مدیریت سود

تاریخچه مدیریت سود

فرضيه مديريت سود، در ابتدا با عنوان هموارسازي سود توسط هپ ورث  ،ارائه و بعداً توسط گوردن، معرفي شد. براي اولين بار توسط مك نيچلسون  ،عبارت ؛مديريت سود  جايگزين عبارت ؛هموارسازي سود  شد. ازاين جهت، مديريت سود در كانون توجه قرار گرفت؛بر اين اساس كه مي تواند د ر تهيه خلاصه اي ازعملكرد شركت اعمال نفوذ كند و نتايج مورد نظرخود را منعكس كند.

تعاریف مدیریت سود

تعریف های متعددی ازمدیریت سود توسط محققان ارائه شده است که برخی ازآن ها عبارتنداز:

  • جونزوشارما ، تعریف جامعی در خصوص مدیریت سود ارائه نموده اند. به عقیده آن ها مدیریت سود(دستکاری سود)زمانی اتفاق می افتد که مدیران با استفاده از قضاوت ؛تشخیص در گزارشگری مالی و ساختار مبادلات جهت گمراه نمودن بعضی از ذینفعان شامل: سهامداران، اعتباردهندگان، کارکنان، دولت، سرمایه گذاران و…   درباره عملکرد اقتصادی شرکت یا تحت تاثیر قرار دادن نتایج قراردادی که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است، درگزارشگری مالی تغییر ایجاد می کند.
  • اسکیپرز، مدیریت برسود رابه این گونه تعریف کرده است:

دخالت آگاهانه در فرآیندارائه گزارش مالی به خارج از شرکت با قصد دستیابی به سود ویژه ؛وهدف این نیست که عملیات بی طرفانه این فرآیندتسهیل گردد .

  • دیجورج وهمکاران ؛مدیریت سود رابعنوان نوعی دستکاری مصنوعی توسط مدیریت جهت حصول به سطح موردانتظارسود برای بعضی تصمیمات خاص ازجمله: پیش بینی تحلیل گران ویابرآورد روند سودهای قبلی برای پیش بینی سودهای آتی تعریف می کند. به نظرایشان، درواقع انگیزه ی اصلی مدیریت سود، مدیریت تصورسرمایه گذاران درمورد واحدتجاری است.
  • اسکات به مدیریت سود به عنوان اختیارشرکت درانتخاب سیاستهای حسابداری برای دستیابی به برخی اهداف خاص مدیر، اشاره می کند.

اسکات مدیریت سود را ازدو جنبه قراردادوگزارشگری مالی مورد توجه قرار می دهد. اودرکتاب خود چنین نوشته است:

ازجنبه عقدقراردادمی توان از مدیریت عایداتی  به عنوان وسیله کم هزینه برای محافظت شرکت در برابر اثرات تحقق اوضاع طبیعت پیش بینی نشده، باتوجه به وجود قراردادهای سخت ؛انعطاف ناپذیر و ناکامل استفاده نمود. ازجنبه گزارشگری مالی، مدیران ممکن است بتوانند بااستفاده ازمدیریت عایداتی برارزش بازارسهام شرکت اثربگذارند. برای مثال آنها ممکن است بخواهند این باور را در مخاطبین خود ایجاد کنند که سود شرکت طی سالهای متوالی  روندی فزاینده وپایدار داشته باشد. برای رسیدن به این هدف، باتوجه به کارآمدی بازار اوراق بهادار، آنها مجبورند از اطلاعات درون سازمانی خوداستفاده کنند. بدین ترتیب مدیریت عایداتی را می توان بعنوان وسیله ای برای دادن اطلاعات درون سازمانی  مدیریت به سرمایه گذاران تلقی نمود. این جنبه ها هردو دارای این نتیجه گیری جالب وشایدشگفت آورباشد که استفاده از مدیریت عایداتی  به میزان کم می تواند  ،خوب، باشد. هرچند برخی ازمدیران ممکن است ازمدیریت عایداتی سوءاستفاده کنند. ازجنبه عقدقراردادآنها ممکن است فرصت طلبانه عمل کرده  واز مدیریت عایداتی به نفع خود وبه زیان طرفهای دیگر قرارداد استفاده کنند.

ازجنبه گزارشگری مالی آنها ممکن است بیش از اندازه به حذف دفتری بعضی از اقلام حسابداری اقدام کنند. یابراشکال دیگرسودآوری به غیراز سودخالص، مانند سود شکلی وگزارش شده تاکیدکنند. بعضی از این اقدامات نشان می دهد که کارایی بازاراوراق بهادار به طور کامل مورد بول مدیران نیست. حداقل نتیجه استفاده بیش از اندازه ازمدیریت عایداتی کاهش اعتبار گزارشات مالی است. به هرعلت که میخواهد باشد، واضح است که مدیران توجه زیادی به عملکردنهایی گزارش شده شرکت دارد. باتوجه به آنکه مدیران قدرت انتخاب ازمیان مجموعه ای ازسیاست های حسابداری را دارند، طبیعی است که آن سیاست های حسابداران را انتخاب می کنند که درجه رضایت مندی ان ها ویا/ارزش بازارشرکت را به حداکثر برساند. درک مدیریت عایداتی برای حسابداری مهم می باشد. زیرا موجب درک بهترآنهاازسود خالص هم ازجهت ارائه گزارشات به سرمایه گذران وهم ازجنبه عقد قرارها می باشد. به عقیده اسکات مدیریت عایداتی عبارت است ازگزینش سیاست حسابداری توسط مدیر برای رسیدن به هدف مشخصی گفتنی است که تفسیرگزینش سیاست حسابداری بسیارگسترده می باشد.

هر چند که مرز تقسیم مشخصی وجو ندارد اما برای سهولت تحلیل می توان گزینش سیاست‎های حسابداری را به دو دسته تقسیم نمود. یکی گزینش سیاست های حسابداری درمواردی مانند استهلاک به روش خط مستقیم در مقایسه با روش های نزولی  و انتخاب سیاست های مرتبط با شناخت درآمد می باشد. دسته دیگر اقلام مرتبط با روش حسابداری تعهدی اختیاری می باشد. مانند در نظر گرفتن ذخایر دفتری پیرامون زیان‎های ناشی ازفروش های اعتباری، هزینه مربوط به ضمانت نامه های کالای فروخته شده، کاهش ارزش کالاوزمان ومبلغ مربوط به اقلام غیرتکراری وفوق العاده مانندحذف دفتری وذخایرمربوط به مخارج سازماندهی مجدد. مدیری که سودگزارش شده دوره جاری رابااستفاده ازمدیریت عایداتی با مبلغ بالایی نشان می دهد، مطمئنا باتوجه به معکوس شدن اقلام تعهدی، سود دوره های آینده را ناگزیربا مبلغ کمتری گزارش خواهد داد. در نتیجه اگر مدیر بخواهد ثبت اقلام زیان ده را باز هم به تعویق بیاندازد، نیاز به استفاده بیشتر از مدیریت عایداتی خواهد داشت.

درواقع اگرعملکرد شرکت ضعیف باشد، نمی توان با استفاده از مدیریت عایداتی اوقات ناخوشایند امروز را برای همیشه به تعویق انداخت. بنابراین این عقیده که میزان کم مدیریت عایداتی می تواند خوب باشد نبایدبه عنوان توجیهی برای تهیه گزارشات گمراه کننده وتقلبانه مورد استفاده قرار گیرد. یک مرز ظریف بین مدیریت عایداتی وسوء مدیریت عایداتی وجود دارد. درنهایت این مرز باید توسط هیئت های  تعیین کننده استانداردهای حسابداری، کمیسیون ناظر بر اوراق بهادارومراجع قانونی ودادگاه ها مشخص شود.

  • فرن و همکاران، دستکاری سود توسط مدیریت به منظور دستیابی به قسمتی ازپیش داوری های مربوط به سود موردانتظار مانند؛ پیش بینی های تحلیل گران، برآوردهای قبلی مدیریت ویا کاهش پراکندگی سودها را بعنوان مدیریت سود تعریف می کند.
  • پیسنل وهمکاران ،مدیریت سود رابه عنوان مداخله بااراده درفرآیندگزارشگری مالی بمنظورکسب منفعت شخصی برای سهامداران ومدیران تعریف کرده اند.
  • تعریف هیلی ووالن، ازمدیریت سود ازمدیریت سود به اینصورت است: مدیریت سود زمانی رخ می دهد که مدیربرای گزارشگری مالی ازقضاوت شخصی خوداستفاده می کند، واین کارراباهدف گمراه کردن برخی ازسهامداران درباره ی عملکرد واقعی اقتصادی ویابرای تاثیر درنتایج قراردادهایی که به ارقام حسابداری گزارش شده بستگی دارد، انجام می دهد.

همانطور که مشاهده می شود ادبیات تحقیق مدیریت سود فاقد تعریفی پذیرفته شده ازمدیریت سود است. آرتورلویت، رئیس پیشین کمیسیون بورس واوراق بهادارآمریکا، مدیریت سودرااین گونه تعریف می کند.  مدیریت سود عملی است که موجب می شود، سودگزارش شده بیشترمنعکس کننده‎ی خواسته‎ های مدیریت باشد تا عملکرد مالی بنیادی شرکت.

این تعریف برجنبه فرصت طلبانه مدیریت تمرکز دارند؛یعنی، مدیریت باانگیزه های  سودجویانه اقدام به مدیریت سود می کند وبه طورضمنی بیان می کنند که مدیریت سود موجب کاهش محتوای اطلاعاتی اعداد حسابداری خواهد شد. از سوی دیگر، در برخی دیگر از تعاریف ذکر شده  فوق محققان  نگاهی آگاهی دهنده به مدیریت سود دارند وآن رابه عنوان دستکاری اعداد سودتوسط مدیران تعریف می کندد که بواسطه‎ی آن اطلاعات خصوصی ومحرمانه ی مدیریت درمورد عملکردآتی شرکت به سرمایه گذران منتقل می شود. با پذیرش این تعریف، بایدانتظارداشت مدیریت سود نه تنها موجب کاهش محتوای اطلاعاتی سود نخواهد شد، بلکه این عمل، سرمایه گذاران را در تفسیر بهتر ارقام گزارش شده یاری می رساند. به هرحال فرصت طلبانه بودن مدیریت سود درادبیات تحقیق ازمقبولیت بیشتری برخوردار است .

منبع

احمدزاده ،معصومه(1393)، ارتباط بین بدهی های کوتاه مدت ومدیریت سودمبتنی براقلام تعهدی درشرکتها،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی ،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0