مفاهیم علل عدم تمايل  مددجويان به اجراي طرحهاي اشتغال

مددجو

 شخصي است كه بنا به عللي از قبيل فقدان سرپرست، ازكارافتادگي سرپرست، معلوليت سرپرست و بيماري سرپرست يا استيصال و درماندگي برحسب نوع نيازمندي، مورد حمايت مستمر كميته امداد قرار مي‌گيرند.

فرد مستعد خود كفايي

 به مددجويي اطلاق مي شود كه از توان جسمي ،علاقه و زمينه لازم براي خود –اتكايي و اجراي طرحهاي خود كفايي و اشتغالزايي برحوردار باشد. اين فرد ممكن است داراي مهارت لازم نبوده ولي زمينه فراگيري را داشته باشد.

مددجوي مستعد خود كفايي

به مددجويي اطلاق مي‎شود كه از توان جسمي، علاقه و زمينه لازم براي خوداتكايي و اجراي طرحهاي خودكفايي و اشتغال‎زايي برخوردار باشد. اين فرد ممكن است داراي مهارت لازم نبوده ولي زمينه فراگيري را داشته باشد.

فضاي خودكفايي

فضايي است كه متناسب با نوع طرح خودكفايي، براي خانوار، ايجاد مي‎گردد تا زمينه اجراي طرح فراهم آيد.

تعريف مددجو خود كفا : طرحي است كه خانوار مجري آن، در دوره مورد نظر از درآمد و شرايط كافي برخوردار شده و با رسيدن به خودكفايي، طبق ضوابط مستمري وي قطع شده است.

تعريف مددجو موردي

به مددجويي گفته مي‌شود كه به دليل مورد پيش آمده در يك يا چند نوبت، از امكانات حمايتي و پيش بيني شده سازمان ذيربط بهره‌مند شود.

تعريف مستمري:

به موجب این طرح خانواده هایی تحت حمایت قرار می گیرند که به دلیل مواردی از قبیل فوت سرپرست، طلاق، مفقودی یا متارکه سرپرست، از کار افتادگی سرپرست، بیماری سرپرست، اشتغال به خدمت نظا م وظیفه سرپرست یا نان آور خانوار، زندانی شدن سرپرست یا نان آور خانوار و نظایر آن، قادر به تامین مخارج اولیه زندگی خانواده خود نمی باشند. فراد مزبور عبارتند از:

  • ازکارافتادگان و معلولان نیازمند که توانایی مالی اداره زندگی خود را ندارند و افراد تحت تکفل آنها.
  • زنان و کودکان بی‌سرپرست و نیازمند موضوع قانون تأمین زنان و کودکان بی‌سرپرست، مصوب1371.
  • خانواده‌های زندانیان نیازمند، در مدت زندانی بودن سرپرست خانواده.
  • آسیب‌دیدگان ناشی از حوادث طبیعی و غیر طبیعی که امکانات اولیه زندگی خود یا وسایل اشتغال خود را از دست داده‌اند تا زمانی که امکانات اولیه یا‌وسایل اشتغال خود را به دست آورند.
  • عایله نیازمند تحت تکفل سربازانی که درآمدی برای اداره زندگی ندارند، در مدت سربازی و حداکثر تا پایان سال1374

اشتغال: اشتغال به وضعيتى اطلاق مى‌شود که در آن به ازاء شرکت مستقيم و فعال در جريان توليد و انجام خدمات، پاداش يا مزدى به‌صورت نقدى يا جنسى پرداخت مى‌شود.

شُغل فعالیتی منظم است که در ازای دریافت پول انجام می‌شود. یک فرد عموما یک شغل را با کارمندی، داوطلبی، یا شروع کسب‌وکار آغاز می‌کند. مدت‌زمان یک شغل می‌تواند از یک ساعت (در مورد کارهای خاص) تا تمام طول عمر (در مورد برخی قاضی‌ها) به درازا بکشد. اگر یک فرد برای نوع مشخصی از شغل تربیت شده باشد، بدان حرفه یا پیشه می‌گویند. مجموعه شغل‌های یک فرد در طول زندگی سوابق شغلی آن فرد را تشکیل می‌دهد.

كاريابي: مجموعه اقداماتي است كه طي آن تمهيدات لازم جهت جذب و اشتغال بكار مددجويان مستعد و واجد شرايط و آموزش ديده در بخشهاي توليدي،صنعتي، خدماتي و موسسات و سازمانها فراهم مي‎شود.

تسهیلات بانکی

يکي از مهمترين خدمات بانک ها که مورد علاقه تمام اقشار جامعه قرار دارد وام و تسهيلات است تسهيلات بانکي همان خروجي هاي اصلي بانک ها هستند که از طريق آنها نقدينگي هاي سرگردان جامعه، به مبادي تعريف شده و هدفمند اقتصاديتزريق مي شود. بدين معني که يک بانک با تجهيز منابع (شامل سرمايه و حقوق صاحبان سهام و انواع سپرده ها و يا ساير بدهي ها) آنها را در راستاي اهداف از قبل تعيين شده به مصرف مي رساند. به لحاظ لغوي کلمه تسهيلات از ريشه سهل کردن (آسان کردن) مي آيد.ممکن است پرسيده شود کاربرد اين تسهيلات چيست و به چه شکل باعث حمايت از بخش هاي اقتصادي مي شود؟ در زندگي اقتصادي معمولاً موضوع نقدينگي و احتياج به آن از اهميت فراواني برخوردار است.
شما وقتي يک کالايي را قسطي از بازار مي‌خريد، در واقع فروشنده، خريد کالا را براي شما سهل کرده يا به شما تسهيلات داده است. اگر پولي را از کسي مي‌گيريد به قصد اينکه با آن کار کنيد و هر چه سود بدست آمد به نسبتي، بين هم تقسيم کنيد، آن طرف به شما تسهيلات داده است. چون شما به تنهايي پول نداشتيددر مواردي واژه هاي ديگري مثل اعتبار، تأمين مالي و وام براي تسهيلات بانکي بکار ميرود که با کمي تفاوت از يک جنس مي باشند، البته کلمه وام در بانکداري اسلامي صرفاً براي اعطاي تسهيلات قرض الحسنه بکار مي رود.

انواع بوروكراسي

  •  انواع مختلف از دریافت‌های متفاوتِ بوروکراسیکلمه بوروکراسی از تاریخ طرح آن تاکنون در چندین نوع دریافت (دریافت به معنای: مفهوم استنباط شده از نوع پیاده‌سازی) شناخته شده‌است:
  • بوروکراسی به عنوان سازمان معقول: یک مکانیزیم اجتماعی و ایده‌آل تصور شده‌است که کارایی را به حداکثر می‌رساند وبا سازمان‌های بزرگ و پیچیده تطبیق می‌کند.
  • بوروکراسی به عنوان عدم کارایی سازمان: به عنوان ضد تحرک اداری و ضد نوآوری در سازمان به کار برده شده‌است که به عدم قابلیت انعطاف و انهدام حس شخصیت تمایل دارد.
  • بوروکراسی به عنوان حکومت مأموران اداری:در سیستمی از حکومت به کار می‌رود که کنترل آن به دست مأموران اداری است و قدرتشان آزادی مردم عادی را به مخاطره می‌اندازد.
  • بوروکراسی به عنوان اداره عمومی: صرفاً به گروهی از انسان‌ها یا مستخدمان اشاره می‌کند که وظایف معینی را انجام می‌دهند که جامعه آن‌ها را ضروری می‌داند. در ارتباط، چهار نوع بوروکراسی محافظ، طبقاتی، جانبداری حزبی و مبتنی بر شایستگی تشخیص داده شده‌است.
  • بوروکراسی به عنوان اداره به وسیله مأموران اداری:از دید «وبر» اداره به وسیله مأموران اداری منتسب و محدود می‌شود که براساس آن، هر جا عده‌ای کارکنان منصوب وجود داشته باشند، امکان بحث در مورد وجود بوروکراسی فراهم خواهد شد.

احکام ضامن شدن
اگر انسان بخواهد ضامن شود که بدهی کسی را بدهد، ضامن شدن او در صورتی صحیح است، که به هر لفظی اگرچه عربی نباشد، یا به عملی به طلبکار بفهماند که من ضامن شده‌ام طلب تو را بدهم، و طلبکار هم رضایت خود را بفهماند، و راضی بودن بدهکار شرط نیست. و این معامله دو صورت دارد:

اینکه ضامن، دَین را از ذمّه بدهکار به ذمّه خود منتقل سازد، پس اگر قبل از پرداخت فوت کند، مانند سایر دیون بر ارث مقدم خواهد بود، و معمولاً منظور فقها، از کلمه «ضمان» این معنی است

اینکه ضامن ملتزم شود دین را بپردازد ولی ذمّه او مشغول نمیشود، و اگر وصیّت نکند، از اموال او پس از مرگ، پرداخت نمیشود.ضامن و طلبکار باید بالغ و عاقل باشند، و کسی هم آنها را مجبور نکرده باشد، و نیز باید سفیه نباشند، و همچنین طلبکار باید مفلّس نباشد، ولی این شرط‌ها در بدهکار نیست، مثلاً اگر کسی ضامن شود که بدهی بچه، یا دیوانه، یا سفیه را بدهد صحیح است.هرگاه برای ضامن شدن خودش شرطی قرار دهد، مثلاً بگویداگر بدهکار قرض تو را نداد من میدهم، ضامن شدن او به نحو اوّل در محل اشکال است، ولی به نحو دوّم مذکور در همان مسأله اشکال ندارد.کسی که انسان ضامن بدهی او می‌شود باید بدهکار باشد، پس اگر کسی بخواهد از دیگری قرض کند، تا وقتی قرض نکرده است، انسان نمی‌تواند ضامن او شود.

و این شرط در ضمان به نحو دوّم نیست.در صورتی انسان می‌تواند ضامن شود که طلبکار و بدهکار و جنس بدهی، همه در واقع معین باشند، پس اگر دو نفر از کسی طلبکار باشند، و انسان بگوید من ضامن هستم که طلب یکی از شماها را بدهم، چون معین نکرده است که طلب کدام را میدهد، ضامن شدن او باطل است. و نیز اگر کسی از دو نفر طلبکار باشد و شخصی بگوید من ضامن هستم، که بدهی یکی از آن دو نفر را به تو بدهم، چون معین نکرده است که بدهی کدام را میدهد، ضامن شدن او باطل میباشد. و همچنین اگر کسی از دیگری مثلاً ده من گندم، و ده تومان پول طلبکار باشد و شخصی بگوید: من ضامن یکی از دو طلب تو هستم و معین نکند که ضامن گندم است، یا ضامن پول، صحیح نیست.اگر کسی بدون اجازه بدهکار ضامن شود که بدهی او را بدهد، نمی‌تواند چیزی از او بگیرداگر کسی با اجازه بدهکار ضامن شود که بدهی او را بدهد، می‌تواند مقداری را که ضامن شده هرچند پیش از دادن آن از او مطالبه نماید، ولی اگر بجای جنسی که بدهکار بوده است.

جنس دیگری به طلبکار او بدهد، نمی‌تواند چیزی را که داده است از او مطالبه نماید، مثلاً اگر ده من گندم بدهکار باشد، و ضامن ده من برنج بدهد، نمی‌تواند برنج را از او مطالبه نماید، اما اگر خودش راضی شود که برنج بدهد اشکال ندارد.اگر طلبکار طلب خود را به ضامن ببخشد، ضامن نمی‌تواند از بدهکار چیزی بگیرد، و اگر مقداری از آن را ببخشد نمی‌تواند آن مقدار را مطالبه نماید، ولی اگر همه آن را یا بخشی از آن را هبه کند، یا از باب خمس، یا زکات، یا صدقات و امثال آن حساب کند، ضامن می‌تواند از بدهکار مطالبه نماید.

اگر انسان ضامن شود که بدهی کسی را بدهد، نمی‌تواند از ضامن شدن خود برگرددضامن و طلبکار بنا بر احتیاط واجبنمی‌توانند شرط کنند که هر وقت بخواهند ضمانت را به هم بزنند.هرگاه انسان در موقع ضمانت بتواند طلب طلبکار را بدهد اگرچه بعد از آن فقیر شود، طلبکار نمی‌تواند ضمانت او را فسخ کند و طلب خود را از بدهکار اوّل مطالبه نماید، و همچنین است اگر در آن موقع نتواند طلب او را بدهد، ولی طلبکار بداند و به ضامن شدن او راضی شود..اگر انسان در موقعی که ضامن می‌شود نتواند طلب طلبکار را بدهد و طلبکار چگونگی را نمیدانسته است و بخواهد ضامن بودن او را به هم بزند، اشکال دارد، بخصوص در صورتی که ضامن پیش از اینکه طلبکار ملتفت شود قدرت پیدا کرده باشد.

تعريف تورم :

تورم یکی از عمومی ترین موضوعات در اقتصاد است که همه دوست دارند بدون داشتن تخصص در اقتصاد و به زبان ساده از مفهوم و کارکرد آن سردر آورند. تعریف های مختلفی از تورم به عمل آمده، که همه آنها تقریباً بیانگر یک موضوع هستند: تورم عبارت است از افزایش دائم و بی رویه سطح عمومی قیمت کالاها و خدمات که در نهایت به کاهش قدرت خرید و نا بسامانی اقتصادی منجر می شود.

انواع تورم : در نظریه هاى اقتصادى، تورم را به سه نوع تقسیم مى کنند:

  • تورم خزنده (آرام- خفیف): به افزایش ملایم قیمت ها گفته می شود.
  • تورم شدید (تورم شتابان یا تازنده): در این نوع تورم آهنگ افزایش قیمت ها تند و سریع است.
  • تورم بسیار شدید (تورم افسار گسیخته- فوق تورم و ابر تورم): این نوع تورم شدیدترین حالت تورم به شمار مى رود.

یعنی اگر انسان در هر ناحیه نواحی زندگی كه حكم یك شأن و وسیله ای را دارد، شایستگی اداره و نگهداری و بهره برداری از آن را داشته باشد، چنین شخصی در آن كار و در آن شأن «رشید» است؛ حال آن چیز هر چه می خواهد باشد، همه ی آن چیزها و اشیائی كه وسائل و سرمایه های زندگی هستند مطالعه ی علمی رشد انسان و چگونگی آن مورد علاقه ی روان شناسان رشد است. تغییرات زیادی در جنبه های مختلف زیستی، روانی و اجتماعی انسان به ویژه در طول بیست سال اول زندگی صورت می گیرد و به صورت پیش رونده ای ادامه می یابد موجب می شود تا رفتارهای سالم تر، سازمان یافته تر، پیچیده تر و کار آمدتری جای رفتارهای قبلی را بگیرند.

روان شناسان این تغییرات را رشد می نامند. به اعتقاد آنان «رشد عبارت است از تغییرات کمی و کیفی نسبتاً پایدار، مستمر و فراگیر در قابلیت ها که تحت تأصیر نضج ( رسش ) و تعامل آن با محیط، در قالب الگویی منسجم صورت می پذیرد و مستلزم وحدت پیچیدگی ها و کنش هاست. » باید یاد آور شویم که واژه های دیگری چون نمو و نضج وجود دارند که گاه به جای رشد به کار می روند و البته هر یک نیز معنی خاص خود را دارند. در تعریف نمو گفته شده است که « نمو بر افزایش قد و وزن یا اندازه ی فیزیکی دلالت می کند » و در مورد نضج نیز تعریف به صورت « رسیدن به حدی از توانایی عملی که انجام یک الگوی خاص را ممکن می سازد » آمده است. بدیهی است که نضج را در هر زمان باید به صورتی نسبی در نظر گرفت و دانست که تکامل و سازمان یافتگی نظام عصبی و توانایی های بدنی و روانی ذاتی موجود زنده بر آن مؤثر و تجربه بر آن بی تأثیر است .

تعريف فرهنگ

تعريف مفهوم فرهنگ به‌علت وسعت و گستردگي، کار ساده‌اى نيست. چرا که بيش از دويست و پنجاه تعريف را شامل مى‌شود. در اينها تنها به چند تعريف که از اهميت بيشترى برخوردار است بسنده مى‌کنيم.به‌نظر ادوارد تايلر مردم‌شناس بزرگ انگليسي، فرهنگ مجموعه پيچيده‌اى است که شامل مجموعه علوم و دانش‌ها، اعتقادات، هنرها، افکار و عقايد، صنايع، تکنيک، اخلاق، قوانين و مقررات، سخن، عادات و رسوم و رفتار و ضوابطى است که انسان به‌عنوان عضو يک جامعه آن را از جامعه خود فرا مى‌گيرد و در قبال آن تعهداتى به عهده دارد.به‌نظر ژان کازنو،ثمره واقعى و قابل مشاهده کوشش انسان‌ها در زندگى اجتماعى به‌طور کلى فرهنگ ناميده مى‌شود. رالف لينتون انسان‌شناس مشهور آمريکائي، فرهنگ را اين‌طور تعريف مى‌کند: فرهنگ ترکيبى از از رفتار مکتسب است که به‌وسيله اعضاء جامعه معينى از نسلى به نسل ديگر منتقل مى‌شود و در ميان افراد مشترک است.

هرسکويتس در تعريف فرهنگ مى‌گويد: فرهنگ آن قسمت از محيط است که به‌دست انسان ساخته شده و تأثيرپذير است.فرهنگ ماوراء پديده‌هاى غريزى است. فرهنگ دربرگيرنده تمام عواملى است که فرد از گروه‌هاى انسانى يا به‌وسيله رفتار آگاهانه آموخته و يا توسط تکنيک‌ها، شيوه‌هاى گوناگون، نهادهاى اجتماعي، باورها، اشکال مختلف تماس و غيره تحت تأثير قرار گرفته است.فرهنگ عبارت از مجموعه ارزش‌هاى مادى و معنوى است که توسط انسان‌ها در طى تاريخ انسانى آفريده شده است. هر فرهنگى در هر دوره‌اى مبين ميزان، سطح پيشرفت و ترقيات فني، تجربيات توليدى در کار، وضع آموزش و پرورش، علوم، ادبيات، هنرها، آرمان‌ها و نهادهاى اجتماعى معين از زندگى انسان‌ها است.خلاصه بايد گفت فرهنگ راه و روش زندگى است که هر قومى براى خود دارد. ”فرهنگ“عبارت است از کليه ساخته‌ها، پرداخته‌ها، اندوخته‌ها، آداب و رسوم، مقررات عقايد، هنرها و دانستنى‌هاى عامه که از نسلى به نسل بعد منتقل مى‌شود.

امروزه برخورداری از شغل مناسب جزو یکی از اجزای اصلی تشکیل دهنده حقوق شهروندان به شمار می رود که شاید اهمیت آن از حقوق سیاسی آنها و حضور در صحنه انتخابات کمتر نباشد. به طوری که اشتغال زایی متناسب با نیازهای جامعه و ریشه کن کردن بیکاری یا همان اشتغال کامل، ازجمله وظایف بنیادین دولتهاست. ازطرفی اشتغال درارتباط مستقیم با توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه بوده و به سرعت روند توسعه جامعه و موفقیت یا عدم موفقیت برنامه های توسعه بستگی دارد. همچنین اشتغال تابعی است از ارزشهای حاکم بر یک جامعه و بدیهی است که مستقیماً در ارتباط با نیازهای زیستی، آموزشی، بهداشتی، رفاهی، روحی و معنوی جامعه باشد. به عنوان نمونه، تمایل جامعه به برخورداری از اطلاعات روزآمد و کیفی، باب جدیــدی را فراروی برنامه ریزان اشتغال قرار می دهد و یا تمایلات علمی و پژوهشی جامعه و نیاز به دسترسی به نوآوریها، اختراعات و استانداردهای ثبت شده جهان، زمینه کاری جدیدی را ایجاد می کند. ازسوی دیگر، دولتها در برنامه ریزی اشتغال با واقعیتهایی مانند ارزشهای حاکم بر یک جامعه؛ عوامل جغرافیایی؛ منابع طبیعی؛ زبان؛ شاخصهای جمعیتی: همچون سن، تحصیلات و… ؛ بسترهای صنعتی؛ سطح فناوری؛ مزیتهای رقابتی بسیاری عوامل تعیین کننده دیگر مواجه می گردند که مجموع عوامل فوق وتمایلات یا نیازهای پیش گفته جامعه، محدودیتهای تعیین کننده دولتها در برنامــه ریــزی کلان اشتغـــال بــه شمـار می روند.

منبع

زارعي، محمد(1394)، علل عدم تمايل  مددجويان به  اجراي طرحهاي اشتغال و خودكفايي، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0