مدل فیلیپس و راپر چیست ؟
این مدل وظایف مدیریت استعداد را شامل 5 عنصر کلیدی در نظر میگیرد که عبارتاند از: جذب، انتخاب، درگیر کردن، بهسازی و نگهداشت کارکنان. در مرکز این ساختار، ارزشها و شایستگیهای اصلی سازمان قرارگرفتهاند؛ این عناصر از طریق یک فرایند پیوسته که شامل گامهای استراتژی، اجرا و ارزیابی میباشند به هم متصل شدهاند.
جذب: یکی از مهمترین فرایندها در مدیریت استعداد، جذب افراد بااستعداد است و شامل تمام موضوعهای مرتبط با شناخت افراد با مهارتهای سطح بالا، برای مشاغل موردنیاز سازمان است. مسئولیت جذب افراد بااستعداد بالا از وظایف مهم در سازمان میباشد که در کنار زمانبر بودن، به سرمایهگذاریهای مالی زیادی نیز احتیاج دارد. توصیه میشود که سازمانها روشهای سنتی جذب را کنار گذاشته و استراتژیهای خلاق جذب را بهکارگیرند تا بتوانند برترینها را جذب نمایند . استراتژیهای مورد توصیه شامل سایتها و شبکههای فعال در این حوزه و طرحهای معرفی همکاران میباشد. یکی از مهمترین راههای جذب افراد برتر، معرفی مزیتهای سازمان به آنان و نیز ارائهی بستههای حقوق و دستمزد فراتر از سطح بازار است.
انتخاب: فعالیتهای سنتی استخدام نظیر بررسی رزومه، کنترل مدارک و انجام مصاحبه، بیشازحد قدیمی و بلااستفاده شدهاند؛ علاوه بر آن ماهیت ذهنی در ارزیابی رزومه و پاسخ به سؤالات مصاحبه، این اقدامات را کمتر قابلاعتماد کرده است. یک ارزیابی عینی عملکرد، نظیر ارزیابی روانی؛ در ترکیب با دیگر ابزارهای استخدام، میتواند شانس یک شرکت برای قرار دادن افراد شایسته در کاری مناسب را افزایش دهد. مصاحبههای رفتاری، ارزیابی شخصیتی و آزمونهایی درزمینهی دانش کاری میتوانند در یک انتخاب باارزش کمک شایانی کنند .
درگیر کردن: جذب و انتخاب استعدادها تنها شروعی برای فرآیند مدیریت استعداد بوده و از سادهترین مراحل میباشند. درگیر کردن کارکنان از مواردی است که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده و روزبهروز نقشی عینیتر و پررنگتر در جهان پیدا میکند. واژهی درگیر کردن به این معنی است که چهکاری میتوانیم انجام دهیم تا رابطهی کارکنان و سازمان رابطهای باشد که دو طرف بهشدت به هم علاقهمند و وفادار بوده و با یکدیگر همکاری کنند. درگیر کردن چیزی فراتر از رضایت بوده و از اهمیت بالایی برخوردار است. افراد درگیر، افرادی نیستند که در یک نقطه ایستاده و درجا بزنند بلکه افراد بسیار اثرگذاری هستند که سازمان را به جلو میرانند.
بهسازی: کارکنان به یک مسیر شغلی قابللمس و شفاف نیاز دارند؛ به همین منظور سازمانها باید سرمایهگذاری بیشتری بر روی کارکنان بهمنظور ایجاد فرصتهای یادگیری و توسعه انجام دهند، تا از این راه بتوانند مهارتهای آنها را در جهت پاسخگویی به انتظارها و نیازهای آیندهی سازمان بهروز نگهدارند.یک مطالعهی صورت گرفته نشان میدهد که عامل فرصتهای یادگیری و رشد در سازمان توسط پاسخدهندگان مهمتر و بالاتر از عواملی نظیر پرداختهای اضافی، مرخصی بیشتر، برنامههای زمان کاری منعطف، محیط کاری منعطف، شغلی که برای فرد جالب است و محیط کاری لذتبخش تلقی شده است.
نگهداشت: حفظ و نگهداشت کارکنان پیوند بسیار تنگاتنگ و نزدیکی با سیستم مدیریت عملکرد سازمان دارد. توصیه میشود که بستههای حقوق و دستمزد به نحوی طراحی شود که مبتنی بر سطوح عملکرد، مهارتها، تجربه و رفتارهای افراد باشد. همچنین یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر ماندن افراد در سازمان، فرصتهای موجود برای پیشرفت و ارتقا در مسیر شغلی است. در مرکز این مدل، شایستگیها و ارزشهای اصلی سازمان وجود دارد که هر یک از فرایندهای جذب، انتخاب، درگیر کردن، بهسازی و نگهداشت بر مبنای این شایستگیهای اصلی صورت میگیرد. مدیریت استعداد از هستهی این مدل آغاز و توسعه مییابد.سازمانهای با عملکرد بالا از فرهنگ و پیشینهی قوی برخوردارند. فرهنگ شامل ارزشها، رفتارها و عملیات اعضای سازمان میباشد.رفتارهایی که با سطح خاصی از عملکرد همراه میشود بهعنوان شایستگی تعریفشده و زمانی که اعضای سازمان خود را با نوع سازمان و ویژگیهای اصلی آن همراه میکنند، ارزش نامیده میشود. منظور از شایستگی نیز ویژگیهای یک فرد است که به عملکرد بالا و مطلوب او مربوط میشود. شایستگیها همچنین میتواند از دانش یا مهارتهای رفتاری و شناختی فرد ایجاد شود. در این چارچوب اعتقاد بر این است که کلیهی اقدامات مرتبط با مدیریت استعداد میباید از مدل شایستگیهای کلیدی منتج گردد.بهعبارتدیگر عنوان میشود که سازمانها ابتدا باید شایستگیهای اصلی خود را شناسایی و تدوین نموده و سپس بر مبنای این شایستگیها اقدام به جذب، انتخاب، بهسازی و نگهداشت بهترینها کنند.
منبع
شریعتی بین کلانی ، سامره(1394) ،بررسی تاثیر استعداد راهبردی بر عملکرد و تعهد سازمانی ،پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت دولتی ، پردیس فارابی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید