجواني به دوش خود حمل کند، زيرا به هر دو جهان تعلق دارد. کهلبرگ نوجواني را سن شکوفايي عقلاني ميداند که طي آن افکار و انديشههاي گوناگون (فلسفي، اجتماعي، مذهبي و …) مورد توجه، درک و ارزيابي جديد قرار ميگيرند.از نظر کانجر و پيترسون،نوجواني به پهناي سالهايي اطلاق ميشود که کودکي را به بزرگسالي ميپيوندند، شروع نوجواني را تغييرات بدني هم زمان ميشود و در نتيجه رديابي ظاهري آن آسانتر است. در حاليکه پايان آن برحسب شکلگيري ساختمان عقلي و تغييرات عاطفي و اجتماعي نوسانيتر در نظر گرفته شده است. به انتقال از مرحلهي کودکي به مرحلهي بالندگي (کمال)، به دورهاي از جريان تدريجي زندگي نوجواني ميگويند که با تحول عميق در جسم و روان و قدرت تجسم و تخيل زياد همراه است .
نظريههاي رشد نوجواني
نظريههاي رشد نوجواني عبارتند از: نظريههاي زيستشناختي ، روانشناختي، رواني اجتماعي و جامعهشناختي،انسانشناختي،روانکاوي و رفتارگرايي.
نظریههای زیستشناختی:این نظریهها نوجوانی را بعنوان یک مرحلهی بینظیر دورهی رشد میپذیرند، و در این امر موافقند که تغییرات بدنی و زیستی مرکزیت رشد در دوران بلوغ را تشکیل میدهند و همین امر آن را بعنوان شروع این دوره، مشخص و متمایز میکند.
مهمترین صاحبنظران این نظریه عبارتند از:
هال: جی استانلی هال، بعنوان پدر روانشناسی نوجوانی نامیده شده است. او همچنین بعنوان بنیانگذار نظریهی نوجوانی میگوید: نوجوانی بعنوان یک مرحلهی متمایز در دوران رشد آدمی محسوب میشود. بدنبال نظریهی داروین، در مورد فرضیه سیر تکامل، هال نظریهی باز پیدایی را معرفی نمود که بر آن اساس فرض میکرد تاریخ تجربی نژاد بشر بخشی از ساختمان ژنتیکی او را تشکیل میدهد. بر طبق این دیدگاه، هر انسانی مراحلی را پشت سر میگذارد که تاریخ نژاد بشری او را تشکیل میدهد. بر طبق این دیدگاه، هر انسانی مراحلی را پشت سر میگذارد که تاریخ نژاد بشری را تکرار میکند. مشاهده میشود که جهت رشد بطور عمودی و در دورهی نوجوانی بطور اخص توسط نيروهاي دروني وبطورذاتي کنترل میگردد.
از لحاظ تاریخی هال نهضت ادب و رمانتیک آلمان پس از انقلاب فرانسه را انتخاب میکند. طوفان و فشار را بعنوان یک مدل برای حالت سرشتی و قوهی ذهنی که منش دورهی نوجوانی را توصیف میکند، مي دانست. در انتهای نوجوانی موقعیت شخص تثبیت میشود و به کمال میرسد. این مرحله از رشد، آغاز تمدن نوین را در مسیر دورهی پیشرفت و تکامل، مینمایاند. اساس نظریه های هال به بازگویی مفاهیم داروین و مرتبط ساختن مفاهیم بیولوژیک با واژه های روان شناختی میپردازد. طبق نظریهی هال مرحلهی رشدی که نوجوانی را در بر میگیرد بلوغ نامیده است و بطور تقریبی از 12 تا 24سالگی ادامه دارد. در واقع او معتقد بود که تأثیرات فرهنگی نقش بارزی در نوجوانی دارند . از جمله نظریات هال و اعتقاد او، نوجوانی زمان طوفان و فشار، است. وی معتقد است که دورهی نوجوانی به علت تعارضهای بین تغییرات جسمانی ناشی از بلوغ و فشار جامعه بر نوجوان به خاطر رشد اجتماعی و عاطفی، دورهی آشوب و تغییرات ناگهانی هیجانی است.
گزل: ریخت شناسی تکوینی و رشد حلزونی (مارپیچی)
آرنولد گزل، یکی از معروفترین و شناخته شده ترین افرادی است که کارهای مطالعاتی و مشاهداتی او در زمینهی رشد انسان از تولد تا نوجوانی چشمگیر میباشد. در حد تئوری، گزل یک فرمول عمومی پیشنهاد میکند که: رشد ذهنی یک فرآیند پیشرفت است و مبتنی بر تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر و کامل کردن آنها میباشد. مطابق این نظریه، ممکن است عوامل محیطی، رشد را تسهیل نموده و یا مانع آن شود. اما جهت اصلی رشد توسط نیروهای بلوغ مشخص میشود گزل مانند هال، نوجوانی را یک دورة انتقال، میان کودکی و بزرگسالی میداند . برخلاف هال، گزل، نوجوانی را یک دورهی طوفانی متناقض و افراطی تصور نمیکرد.
اگر چه در تعمیم او که از مشاهدات تجربیاش استنتاج میشود، گزل تفاوتهایی را که در دوران نوجوانی از سالی به سال دیگر ظاهر میشود، بعنوان فشار میشناسد. این تا حدودی با نظریهی (طوفان و فشار) هال شباهت دارد.مطالعات گزل در مورد رشد بر یک نظریهی زیستی مبتنی بود. طبق این نظریه، رشد جسمانی و روانی از طریق وراثت تعیین میشود و از طریق محیط غیرقابل تغییر است. او تفاوتهای فردی را در جریان رشد از طریق این نکته که هر شخصی با ترکیب ویژه و زنجیرهی معینی از رشد متولد میشود توجیه میکرد. او بیان کرد که عوامل محیطی ؛ بطور عمده خانه و مدرسه در تعیین تفاوتهای فردی مهم هستند، و این جنبه از رشد را فرهنگپذیری میدانست، با این حال معتقد بودکه اثرات فرهنگپذیری بر رشد، هرگز نمیتواند بیشتر از پختگی (رسش) باشد.
منبع
مصطفایی،احمد(1391)،بررسی میزان مهارت مدیریت زمان درنوجوانان وجوانان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید