مديريت دانش 

امروزه سازمان ها دريافته اند که هيچ چيز به اندازه دانش نمي تواند آنها را در دنياي رقابتي نگهدارد . لذا بيش از هر چيز کارکنان سازمان به عنوان صاحبان دانش و مهمترين سرمايه سازمان مورد توجه قرار گرفته اند . مديريت دانش به عنوان ابزاري که مي تواند دانش موجود را گردآوري کرده و نظم و پويايي بخشيده و در کل سازمان اشاعه دهد اهميت يافته است . اخيراً مديريت دانش ، به خاطر کاربرد وسيع نظريه ها و روش هاي آن در رسيدگي به امور دانشي مؤسسات و شرکت ها ، به طور جدي مورد توجه محافل دانشگاهي و شرکت هاي تجاري و تحقيقاتي قرار گرفته است.

تعاريف و ديدگاه هاي متفاوتي در خصوص مديريت دانش وجود دارد و هريک از نظريه پردازان براساس کارکردهايي که براي دانش و مديريت در سازمان ها قائل هستند تعريفي خاص از آن ارائه داده اند . اکثر تعاريف ذکر شده در خصوص مفهوم مديريت دانش را در دوسوي طيفي مي توان تقسيم بندي کرد که در يک سر آن تعاريف مبتني بر سخت افزار و نرم افزار اطلاعاتي از مديريت دانش وجود دارد و در سوي ديگر اين طيف تعاريف مبتني بر انسان و نقش انسان در طراحي و اجراي مفهوم مديريت دانش را مي توان قرار داد .

از ميان نظريه پردازان گروه اول مي توان به مالهترا، نيسن ، اسوان و داونپورت و پروساک،اشاره کرد که بيشتر مديريت دانش را به عنوان يک فناوري اطلاعاتي تعريف کرده اند که مي تواند مواردي مثل بانک هاي اطلاعاتي ، ويدئو کنفرانس ها ، برنامه هاي رايانه اي ، اينترنت و غيره را شامل شود . نظريه پردازاني که بيشتر به تأثير نقش و حضور انسان ومفهوم سرمايه انساني در سازمان و سيستم مديريت دانش توجه کرده اند افرادي مثل ماناسکو، پتراش ، نوناکاو مارتنسون، بوده اند که انسان را به عنوان محور اصلي اجراي سيستم مديريت دانش دانسته اند و فناوري اطلاعات را پشتيبان سيستم مديريت دانش تلقي کرده اند .

در جدول مهمترين تعاريفي که از مديريت دانش ارائه شده را نشان داده است . تعدادي از مهمترين تعاريف ارائه شده در مورد مديريت دانش

تعريف مديريت دانش نويسندگان
مديرت دانش شامل فرآيندهاي سازماني است که ترکيب مشترکي از داده ها ، اطلاعات را جست و جو کرده و به دنبال آن به پردازش ظرفيت فناوري اطلاعات ، خلاقيت و نوآوري انسان ها مي پردازد .مالهوترا (1998)
مديريت دانش مجموعه اي از فرآيندها براي تبديل سرمايه فکري به فرآيندهاي ارزشي مانند نوآوري ، خلق دانش ، اکتساب دانش ، سازماندهي دانش ، کاربرد دانش ، تسهيم دانش و بازسازي دانش مي باشد.کناپ (1998)
مديريت دانش عبارت است از تلاش هماهنگ به منظور بهبود دانشي که خلق شده ، رهاشده و مورد استفاده قرار گرفته .داونپورت و همکاران (1998)
مديريت دانش شامل فرآيندهاي مختلفي مانند اکتساب ، خلق ، بازسازي ، بايگاني کردن ، انتشار و کاربرد ( تبديل دانش جديد با هدف اصلاح عمل يا رفتار ) دانش مي باشد .مالهوترا (2000)
مديريت دانش شامل چهار فرآيند اصلي يعني خلق ، ذخيره/بازيافت ، انتقال و کاربرد دانش مي باشد .علوي و ليدنر (2001)
مديريت دانش چارچوبي براي به کار بردن ساختارها و فرآيندها در سطوح فردي ، گروهي ، تيمي و سازماني مي باشد  به طوري که سازمان بتواند از چيزي که مي داند يادبگيرد و به منظور ايجاد ارزش براي مشتريان از آن استفاده کندگورليک و همکاران (2004)
يک مدل پويا براي ايجاد دانش براين فرض اساسي استوار است که دانش انساني از طريق تعامل اجتماعي بين دانش پنهان و آشکار ايجاد شده و گسترش پيدا مي کند . اين فرآيند تعامل ، تبديل دانش نام دارد .نوناکا و تاکوچي (2005 )

يکي از جامع ترين تعاريف ارائه شده در مورد مديريت دانش ، تعريفي است که توسط فرهنگ اصطلاحات مديريت دانش مطرح شده که معتقد است مديريت دانش فرآيند سيستماتيک جست وجو ، انتخاب ، سازماندهي ، پالايش و نمايش اطلاعات است به طريقي که درک کارکنان در زمينه خاص بهبود و اصلاح شود و سازمان بصيرت و درک بهتري از تجربيات خود کسب کند . فرآيندهاي مديريت دانش در حل مسئله ، يادگيري پويا ، برنامه ريزي راهبردي ، تصميم گيري و محافظت دارايي هوشي از فرسودگي و تباهي ، به سازمان کمک مي کند و منجر به انعطاف پذيري فزاينده و افزايش هوش سازماني مي شود.

منبع

رجایی آذرخوارانی،عباس(1391)، رابطه تسهيم دانش و قابليت جذب دانش با بهبود کيفيت علمي از ديدگاه اعضاي هيئت علمي  دانشگاه ها،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت اموزشی، دانشکده علوم تربيتي و روانشناسي اصفهان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0