مفاهیم ومبانی تفکر
با اندیشه وتفکر میتوان روابط بین پدیدهها را کشف کرد و به تولید دانش ومعرفت پرداخت.تفکر خود به خود پرورش نمییابد بلکه مستلزم آموزش و تمرین است وبرای تفکر باید عوامل و شرایط مناسبی فراهم باشد. شناخت دقیق و صریح مفاهیم، ماهیت وابعاد تفکر در فرآیند یادگیر و حل مسئله تأثیر بسزا دارد با توجه به هدف تحقیق لازم است تا به مقوله تفکر اشاره شود.تفکرمستلزم دستکاری وانتقال اطلاعات موجوددرحافظه است.این موضوع اغلب با شکل دادن به مفاهیم، استدلال،تفکرانتقادی و حل مسئله همراه است.
تفکراصطلاحی است که برای همه شناخته شده است وآن را بکار میبرند اگر چه ممکن است برداشت درستی در کتاب چگونه فکر میکنیم دربارهی مفهوم تفکر میگوید: علمی است که در آن واقعیت موجود، موجب تأیید یا تولید واقعیتهای دیگر میشود، یا روشی است که در آن باورهای آینده بر اساس باورهای گذشته پایهگذاری میگردد.با بررسی تعاریف مختلف میتوان نتیجه گرفت که تفکر در مفهوم وسیع کلمه به معنای جستجو شعور و آگاهی است؛ شعوری که نه تنها معطوف به دستیابی به معرفت وجود و ارزشیابی آن است بلکه معطوف به تولید معرفت جدید نیز هست. تفکر یک فرآیند است؛ فرآیندی که عناصر و کارکردهای مختلفی دارد. از تعامل عناصر مختلف و ترکیب کارکردهای متفاوت اعمالی در ذهن شکل میگیرد که تفکرنامیده میشود.
دیدگاههای مختلفی درباره تفکر وجود دارد که میتوان آنها را در دو دیدگاه کلی خلاصه کرد: دیدگاهی که معتقد است تفکر امری واحد نیست و در ابعاد و انواع گوناگون و به شکلهای مختلف بروز میکند و دارای ماهیتهای متفاوتی است طرفداران این دیدگاه اغلب بجای تحلیل و تفکر، به ابعاد و انواع آن توجه دارند و آن را به اجزاء مختلفی تقسیم میکنند؛ مانند تداعی آزاد خیالبافی، تفکر عملی، تفکر منطقی، حل مسأله، تفکر خلاق و تفکر انتقادی. دانشمندان در تقسیمبندی تفکر با هم اتفاق نظر ندارند و هر کدام از منظر خاصی به تفکر و فرآیند آن توجه دارند.
به عنوان مثال نویسندگان کتاب ابعاد تفکر در تحلیل خود از فرآیند تفکر آن را به تکوین مفهوم، تکوین اصول، حل مسأله، تصمیمگیری، تحقیق، ترکیب و خطا به تقسیم کردهاند. و معتقدند که حل مسأله از عناصر مهم این فرآیند است.محققین در تحلیل تفکر تحت عنوان عملیات ذهنی آن را به دو مقوله متمایز از هم تقسیم میکند: تفکر همگرا که روابط و مشابهتها را به وجود میآورد و تفکر واگرا که تفکر خلاق و زایاست. دیدگاه دیگر این است که تجزیه فرآیند تفکر به ابعاد و اجزاء مختلف منطقی به نظر نمیرسد؛ زیرا تفکر ماهیتاً امری واحد است. آنان مفهوم فرآیند تفکر، حل مسئله و تحقیق را تقریباً یکسان تلقی میکنند و معتقدند ذکر فرآیند حل مسأله در کنار فرآیندهای تفکر امری نادرست است؛ زیرا کل فرآیند تفکر، حل مسأله است .
دیدگاه سومی مطرح میکند: تفکر یک فرآیند است، اما کارکردهای مختلفی دارد. در آثار اکثر تحلیلگران تفکر به نوعی به فرآیند بودن آن اشاره شده است. اگر بپذیریم که تفکر فرآیند است، ماهیتاً باید دارای کارکردهای مختلفی باشد؛ زیرا ویژگی بارز فرآیند پویایی است نه ایستایی. فرآیند حرکتی مستمر و دائماً در حال تغییر است که آغاز و پایان مشخص ندارد.این پویایی و حرکت بر اثر تعامل و کنشهای متقابل عناصر درون فرآیند حاصل میشود. اصولاً این تصور که کارکردهای فرآیند در تمام موقعیتها یکسان و یکنواخت باشد صحیح به نظر نمیرسد؛هر چند اجزاء و عناصر فرآیند را نمیتوان از هم تفکیک کرد،در موقعیتهای خاص دارای کارکردهای گوناگون و ویژهای است.
خصیصه مشترک دو مقوله تفکر همگرا و واگرا اینست که در هر دوآنها وجود اطلاعات لازم است. این اطلاعات یا از حافظه به دست میآید یا اطلاعات تازهای است که فرد آنها را از دنیای خارج بدست آورده است. تفاوتهای بارز بین تفکر در خلأ صورت نمیگیرد و بهر شکل وهرنوعی که باشد به بستر و موثعیت نیاز دارد.موقعیت عدم تعادل، انگیزه کنجکاوی و حس اعتماد از عواملی است که در ایجاد شرایط تفکر نقش اساسی دارد. از طرف دیگر، دانش و معرفت هیچگاه به طور مستقیم حاصل نمیشود.اساس شعور،آگاهی و اکتشاف دانش و معرفت گذشته فرد است.
انسان بر مبنای بینش و معرفت گذشتهی خود، جهان و پدیدههای پیرامون خود را از طریق تعامل و تجربه کسب میکند.تفکر کوششی یک بعدی و فرآیندی مبهم نیست، بلکه درست انجام دادن وظایف محول شده است. تفکر فعالیت بیحدهای است که دست کم دارای عناصر مختلف،امادرهم تنیده است . تفکرعموماً بوسیله اهداف ودیگر ویژگیهایش متمایز میشود، هر فردی برای دستیابی به هدف تفکرمیکند، مثلاً برای تجزیه و تحلیل موقعیتی نا معین و مغایر و مشاهده و تعیین فاصله بین آنچه هست،آنچه باید باشد. تحول همواره قابل توسعه و تحول است.وقتی که افراد از نظر فیزیکی رشد میکنند، تحول مییابند و تجربه میاندوزد،ساختار و زمینه فکری آنها نیز در یک عمل فکری یا تفکر به معنای عام پیچیده میشود.
کارکردهای اصلی تفکر
امروزه متخصصان معتقدند که ذهن ماشین پیچیده و پردازش کننده است. تفکرحاصل اعمال شناختی است که اغلب به طور همزمان و ترکیبی عمل میکنند.فعالیتهای ذهنی در فرآیند تفکر عملی پیوسته و کلی است.تفکر محصول دو عمل شناختی و فراشناختی است.
راهبردهای تفکر
- راهبردهای تفکر اعمالی است که از مهارتهای تفکر پیچیدهتراست.حل مسئله،تصمیمگیری ومفهوم آفرینی از راهبردهای اصلی ومهم تفکراست.چهارویژگی راهبردهای تفکرراازدیگراعمال تفکر متمایز میسازد.
- راهبردهای تفکر هدفدار است.
- هر راهبرد شامل مجموعهای از اعمال فرعی است
- افراد در فرآیند راهبردها،عموماً نه همیشه بر اسا توالی ارائه شده گام بر دارند و به پیش میروند. در طول حرکت ممکن است بسیاری از اعمال تا وقتی که فرد به نتایج نهایی برسد تکرار شود.
- هر راهبرد و اعمال فرعی آن در ترکیبهای مختلف با دیگر مهارتهای تفکر مورد استفاده قرار میگیرد.
- راهبردهای حل مسأله،تصمیمگیری ومفهوم آفرینی بطور مؤثر،مانند ساختارهای کارکردی یا چهارچوبها، به افراددربه کارگیری دقیق مهارتهاو تولید نتایج معنا دار، مانند یافتن راه حل،اتخاذ تصمیم، یا درک مفهوم و تولید معنا کمک میکند.
منبع
اللهیاری،مریم(1392)، بررسی میزان انطباق محتوای کتابهای فارسی دوره دوم ابتدایی ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی وعلوم اجتماعی،دانشگاه آزاداسلامی تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید