ماهیت خشم

يكي از عواطف متداول در بين افراد خشم است كه بر اثر برخورد با مانعي كه بر سر راه هدف آنان قرار گيرد، حاصل مي شود و به پرخاشگري كه يك واكنش عمومي به ناكامي اميال است منجر مي گردد. خشم يك حالت هيجاني ذهني است و با وجود تضاد شناختي و برانگيختگي رواني مشخص مي شود و هيجاني بهنجار با جنبه هاي انطباقي بسيار است. با وجود اين، وقتي كه تكرار، شدت و مدت آن افزونتر از جنبه هاي انطباقي باشد، ناكارآمد مي گردد.

خاستگاه و اشكال مختلف بيان خشم و نيز پيامدهاي آن در پژوهش هاي بنيادي و كاربردي روان شناختي جايگاه ويژه اي به خود اختصاص داده است. از ديدگاه روان شناسان تكاملي، خشم از تاريخچه تكامل ارگانيزم سرچشمه مي گيرد و با طبيعت بشر در آميخته است. اين هيجان به بقاي فرد و نوع بشر كمك كرده و در تسهيل پاسخ هاي سازگارانه، به ويژه پاسخ هاي جنگ يا گريز به هنگام مواجه شدن با خطر، ابزاري بي بديل به حساب مي آمد. کاركرد مثبت و فوايد خشم در واكنش به بي عدالتي ها و جرأت ورزي غيرقابل انكار است و در عين حال، توان بالقوه آن براي تخريب و آسيب هاي فردي و اجتماعي بسيار زياد است. اين هيجان متلاطم در همه شئون زندگي روزمره حاضر است و ويژگي مشترك بسياري از اختلالاتي است كه متخصصان سلامت رواني و خدمات اجتماعي در موقعيت هاي مختلف با آنها مواجه مي شوند؛ خشم به طور مشترك در اختلال هاي متعدد شخصيت، بيماري هاي روان تني، اختلال هاي سلوك، اسكيزوفرنيا، اختلال هاي دو قطبي خلق، اختلال هاي شناختي – مغزي، بد كاركردهاي كنترل تكانه و شرايط مختلف ناشي از ضايعه مشاهده مي شود.

جالب است كه اشتياق براي مطالعه خشم به وسيله پيوند هويت آن با اختلالات پزشكي افزايش يافته است. شايد در ذهن مردم، خشم به پيام آور مرگ تبديل شده است. زيرا، در طول تاريخ، افراد بشر در نتيجه خشم و خصومت مرده اند. البته، علت مرگ اكثر قربانيان خشم بيروني است. يعني، آنها بر اثر آسيب وارده بر بافت بدن كه در نتيجه رفتارهاي ناشي از خشم رخ مي دهد، مي ميرند. بنابراين، آثار زيانبار خشم هم متوجه درون و هم متوجه بيرون است و در هر دو صورت مردم در اثر خشم ممكن است زندگي خود را از دست بدهند.همچنين خشم افراد را در مقابل ساير بيماري هاي جسمی آسیب پذیر می سازد.

بر اساس توافق بسياري از صاحب نظران، خشم يكي از هيجان هاي اصلي بشر است كه بعد از ترس بيشترين مطالعات را به خود اختصاص داده است. در مورد خشم تعاريف متعددي از سوي فلاسفه و روانشناسان ارائه شده است، ولي در تمام آنها مي توان دو نكته مشترك را مشاهده كرد: 1- عامل اصلي بروز خشم، تهديدها و ناكامي ها و موانعي است كه سر راه افراد قرار مي گيرد، 2- هدف خشم اغلب دفاع، جنگ و تخريب است.

خشم به عنوان یکی از هیجان های مورد بحث در بین بسیاری اندیشمندان و فلاسفه بوده است که  در فهرست هيجان هاي اصلي انسان ذكر شده و به شيوه هاي گوناگون ايجاد مي شود و آثار منفي بسياري بر ابعاد گوناگون جسمي و رواني مي گذارد. هيجان ها تاريخچه اي بسيار طولاني دارند و همواره مورد توجه بشر بوده اند. حتي در بطن عقلاني ترين نظريات فلسفي نيز هيجان ها رخ مي نمايند. مباحث فلسفي درخصوص هيجان به سقراط و حتي قبل از او بر مي گردد. در ميان بيشتر فلاسفه هيجان ها، تهديدي براي عقل و منطق محسوب مي شدند و اغلب مورد بي مهري قرار مي گرفتند. نسبت هيجان به عقل در ميان فيلسوفان نسبت برده به شاه بود كه مي بايست اين برده توسط شاه كنترل و اداره مي شد تا به فرمان كامل وي درآيد.

داروين از اولين كساني است كه به صورت منظم در مورد هيجان ها مطالعه كرده و در كتاب تجلي هيجان در انسان و حيوانات به اهميت هيجان ها در بقا و سازش يافتگي موجودات تاكيد كرده است. از نظر داروين هيجان ها يك سري برنامه هاي فوري براي حفظ زندگي و بقا هستند كه تكامل به تدريج در ما به وديعه گذاشته است. حدود يك دهة بعد در سال 1884 ويليام جيمز نظرية خود را در مورد هيجان ها مطرح ساخت و به اين ترتيب مطالعة سيستماتيك هيجان ها ادامه يافت. فلاسفه ای مثل ارسطو، سه هيجان خشم، ترس و ترحم (دلسوزي) را معرفي مي كند.واتسون رفتارگرا قائل به وجود سه هيجان مادرزادي است: خشم، ترس و عشق.

براساس رويكرد شناختي، چون موقعيت هاي پيش آمده براي افراد، متنوع است و هر كدام از آنها نيز به اشكال متعددي تعبير و تفسير مي شود، در عمل تعداد نامحدودي از هيجان ها وجود خواهند داشت، چراكه هر تعبيري به هيجاني خاص منجر مي شود.

در رويكرد زيست شناختي، تعداد معدودي از هيجان هاي پايه يا اوليه را نام مي برند و ساير هيجان ها را تركيبي از اين هيجان ها مي دانند، براي مثال ايزارد (1997)، 10 هیجان متفاوت را معرفي مي كند: خشم، ترس، اندوه، شادي، انزجار، تعجب، شرم، گناه، علاقه و تحقير. اكمن (1984) هفت هيجان مجزا را مطرح مي سازد: خشم، ترس، شادي، اندوه، تعجب، انزجار و تحقير.

در اين حوزه پلاچيك (1980) فهرست كاملي از هيجان هاي پايه و تركيبي ارائه مي دهد. وي معتقد به وجود هشت هيجان اصلي است: خشم، ترس، شادي، تعجب، غم، پذيرش، انزجار و پيش بيني. به نظر پلاچيك، ساير هيجان ها تركيبي از هيجان هاي اصلي است، براي مثال عشق از تركيب شادي و پذيرش به وجود مي آيد، غرور تركيبي از خشم و شادي است، شرم تركيبي است از انزجار و ترس و بسياري از اين دست تركيبات دوتايي و سه تايي.

امروزه درخصوص وجود هيجان هاي اصلي در بين بيشتر پژوهشگران توافق وجود دارد. خشم يكي از اين هيجا ن هاست كه همه بر آن اتفاق نظر دارند. قسمت بعد به بحث در مورد اين هيجان اختصاص دارد، اما قبل از ورود به مبحث خشم، به تعدادي از تعاريف هيجان اشاره خواهيم كرد، چراكه اين تعاريف به فهم دقيق تر ما از رويكردهاي مختلف هيجان كمك مي كند و سير تحول تعاريف را نشان مي دهد.

منبع

ندایی، علی(1394)، مقایسه استعداد خستگی، نارسایی شناختی و خشم در بین دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی با لا و پایین در مقطع تحصیلی متوسطه در نیمسال تحصیلی 94-93 در شهر اردبیل ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشاسی تربیتی، دانشگاه ارومیه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0