معنویت چیست؟
اغلب از عواطف و معنویت به عنوان جعبههای سیار یاد میشود موضوعاتی که مابه خوبی آنها را درک نمیکنیم. در واقع چنین اصطلاحاتی واضح نیستند و نمیتوان تعاریف مشخصی برای آنها ارائه نمود . با این اوصاف معنویت دارای ماهیتی شخصی است و همین امر موجب شده است که دیدگاههای چند گانهای در موردآن به وجود آید. بعضیها معنویت را برخاسته ازدرون انسانها میدانند و میگویند معنویت چیزی فراتر از قواعد مذهبی است و مربوط به جریان معنابخشی و خودیابی درونی است که بدون توجه به افراد در وجود آنها شکل میگیرد. (دیدگاه درونی بودن معنویت) اگرچه در این دیدگاه به طور قطع مذهب از قدرتی به میان می آید که ازدرون هر فرد سرچشمه میگیرد ولی در عین حال این دیدگاه شامل احساس مرتبط بودن فرد با کار خود و دیگران نیزمیشود. به گونهای که حتی طرفداران این دیدگاه معنویت را به صورت احساسی اصلی فرد در ارتباط درون خود دیگران و کل جهان نیز تعقیب کردهاند .عقیده دارند که معنویت در محیط کار شامل سه جزء است:
1- معنویت زندگی درونی 2- کار با معنا 3- اجتماع
معنویت زندگی درونی
امروزه بسیاری از مردم میپرسند که انواع معنویت قادر است دگرگونیهای فردی و اجتماعی عمیقی را که این جهان سفت بدان نیازمند است پدید آورد در یک منبعشناسی با ماهیت پلورالسیتی معنویت عصر جدید در سه نوع زیر خلاصه شده است:
معنویت دینی: معنویتی است که مبتنی بر یک سنت خاص دینی است. آمال و مقصد نهایی معنویت و همچنین راههای رسیدن به آن بر مبنای سنت خاص دینی است و بر یک چارچوب و سیستم خاص اعتقادی استور است .
معنویت غیر دینی: در برگیرنده معنویتهای انسانگرا، طبیعتگرا و زمین محور است عقاید آنان ممکن است بر مبنای انکار وجود خدا باشد. آموزههای آنان در برگیرنده عملگرایی محیطی و اجتماعی است .
معنویت رازگونه: تجربه شخصی افرادی است که ممکن است به عنوان شیوهها یا فرقهای فرعی از یک دین مثل یهودیت، مسیحیت یا اسلام باشد و با شمول بیشتر معنویتهای شرقی شود. نویسندگان و محققان معنویت درسازمان، و در مقیاسها و الگوهای خود معنویت نوع اخیر را انکار میکنند .
معنویت فرادینی: عنوانی است که ممکن است به بسیاری از مناقشات و چالشهای عصر جدید درباره معنویت پاسخ بدهد در واقع این معنویت حد وسط دو گرایش عمده است: از یک طرف این معنویت این مبتنی بر دین خاصی نیست از طرف دیگر برخی معنویتهای عصر جدید که به خود اجازه میدهد هر چیزی را معنوی بدانند رارد میکنند معنویت فرادینی اولاً دلبسته به سنت دینی خاصی نیست، ثانیاً تأکید بر تعامل با معنویتهای دیگر مکاتب و ادیان را نیز دارد .
تعاریف معنویت در سازمان: از تعداد مؤلفان یا محققانی که میخواهند در مورد آن بنویسند بیشتر است . تعریف معنویت از این جهت بسیار دشوار است که یک مفهوم شخصی و فردمدار است و هر کس میتواند به فراخورد ذهنیت خود تعریفی از آن ارائه دهد. بر همین اساس تعاریف معنویت بسیار گوناگون و متفاوتاند که به تعدادی از آنها در ادامه اشاره میشود.
- معنویت همان زیبایی است
- معنویت یک کشتی که روح را در خود جای داده است
- معنویت یعنی همه چیز
طی یک تحقیق که توسط استراک و همکاران در سال 2002 انجام شد بیش از نسبت رهبر تحولگرا مورد مصاحبه قرار گرفتندکه طی آن معنویت به عنوان خدا یا قدرت متعالی منبع همه ارزشها و معنیها- آگاهی درونی انسان و یا راهی برای تلفیق تمام جنبههای یک شخص دریک واحد کل تعریف شد. با یک نگاه کلی به تعریف معنویت می توان گفت که اکثر محققان معنویت را جستجویی برای معنی، اندیشه، ارتباط درونی، خلاقیت دانستهاند. از این تعاریف گوناگون میتوان به این نکته پی برد که معنویت یک مفهوم ذهنی و انتزاعی است .
معنویت در محيط کار: پدیده عدم اطمینان محیطها در عصر کنونی سازمانها را بر آن داشته است تا پاسخهای بسیارگوناگون و متفاوت داشته باشند یکی از عملیترین شیوهها ترغیب کارکنان به این امر است که با تمام وجود خود را وقف کار کنند و از این طریق (خود) تمام عیار خویش رادر کار بیابند که پیامد آن کارکنانی خلاق و نوآور در پاسخگویی محیطهای متلاطم خواهد بود بروزخود تمام عیار در کار با ورود معنویت در سازمان میسر خواهد بود. امروزه به نظر میرسد، کارکنان در هر کجایی که فعالیت میکنند چیزی فراتر ازپاداشهای مادی در کار را جستجو میکنند. آنان در جستجوی کاری با معنا، امیدبخش و خواستار متعادل ساختن زندگیشان هستند سازمانها با کارکنان رشد یافته و بالندهای رو به رو هستند که در پی یافتن کاری با معنا و هدفدار و پرورش کارکنان ارضا کننده بامعنا و هدفدار است. در واقع معنویت در محیط کار یک روند در حال ظهور است که برای افراد مختلف معنای متفاوت دارد. برای بسیاری ازافراد به معنای ارتباط با خدا وند است برای بعضی از مدیران و کارآفرینان مذهبی، معنویت به معنای تصدیق خداوند و کتابهای مذهبی است.
دین (مذهب و معنویت):معمولاً سفر معنوی افراد با جستجو در مورد کشف حقیقت خود و جستجو برای کشف معنا و هدف واقعی زندگی آغاز میشود البته این سفر معنوی لزوماً محدود و محسور به چارچوب مذهبی خاصی نیست در واقع فرایند تمرکز درونی برای آگاهی از وجود خود و معنای واقعی کار و زندگی است. در واقع میتوان گفت مذهب در ارتباط با پاسخها و معنویت در ارتباط با سؤالات است.
تفاوت معنویت و مذهب:همانطور که قبلاً گفته شد بسیاری معنویت و مذهب را در سازمان با هم مترادف میدانند اما چنین نیست چرا که امروزه مذهب در سازمان از طریق یک دکترین رسمی و سازمانی به عنوان مذهب رسمی یا سازمانی که کارکنان باید بر طبق آن فعالیت کنند عمل میکند. اما معنویت را میتوان به عنوان تلاشی برای نزدیک شدن به خدا و احساس مرتبط بودن با جهان هستی و زندگی دانست این بدین معنی نیست که مذهب نمیتواند معنویت را در برگیرد بلکه بدین معنی که کارکنان و سازمانها به مذهب به عنوان مفهومی که باید از آن تبعیت کنند و در زندگی شخصی خود از معنویات آن استفاده کنند بنگرند. یکی از اصلی ترین اجزای محیطهای کاری معنوی رهبری معنوی است. سازمانها نیاز دارند که در مسیر تبدیل خود به سازمانهای بهرهور در کار خود را رواج دهند و به همین خاطر احتیاج به رهبری معنوی دارند. دلیل اصلی برای به کارگیری شاخصهای معنویت در موفقیت رهبری را میتوان چنین بیان کرد که رهبران در سازمانهای معنوی نسبت به رهبرانی که در سازمانهای عادی فعالیت میکنند هنگامی که موفقیت آنها در سازمانها اندازه گرفتهاند امتیاز بالاتری را از بیرون خود دریافت کردهاند . خلاصه اینکه هم از نظر اخلاقی و هم از نظر مذهبی رهبران باید به ارزشهای اصلی و پایهای پیروان خود برای انگیزش آنان و بالا بردن کارایی آنان توجه کنند.
ويژگيهاي معنويت: پژوهشگران در تلاش براي شناخت گستردهتر معنويت ادبيات مربوط به معنويت را مطالعه كردند و از برخي اجزاي تشكيل دهنده آن را دريافتند كه شامل ويژگيهاي اساسي زير است:
1- بعد معنوي يا فرامادي: كه به خط متشخص فرد- خود فراتر يا بعد فرامادي تجربه ميشود.
2- معنا و هدف زندگي: به اين معنا كه (خلا وجودي) را ميتوان با زندگي معنادار پر كرد.
3- داشتن رسالت زندگي: فرد معنوي نوعي احساس وظيفه و تعهد دارد.
4- تقديس زندگي: زندگي مملو از تقدس است و فرد معنوي ميتواند تجربههايي نظير حيرت و اعجاب، تحسين و شگفتي را حتي در موقعيتهاي غيرمذهبي نيز داشته باشد.
5- اهميت ندادن به ارزشهاي مادي: رضايت نهايي را نه در ماديات بلكه در مسائل معنوي و روحي ميتوان يافت.
6- نوعدوستي: به معني تحت تاثير درد و رنج قرار گرفتن، احساس عدالت و اينكه همه ما بخشي از آفرينش هستيم.
7- ايدهآليسم يا آرمانگرايي: فرد جهان بهتري را در ذهن به تصوير ميكشد و تمايل دارد كه اين آرمان را برآورده كند .
سازمانهاي معنوي
براساس تحقيقات ميترف و دنتون شيوه گوناگون معنوي يا ديني بودن سازمان معنوي شناخته شده است:
سازمان مبتني بر دين: يا گرايش آن به دين و معنويت مثبت است يا گرايش آن منفي است.
رابينز نيز طي جمعبندي چندين مقاله سازمانهايي را معنوي ميشمارد كه واجد خصوصيات ذيل باشند:
درك عميق از هدف ،تمركز بر توسعه فردي ، وجود صداقت و توانمندسازي.
رهبری معنوی
ماکس دی پر در کتاب خود با عنوان (رهبری به عنوان یک هنر) چنین بیان کرده است که اولین مسئولیت رهبر توصیب و تبیین واقعیت است و آخرین آن سپاس از پیروان است که درمیان این دو رهبر باید خدمتگزار باشد که ماکس دیپری این را تحت عنوان رهبری معنوی بیان میکند . در واقع نهضت رهبری معنوی شامل الگوهای خدمتگزاری رهبری- مشارکت دادن کارکنان و توانمندسازی آنان است و بر اساس فلسفه رهبری خدمتگزار بنا نهاده شده است. در واقع رهبران معنوی ایمان، اشتیاق و نتایج کارخودشان را بروز میدهند که جان وسلی از این همه چیز به عنوان ویژگی عمده و نماد رهبری معنوی یاد میکنند .
در واقع رهبری معنوی با ویژگیهای منحصر به خود چشماندازی از آینده سازمان ایجاد و به گونهای در کارکنان نفوذ میکند که آنان به تحقق چشمانداز سازمان ایمان آورند و به آینده سازمان امیدوار باشند به این ترتیب انگیزه درونی کارکنان را برای تلاش بیشتر افزایش میدهد از طرف دیگر با رواج فرهنگ نوع دوستی موجب میشود که افراد توجه عمیقی به خود و زندگی گذشته خود داشته باشند. سازمانهای عصر حاضر هم اکنون در محیطی فعالیت میکنند که بسیار پیچیده و پویا برای رویارویی با تغییرات فزاینده محیط بیرونی و چالشهای محیطی سازمانهای معاصر باید محیط کاریای را به وجود آورند که به آنان در جذب نگهداری، ارتقا و انگيزش یک تیم از کارکنان ماهر و متخصص کمک کند .
تئوری رهبری معنوی عبارت است از ارزشها، نگرشها و رفتارهای که برای انگیزش درونی خود و دیگران به گونهای است که سبب بقا معنویت و رفاه سعادت فردی از طریق معنا، هدفمندی وعضویت درخود و دیگران گردد میباشد.زندگی درونی و صدای درون به عنوان منبع و سرچشمه اصلی و بنیادی الهام و بینش و بصیرت میباشد که به طور مثبت و مستقیم بر روی رشد و توسعه ایمان، امید تاثیر دارد .
بیشن و بصیرت: در فرایند رهبری معنوی چیزی است که از بیشترین اهمیت برخوردار است بینش و بصیرت روشن از مقصدی میباشد که سازمان میخواهد در آیندهای نه چندان دور به آنجا برسد اصطلاح بينش و بصیرت تا دهه 1980 به ندرت در ادبیات مربوط به رهبری و مدیریت مورد استفاده قرار میگرفت. از آن زمان بود که رهبران سازمانی به واسطه رقابت شدید جهانی، کوتاه شدن چرخههای تولید و تکنولوژی و کهنه شدن سریع راهبردها به آینده سازمان توجه بیشتری مبذول داشتند
بینش به تصویری از آینده به همراه تفسیری روشن از چرایی تلاش افراد برای خلق چنین آیندهای اشاره دارد . بینش و بصیرت 3 وظیفه مهم در ایجاد تغییر و تحول دارند:
- روشن نمودن جهت کلی تغییر.
- آسان سازی صدها و هزاران تصمیم جزئی و پیچیده.
- کمک به هماهنگی یکپارچگی فعالیتهای گوناگون افراد.
عشق به نوع دوستی:عشق به نوع دوستی واژهای است که اغلب با نیکوکاری مترادف است و از طریق ارزشیابی نظیر وفاداری، نیکوکاری، خیرخواهی و تشکر و قدردانی از خود و دیگران نمایان میگردد.
در رهبری معنوی عشق به نوع دوستی عبارت است از حس تمامیت هماهنگی و بهروزي و خوشبختی به واسطه توجه دلواپسی و قدردانی از خود و دیگران همه علم پزشکی و هم علم روانشناسی به تأثیر قدرتی که عشق میتواند در غلبه بر چهار گروه از عواطف مخرب داشته باشد پرداختهاند که عبارتند از:
- ترس: شکل دلهره، نگرانی، دلواپسی
- عصبانیت: شامل خصومت، ناخشنودی، حسادت، بخل و تنفر
- احساس شکست: شامل مواردی چون یاس، افسردگی و احساس گناه که به خودکشی منجر میگردد.
- غرور: شامل پیش داوری، خودخواهی، خودبینی و تکبر است.
ایمان و امید:اطمینان و یقین به فرهنگ لغت و بستر ایمان را بدین صورت تعریف کرده است در حقیقت ایمان چیزهایی که آروزیش داریم و اعتماد به چیزهایی که دیده نمیشود اعتقاد و باور راسخ به چیزی که برای اثباتش برهانی وجود ندارد و شواهد فیزیکی و مادی وجودش را ثابت نکرده است. امید نیز شوق به چیزی است که انتظار داریم تحقق یابد. ایمان به امید حقیقت میبخشد افراد دارای ایمان و امید از مقصودی که سمت آن در حال حرکت هستند و نحوه رسیدن به آن در حال حرکت هستند و نحوه رسیدن به آن بینشی روشن دارند.
شاخصهای معنویت برای کاربرد در شیوه رهبری:محققان مختلفی شاخصهای گوناگونی را برای معنویت در رهبری تعریف کردهاند. مثلاً فرای در سال 2003 دوستی، صداقت و امید را معرفی کرده است و یا ریو در سال 2005 صداقت، احترام به دیگران را مطرح کرده است و یا مارول خوب گوش کردن را مدنظر قرار داده.
در این تحقیق شاخصهایی که رهبر میتواند با به کار بستن آنها رهبری معنوی را تا حدودی در سازمان اجرا کند به شرح زیرند:
1- اعتماد: به معنای اینکه رهبر در رابطه با پیروانش یا به عبارت دیگر در رابطههایی که با پیروانش برقرار میکند به آنها اعتماد کند.
2- گذشت: یعنی رهبر در هنگام واکنش در مقابل پیراون گذشت داشته باشد.
3 دوستی و صداقت: به معنای اینکه رهبر چنان رفتار کند که شخصیتش میگوید چنان حرف بزند که دلش میگوید.
4 شجاعت: توانایی ذهنی و روحی رهبر به علاوه توانایی فیزیکی او در مقابل خطرات و تهدیدها.
5- همدلی: یعنی رهبر باید در رفتارش، احساسات دیگران را حدس بزند و آنها را درک کند.
6- انصاف در رفتار، بهترین مثال برای تشریح این شاخص چیزی نمیتواند باشد جز فرموده حضرت علی(ع) که میفرمایند: «آنچه را برای خود میپسندید برای دیگران هم بپسندید و آنچه را برای خود نمیپسندید برای دیگران هم نپسندید.»
7- احترام به دیگران: در احترام گذاشتن به دیگران است که رهبر میتواند احترام را به معنای واقعی کسب کند.
8-رفتار عادلانه: رهبر بایستی رفتارها و قضاوتهای خود را بدون دید هیچ انحراف و یا جانبداری بنا نهد و عدالت را پایهای برای گرفتن تصمیمات خود قرار دهد.
9- تواضع: رهبر نباید هیچگاه اجازه دهد که تکبر، دروغ بر وی مستولی شود و هیچگاه نباید در مقابل پیروانش گستاخ باشد.
10- خوب گوش دادن به پیروان: یکی از هنرهای اصلی رهبران را میتواند توانایی آنها در خوب گوش دادن به پیروان دانست از اصلیترین عوامل میباشد.
نقش معنویت در موفقیت رهبری:معنویت را در محلهای کار میتوان به صورت ظاهری یا بدون تغییر ذات آنها وارد کرد. اما فقط به صورت تئوری و موعظه اما آنچه مقوله ارتباط بین رهبری و معنویت در پیرسیدن به آن است چیزی غیر از این است اما تقریباً نتیجهگیری مشترک تمام آنها را میتوان تأثیر این ارزشها و رفتارهای معنوی در موفقیت رهبری دانست.
عناصر تشيكل دهنده رهبري معنوي
رهبري معنوي در واقع بايد حائز تواناييهايي زير باشند براي عملياتي كردن آن تلاش كنند:
- ايجاد ارزشهاي مشترك
- ايجاد چشماندازي از اينده
- ايجاد مقصد مشترك
- توانمند كردن سايرين
- نفوذ و تاثير در ديگران
ويژگيهاي رهبران معنوي
- تعريف اهداف الهي براي پيروان
- توسل به روح القدس
- به كار بردن اساس فرامين الهي
الگوي علي رهبري معنوي:نظريه رهبري معنوي نظريهاي علي براي تحوّل سازماني را ايجاد سازماني يادگيرنده و داراي محرك دروني است. نظريه رهبري معنوي براساس الگوي انگيزش دروني توسعه يافته است كه تركيبي از چشمانداز، ايمان به تحقق هدف، نوع دوستي و بقاي معنوي است.
هدف رهبري توجه به نيازهاي اساسي پيروان است تا موجبات بقاي معنوي آنان را فراهم آورد. چنين رهبري موجب ميشود تا كاركنان معناي واقعي شغل خود را درك كنند و به شغلي كه دارند اهميت بدهند .
در واقع رهبر معنوي كسي است كه با ارزشها- طرز تلقيها و رفتارهايي كه لازمه انگيزش دروني خود و ديگران است به بقاي معنوي اعضاي سازمان را فراهم كند. وي اين كار را در 2 مرحله انجام ميدهد.
- در حالي كه هريك از رهبران و پيروان سازمان احساس ميكنند كه شغل مهم و معناداري دانرد رهبري معنوي چشمانداز مشترك ايجاد ميكنند.
- رهبري معنوي با استقرار فرهنگ سازماني- اجتماعي براساس ارزشهاي انساني موجب ميشود كه كاركنان علاقه خاصي به خود و ديگران نشان دهند .
رهبري معنوي و توانمندسازي كاركنان:در حقيقت نظريه رهبري معنوي يك نظريه علمي براي تحول سازماني ميباشد كه به منظور ايجاد سازماني يادگيرنده و داراي محرك دروني به وجود آمده است. با توجه به نظريه رهبري تحول آفرين اين نظريه نيز توانايي و بهرهوري رهبران را در به كارگيري قابليتهاي پيروان خود در محيط متغير امروزي كاملاً همساز نموده و به رهبري از ديد تازه نگاه ميكنند.
منبع
زارع نژاد، علیرضا (1392)، رابطه بین رهبری معنوی و هوش اخلاقی با تعهد سازمانی ، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی صنعتی و سازمانی ، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید