مدیریت منابع انسانی

از تعاریف مختلفی که در مورد مدیریت بیان شده است، می‌توان مدیریت را بصورت زیر خلاصه کرد:

  • مدیریت یک فرآیند است. یعنی مجموعه فعالیت‌هاي منظم، مرتبط و متعامل.
  •  در این فرآیند منابع مادي و انسانی بکار گرفته می‌شود.
  • مدیریت می‌خواهد منابع مادي و انسانی بطور کارا و اثربخش بکار گرفته شود.
  • بکارگیري منابع بصورت کارا و اثر بخش در برنامه ریزي، سازماندهی، هدایت و کنترل معنا دارد.
  • مدیریت بدنبال رسیدن به اهداف سازمان است.
  • رسیدن به اهداف سازمان باید بر پایه فرهنگ و نظام ارزشی مورد قبول جامعه صورت گیرد.
  • در ساده ترین تعریف، مدیریت را عبارت از فرایند کسب اهداف به طور کارا و موثر و از طریق دیگران تعریف می‌نمایند .

شغل مدیران اغلب در قالب عبارات، وظایف مدیریت و نقشهاي مدیریت توصیف می‌شود ، بطوري که صاحب نظران مدیریت، با نگرش سیستم‌هاي اجتماعی وظایف مدیریت را با توجه به امکانات مادي سازمان و در رابطه با امور انسانی جمع نموده و در پنج اصل برنامه ریزي، سازماندهی، رهبري، کنترل و بسیج منابع ارائه داده‌اند، که از دیدگاه مدیریت رفتار سازمانی با تاکید به اداره انسانی و مدیریت امروز، مدیریت توانایی کار با انسان و به وسیله انسان بر اساس وظایف برنامه ریزي، سازماندهی، هدایت و کنترل تعریف می‌شود که اداره انسانی مشمول سازماندهی است ،در دنیاي امروز سازمان‌ها با تلاش فراوان به دنبال رقابت هستند و بخش مهمی از انرژي سازمان صرف توجه به کارکنان آن می‌شود.

زیرا نیروي انسانی سازمان عامل اصلی ماندن در صحنه رقابت است. سازمان‌ها با اتکا به منابع انسانی باعث بهبود هرچه بیشتر فعالیت‌هاي خود شده و در بازاهاي مختلف حضور فعال دارند.‌ایجاد واحدهاي مختلف در داخل سازمان مانند واحد آموزش، واحد برنامه ریزي منابع انسانی، واحد رفاه کارکنان و… بیانگر توجه به کارکنان و کسب رضایت آنها می‌باشد، مدیریت منابع انسانی در پیشبرد فعالیتهاي سازمان نقش گسترده و حساسی‌ایفاء مینماید.سرنوشت کامیابی سازمان چنان با سرنوشت مدیریت منابع انسانی در هم آمیخته که جایگاه این حوزه وظیفه اي سازمان را تا حد شریکی راهبردي ارتقا بخشیده است.این نقش راهبردي در عمل به کارکرد خرده نظامهاي مدیریت منابع انسانی یعنی جذب و گزینش، آموزش و توسعه، به کارگیري مؤثر و نگهداري منابع انسانی تبدیل می‌شود .از آنجا که منابع انسانی، با ارزش ترین منبع سازمانی در فرآیند خلق ثروت که مهمترین اهداف بنگاه اقتصادي در جهت حداکثر نمودن ارزش بنگاه و ثروت مالکان و تامین خواسته‌ها و انتظارات ذینفعان به حساب می‌آید لذا، نقش موثر نیروي انسانی، را می‌بایست در نقش و کارکرد مدیریت، تبیین نمود.

بطوري که شکل و محتوي کارکرد مدیریت موید آن باشد. اگر مدیران بخواهند سازمانی را که در آن کار می‌کنند، بشناسند باید قادر به شناخت افراد سازمانها باشند. اشخاص به عنوان منابع، یکی از با ارزشترین سرمایه‌هاي یک سازمان هستند.اشخاص سازمانها را به وجود می‌آورند، مسیر آنها را مشخص و هدایت می‌کنند و به آنها حیات دوباره می‌بخشند.همچنین از وظایف مدیران این است که افراد را در جهت مشارکت موثر، براي رسیدن به اهداف سازمان و نیازها و آرزوهایشان تشویق کنند مدیران باید نقش افرادشان، اصالت فردي و شخصیت آنها را درك کنند. کارکنان یک سازمان اعضاي یک سیستم اجتماعی هستند که باید مورد حمایت و احترام مدیران باشند .از اینرو فلسفه مدیریت منابع انسانی بر دو اصل استوار است: از یک سو، رسیدن به هدفهاي سازمانی را در گرو تامین نیازهاي منابع انسانی و از دیگر سو، تامین نیازهاي منابع انسانی را در گرو نیل به هدفهاي سازمانی می‌داند.

بر اساس این طرز تفکر، سازمان و کارکنان آن به یکدیگر متکی هستند و مدیران منابع انسانی، با پر کردن خلاء بین مدیران و کارکنان، رسیدن به هدفهاي یاد شده را آسان می‌سازند .

تعریف مدیریت منابع انسانی

مدیریت منابع انسانی و اداره کارکنان، اصطلاحی نسبتاً جدید است که از دهه 1970 به بعد مطرح گردیده است. صاحب نظران مدیریت در بیان مسائل انسانی سازمان از واژه‌هاي مختلفی مانند کارگزینی، مدیریت نیروي انسانی، اداره امورکارکنان، مدیریت منابع انسانی و مدیریت استراتژیک منابع انسانی استفاده نموده‌اند .مدیریت منابع انسانی، ضرورت مدیریت در اداره کارآمد و اثربخش منابع انسانی از طریق) از نظر دیسنزو و رابینز  ؛  جذب، نگهداري، آموزش و بهسازي و انگیزش نیروي انسانی به منظور اثر گذاري و نفوذ بر محیط خارجی جهت تحقق اهداف تعریف شده است.

در هر حال سازمانها سیاست‌هاي منابع انسانی را توسعه می‌دهند تا اینکه بطور کامل اصول و باورهایشان و روابط بین مدیریت و کارکنان را منعکس نمایند ؛ یا ممکن است سیاست‌هاي را براي مقابله با مشکلات یا رفع نیازها ابداع نمایند. این سیاست‌ها شامل ؛استخدام و انتخاب، آموزش و توسعه، مدیریت عملکرد، سیستم پاداش،‌ایمنی و بهداشت شغلی، روابط صنعتی، سیستم اطلاعات منابع انسانی و بکارگیري قوانین جدید می‌باشد . مدیریت منابع انسانی، برنامه ریزي، سازماندهی، هدایت، رهبري و نظارت بر کلیه عملیات استخدامی‌و همچنین آموزش و بهسازي، نگهداري، ارزشیابی، برقراري ارتباطات،‌ایجاد انگیزه‌هاي کاري و بویژه برنامه ریزي منابع انسانی را با همکاري و مشاوره سایر مدیران بر عهده دارد .

مقصود از مدیریت منابع انسانی سیاست‌ها و اقدامات مورد نیاز براي اجراي بخشی از وظیفه مدیریت است که با جنبه‌هایی از فعالیت کارکنان بستگی دارد ؛ بویژه براي کارمندیابی، آموزش دادن به کارکنان، ارزیابی عملکرد، دادن پاداش و‌ایجاد محیطی سالم و منصفانه براي کارکنان شرکت  .مدیریت منابع انسانی را شناسایی، انتخاب، استخدام، تربیت و پرورش نیروي انسانی به منظور نیل به اهداف سازمان تعریف کرده‌اند. منظور از منابع انسانی یک سازمان، تمام افراد است که در سطوح مختلف سازمان مشغول به کارند و منظور از سازمان، تشکیلات بزرگ یا کوچکی است که به قصد و نیتی خاص و براي نیل به اهدافی مشخص به وجود آمده است.

بعضی از صاحب نظران از مفهوم مدیریت نیروي انسانی به عنوان فرآیند استخدام شامل شناخت منابع نیروي انسانی، مصاحبه و انجام آزمایش‌ها جهت انتخاب، آموزش و پرورش و نگهداري به مفهوم حمایت و تقویت روحی و روانی کارکنان، پرداخت مناسب و تامین امکانات رفاهی و خدماتی تعبیر دارند .

اهمیت مدیریت منابع انسانی

مدیران هوشمند و آگاه وقوف دارند که هر قدر در زمینه توسعه و ارتقا نیروي انسانی، سرمایه گذاري کنند، موفقیت، کارایی و برتري رقابتی سازمان خود را تضمین کرده‌اند.فعالیت‌هاي مدیریت منابع انسانی می‌تواند جهت انگیزش منابع انسانی، در راستاي توسعه و استفاده بهینه از پتانسیل بشري، مورد از طریق تجزیه و تحلیل چندگانه نشان داد که فعالیت‌هاي مدیریت منابع انسانی به طور استفاده قرار گیرد. آرتور قابل ملاحظه اي بر روي عملکرد کارکنان تاثیر دارد. نویسندگانی نظیر، ففر ، مدیریت منابع انسانی را به عنوان ابزاري براي رسیدن به مزیت رقابتی تشریح کرده‌اند. ففر به این نتیجه رسید که  سازمان‌هایی که از سیاست‌هاي مدیریت منابع انسانی زیر تبعیت می‌کنند بیشتر از سازمان‌هاي دیگر، از طریق کارکنان خود به مزیت رقابتی دست پیدا کرده‌اند:

  •  امنیت شغلی
  •  تسهیم اطلاعات
  •  مشارکت و توانمند سازی
  •  پرداخت انگیزاننده

تاثیر سیاست‌هاي مدیریت منابع انسانی را در سه گونه ي مختلف سیاست‌هاي عملکرد گرایانه،  ففر و ویگا  مشارکت گرایانه و متعهدانه بر سازمان‌ها مورد بررسی قرار دادند. بعد از پنج سال تحقیق در مورد سود آوري، قیمت سهام و مطالعه ي اطلاعات عمومی‌سازمان‌هاي بزرگی از چندین صنعت مختلف از جمله صنایع اتومبیل، پوشاك، صنعت نیمه‌هادي، تولید کنندگان فولاد، شرکت‌هاي نفت و صنایع خدماتی نشان داد که با اجراي فعالیت‌هاي مدیریتی متعهدانه، منفعت بیشتري یعنی چیزي حدود چهل درصد نصیب سازمان‌ها می‌شود. وي سیاست‌هاي موفق را بدین صورت معرفی کرد:

  • امنیت شغلی
  • استخدام گزینشی
  • تیم‌هاي خود مدیریتی و تمرکز زدایی به عنوان اجزاي اصلی طراحی سازمانی
  • حقوق بالاي قابل مقایسه که وابسته به عملکرد سازمانی است
  • آموزش گسترده
  • کاهش تفاوت پست ومقام
  • تسهیم اطلاعات

اساس مدیریت منابع انسانی در هر سازمانی کمک به عملکرد بهتر در سازمان براي نیل به اهداف سازمانی است و کمک به افزایش تولید و بهره وري، موثرترین کمکی است که می‌توان به سازمان نمود،بنابراین مدیریت منابع انسانی در سیاستگذاري مربوط به اداره کارکنان باید به گونه اي عمل نماید که احساس امنیت ناشی از کار واستمرار درآمد و حقوق در کارکنان به وجود ‌آید. برطرف کردن موارد دلسرد کننده سبب خواهد شد که کارکنان به ادامه همکاري با سازمان ترغیب شوند. فراهم ساختن زمینه‌هاي تربیت و پرورش، پیشرفت، سنجش عملکرد، اعطاي پاداش به منظور شناسایی افراد توانمند و شایسته از جمله مواردي است که مدیریت منابع انسانی را در کسب مقاصد سازمان با این هدف یاري می‌کند .

 وظایف و اهداف مدیریت منابع انسانی

مدیریت منابع انسانی براي رسیدن به اهداف خویش و پیروي از فلسفه وجودي خود در قالب سیاست‌ها یا وظایف یا راهبردهاي مدیریت منابع انسانی، اقدام به تجویز و به کارگیري راه‌ها و شیوه‌هاي اداره ي منابع انسانی در سازمان‌ها می‌نماید. محققان این سیاست‌ها را در قالب حوزه‌هاي مختلفی ،زیر سیستم یا حوزه‌هاي وظیفه اي دسته بندي کرده‌اند .بخشی از وظایف و اهداف مدیریت منابع انسانی در قالب تعاریف مدیریت منابع انسانی که در قسمت قبل به آن اشاره شد، معرفی گردیدند. اما بطور مشخص می‌توان وظایفی را براي مدیران منابع انسانی قایل شد که در ادامه بر اساس نظر صاحبنظران مختلف به آنها خواهیم پرداخت. فعالیت‌هاي وظیفه اي مدیریت منابع انسانی، در بر دارنده دو دسته وظایف مشخص می‌باشد که عبارتند از:

وظایف مدیریتی: این دسته از وظایف که حالت عام داشته و برخی صاحب نظران از آن‌ها تحت عنوان عناصر و یا اصول سازمان و مدیریت نام می‌برند، عبارتند از: برنامه ریزي، سازماندهی، هدایت و کنترل.

وظایف عملیاتی: با توجه به اجماع نظر صاحب نظران می‌توان موارد زیر را ارائه داد.

  • استخدام یا تدارك نیرو: این وظیفه عملیاتی مدیریت منابع انسانی و اداره کارکنان به تدارك تعداد نیرو و کیفیت داوطلبان استخدام، جهت کسب اهداف سازمان اشاره دارد.
  • بهبود و پرورش نیروي انسانی: بعد از انتخاب داوطلبان و توجیه و جامعه پذیري کارکنان جدید، باید طرحی مشخص براي آموزش مداوم و پرورش کارکنان طراحی نمود.
  • جبران خدمات: مدیریت منابع انسانی و اداره امور کارکنان باید تلاش کند با استفاده از مطلوب ترین شیوه‌هاي جبران خدمات رضایت کارکنان را کسب نماید.
  • روابط کارکنان: باید به یگانه سازي اهداف افراد با منافع و اهداف سازمان و دیگر کارکنان پرداخت، این مهم زمانی میسر خواهد شد که احساسات و طرز تلقی همه کارکنان در رابطه با تنظیم سیاست‌ها و مقررات کارکنان مورد توجه قرار گیرد.
  • نگهداري کارکنان: نگهداري در واقع مربوط به استمرار و حفظ تمایل به وجود آمده است و غیر مستقیم ارتباطات کارکنان را متاثر می‌سازد.
  • جدا شدن کارکنان از سازمان:‌ آیا کارکنان به هنگام جدا شدن از سازمان مانند بازنشتگی، خاتمه خدمت، از کار، افتادگی، انتقال به خارج از سازمان و اخراج، می‌توانند از زندگی اجتماعی مطلوبی برخوردار باشند.

در قالبی دیگر وظایف و مسؤلیت‌هاي مدیریت منابع انسانی، به دو قسمت و به شرح زیر تقسیم می‌گردند:

  • وظایف و مسئولیتهاي عمومی
  1. برنامه ریزي
  2. سازماندهی
  3. هدایت و رهبري
  4. نظارت و کنترل
  •  وظایف و مسئولیتهاي اختصاصی
  1.      نیرو یابی، جذب و گزینش
  2. آموزش و توسعه منابع انسانی
  3. طراحی سیستمهاي حقوق و دستمزد
  4. شناخت استعدادها، علایق، انگیزه‌ها و شخصیت نیروي انسانی از طریق‌ایجاد ارتباطات انسانی
  5. اقدامات مربوط به نگهداري تن و روان منابع انسانی
  6. اقدامات مربوط به نقل و انتقالات و جابه جایی کارکنان
  7. اقدامات مربوط به نظم و انظباط و جابه جایی‌هاي کارکنان
  8. ارزشیابی شایستگی کارکنان ،ارزشیابی عملکرد کارکنان
  9. برنامه ریزي نیروي انسانی
  10. ایجاد نظم، رعایت اخلاق و قانون در کار

همچنین فهرست زیر از جمله مهمترین وظایف مدیریت منابع انسانی در سازمان است:

  • نظارت بر استخدام در سازمان به طوري که این امر در چهارچوب قانون و مطابق با قوانین و مقررات انجام گیرد.
  • تجزیه و تحلیل مشاغل به طوري که ویژگیهاي هر یک مشخص و معین گردد.
  • برنامه ریزي براي تامین نیروي انسانی مورد نیاز سازمان.
  • کارمند یابی، یعنی شناسایی کسانی که شرایط کافی را براي استخدام در سازمان دارا هستند.
  • انتخاب و استخدام بهترین و شایسته ترین نیروهاي ممکن براي تصدي مشاغل در سازمان.
  • طراحی و تنظیم برنامه‌هایی که ورود کارکنان جدید به سازمان را تسهیل می‌کند.
  • آموزش کارکنان
  • تربیت مدیر
  • طراحی سیستم ارزیابی عملکرد کارکنان
  • طراحی سیستم پاداش
  • طراحی سیستم حقوق و دستمزد
  • وساطت میان سازمان و سندیکاهاي کارگري
  • طراحی سیستمی‌براي رسیدگی به خواسته‌ها یا شکایات کارکنان
  • طراحی سیستم بهداشت و‌ایمنی محیط کار طراحی سیستم انظباط

دایر و هولدر با نگاه سیستمی‌حوزه ي اصلی زیر را براي سیاست‌هاي مدیریت منابع انسانی ارائه می‌کنند:

  • توسعه: سیاست‌ها وعملیات تقویت دانش، مهارت و توانایی کارکنان.
  • پاداش‌ها: سیاست‌ها و عملیات مربوط به پرداخت حقوق و مزایا و ارج نهادن به کارکنان.
  • سیستم کار: سیاست‌ها و عملیات مرتبط با طراحی (به صورت یک مجموعه (وظایف، شغل‌ها و محل کار سازمان)
  • مدیریت عملکرد و سرپرستی: سیاست‌ها و عملیات مربوط به هدایت و ارزیابی کار دیگران.
  • روابط با کارمندان و کارگران: سیاست‌ها و عملیات مربوط به مقررات انضباطی، رفع اختلاف و روابط مدیریت واتحادیه ي کارگري.
  • روابط با دولت: سیاست‌ها و عملیات مربوط به رعایت دستورالعمل‌هاي سازمانی و قوانین و مقررات دولتی
  • همچنین سیاست‌ها و اقدمات مدیریت منابع انسانی در بر گیرنده موارد زیر می‌شود: تجزیه و تحلیل شغل  تعیین ماهیت شغل هر یک از کارکنان
  • برنامه ریزي منابع انسانی و کارمندیابی
  • گزینش داوطلبان واجد شرایط
  • توجیه و آموزش دادن به کارکنان تازه استخدام
  • مدیریت حقوق و دستمزد
  • ایجاد انگیزه و مزایا
  • ارزیابی عملکرد
  • برقراري ارتباط با کارکنان ،مصاحبه، مشاوره و اجراي مقررات انظباطی
  • توسعه نیروي انسانی و آموزش
  • متعهد نمودن کارکنان به سازمان.

در تعریف دیسنزو ورابینز  که بدان اشاره شد چهار عامل جذب، نگهداري، آموزش و بهسازي و انگیزش، معرفی شده بعنوان اهداف مدیریت منابع انسانی بررسی می‌شوند و هر کدام از این عوامل شامل وظایف ذکر شده زیر می‌باشند.

  • استخدام و بکارگیري: برنامه ریزي منابع انسانی – جذب – انتخاب
  • نگهداري: بهداشت و‌ایمنی – ارتباطات – روابط کارکنان
  • آموزش و بهسازي: سازمان گردانی – آموزش کارکنان – بهسازي – توسعه شغلی
  • انگیزش: نظریه‌هاي انگیزشی و طراحی شغل – ارزیابی عملکرد – پاداش و جبران خدمات – مزایاي شغلی

سید جوادین  مقاصد و اهداف، وظایف و فعالیت‌هاي مدیریت منابع انسانی و اداره کارکنان را در قالب اهداف سازمانهاي امروزي به ترتیب زیر طبقه بندي می‌نماید.

اهداف اولیه:

  1. تولید و توزیع کالا و خدمات
  2. ارضاي اهداف شخصی اعضاي سازمان
  3. انجام تعهدات اجتماعی

اهداف ثانویه: اهداف مدیریت منابع انسانی که متاثر از مقاصد سازمان است به علت بعد نگرشی و اجرایی که دارا است گسترده تر می‌باشند که عبارتند از:

  • قانون پذیر بودن
  • کیفیت زندگی کاري
  • بهره وري
  • مسئولیت اجتماعی
  • انگیزش
  • تعادل در جبران خدمات
  • جذب متقاضیان شایسته و با استعداد
  • تامین و حفظ کارکنان مطلوب

هدف مدیریت منابع انسانی، عبارت است از افزایش کارایی نیروي انسانی در سازمان در مورد اهداف مدیریت منابع انسانی معمولاً چهار هدف زیر را براي مدیریت منابع انسانی قایل می‌شوند:

هدف اجتماعی: عبارت است از احساس مسئولیت در مقابل نیازهاي جامعه و‌ایجاد اعتبار براي سازمان و کارکنان در جامعه.

هدف سازمانی: عبارت است از احساس مسئولیت در مقابل هدفهاي سازمانی و حداکثر استفاده از تخصص و تعهد نیروي انسانی در رسیدن به ان هدفها.

هدف وظیفه اي: عبارت است از احساس مسئولیت در قبال وظایفی که بر عهده واحد امور اداري سازمان گذاشته می‌شود.

هدف اختصاصی: منظور از ان احساس مسئولیت در قبال هدفهاي شخصی کارکنان شاغل در سازمان است، زیرا انسانها با امید و آرزوهاي رفع نیازمندي‌ها و رسیدن به هدفهاي شخصی خود وارد سازمان می‌شوند و فعالیت می‌کنند.

منبع

پاک نژاد،مهدیه(1393)، ارتباط  اعتماد و تعهد سازمانی و تمایل به ترک شغل در شرکتها،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0