مدل سرمايه فكري
تعدادي از مدل هاي مديريت دانش در اين مقوله دسته بندي مي شوند.از معروفترين اين مدل ها مدل ارائه شده در شركت اسكاند يا ، مي باشد .
اين مدل پيش فرضي با رويكرد علمي در رابطه با دانش مطرح مي كند كه مي تواند پيوندي بين سرمايه سازماني بر قرار نمايد . اسكانديا نخستين شركتي است كه در گزارش سالانه خود فعاليت ها و فلسفه سرمايه فكري را مورد توجه قرار داد . در این مدل جنبه های اجتماعی مدیریت دانش نادیده گرفته شده است.این مدل طبیعت مکانیکی دارد و چنین فرض شده که دانش می تواند همانند سایر داراییها و درکنار آنها قرار گیرد.
مدل هاي ساختار اجتماعي
این مدل دارای پیوند ذاتی با فرایندهای اجتماعی ویادگیری در سازمانها می باشد.این مدل با وجود شباهتهای زیادی سعی در جستجوی بیان مفهوم سازمان یادگیرنده با یادگیری سازمانی دارد.مدل دامرست ، از این نوع مدل ها می باشد.
در اين مدل بر چهار بعد كليدي مديريت دانش تاكيد شده است:
- ساختار دانش در سازمان، اين ساختار تنها به اطلاعات علمي موجود در سازمان محدود نمي شود بلكه ساختار اجتماعي مديريت دانش را نيز شامل مي شود .
- پيش فرض مدل اين است كه ساختار دانش موجود در سازمان تنها از خلال برنامه هاي عيني فراهم نمي آيد، بلكه مي توان حاصل فرايند تبادل اجتماعي نيز باشد .
- فرايند پشتيباني كننده اي از اشاعه دانش در سازمان و محيط سازماني وجود دارد .
- استفاده اقتصادي دانش از برونداد هاي سازماني .
اين مدل همه ي مفاهيم دانش را در بر نمي گيرد ولي رويكردي كلي به ساختار دانش دارد . بخش هاي مربوطه به استفاده در اين مدل به برون دادهاي سازماني محدود شده و پيشرفت هاي رهايي بخش را شامل نمي شود. اين عامل ها مي تواند به عنوان مكمل در نظر گرفته شود نه اين كه مانعه الجمع فرض شود. ساختار اجتماعي دانش يكي از بخش هاي اساسي مديريتي دانش است .عوامل موفقيت در اين حوزه شناسايي آن چه راكه در سازمان به عنوان دانش شناخته مي شود و چگونگي رشد اين دانش در سازمان و كاركنانش مي باشد . توناكا و تاكايوچي، اين بخش از مديريت دانش را خلق دانش سازماني ناميده اند. دو پارادايم متفاوت در رابطه با ساختار دانش وجود دارد.
پارادايم نخست وجود ديدگاه ها عملي در رابطه با دانش يا ديدگاه دانش در برابر مدل حقيقيت است كه در اين جا دانش به منزله واقعيت و قوانين خردمندانه مطرح است . دوم اين كه آنچه مربوط به پارادايم اجتماعي ساختار دانش مي شود مي تواند بر اساس تعاملات كاركنان از نظر اجتماعي ساختار يابد . ساختار دانش از نظر پارادايم هاي علمي و اجتماعي بايد در تجسم يافتن و اشاعه دانش به عنوان بخشي از رويكرد مديريت دانش در سازمان تلقي شود .سازمان ها در تجسم و اشاعه دانش به دليل اين كه فقط به رويكرد هاي پارادايم های علمي توجه مي كنند و به پارادايم هاي ساختار دانش از نظر اجتماعي بي توجه هستند دچار شكست مي شوند.
در اين مدل هدف اصلي مديريت دانش استفاده است. دامرست استفاده را، توليد ارزش تجاري براي مشتري توصيف كرده است.
در حالي كه ويلكسون ويلموت، چنين استدلال كرد ه است كه روش هاي بهبودتجارت بايد توسعه يابد تا به اهداف پيشتيباني دو جانبه در رابطه با تجارت توسعه يافته و بهره وري كاركنان دست يابند، خلاقيت و نوآوري يكي از كليد هاي سودمندي و استفاده در مديريت دانش است. هنري و والكر،خلاقيت و نوآوري را به دانش نو و يا دانش ساختار يافته جديد پيوند داد ه اند. دانش نو مي تواند علمي، فني و يا اجتماعي با شد. سود و بهره كاركنان مي تواند شامل اعطاي منزلت به آنها باشد. پیترز، سخن از منزلت و جايگاه تخصصي دانشكاران مي نمايد. همچنين در اين مورد افزايش خود مختاري ؛آزادي عمل ، سودمندي ذاتي و يادگيري از نتايج پياده سازي مديريت دانش خواهد بود . مدل اصلاح شده دامرست به عنوان مدلي مفيد و باز نموني براي مطالعه و پياده سازي مديريت دانش در بخش هاي خصوصي و عمومي مي باشد . حوزه هاي كليدي درون مدل نشانگر رويكرد هاي مديريت دانش در هر دو بخش عمومي و خصوصي مي باشد .
منبع
سلیمانی،شاپور(1393)، توانمندسازی براساس ساختار سازمانی و مدیریت دانش،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی صنعتی سازمانی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید