عوامل موثر بر تصمیم‌گیری

تصميم گيري تحت تاثير تعدادي از عوامل است، از جمله:

  • عوامل عقلايي: منظور، عوامل قابل اندازه گيري از قبيل هزينه، زمان، پيش بيني ها و غيره مي باشد. يك تمايل عمومي وجود دارد كه بيشتر بدين عوامل پرداخته و عوامل غير كمي را از ياد ببريم.
  • عوامل روانشناختي: مشاركت انسان در پديده تصميمگيري روشن است. عواملي از قبيل شخصيت تصميمگير، توانائي هاي او، تجربيات، درك، ارزشها، آمال و نقش او از جمله عوامل مهم در تصميمگيري مي باشند.
  • عوامل اجتماعي: موافقت ديگران بخصوص كساني كه تصميم به نوعي بر آنان تاثير مي گذارد، از مسائل مهم تصميمگيري است. توجه به اين عوامل از مقاومت ديگران در برابر تصميم مي كاهد.
  • عوامل فرهنگي: محيط داراي لايه هاي فرهنگي متعددي است كه به نام فرهنگ منطقه، فرهنگ كشور و فرهنگ جهاني خوانده مي شود. همچنين فرهنگ خود سازمان نيز بايد مطمح نظر قرار گيرد. اين فرهنگها بر تصميم فردي و يا سازماني ما در قالب هنجارهاي مورد قبول جامعه، رويه ها و ارزشها تاثير مي گذارند.

تصمیم‌گیری سازمانی

تصمیم‌ها در سراسر سازمان‌ها اتخاذ می‌شوند. موضوعات بحث‌انگیزی نظیر محصولات جدید، فناوری‌های جدید، استراتژی‌ قیمت‌گذاری، مکان جغرافیائی تسهیلات، بازسازی یا تأکیدی نو بر ارزش‌های فرهنگی، همگی متکی بر فرآیندهای تصمیم‌گیری‌اند. تصمیم‌ها از همه نوع و با هر حجم، سازمان‌ها را شکل می‌دهند.لذا می‌شود سازمان‌ها را به عنوان کانونی برای فعالیت تصمیم‌گیری در نظر گرفت. به این تئوری، تئوری تصمیم‌گیری سازمانی ‌می‌گویند.

زمانی که نظریه‌پردازان سازمان از تصمیم‌گیری سازمانی سخن می‌گویند، به انواع فرآیندهای تصمیم‌گیری اشاره دارند که در همه سطوح و نیز کلیه واحدهای سازمانی اتخاذ می‌شوند. در بیشتر سازمان‌های سنتی، فرآیند تصمیم‌گیری تخصصی است. مدیریت عالی بر تصمیم‌گیری استراتژیک، مدیران میانی بر تصمیم‌های مربوط به چیدمان ساختاری داخلی و هماهنگی میان واحدها متمرکز بوده و مدیران سطح پائین‌تر، مسئولیت تصمیم‌گیری در مورد فعالیت‌های روزانه درون واحدها را بر عهده دارند.در مقابل تصمیمات عملیاتی، تصمیمات استراتژیک وجود دارد. تصمیم‌گیری استراتژیک به راهکارهای انتخابی گفته می‌شود که بر روی فاکتورهای کلیدی که موفقیت سازمان تعیین می‌کند، تأثیر می‌گذارد .

رفتارهای سیاسی

سازمان‌ها، جامعه امروزی را تشکیل می‌دهند، بخش عمده زندگی ما در سازمان‌ها و یا در ارتباط با سازمان‌ها سپری می‌شود؛ در یکی کار می‌کنیم و هم‌زمان از تولیدات و خدمات سازمان‌های دیگر  استفاده می‌نمائیم. هر سازمان، با انجام دادن وظایف مختلف، هدف‌های متفاوتی را برای جامعه و مردم محقق می‌کنند. اهمیت سازمان‌ها به‌حدی است که حتی گردش امور زندگی تا حد زیادی وابسته به عملکرد و پیشرفت آن‌هاست. چالزپرو از دانشمندان مدیریت در این مورد بیان می‌دارد که سازمان‌ها پدیده کلیدی جوامع امروزی هستند، زیرا تأثیر مستقیم بر روی نهادهای اجتماعی، سیاست‌ها، اقتصاد و حتی قوانین و خانواده‌ها دارند.

در سازمان‌ها مدیریت رفتار سازمانی و منابع انسانی نقش بسزائی در عملکرد کارکنان دارد، به‌طوری که نیروی انسانی عامل استراتژیک برای عملکرد سازمان‌ها در نظر گرفته می‌شود و مدیریت بر نیروی انسانی و گروه‌های سازمانی مهم‌ترین عامل موثر بر افزایش بهره‌وری است. تا کنون سازمان ها، گونه‌های متفاوتی مورد ملاحظه قرار گرفته‌اند که از جمله مهم‌ترین آن‌ها دو روش عقلانی و سیاسی می‌باشد. براساس نگرش عقلانی،سازمان برای دست‌یابی به هدف‌های روشن و مشخص تلاش می‌کند و برای تصمیم‌گیری، راه‌حل‌های گوناگون را شناسائی کرده و بهترین آن‌ها را انتخاب می‌نماید. اما بر مبنای نگرش سیاسی، سازمان از ائتلاف‌های به وجود آمده‌است که از نظر هدف‌ها با هم توافق ندارند. در این الگو سازمان عبارت است از گروه‌هائی که دارای منافع، هدف‌ها و ارزش‌های جداگانه و مخصوص به خود می‌باشند. الگوی عقلائی بیش‌تر مناسب سازمان‌هائی است که در محیط باثبات قرار گرفته و اهداف و راه رسیدن به آن‌ها مشخص و روشن می‌باشد. الگوی سیاسی نیز مناسب سازمان‌هائی با شرایط عدم اطمینان و شرایطی است که افراد در موارد متعدد با هم اختلاف نظر دارند. از آنجائی که شرایط بسیاری از سازمان‌های امروزی، نامطمئن و پیچیده می‌باشد، مدیران از الگوی سیاسی بیشتری استفاده می‌کنند .

در مورد رفتار سیاسی، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد، بعضی به بعد مثبت و مشروع رفتار سیاسی می‌پردازند و بعضی به بعد منفی و نامشروع آن تأکید دارند. آن‌ها که از دیدگاه منفی به این واژه نگاه می‌کنند، سیاست را فریب و نیرنگ دانسته و مقصد یا هدف کسی که چنین رفتاری را در پیش می‌گیرد، تأمین خواسته‌های شخصی او می‌دانند. عوام از این دیدگاه به واژه سیاست نگاه می‌کنند. اما طبق دیدگاه، رفتار سیاسی یک فرآیند طبیعی در سازمان است که از طریق آن، تعارض‌ها و اختلافات بین گروه‌های مختلف و ذینفع بررسی شده و به دنبال افزایشرضایت گروه‌های مختلف، تصمیم‌گیری موثر و افزایش بهره وری به وجود خواهد آمد. این دیدگاه رفتار سیاسی بسیار مشابه با تشکیل ائتلاف است. در سازمان و مدیریت، از این دیدگاه به رفتار سازمانی می‌نگرند .

 تعاریف رفتار سیاسی در ادبیات مدیریت به شرح ذیل است:

سیاست‌ها، مطالعه قدرت در عمل هستند. اعضای سازمان به منظور اخذ قدرت شخصی و قدرت پست و مقام، درگیر سیاست‌های سازمانی هستند. سیاست‌های سازمانی یک فرآیند نفوذ می‌باشد که در آن یک فرد یا یک گروه تلاش می‌کند علاوه بر استحقاق و لیاقتش مزیتی را به وسیله تاکتیک‌های غیررسمی به دست آورد. این مزیت به نوعی به دست آوردن قدرت است. در تعریف دیگری گفته شده که سیاست‌ه به تلاش‌های اعضای سازمان برای بسیج‌کردن نیرو در جهت یا در برابر خط مشی‌ها، قوانین، اهداف یا دیگر تصمیم‌هائی که پیامدهای آن‌ها، اثراتی را بر آنان خواهد داشت، اطلاق می‌شود.

رفتار سیاسی، رفتاری خارج از مقررات شغلی است. این رفتار نیازمند تلاش برای به‌کارگیری قدرت شخصی است. هم‌چنین رفتار سیاسی به تلاش برای نفوذ بر اهداف، معیارها یا فرآیندهای مورد استفاده جهت تصمیم‌گیری توجه دارد. هنگامی‌که بیان می‌شود سیاست‌ها به توزیع مزایا، امکانات، کارها و منابع در داخل سازمان توجه دارد، این شامل رفتارهای سیاسی متنوعی مثل خودداری کردن از دادن اطلاعات به تصمیم‌گیرندکان، شایعه پراکنی، دادن اطلاعات محرمانه به رسانه‌ها در مورد فعالیت‌های سازمان، کمک به دیگران جهت منافع متقابل و سخنرانی و تبلیغات له یا علیه یک شخص و یا تصمیم خاص می‌باشد .

جفری ففر، رفتار سیاسی را مجموعه فعالیت‌هائی می‌داند که برای کسب قدرت، افزایش و اعمال قدرت و به کارگیری سایر منابع به وسیله اشخاص انجام می‌شود تا از آن طریق بتوانند در موقعیت‌های نامطمئن و آشوب زده به هدف‌های دلخواه خود برسند.

رفتار سیاسی و سیاست یعنی به کارگیری قدرت به منظور اعمال نفوذ بر فرآیندتصمیم‌گیری برای رسیدن به نتیجه. اعمال نفوذ و قدرت باعث شده تا از واژه سیاست دو تعریف ارائه شود: 1- رفتار به نفع خود 2- فرآیند طبیعی تصمیم‌گیری. در نخستین تعریف بر آن نوع رفتار سیاسی تأکید می‌شود که تأمین‌کننده منافع شخص باشد و این نمی‌تواند مورد تأئید داشن مدیریت و سازمان باشد، زیرا از این دیدگاه رفتار سیاسی یعنی فریب و نیرنگ و هدف کسی که چنین رفتاری را در پیش می‌گیرد، تأمین خواسته‌های شخصی خودش می‌باشد. مردم عادی از این دیدگاه به واژه سیاست نگاه می‌کنند. دیدگاه دوم این است که رفتار سیاسی یک فرآیند طبیعی در سازمان است که به وسیله آن، تعارض، تضاد و اختلاف بین گروه‌های ذی‌نفع در سازمان حل و فصل می‌شود. در واقع سیاست یعنی گفت‌و‌گو، مذاکره و چانه‌زدن برای حل مساله تعارض، تضاد و اختلاف بین افراد و گروه‌ها. در مبانی سازمان و مدیریت، سیاست از دیدگاه مورد توجه قرار می‌گیرد .

رفتار سیاسی آن دسته از فعالیت‌هائی است که به عنوان بخشی از نقش رسمی در سازمان نمی‌گنجد، ولی در امر توزیع مزایا و کاستی‌های درون سازمان اعمال نفوذ می‌کند. رفتار سیاسی، بعد مشروع و نامشروع در سازمان پیدا می‌کند. رفتار سیاسی مشروع، یعنی سیاست‌های عادی روزانه، مانند شکایت کردن به سرپرست، رعایت نکردن سلسله مراتب اختیارات، تشکیل ائتلاف‌ها، ایجاد موانع بر سر راه تصمیمات، سخت‌گیری در مقررات و سد کردن راه خط‌مشی‌های سازمانی. از سوی دیگر، رفتارهای سیاسی نامشروع، آن دسته از رفتارهائی است که به‌وسیله آن، قوانین و مقررات مربوطه نقض می‌شود. این کارها را اخلال‌گری می‌نامند. مانند درخواست‌های گروهی برای مرخصی استعلاجی، و اعتراض‌های نهادین، کسب منافع فردی، پارتی بازی، داد و ستدهای درون سازمانی، شایعه پراکنی و نشت اطلاعات محرمانه .

رفتار سیاسی می‌تواند جنبه‌های مثبت و منفی داشته باشد؛ بعد منفی سیاست در قالب دنبال نمودن بیش از حد نفع شخصی، میل به در نظر گرفتن بیش‌تر موقعیت‌ها در قالب اصطلاحات برد-باخت به جای اصطلاحات برد – برد و استفاده غالب از تاکتیک‌های مبارزاتی نظیر پنهان‌کاری، غافل‌گیر کردن، حفظ دستور جلسات به صورت محرمانه، مخفی کردن اطلاعات و فریب‌‌کاری نمود پیدا می‌کند. استفاده غیرقانونی از اختیارات، اطلاعات یا منابع، نمونه‌های دیگری از بعد منفی سیاست است. بعد مثبت در قالب پی‌گیری منافع سازمان و گروه‌ها، در نظر‌گرفتن موقعیت‌ها در قالب اصطلاحات, برد ، برد و حل و فصل تضادها و اختلافات گروه‌های مختلف و ذینفع‌ها نمود پیدا می‌کند.

برخي از پژوهشگران ، رفتار سياسي در سازمان را به فعاليتهاي اطلاق مي كنند كه بخشي از نقش رسمي فرد نيست ، ولي براي اثر گذاري يا تلاش براي اثر گذاري بر توزيع مزايا يا مضار در سازمان صورت مي پذيرد . اين تعريف عامل كليدي را كه بيشتر افراد هنگام گفتگو درباره سياست در سازمان مد نظر دارند . در بر مي گيرد :

رفتار سياسي خارج از شرح شغل مشخص فرد است. رفتار سياسي تلاش براي استفاده از پايگاههاي قدرت فرد را طلب مي كند . اين تعريف در بر گيرنده تلاشهايي است كه به منظوراثر گذاري بر اهداف ، شاخصها ، يا فراگردهاي تصميم گيري در سازمان صورت مي گيرد . در ضمن اين تعريف از جامعيت كافي بر خوردار است و رفتارهاي سياسي گوناگون نظير پنهان كردن اطلاعات كليدي از تصميم گيرندگان ، در بوق و كرنا كردن ، پخش شايعه و نشت اطلاعات محرمانه درباره فعاليتهاي سازماني به رسانه هاي جمعي و بده ؛بستان‌ها در سازمان براي منافع دو جانبه ، تبليغ از جانب فرد خاص يا عليه فرد خاص يا تبليغ براي گزينه اي خاص در تصميم گيري را شامل مي شود . برخي ديگر ، رفتار سياسي را استفاده غير مجاز از قدرت گويند كه موجب كسب كار يا حفظ منافع خود يا منافع شخصي گروه خود مي گردد . عده اي نيز رفتار سياسي را فعاليتهايي براي كسب و استفاده از قدرت به طرق غير مجاز براي كسب هدف‌هاي سازماني يا سوق دادن نتايج سازماني در جهت منافع فردي مي دانند . همچنين رفتار سياسي را مديريت نفوذ براي كسب غايت‌هاي غير مجاز يا كسب غايت‌هاي مجاز از طريق ابزار‌هاي نفوذ غير مجاز تعريف كرده‌اند.

منبع

رستمی،شهرام(1392)، ارتباط بین تعهد سازمانی کارکنان  و رفتار سیاسی و رویکرد عقلائی،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت اجرائی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0