علائم پرخاشگري طبق ملاكها

در رفتارهاي قبل از پانزده سالگي علائم زير ديده مي‌شود:

  • فرار از مدرسه: اخراج از تعليق از مدرسه به خاطر سوء رفتار، بزهكاري، فرار از خانه و گذراندن شب در بيرون از خانه.
  • دروغگويي مسرانه: روابط جنسي، دزدي، ولگردي، تخلف مداوم از قوانين و مقررات در منزل و مدرسه و دعوا راه اندخته.
  • در رفتارهاي بعد از سن 18 سالگي حداقل سه  نوع از علائم زير ديده مي‌شود:
  • عدم توانايي در انجام وظيفه به عنوان يك پدر مسئول يا يك مادر مسئول
  • تحريك پذيري و پرخاشگري كه با نزاع، دعوا جسماني مشخص مي‌شود
  • عدم توانايي حفظ تعلق به شريك جنسي كه با اين ملاك‌ها مشخص مي‌شود و يا بيش از دو بار طلاق و جدايي و ول كردن همسر، داشتن روابط جنسي فراوان
  • قبول نداشتن معيارهاي اجتماعي در رابطه با رفتار طبق قانون يكي از اشكال زير:
  • دزدي‌هاي مكرر، مشاغل غير قانوني، بازداشت‌هاي مكرر و محكوميت جنائي
  • بي‌توجهي به حقيقت به صورت دروغگويي‌هاي مكرر استفاده از اسامي مستعار براي اغفال ديگران در جهت منافع خود
  • نداشتن برنامه قبلي در كارها يا ميلي به برانگيختن‌هاي آني .

 عوامل پیش بینی کننده پرخاشگری

اکثر افراد بالغ که مرتکب اعمال خشن می گردند، چه اختلال روانی داشته باشند و چه نه، بیشتر احتمال دارد که خشونت خود را متوجه افراد آشنا، معمولاً اعضاء خانواده، سازند. این واقعیت نشان می دهد که خشونت توزیع بدون تبعیض ندارد. استثناء احتمالی بر این الگوی خشونت گزارش شده در پسرهای نوجوان است که به آشناهای اتفاقی یا افراد غریبه معطوف می گردد. به طور کلی، احتمال رفتار خشن با پسرفت روان شناختی فزاینده و شاید شروع حاد بیماری روانی بالا می رود. از سایر لحاظ، اطلاعات در مورد رابطه سیر بیماری و خشونت اندک است. فروپاشی دوره ای در کسانی که مقدار زیادی الکل مصرف کرده اند، ممکن است روی دهد؛ طبق گزارش ها بیش از 50 درصد کسانی که موجب دیگرکشی جنایی می شوند یا رفتار تهاجمی نشان می دهند، بلافاصله قبل از اقدام مقدار زیادی الکل مصرف کرده بوده اند. اخیراً علاقه فزاینده ای به تفاوت های جنسی در استعداد برای ارتکاب خشونت ابراز شده است. برای خشونت های طبقه بندی شده به عنوان قتل، ضرب و جرح یا تجاوز به عنف، میزان شیوع به وضوح برای مردها بیشتر از زن ها است. در خشونت های خانوادگی که یکی از طرفین ازدواج به آزار دیگری می پردازد، شیوع برای دو جنس تقریباً برابر است. مطالعه بر روی کسانی که مدت های طولانی در مراکز روان پزشکی بستری بوده اند، نشان می دهد که شیوع خشونت در مرد و زن تقریباً مشابه است .

پیشگیری و کنترل

پیشگیری از مرگ و ناتوانی ناشی از رفتار پرخاشگرانه و وحشیانه یا آدمکشی، در سطح رفتار انفرادی شروع می شود. مثلاً، خشونت در خانواده نظیر:  سوء رفتار جنسی و فیزیکی با کودک، همسرآزاری، رفتار خودآزارانه غالباً با پرسش دقیق و شکاکیت از جانب پزشک آشکار می گردد. اقدامات پیشگیری مشتمل است بر ارجاع روان پزشکی، اطلاع دادن به مراجع قانونی یا سایر اولیاء امور ؛ در موارد کودک آزاری و تهدیدهای خاص به افراد، اجباری است و مشاوره توسط افرادی که آموزش مناسب دیده اند .

تنبیه

تنبیه گاهی به عنوان عامل بازدارنده پرخاشگری آشکار مؤثر است. یافته های پژوهشی حاکی از آن است که تکرر و شدت چنین رفتاری غالباً با تنبیه، حتی انواع ملایم آن نظیر سرزنش و تقبیح اجتماعی به صورتی بارز کاهش می یابد؛ اما جای تردید است که تنبیه همیشه یا حتی معمولاً چنین تأثیری داشته باشد. تنبیه شونده ها همیشه آن را به عنوان حمله ای نسبت به خود تلقی  می کنند و بسته به برداشت شخصی خود از این لحاظ، ممکن است در مقابل تنبیه پرخاشگری بیشتری از خود نشان دهند و بیشتر احتمال دارد که میل به انتقام را در آنها برانگیزد. تنبیه کننده ممکن است به عنوان مدلی پرخاشگر برای تنبیه شونده ظاهر شده و همانطور که قبلاً ذکر شد، موجب تشدید اعمال خشن گردد. قرائنی وجود دارد که تنبیه به علت شرایطی که معمولاً تحت آن به عمل می آید .مدت ها پس از ارتکاب پرخاشگری؛ فقط تأثیر موقتی در کاهش از شدت و تکرر رفتار پرخاشگرانه دارد. پس از قطع تنبیه، رفتارهای پرخاشگرانه سریعاً عود می کنند. به دلایل فوق به نظر می رسد که تنبیه مستقیم اغلب نتیجه منفی دارد و در واقع به جای مهار کردن اعمال خطرناکی که تنبیه به قصد پیشگیری از آنها صورت می گیرد، موجب تشدید آنها گردد.

تخلیه هیجانی

سالیان دراز این عقیده به وسعت مورد قبول بوده است که فراهم آوردن فرصتی برای افراد عصبانی که به رفتارهای غیرتهاجمی اما بیانگر دست بزنند، موجب کاهش تنش و تحریک آنان شده و تمایل به رفتارهای خشن پرخاشگرانه را تضعیف می نماید. این آثار پایه های فرضیه تخلیه هیجانی را به وجود آورده است. هرچند فروید وجود تخلیه هیجانی را تأیید نموده است اما نسبت به تأثیر آن در پیشگیری از پرخاشگری آشکار چندان خوشبین نبود. در حال حاضر، در مورد تخلیه هیجانی عقاید متفاوتی وجود دارد، ممکن است در عده ای به تخلیه پرخاشگری منجر شده و عده ای را به پرخاشگری بیشتر رهنمون گردد.

آموزش مهارت های اجتماعی

یکی از دلایل عمده اقدام افراد به رفتارهای پرخاشگرانه مکرر، فقدان مهارت های اجتماعی است. چون راه مکالمه مؤثر را نمی دانند، راه نادرست را برای اظهار وجود انتخاب می کنند. ناتوانی آنها برای انجام کارهای ساده ای مثل درخواست، مذاکره و شکوه و شکایت غالباً موجب ناراحتی دوستان، آشنایان و بیگانگان می گردد. این نقص های اجتماعی شدید موجب می گردد که مکرراً احساس ناکامی کرده و نسبت به کسانی که با آنان رابطه مستقیم دارند، خشمگین و پرخاشگر گردند. یکی از روش های کاستن از تکرر رفتار خشونت آمیز چنین افرادی آموزش مهارت های اجتماعی به آنها است، چیزی که شدیداً نیازمند آن هستند. آموزش مهارت های اجتماعی در  گروه های گوناگون از جمله نوجوانان پرخاشگر، پلیس ها و حتی والدینی که بچه های خود را کتک می زنند، مورد استفاده قرار گرفته است. در بسیاری از موارد، تغییرات ژرف در رفتارهای مورد نظر مثلاً افزایش روابط بین فردی، توانایی بهتر مدارا با طرد شدن و استرس، حاصل شده و کاهش رفتار خشن مربوط به این تغییرات فراوان مشاهده شده است. این نتایج امیدوار کننده بود و حاکی از آن است که آموزش مهارت های اجتماعی می تواند روشی امیدبخش برای کاستن از خشونت انسانی باشد .

ایجاد واکنش های نامتنجانس هم حسی

در مقابله رویارو وقتی افراد پرخاشگر به دیگران حمله می کنند، غالباً تحت تأثیر نشانه های درد و رنج قربانیان خود قرار می گیرند. یک واکنش در مقابل چنین پسخوراندی ممکن است تحریک هم حسی و کاهش پرخاشگری باشد. در چندین مطالعه مشاهده شده است که نشانه های درد و ناراحتی قربانی موجب کاهش پرخاشگری مردهای مهاجم گردیده است .

شوخی

مشاهدات غیررسمی حاکی از آن است که مواجهه با مطالب فکاهی و شوخی غالباً موجب کاهش خشم می شود و برخی مطالعات آزمایشگاهی این موضوع را تأیید کرده اند. به نظر می رسد که چندین نوع شوخی و خوشمزگی که به روش های گوناگون ابراز می شود، در بین مشاهده کننده ها ممکن است واکنش ها و هیجانات منافی با خشم و پرخاشگری به وجود آورند .

سایر واکنش های نامتجانس

واکنش های بسیار دیگری، ممکن است با خشم و پرخاشگری آشکار تضاد داشته باشد. همچنین احساس گناه در مورد اعمال خشن ممکن است موجب کاهش آن گردد. قرائنی نیز وجود دارد که اشتغال به اعمال شناختی مجذوب کننده حل مسائل ریاضی، ممکن است واکنش های متضاد با خشم و اعمال پرخاشگرانه به وجود آورند .

درمان دارویی

گزارشات جاری حاکی از آن است که انواع مختلف داروها و نیز انواع مختلف کنترل بالینی مثل سنجش فشار خون و الکتروآنسفالوگرافی، برای درمان مناسب پرخاشگری مبتلایان به اختلالات روانی ضرورت اساسی دارند. یافته های موجود را می توان به طریق زیر خلاصه کرد: لیتیوم کاربنات به نظر می رسد داروی امیدوارکننده عمده در برخی افراد خشن، بخصوص نوجوانان بزهکار باشد؛ داروی ضدصرع خشونت های ناشی از صرع را کاهش داده و ممکن است در افراد غیرمصروع نیز چنین تأثیری داشته باشد؛ آرام بخش های قوی به نظر می رسد که خشونت را هم در بیماران پسیکوتیک و هم غیر پسیکوتیک کاهش می دهند؛ داروهای ضدافسردگی ممکن است در کاهش خشونت بعضی از بیماران افسرده نقشی داشته باشد؛ آرام بخش های ضعیف به نظر  می­رسید که نقش محدودی در کاهش پرخاشگری دارند و مواد ضد آندروژرنی ممکن است در درمان مجرمان جنسی پرخاشگر مؤثر باشند؛ بتابلوکرها و محرک ها ممکن است در کودکان پرخاشگر مفید واقع شوند و الکتروشوک درمانی ممکن است در بیماران خاصی برای کنترل خشونت مفید باشد .

قربانیان پرخاشگری

تخمین زده شده است که 18 میلیون آمریکایی زمانی در عمر خود از مسائل روانی مربوط به جرم و جنایت در رنج بوده و تا 5 میلیون آمریکایی علائم روان پزشکی مربوط به جرایم را دارند.مؤسسه ملی عدالت تخمین می زند که یک بچه 12 ساله آمریکایی 80 درصد امکان دارد که قربانی یک جنایت جدی، در طول عمر خود گردد. مطالعات جدید حاکی از آن است که بسیاری از قربانیان جرائم وحشیانه، بیشتر در معرض ابتلاء به مسائل عمده روان پزشکی هستند. افسردگی طولانی و فوبی ها از جمله اختلالاتی هستند که در قربانیان جرم فراوان پیش می آید. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که قربانی جرائم خشونت آمیز بودن با آثار هیجانی مشخصی همراه است و این آثار به این واقعیت مربوطند که قربانیان، هدف خشونت عمدی فردی دیگر قرار گرفته اند .

روش های مدیریت خشم

بهترین روش برای مهار کردن خشم ، بهره گیری از ریلکس ؛ آرام ساختن تن و جان  است. ثابت شده که انجام حرکت های تنفسی در خاموش نمودن غلیان های درونی بسیار مؤثر بوده است. در زیر به چند نمونه از این تمرین ها اشاره می کنیم :

  • تنفس سه هشت، نفس عمیق ؛ دم،به مدت 8 ثانیه نگهداری نفس در سینه به مدت 8 ثانیه، بازدم 8 ثانیه.
  • در حین تنفس کلماتی را شمرده و ملایم به زبان آورید که بر حالت و رفتارتان تأثیر بگذارند و اعصابتان را آرام کنند. مثل: آرام و خونسرد باش ،  سخت نگیر ،  بی خیال باش .
  • منظره آرام بخشی را مجسم کنید که با تصویر آن در ذهن بتوان آرام و از استرس ها و تنش ها دور شد. مثل: منظره دریا، غروب آفتاب، کنار رودخانه و یک باغ پرگل و جز این ها …. .
  • پس از چند تمرین نفس عمیق که احساس راحتی کردید، می توانید به تمرین های یوگا بپردازید تا آرامش کامل را به جسم و جان خود بازگردانید.
  • هر بار که در موقعیت های تنش زا قرار گرفتید، بلافاصله این تمرین ها را از سر بگیرید و جزء برنامه روزانه خود قرار دهید. مطمئن باشید هیچ گاه دچار فوران های خشم انفجاری نخواهید شد.

لحن کلام و بیان خود را اصلاح کنید

افراد خشمگین و همیشه عصبی و بدخلق، معمولاً تکیه کلام­های مخصوص خود را دارند و با شیوه خاص خود سخن می­گویند و یا با حرکات تند و اضافی سر و دست و پا سعی می­کنند ادای مقصود کنند و به هر مناسبتی سوگند و قسم و حتی دشنام و ناسزا را چاشنی گفته های خود  می­سازند تا شاید بر مخاطب خود تأثیر بهتری بگذارند و او را وادار به تسلیم سازند. این هنجارها که از اعماق تفکرات سوزان و آتشین این افراد زاده می شود، نه تنها اثری معکوس می­بخشد بلکه از آن رو که گوینده را به زیاده­گویی و هذیان بافی می­کشاند، شنونده پس از مدتی احساس  می­کند که از حرف­های بی سروته و بی ربط حوصله اش سر رفته و از این رو سعی می­کند به هر نحو شده گریبان خود را از چنگ این فرد گزافه گو خلاص نماید و پی کار خود برود .هرکس به گونه ای ناخواسته و به دلایل متفاوت خشمگین می شود که بر این حالت خرده نمی توان گرفت زیرا که طبیعت وجود هر انسانی است ولی همان گونه که خاطر نشان گردید، بی درنگ بایستی افکار خشم آلود را با اندیشه های آرام و مثبت تعویض نمود و با تمرین ها و روش های مخصوصی از انفجارهای آن جلوگیری کرد. مثلاً به جای گفتن جمله ها و عبارت های منفی و مسموم کننده ذهنی چون ؛ تمام است، به آخر خط رسیده ایم و …  چنین سخنانی بر زبان آورد:  هیچ مشکلی نیست، دنیا که به آخر خط نرسیده و …  تا بتوان بار دیگر بر دنیای برآشفته و ملتهب درونی خویش چیره گشت و زمام افکار خود را به دست گرفت .

خوش زبانی را تمرین کنید

یکی از ویژگی های شگفت انگیز روح و روان افراد خشمگین و عصبی این است که بی آنکه خود خواسته باشند، دیگران را با نیش زبان و رفتار تندخو می رنجانند و آزرده می کنند. مثلاً با دوستی وعده ملاقاتی می گذارند و او چند دقیقه ای دیرتر سر قرار می رسد. اینان بی آنکه علت را جویا شوند، پرخاش کنان به ملایمت و سرزنش او می پردازند و با سخنان ناخوشایند به استقبال او می روند: تو آدم وقت نشناس و بی مسئولیتی هستی!… همیشه دیر می آیی!… تو مهمل ترین و   بی ملاحظه ترین آدمی هستی که تا به حال دیده ام! . می توان حدس زد که این شخص تا چه اندازه دوستش را رنجانده و حتی او را خشمگین ساخته است. ای کاش می دانست که با این برخورد نامهربانانه و به دور از صمیمیت و سرزنش آمیز، دوستانش را هم از دور و برش پراکنده می کند و تنهاتر از پیش می شود. آیا بهتر نبود که با روش عاقلانه تری برخورد می کرد؟ مثلاً ابتدا علت تأخیرش را سؤال می کرد و در صورت لزوم برای دفعات بعد، زمان و مکان مناسب تری تعیین می کرد، نه اینکه با تازیانه سخنانش بر او می تاخت و تهدیدش می کرد که حتماً همین بلا را بر سرش می آورد تا بالاخره انتقامش را گرفته باشد. او باید بداند که حفظ دوستی از پیدا کردن دوستان مشکل تر است و همین امر به ظاهر ساده، نیاز به رفتارهای ظریفانه دارد و به هر حال بایستی کار می کرد تا با نیش کلام خود حریم مهر و محبت یاران و عزیزانش را نشکند و آنها آسیب نبینند .

رویدادهای نابهنگام

گاهی اوقات وقایعی در زندگی انسان روی می دهد که پیش بینی نشده و غیرمترقبه است و شخص برای مقابله با آن ها چاره ای جز توسل به خشم و غضب برایش نمی ماند. چه بسا تظاهرات این گونه خشم ها برای حل مشکلات و مسائلی که فرد با آن مواجه شده است، مفید و کارساز می افتد. گرچه راه حل هر مسأله ای در خود آن نهفته است ولی در بسیاری موارد، راه چاره تنها به یافتن و جستن مفتاح معما منحصر نمی شود، بلکه رویارویی و برخورد با مسأله است که از اهمیت برخوردار می گردد. حل مشکل نیاز به طرح و برنامه دارد. مثلاً اگر شخصی در مورد نقشه خانه ای که  می خواهد بسازد با اشکال رو به روست، می تواند از مهندسان مشاور و کاردان کمک بگیرد. پس همواره باید راه حلی در نظر گرفت که بهترین و کامل ترین باشد، نه آنکه شخص را به وادی نومیدی و جنون خشم برساند و گرهی بر گره مشکلات او بیفزاید. مثالی می زنیم. فرض کنید در بحث و جدلی تند و آتشین، سعی می کنید طرف خود را به هر وسیله مجاب کنید و وادار به قبول نظریات خود سازید. افکاری که با شتاب زیاد به مغزتان خطور می کنند، بایستی سیر منطقی خود را طی کنند و چرخه ای آرام پیدا نمایند و به مرحله ای برسند که با عقل و درایت آمیخته شوند و تازه نوبت آن می رسد تا گوینده، سخنان خود را سبک سنگین کند و قبل از جوابگویی شعور کافی بر آن ها پیدا کرده باشد .

خشم را سرکوب کنیم یا مهار؟

خشم، واکنش روحی و جسمی انسان در قبال تهدیدی است که نسبت به خود یا حتی دیگران احساس می کند؛ تهدیدی که می تواند واقعی، خیالی و یا مبهم باشد. خشم در صورت فعال بودن به شکل برخوردها و واکنش های تند زبانی و بدنی بروز می کند و هدف معینی را زیر ضربه های خود قرار می دهد ولی وقتی که خاموش و منفعلانه تظاهر کند، به صورت قهر و هنجارهای خصمانه ولی سرخورده و یا تنش ها و خودخوری ها نمود پیدا می کند. خشم می تواند پیامد ارتباطات ناسالم خانوادگی، اداری، شغل و پیشه، همسایه ها و جز این ها باشد و به شکل عادتی مخرب و زجرآور درآید و آرامش شخص را برهم بزند و بر خلاقیت و آزادی عمل و رفتار او تأثیر گذارد و یا آن را کاهش دهد و یا از بین ببرد. احساس کمبود ناشی از این امر، پیامدهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه ای هم می تواند دربرداشته باشد. شکل گیری روابط ناسالم در کانون های خانوادگی گاهی تا بدانجا می رسد که این گفته مصداق احوالشان می شود که شوهران و زنان تنهاترین انسان های این کره خاکی هستند. طبیعی است که برای جدا شدن و دور گشتن از این جزیره ای که خود را در آن محبوس ساخته اند، بهترین روش دوری گزیدن از خشم کهنه و دیرپا نسبت به یکدیگر و جایگزین کردن این احساس با عشق و شادی است  .

آیا خشم ارثی و ژنتیکی است؟

زیگموند فروید در قرن 19 استدلال می کرد که آدمی با غریزه ذاتی عشق به دنیا می آید و خشم و دشمنی در او نمود پیدا می کند که عشق با ناکامی، محرومیت و سد و مانع روبرو شود ولی در قرن بعد و به ویژه در آخرین پژوهش هایی که توسط سازمان روان شناسی آمریکا صورت گرفت، نظریه فروید که او را پدر روان کاوی مدرن نامیده اند، مردود شناخته شد و بطلان این ادعا به ثبوت رسید و رسماً اعلام گردید که انسان ها ذاتاً خشن به دنیا نمی آیند و هیچ کس از لحاظ ارثی و ژنتیکی جانی و آدمکش نیست و خشونت با فرآیندهای متحول سرشت و ذات آدمی ارتباط ندارد.گرچه شماری از پژوهشگران هم چنان بر این نظریه پافشاری می کنند که بعضی ژن ها عامل افزایش خطر نابهنجاری هایی چون حالت تهاجم و رفتارهای ضداجتماعی و خودکشی ها و اعتیادها و جز این ها بوده است.

خشم واپس رانده عامل استرس و افسردگی

والدین معمولاً با مشاهده بروز خشم در کودکان خود، آنان را ترغیب و وادار به خاموشی و سکوت می کنند و با لحنی تحکم آمیز می گویند: هیس! بچه خوب که گریه نمی کنه!. در اینجاست که خشم فروخورده کودک که یکی از عوامل آن تنگ حوصلگی و ناآگاهی بزرگترهاست، به صورت رسوبی در ضمیر ناخودآگاه کودک باقی می ماند و سموم به جا مانده آن در مغز تا سال ها بعد به صورت های گوناگون، چه بسا افسردگی و اضطراب و غیره، نمود پیدا می کند. هنگامی که خشم در درون واپس رانده می شود، پایانه های عصبی و سایر مواد شیمیایی در مغز، نورون ها را اشغال می کنند و به عبارت ساده تر، مغز را در خود غرقه می سازند. در فرآیند مسمومیت زدایی، این موادی که در اثر خشم فروخورده به وجود آمده اند، به طرف سیناپس ها ؛ نقطه تماس عصب  آزاد و روانه می شوند و علامت های تحریک دستگاه اعصاب را ایجاد می کنند و در این حالت است که شخص احساس می کند که بیهوده و بدون علت دچار نوعی دلهره و تشویش گشته است و گاهی اضطرابش به حدی از افراط می رسد که به خشمی تند منجر می شود و در اینجاست که غالباً بر هر کسی که در مقابل وی قرار می گیرد، می تازد و ناخواسته مرتکب اعمالی می شود که بر آن ها شعور و آگاهی نداشته است .حال وقت آن می رسد که شخص از رفتار نادرست و خشمگنانه خود احساس پشیمانی کند و لاجرم به نوعی افسردگی مبتلا شود و برای جبران مافات، این بار به گمان خود، به سراغ آدم های بد و ظالم و بدکار برود و اگر هم کسی را گیر نیاورد، تیغ تیز حمله را متوجه خود می کند و بر آن  می شود تا از رفتار ناشایست خود انتقام بگیرد. فکر خودکشی در اینجاست که به سراغ این افراد می آید.

منبع

محمد زاده،زینب،(1393)، رابطه شیوه های فرزندپروری با پرخاشگری و اضطراب کودکان پيش دبستاني،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0