مراحل ايجاد وابستگي

در مرحله اول ، كه گاهي پيش وابستگي (تولد تا 8 يا 12 هفتگي) خوانده مي شود، كودك متوجه مادر خود هست و با چشم هاي خود او را در طيف 180 درجه تعقيب مي كند، با صداي او به سوي وي برمي گردد و به طور موزون تن خود را به آهنگ صداي او به حركت در مي آورد. در مرحله دوم، كه گاهي وابستگي در حالت پيشرفت (8 يا 10 هفتگي الي 6 ماهگي) خوانده     مي شود، كودك به يك يا چند شخص در محيط خود وابستگي پيدا مي كند.

جدا شدن از شخص بخصوص در اين مرحله براي كودك اهميتي ندارد، به شرط اينكه نيازهاي او برآورده شود. در مرحله بعدي، كه گاهي وابستگي مشخص ناميده مي شود (6 ماهگي تا 24 ماهگي) كودك در موقع جدايي از مادر يا مراقب ديگر خود گريه مي كند (اين رفتار ممكن است حتي در 3 ماهگي مشاهده شود).

با بازگردانده شدن به مادر، كودك از گريستن بازمي ايستد و خود را به مادر مي چسباند، انگار كه مي خواهد از بازگشت مادر اطمينان بيشتري حاصل كند، گاهي مشاهده مادر پس از جدايي براي اينكه كودك گريه خود را متوقف سازد كافي است. در مرحله چهارم (25 ماهگي و پس از آن)، مادر – نماد  مستقل ادراك مي شود، و رابطه پيچيده تري بين مادر و كودك پديد مي آيد و برگشت مادر را پيش بيني مي كند، در نتيجه اعتراض به جدايي كاهش مي يابد .

علايم دلبستگي

علايم دلبستگي كودك به پرستارش در سه پديده معتبر مشهود است:

اول اينكه يك تكيه گاه بهتر از هر كس ديگري مي تواند كودك را آرام كند. دوم اينكه كودكان براي بازي يا حرف زدن بيش از هركس ديگري به سراغ تكيه گاهشان مي روند و بالاخره كودكان در حضور تكيه گاه ، كمتر احساس ترس مي كنند تا در غياب او.

هنگامي كه كودك در دنياي اطرافش به كاوش مي پردازد و با امور غيرقابل پيش بيني روبرو مي شود، حضور شخص دلبسته، به او احساس امنيت و آرامش مي دهد. هنگامي كه كودك در وضعيتي قرار مي گيرد كه موجب ترس وي مي شود، رفتار توام با دلبستگي كودك آشكار مي گردد. ممكن است در حضور والدين ، آنها را ناديده بگيرد و حتي ترجيح دهد با افراد غريبه بازي كند ولي وقتي كه احساس عدم اعتماد يا تهديد مي_ كند به سرعت به سوي مادر، پدر يا هركس ديگري كه به او دلبستگي دارد روي مي آورد. كودكان اغلب براي كسب اطمينان از خطرناك يا ايمن بودن وضع شان به اشخاصي كه به آنها دلبستگي دارند نگاه مي كنند.موارد مذكور را مي توان علائم دلبستگي در كودك در نظر گرفت كه اگر اين علائم در كودكي مشاهده نشد، نشان دهنده وجود مشكلي در دلبستگي اوست .

ارزيابي دلبستگي

كيفيت دلبستگي اغلب توسط موقعيت نا آشنا مورد مطالعه قرار مي گيرد. اين روش كه توسط مري اينسورث ساخته شد، ابزاري معتبر است و روايي بالايي دارد. مادر، كودك و يك شخص نا آشنا در اين موقعيت نا آشنا شركت مي كنند و چند مرحله در اين آزمايش صورت مي گيرد كه طي آن مادر و كودك از هم جدا مي شوند وبعد از چند دقيقه دوباره كنار هم قرار ميگيرند. در اين فرايند نظام دلبستگي كودكان فعال ميشود وكيفيت آن را با مشاهده رفتار بين كودك ومادر ارزيابي می نماییم .

طبقه بندي كيفيت دلبستگي نوزاد

دلبستگي ايمن

اين كودكان رفتار دلبستگي واضحي بعد از جدايي اوليه و ثانويه از مادر نشان مي دهند. آنها مادر را صدا مي كنند، دنبال او مي روند و او را جستجو مي كنند و نهايتا شروع به گريه مي كنند و نشانه هاي نگراني را بروز مي دهند. زماني كه مادر برمي گردد خوشحال مي شوند و او را بغل مي كنند و مي خواهند با وي تماس جسمي داشته باشند، بعد از مدت كوتاهي آرام مي شوند و سعي مي كنند دوباره بازي را شروع كنند.

دلبستگي ناايمن اجتنابي

اين كودكان نسبت به جدايي اعتراض چنداني نمي كنند و رفتار دلبستگي واضحي از خود نشان نمي دهند مثل: دنبال كردن مادر تا جلوي در يا گريه كردن. آنها به بازي خود ادامه مي دهند اگرچه كمتر در محيط به كاوش مي پردازند.گاهگاهي هنگامي كه مادر اتاق را ترك مي كند با چشم او را دنبال مي كنند و رفتن او را مشاهده مي كنند. بعد از بازگشت مادر، اين نوزادان از او اجتناب مي كنند و تقاضايي براي در آغوش گرفتن او نمي كنند. اغلب تماس بدني زيادي بين آنها وجود ندارد.

دلبستگي ناايمن دوسوگرا

اين كودكان بعد از جدايي خيلي مضطرب مي شوندو گريه مي كنند اما هنگامي كه مادر به اتاق برمي گردد ، نمي تواند آنها را آرام كند و مدت زيادي طول مي كشد تا اين كودكان آرام شوند. گاهي حتي بعد از چند دقيقه هم نمي توانند به بازي برگردند. زمانيكه مادر آنها را بغل مي كند، اين كودكان درعين حال كه ابراز تمايل براي تماس بدني و مجاورت مي كنند، اما نسبت به مادرشان پرخاشگري نشان مي دهند .

دلبستگي آشفته

بعد از اينكه اينسورث و همكارانش طبقه بندي دلبستگي ايمن، اجتنابي و دوسوگرا را معرفي كردند، در مطالعات ديگري كه در اين زمينه انجام شد، بعضي از كودكان رفتارهايي نشان دادند كه در اين طبقات قرار نمي گرفت. اين كودكان را دلبسته آشفته ناميدند. حتي كودكي كه دلبسته ايمن نشان مي دهد گاهي ممكن است رفتار آشفته اي بروز دهد، مثلا به سمت مادر برود ، براي مدت كوتاهي دويدن را متوقف كند و سپس دوباره شروع به دويدن دور اتاق كند و دنبال مادرش بگردد و زمانيكه مادرش بر مي گردد از نزديك شدن به او امتناع كند.اين الگوي دلبستگي آشفته اغلب در كودكاني ديده مي شود كه در معرض مشكلات باليني قرار دارند و كودكاني كه تجربه ضربه دروني مثل از دست دادن والدين ، داشته اند يا مورد سواستفاده قرار گرفته اند .

كودكاني كه در 12 تا 18 ماهگي در برابر وضعيت نا آشنا به عنوان كودكان وابسته ايمن و كودكان دلبسته غير ايمن طبقه بندي شدند، در سنين بالاتر يعني در 21 ماهگي تا 5 سالگي مورد مشاهده قرار گرفتند. كودكان دلبسته ايمن به طوركلي با بزرگسالان و ساير كودكان بيشتر حرف مي زدند، همكاري بيشتري داشتند، با مادران و افراد غريبه خوش رفتارتر بودند، با فشار و ناراحتي بهتر كنار مي آمدند و به نسبت كودكان دلبسته غيرايمن كنجكاوتر بودند. علاوه بر اين هنگامي كه كودكان دلبسته ايمن را در خانه هاي خودشان مشاهده كردند معلوم شد كه اين گروه كمتر از كودكاني كه به عنوان دلبسته غير ايمن طبقه بندي شده بودند تمايل به برقراري تماس جسمي با مادرشان داشتند .

همبستگی رفتار در موقعیت ناآشنا با سایر متغیرها

همبستگی تقریباً زیادی بین رفتار حساس مراقبی توسط شخص مور دلبستگی و دلبستگی ایمن در کودکان یکساله مشاهده شده است. نوزادان مادران حساس، در موقعیت ناآشنا الگوی ایمن و نوزادان مادران کمتر حساس، الگوهای ناایمن نشان می دهند.البته آمادگی ژنتیکی نظام های تنظیم کننده نوزاد نیز ممکن است در شکل دهی کیفیت دلبستگی او نقش داشته باشند و باید در تعاملات وی در نظر گرفته شوند. کودکانی که در اوایل دوره نوزادی، خیلی بی قرارند بیشتر احتمال دارد که در موقعیت ناآشنا، دلبستگی ناایمن نشان دهند حتی اگر رفتار مادر از حساسیت کافی برخوردار باشد.

آزمایش های فیزیولوژیک نشان داده اند که همه نوزادان هنگام استرس و جدایی در موقعیت ناآشنا، علائمی نظیر افزایش ضربان قلب، نشان می دهند. کودکان ناایمن- اجتنابی که به نظرمی رسد در این موقعیت بسیار آرام هستند و مستقل تر به نظر می آیند، حتی بیشتر از کودکان ایمن ترشح کورتیزول دارند. بهمین دلیل الگوی رفتاری ناایمن- اجتنابی باید به عنوان یک سازوکار دفاعی یا انطباقی در نظر گرفته شود .

نظام دلبستگی

به نظر بالبي نظام دلبستگي يك سامانه اساسي هيجاني و رفتاري است كه به صورت زيستي شكل مي گيرد و براي بقاي كودك لازم است. اين نظام به محض تولد نوزاد در رابطه با اشخاص مورد دلبستگي فعال مي شود.نوزاد يا كودك خردسال هنگام بروز اضطراب مي خواهد در كنار شخص مورد دلبستگي به ويژه مادرش باشد. اين احساس ممكن است هنگام جدايي از مادر ، روبرو شدن با موقعيت هاي نا آشنا يا اشخاص غريبه، درد جسمي يا هنگام ترس از تخيلات و كابوس ها، روي دهد. نوزاد يا كودك خردسال انتظار دارد در كنار مادرش، امنيت، حمايت و سلامتي را پيدا كند. اين جستجو براي مجاورت مي تواند به شكل تماس بدني با مادر نشان داده شود. كودك هميشه در اين تعامل عضوي فعال است. در مواقع لزوم براي ارضاي نيازهاي خود مجاورت و مراقبت شخص مورد دلبستگي را طلب مي كند.

منبع

ترابی،زهرا(1399)، سبک های دلبستگی و سبک های هویت با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی عمومی،دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0