مدلهای مبتنی برتحلیل عوامل

 مانند بسياري از رشته‌هاي علمي، تحقيق در مورد صفات شخصيت با الگويي توافقي در مورد موضوعات آن نيازمند است. در اين صورت، محققان مي‌توانند قلمرو ويژه اي از صفات را به جاي هزاران صفت مجزا، که از انسان فردي منحصر به فرد ساخته است، مطالعه کنند .در طي چهل سال گذشته، بسياري از مفاهيم شخصيت و تعدادي از پرسشنامه هايي که براي اندازه گيري آن ها تعبيه شده بود، بدون منتهي شدن به يک شناخت، گسترش يافت. محققين و روانشناسان کاربردي شخصيت، با مجموعه گيج کننده اي از ابزار‌هاي اندازه گيري صفات روبه رو هستند و نمي دانند که کدام را انتخاب کنند. تنها در زبان انگليسي، حدود 5000 هزار کلمه براي توصيف صفات شخصيت وجود دارد. پيدا کردن راهي براي تنظيم همه اين صفات متفاوت در ساختاري منسجم، مهمترين هم محققان در بين سالهاي 90-1980 بوده است .

در طول ساليان مناظره‌هاي شديدي بين محققاني چون آیسنک  و کتل و ديگران،  برسر تعداد و ماهيت ابعاد اساسي شخصيت وجود داشته است ولي اين قلمرو همچنان تجزيه، چند پاره و بهم ريخته باقي مانده است. از سالهاي 1980 به بعد پيشرفت تدريجي در کيفيت و پيچيدگي روشها به ويژه در تحليل عاملي به وجود آمده و زمينه اي براي اتفاق نظر به دست داده است .روش تحليل عوامل، بر ضريب همبستگي بين نشانه‌هاي زيرساخت يک عامل با آن عامل مبتني است. از سوي ديگر ضرايب همبستگي بين نشانه‌ها نيز در اين محاسبه مورد نظر قرار مي‌گيرند. در واقع، نخست ميان گروهي از نشانه‌ها ارتباط پيدا مي‌شود و سپس هر يک از اين نشانه‌ها با عناصر بالاتري، ارتباط قابل فهم و معني داري را نشان خواهند داد. اين عناصر بالاتر  فراعامل  ناميده مي‌شود .

تاريخچه مدلهاي مبتني بر تحليل عوامل:

در نگاهي به ريشه تاريخي نظريه‌هاي تحليل عوامل مي‌توان گفت که اين تلاشها با کار دو روانشناس آلماني به نام‌هاي کليج و باتوم گارتن شروع شد که عقيده داشتند يک تحليل دقيق از کلمات موجود در زبان مي‌تواند مفهوم شخصيت را روشن سازد .

گوردن آلپورت:

آلپورت ، بر اين باور بود که ويژگي‌هاي شخصيتي بنيادي ترين واحدهاي شخصيت هستند که بر پايه ويژگي‌هاي سيستم عصبي مرکزي استوارند. اين ويژگي‌ها قواعدي را براي برخورد فرد با محيط پيرامون او تعيين مي‌کنند که از موقعيتي به موقعيت ديگر تغيير چنداني ندارند. او ويژگي‌هاي شخصيتي را بر پايه سه عامل فراواني، شدت و موقعيت تعريف مي‌کند. وي ويژگي‌ها و خصلت‌هاي شخصيت را به سه نوع اساسي، ميانه و وضعيت‌هاي ثانويه تقسيم کرده است .

آيزنک:

کار آيزنک، که برگرفته از پژوهش‌هاي فيزيولوژيست روسي، پاولف بود، نسبت به کار آلپورت بعدها شهرت و محبوبيت بيشتري پيدا کرد. آيزنک از روش تحليل عوامل براي نشان دادن ويژگي‌هاي شخصيتي استفاده کرد. وي با استفاده از اين روش، عناصر بالا دستي را که «سوپر فاکتور» ناميد، استخراج کرد. وي ابتدا دو بعد : روان نژندي  و درونگرايي – برونگرايي  را براي تبيين ساخت اساسي شخصيت معرفي کرد. اين دو بعد يا سوپر فاکتور  با طبايع بقراط هماهنگ هستند. آيزنک پس از تاکيد بر دو بعد اوليه بعد سومي را نيز به آن‌ها افزود و آن را  درون پريشي نام نهاد .

ريموند کتل:

مهمترين عنصر نظريه کتل ، صفت است. منظور از صفت اين است که رفتار انسان در طول زمان و در موقعيت‌هاي مختلف داراي الگو و نظم خاصي است. از ميان تفاوتهاي بسياري که در صفات مي‌تواند وجود داشته باشد، دو مورد از بقيه مهم‌تر است. يکي تفاوت ميان صفت‌هاي توانشي، خلقي ، پويشي ، و ديگري تفاوت بين دو صفت سطحي و عمقي است. صفات توانشي به مهار توانايي هايي مربوط است که موجب کنش موثر فرد مي‌گردد. هوش مي‌تواند نمونه اي از صفت توانشي باشد. صفات خلقي به زندگي فرد و سبک رفتاري او مربوط است. صفات پويشي به کوشش و انگيزش زندگي فرد و نوع اهدافي که براي وي مهم است مربوط مي‌شود. تفاوت بين صفات سطحي و عمقي به ترازي مربوط است که در آن به مطالعه رفتار مي‌پردازيم .از نظر کتل، سه منبع براي داده‌هاي تحليل عاملي وجود دارد که عبارتند از داده‌هاي مربوط به گزارش زندگي ، داده‌هاي پرسشنامه اي و داده‌هاي آزمون عينی .

 گيلفورد

گيلفورد ،پژوهش‌هاي خود را در قلمرو شخصيت با ساختن پرسشنامه و تحليل داده‌هاي آن شروع کرده است. او در تحليل خود به چهار عامل در شخصيت دست يافته است که آن‌ها را با نام‌هاي فعاليت اجتماعي ، آمادگي پارانوئيد ، تفکر درونگرا و ثبات هيجاني ناميده است .

منبع

محمدی،سیمین(1391)،بررسی میزان رضایت زناشویی وویژگی های شخصیتی ازدواج زنان قبل از17سالگی وبعداز 25سالگی ، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،آموزشهای نیمه حضوری پردیس علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0