عوامل موثر در تحول سبک های تفکر
مهم ترین عوامل موثر در تحول سبک های تفکر به شرح زیر می باشد:
فرهنگ
اولين عامل مؤثّر بر تحوّل سبكهاي تفكر و يادگيري، فرهنگ است . به طور كلي برخي فرهنگها نسبت به فرهنگهاي ديگر سبكهاي خاصي را مورد تشويق قرار ميدهند. به عنوان مثال تأكيد فرهنگ آمريكاي شمالي در ابداع، منجر شده است كه سبكها قانونگذارانه و آزادمنشانه حداقل در بين بزرگسالان اهميت بيشتري داشته باشد. در جوامع ديگر، مانند ژاپن كه به طور سنتي تأكيد بيشتري بر همنوايي و پيروي از سنتها وجود دارد، احتمال زيادي وجود دارد كه سبكهاي اجرائي و محافظهكارانه شكل گيرند. در برخي از فرهنگها از همان سالهاي اول زندگي به كودكان آموخته ميشود كه در مورد عقايد يا اصول مذهبي سؤال نكنند، يا ممكن است به آنها آموخته شود كه درباره حكومت سوال نكنند، زيرا كه والدين دوست ندارند فرزندانشان را در زندان ببينند. براي مثال در كره -شمالي يا چين، سوال كردن درباره حكومت ميتواند منجر به زنداني شدن فرد يا حتي پيامدهاي بدتر از آن شود. در چنين فرهنگهايي ،والدين انگيزه بسيار زيادي براي تشويق سبك محافظهكارانه و تنبيه سبك آزادمنشانه دارند.
جنسيت
دومين عاملي كه به صورت بالقوه در سبكهاي تفكر نقش دارد، جنسيت است. در همه كشورها و فرهنگها صفات خاصي به مردان و صفات ديگري به زنان نسبت داده ميشود، به طور كلي ثبات قابل ملاحظهاي در انتساب صفات به زنان و مردان وجود دارد. اين ثبات در افكار قالبي جنسي بسيار آشكار و قابل ملاحظه هستند. به عنوان مثال صفاتي نظير: مستقل، فعال، منطقي، كم حرف، پرخاشگر بيشتر به مردان و صفاتي نظير: وابسته، منفعل، عاطفي، پرحرف و غير پرخاشگر به زنان نسبت داده ميشوند. از نظر استرنبرگ (1997) اين صفات نشانگر تفاوت در سبكهايي است كه احتمالاً در مردان نسبت به زنان بيشتر مورد تشويق قرار ميگيرند. مردان به احتمال بيشتري بهويژه براي سبكهاي قانونگذارانه، دروني و آزادمنشانه و زنان براي سبكهاي اجرايي، قضايي، بيروني و محافظهكارانه مورد تشويق قرار ميگيرند. بنابراين مردان و زنان احتمالاً از بدو تولد به شيوههاي مختلفي اجتماعي ميشوند. چنين تفاوتهايي در تربيت زنان و مردان ممكن است تا حد زيادي به صورت ناآگاهانه باشد؛ يعني ممكن است كه والدين يا مربيان به سختي از وجود آنها آگاه باشند. يافتههاي استرنبرگ نشان ميدهند كه نمرات مردان نسبت به زنان در سبكهاي قانونگذارانه و دروني بيشتر و در سبك قضايي كمتر است. تفاوت بين ميانگين نمرات زنان و مردان در اين سبكها معنيدار است. همچنين از نظر سبك آزادمنشانه بين زنان و مردان تفاوت وجود دارد، به طوري كه نمرات مردان در سبك آزادمنشانه بيشتر از زنان است اما اين تفاوت معنيدار نيست.
سن
سومين عامل موثر بر تحوّل سبكها، سن ميباشد. چنين به نظر ميرسد كه در دوران مختلف زندگي، تحوّل سبكهاي خاصي در افراد مورد تشويق قرار ميگيرند. معمولاً در كودكان سنين پيش دبستاني، سبك قانونگذارانه مورد تشويق قرار ميگيرد. كودكان تشويق ميشوند كه قدرت خلّاق خود را در محيط نسبتاً سازمان يافتهی خانه يا مهد كودك، پرورش دهند. هنگامي كه كودك وارد محيط مدرسه و آموزش رسمي ميشود، از ميزان تشويق سبك قانونگذارانه به سرعت كاسته ميشود. در اين هنگام از كودكان انتظار ميرود كه از قوانين و ارزشهاي مدرسه پيروي و تبعيت كنند. كودكاني كه از مقررات و دستورات مدرسه تبعيت نميكنند به عنوان بچههاي ناسازگار و مشكلدار شناسايي ميشوند. در مدرسه بسياري از دروس به جاي اينكه به صورتي آموزش داده شوند كه سبك قانونگذارانه را در كودكان پرورش دهند، به صورتي آموزش داده ميشوند كه سبك اجرايي را در كودكان ايجاد كنند. بسياري از افراد معتقدند كه كودكان خلاقيتشان را در محيط مدرسه از دست ميدهند. در واقع آنچه كودكان ممكن است در محيط مدرسه از دست دهند، سبك تفكري است كه موجب عملكرد خلّاق ميشود. با افزايش سن افراد و ورود آنها به محيطهاي دانشگاهي، سيستم پاداش و تنبيه سبكها همانند دوران پيشين تحوّل و تغيير مييابد. در بسياري از دانشگاهها دانشجويان سالهاي اول تا حد زيادي با استفاده از آزمونهاي كوتاه پاسخ يا چندگزينهاي مورد ارزشيابي قرار ميگيرند. در نتيجه دانشجويان سالهاي اول تا حدود زيادي براي سبك اجرايي، جزئي و محافظهكارانه تشويق ميشوند. از دانشجويان سالهاي بالاتر بيشتر خواسته ميشود كه مقالههاي انتقادي يا مقايسهاي در مورد نظريهها بنويسند و يا طرحهاي مختلف پژوهشي يا درماني را با هم مقايسه كنند. در نتيجه در اين مرحله سبك قضايي نسبت به سبك اجرايي اهميت بيشتري مييابد. هنگامي كه دانشجويان وارد دورههاي بالاتر تحصيلات تكميلي يا تحقيقاتي ميشوند، آنها بيشتر براي ايدههاي خلاق مورد تشويق قرارميگيرند؛ يعني بيشتر سبك قانونگذارانه اهميت مييابد؛ هر چند كه سبك اجرايي نيز مورد تشويق قرار ميگيرد. در نتيجه به طور كلي دانشجويان دورههاي بالاتر نسبت به دانشجويان دورههاي پايينتر، بيشتر سبك تفكر قانونگذارانه و آزادمنشانه دارند.
سبكهاي پرورشي والدين
سبكهاي پرورشي يا فرزند پروري والدين، چهارمين عامل مؤثّر بر تحوّل سبكهاي تفكر است. آنچه كه والدين مورد تشويق و پاداش قرار ميدهند، احتمالاً منعكس كننده سبك تفكر فرزندان آنها است. كودكان به احتمال زيادي سبك خاص والدين خود را به عنوان الگو قرار ميدهند. از سوي ديگر والدين سبكهايي را كه مشابه سبكهاي خود آنها است را بيشتر مورد تشويق قرار ميدهند. يكي از مهمترين عامل مؤثر در تحوّل عقلاني كودكان، روشهاي پاسخگويي والدين به سوالات مطرح شده كودكان است. كودكان در طول دوران زندگي، ممكن است هزاران سوال از والدين خود بپرسند؛ والدين به اين سوالها واكنشهاي متفاوتي نشان ميدهند. روشهايي كه والدين در واكنش به سوالات كودكان به كار ميبرند. تأثير مهمي بر تحوّل سبكهاي تفكر فرزندانشان دارد. به عنوان مثال، اگر والدين كودكان را براي پرسيدن سوال تشويق كنند و تا آن جا كه ممكن است در جستجوي پاسخ براي سوالات آنان باشند. احتمالاً سبك تفكر قانونگذارانه را در كودكانشان پرورش ميدهند. يا اگر چنانچه والدين، كودكان را براي ارزيابي، مقايسه، تحليل و قضاوت كردن امور تشويق كنند، احتمالاً سبك تفكر قضايي را در كودكانشان پرورش ميدهند. در رابطه با سبكهاي ديگر نيز وضعيت به همين صورت است. البته بايد توجه داشت كه عوامل ديگري نيز ممكن است در تحوّل سبكهاي تفكر كودكان مؤثر باشند. كودكان شخصيتهاي متفاوتي دارند. كاري كه يك كودك ممكن است به آن علاقهمند باشد ممكن است اصلا مورد علاقه كودك ديگر نباشد. نكته ديگر اينكه ممكن است عوامل مختلف اجتماعي كردن كودكان در مواردي با يكديگر در تضاد باشد. مثلاً ممكن است كه والدين در محيط خانه، سبكهاي خاصي را مورد تشويق قرار دهند، در حالي كه در محيط مدرسه چنين سبكي مورد تشويق قرار نگيرد.
آموزش و مشاغل
آخرين عامل مؤثر در رشد سبكهاي تفكر، دوران مدرسه و نهايتاً شغل است. مدارس و به ويژه مشاغل مختلف سبكهاي متفاوتي را مورد تشويق قرار ميدهند. مؤسس يك شركت به طور متفاوتي نسبت به يك كارگر خط توليد تشويق ميشود. به طور متوسط، مدارس در بيشتر نقاط جهان، احتمالاً سبك تفكر اجرايي، محافظهكار و جزئي را بيشتر مورد تشويق قرار ميدهند. دانشآموزان هنگامي با هوش محسوب ميشوند كه آنچه را كه به آنها گفته ميشود، انجام دهند و به خوبي در يك فرهنگ ياد داده ميشود كه چگونه امور را بياموزند و انجام دهند؛ لذا استقلال عقلاني حداقل تا دورههاي بالاتر آموزش به ميزان زياد مورد تشويق قرار نميگيرد. هر چند كه در اين دوره نيز غالباً سبك تفكر قانونگذارانه مورد تشويق قرار نميگيرد.
منبع
افشین، فریبا(1393)، بررسی رابطه ی بین سبک های تفکر (نوع اول) و برخورداری از مهارت های برنامه ریزی درسی در بین معلمان مقطع ابتدایی مدارس پسرانه ناحیه یک شهر ارومیه در سال تحصیلی 94 _ 1393، پایان نامه کارشناسی ارشد برنامه درسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید