مدل های استرس

مدل هانس سلیه

هانس سلیه را می توان نخستین کسی دانست که مفهوم استرس را به عنوان پدیده ای تازه در دنیا مطرح کرد و کاربرد سنتی را ملغی دانست سلیه استرس را به درجه فرسودگی و از هم گسیختگی براثر فشار زندگی تعریف کرد. سلیه برای توجیه این که چگونه استرس طولانی موجب تغییرات ساختارهای اندام های درونی می شود الگویوطی آن حالتی را توصیف نمود که بوسیله یک سندرم آشکار می شود یعنی بوسیله یک سری جریانات و حوادث پشت سر هم آشکار می شود اولین سندرم را سندرم سازگاری عمومی GAS نامید. بر اساس الگوهای هانس سلیه  سه مرحله واکنش فیزیولوژیکی مخرب وجود دارد.

  • در مرحله اول بدن وارد مرحله هشدار یا عکس العمل یا آماده باش می شود. بدن دستگاه عصبی خود مختار را برای برخورد با رویدادهای استرس زا بسیج می کند در واقع این مرحله پاسخ پیچیده ای است که به تعبیر سلیه از عامل فشار نشات میگیرد.
  • در مرحله دوم یعنی مرحله مقاومت ، فعالیت همپاتیک می شود: در واقع در این مرحله بدن دستگاه عصبی خود را برای هم خوانی با در خواست های استرس زا هماهنگ می کند در این مرحله فرد می کوشد توازن تعادل حیاتی خود را نیز حفظ کند: در این مرحله بدن برای مبارزه با فشار آماده می شود.
  • مرحله تخلیه تحلیل رفتگی یا فرسودگی است که بدن بالاخره قدرت مقاومتش را از دست می دهد و چنانچه مرحله استرس زا ادامه یابد ممکن است از حال رفتن یا مرگ اتفاق افتد .

هانس سلیه را می توان نخستین کسی دانست که در 1956 استرس را به عنوان پدیده تازه ای در نوع خود به طور کامل شرح می دهد.سلیه که توجه خود را بر پاسخ بدن در برابر خواسته هایی که بر آن وارد می شوند متمرکز کرده بود ، معتقد بود که این پاسخ ، اسخی غیراختصاصی است منظور او از این اصطلاح آن است که خواسته هایی که بدن با آن ها رو به رو می شود خواه درونی خواه بیرونی ، هر چه باشند. پاسخ فردی که در معرض استرس قرار می گیرد از الگوی عام و یکسانی پیروی می کند و این الگوی معین را سندرم سازگاری عمومی نامید.از نظر سلیه ، انسان ها به مقداری از فشار های جسمی ، روحی و روانی برای زندگی سالم نیازمندند .او این فشار های روانی را فشار روانی مثبت می خواند اما انسان ها دارای نقطه اوج و یا حداکثر تحمل برای این قبیل فشارها هستند.

مدل استرس روانی لازاروس و همکاران

طبق نظریه لازاروس ، ماهیت استرس تغییر و فرایند است و بیشتر رویارویی استرس زا از طریق فرآیندی سه مرحله صورت می گیرد.

مرحله اول : مرحله پیش بینی که در این مرحله فرد باید برای رویداد استرس زا آماده باشد و فکر کند که به چه چیزی شبیه است و چه پیامد هایی ممکن است به همراه داشته باشد.

مرحله دوم :مرحله انتظار در این مرحله شخص می کوشد که با رویداد استرس زا کنار بیاید مرحله انتظار ، شامل زمانی است که فرد منتظر پس خوراند است که آیا پاسخ های کنار آمدن وی کافی است یا خیر .

مرحله سوم : مرحله پیامد که شامل روبرو شدن فرد و واکنش های وی به پیامد موفق یا نا موفق پاسخ کنار آمدنش است .

لازاروس با طرح نظام ارزیابی شناختی ، آغاز گر دوران تفکر تعالی گرا بود. او محرک های محیطی و واکنش های فردی را دو عامل فعال بر یکدیگر معرفی کرد اما معتقد بود که هیچ کدام از آن ها به تنهایی مبین استرس نیستند بلکه در این زمینه کیفیت و رابطه بین این دو عامل از اهمیت بر خوردار است.

مدل هولفر و راهه

هولفر و راهه ،  تحقیق مفصلی را در مورد اثرات رویدادهای مهم زندگی انجام دادند، در انجام این تحقیق ابزاری برای اندازه گیری رویدادهای مهم زندگی به کار گرفته شد که به مقیاس ، درجه بندی سازگاری مجدد اجتماعی  (SRRS) معروف است .در واقع هدف هولمز و راهه از رویدادهای مهم زندگی ، رویدادهای  تغییر زندگی بود و منظور از رویدادهای تغییر زندگی هر رویدادی بود که شخص را مجبور می کرد در زندگی روزمره خود با تغییر بنیادی که به سازگاری مجدد و انطباق رفتاری نیاز دارد مواجه شود . از دیدگاه هولمز و راهه رویدادهای مهم زندگی از دو طریق انجام می گیرد.

  • روش اول : از افراد خواسته می شود که رویدادهایی را که در طول یک دوره زمانی خاص تجربه کرده اند بیان کنند که به فهرست زمانی تجربه های اخیر (SRE) معروف است .
  • روش دوم :که در این روش از مقیاس درجه بندی سازگاری مجدداجتماعی (SSRS) استفاده می شود.

مدل ضعف بدنی

بر اساس این نظریه ، آنچه استرس و یک اختلال روانی و فیزیکی را به هم پیوند می دهد ضعف در یک اندام جسمی خاصی است. بر اساس این نظریه بدن انسان مانند یک تایر که از نازک ترین قسمت خود هوا را بیرون می دهد عمل می کند و به عنوان مثال یک دستگاه تنفس است که خود را مستعد ابتلا به آسم نماید ، همچنین این نظریه بر این اصل استوار است که بیماری ، ناشی از تعامل بین فیزیولوژی مشخص واسترس خواهد بود.

مدل پاسخ

این مدل اساس تاکید بر پاسخ ارگانیسم دارد به عبارت دیگر پاسخ های خاصی هستند که انعکاس یک موقعیت را روی فردی که تحت فشار و استرس قرار دارند تعیین می کند. سلیه معتقد بود خواست هایی که بدن با آن روبرو می شود خواه درونی خواه بیرونی ، هرچه باشند پاسخ فردی که در معرض استرس قرار می گیرد از الگوی عام و یکسانی پیروی می کند و این الگوی معین را سندرم سازگاری عمومی نامید(GAS) .  لذا می توان نتیجه گرفت که این سندرم تطابقی مثالی از مفهوم اساسی پاسخ استرس است.

مدل شرطی سازی

مدل شرطی سازی کلاسیک عامل تحریک یا تشدید بیماری است نه عامل ایجاد آن به عنوان مثال فردی که به گروه گل حساسیت دارد و در مقابل حمله های آسم آسیب پذیر و مستعد است ، می تواند از طرایق شرطی سازی کلاسیک به یک محرک که با گروه گل همراه شده و قبلا هم خنثی بوده است نیز حساسیت پیدا کند.

مدل محرک محیطی

این مدل بیانگر این مسئله است که همه رویدادهای محیطی محرک و استرس زا هستند گرچه ممکن است در بعضی ازافراد منجر به بروز پاسخ نشود، به بیان دیگر استرس از محیط به فرد منتقل می شود و در واقع استرسور های خارجی که فشار نام دارد ، برابر با مفهومی است که از استرس در فیزیک و الکتریسیته به کار می رود اما مشکل مدل محرک محیطی این است که اندازه گیری و تعریف ؛ رویداد فشارزا   به چگونگی ارزش دادن فرد در پاسخ به آن هاست و مشکل مدل پاسخ ، عدم توانایی پیش بینی مستقل و موقعیت هایی که می تواند علائم استرس را ایجاد کند می باشد.بر این اساس مدلی مفید، به نظر می رسد که هر دو عامل محرک و پاسخ را در نظر گرفته باشد و آن مدل استرس به عنوان کنش متقابل است که اثر هر دو عامل را به طور همزمان در نظر می گیرد.

مدل شخصیت

  •  تئوری فراید من و روزنمن  (نظریه رفتاری A,B)
  • تئوری سازگاری فرد با محیط

هر چه فرد با شرایط سازگاری کمتری داشته باشد یا آن ها را دوست نداشته باشد میزان استرس او بیشتر خواهد بود.

مدل تاثیر متقابلInteraction model

این مدل جنبه های محرک و جنبه های پاسخ را داراست و استرس طبق این مدل از طریق یک ارتباط ویژه بین شخص و محیط حاصل می شود و بیانگر تاثیر متقابل فرد بر محیط و محیط بر فرد است .

مدل خبر پردازی

آخرین مدلی که در زمینه استرس مطرح می باشد مدل خبر پردازی اطلاع می باشد این مدل بین استرس های روان شناختی فیزیولوزیکی و بیوشیمی تفاوت قائل است در این مدل فرض بر این است که تعداد زیادی از رویدادهای فشارزا به وسیله فرد ارزیابی  می شود. فشار زیاد در این سیستم باعث ایجاد بار اطلاعاتی برای جریان های شناختی و بیولوژیکی و… می شود. در این مدل سه نوع کلی فشار ارزیابی می شود.

  • پیش بینی درد فیزیکی یا خطر
  • تهدید یا جدا شدن و قبول نکردن اجتماع
  • محرک های پیچیده ای که مستلزم هم پاسخ نیازهای موازی و هم پاسخ نیاز های جدید پیچیده است این مدل خبر پردازی استرس نسبتا جدید است و تحقیقات حول و حوش آن ادامه دارد.

هلریگل و اسلوکامسه نوع استرس را در محیط کار به نام های استرس محیط فیزیکی ، استرس ابهام نقش و استرس تضاد نقش مطرح می سازند.

استرس محیط فیزیکی :عوامل فیزیکی یعنی متغیرهای سخت که بر رفتار کار اثر می گذارند. مهم ترین عوامل فیزیکی عبارتند از : صدا ، نور ، حرارت ، رطوبت ، رنگ . استرس زا بودن یا نبودن محیط فیزیکی به میزان زیاد بستگی به قضاوت ذهنی و تلقی فرد از تهدیدآمیز بودن یا نبودن بالقوه محرک­های محیطی برای احساس امنیت و آسایش او دارد.

استرس ابهام نقش:عامل دوم که می تواند بر استرس اثر داشته باشد ، ابهام نقش است. وقتی که افراد اطلاعات کافی در مورد نقش های خود نداشته باشند با ابهام نقش روبرو می شوند. نامشخص بودن مفهوم شغل ، صور مختلفی دارد که متضمن ناآگاهی از انتظارات عملکرد ؛ ناآگاهی در چگونگی مواجهه با این انتظارات و ناآگاهی از عواقب رفتار شغلی است. ابهام نقش ، به ویژه در مشاغل مدیریت ، جایی که تعاریف نقش و ویژگی های شغل به وضوح مشخص نشده است ، بیشتر است.

ابهام نقش در مشاغل غیر مدیریت نیز می تواند حادث شود زمانی این اتفاق می افتد که سرپرست وقت کافی برای روشن کردن انتظارات نقش مرئوسان را نداشته باشد.

استرس تضاد نقش:تضاد نقش از دیگر عوامل استرس شغلی است. تعارض نقش هنگامی بروز می­کند که فرد در محیط کار خود با وظایف و درخواست هایی روبرو شود که به آنها علاقه ندارد .بطور کلی، انتظارات متناقض نقش، منجر به استرس های تضاد نقش می شود که معمولا به صورت تعارضات شدید داخلی ؛ افزایش استرس مرتبط با جنبه های گوناگون شغل ، تقلیل رضایت از کار و کاهش اعتماد به سرپرستان در سازمان، نمایان می شود.

منبع

زارعی رباط،فاطمه(1393)، تاثیر استرس شغلی و بی تفاوتی سازمان،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت دولتی،دانشگاه علامه طباطبائی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0