عدم توانمندسازی (ناتوانمندی) کارکنان

یکی از شکل های رایج دیدگاههای توانمندسازی کارکنان به صورت مستقیم بر مبنای کارهای اسپریتزر است. اسپریتزر، بیان می‌دارد پیشایندهای سازمانی ، وضعیتها و حالتهایی روانشناختی را برای ایجاد توانمندسازی یا عدم توانمندی به وجود می آورند. این ابعاد روانشناختی اساسی که عبارتند از: معناداری، شایستگی، خودمختاری و اثرگذاری  موضوعاتی هستند که استنباط های ما از نظریه های انگزشی درونی را تأیید می‌کنند. پیشایندهای سازمانی که باعث ایجاد این حالات روانشناختی می‌گردند عبارتند از: ابهام نقش کیفیت نظارت اندک، حمایت اجتماعی سیاسی، دسترسی به اطلاعات و جو مشارکتی.

مونتگومری ، بیان نمود که عدم توانمندسازی به عنوان وقفه ای در انگیزش فردی برای انجام یک نقش کاری تعریف می‌گردد که در یک یا بیش از یک واکنش عاطفی در کارکنان برای انواع معینی از پیامهای منفی از سایر عوامل سازمانی مشخص می‌گردد. بنابراین منشأ عدم توانمندسازی عبارت است از : اطلاعات منفی، عوامل ایجاد شده به وسیله سایر کارکنان گروه کاری یا خود سازمان علت اصلی این پدیده واکنش عاطفی دریافت کنندگان چنین پیام هایی می‌باشد.

رسانه پیام می‌تواند کلامی یا غیر کلامی‌باشد. اطلاعات عدم توانمندی ممکن است به صورت عمدی و آگاهانه و یا به صورت غیر عمدی انتقال یابند. چنین پیام هایی برای انگیزش کاری مضرند زیرا فقدان ملاحظه و توجه به شأن و مقام فردی و سلامت فردی را چه به صورت فردی و چه به صورت حرفه ای انتقال می‌دهند. ممکن است آنها حالت عدم اعتماد، ریا، خشونت، اهانت، بی علاقگی و بی مهارتی را ایجاد کنند. آنها از طریق تأثیر بر ادراکات انصاف، عدالت و اعتماد بر کاهش انرژی کاری افراد تأثیر می گذارند.

شبکه ای تقریبی از توانمندی روانشناختی در محیط کار

شبکه ای تقریبی از توانمندسازی روانشناختی در محیط کار هست. ساختار این مجموعه تقریبی ابعاد ومتغیرها با اجزاء و مؤلفه های شاخص مفهوم فرآیندهای توانمندسازی توماس و ولتهوس سازگار و موافق است. یک زمینه کاری فردی و ویژگی های شخصیتی معین شناخت های توانمندسازی را شکل می‌دهند، که تمایلات رفتار فردی را تحریک می‌کنند.

پیامدهای توانمندسازی روانشناختی

دو پیامد توانمندسازی ؛ اثربخشی و رفتارهای نوآوری نیز در شبکه تقریبی توانمندسازی در محیط کار مشخص شده اند. علاقۀ رایج سازمان های توانمند، در این زمان که رقابت جهانی و تغییرات سازمانی کارکنان مبتکر، مخاطره پذیر، دارای نوآوری و قابل تطابق با عدم قطعیت زیاد را  می طلبند، به روز شدن و رشد روز افزون می‌باشد.توانمندسازی روانشناختی در رابطه با اثر بخشی و نوآوری در پیچیدگی نقش، ابهام نقش و تعریف ناکافی نقش مدیران مورد بررسی قرار می‌گیرد . توانمندسازی در بافت مدیریتی به صورت بالقوه در ایجاد این پیامدها نقش دارد زیرا فرایندهای کاری نمی‌توانند تنها به واسطه قوانین و رویه های رسمی ایجاد شوند .

اثربخشی مدیریتی به طور کلی به عنوان میزانی که مدیر نقش کاری مورد انتظارش را انجام می‌دهد یا از انجام آن تخطی می‌کند تعریف می‌گردد. به واسطه این تعریف مدیران توانمند خودشان را برای اثرگذاری بر مشاغل یا محیط کار به شیوه ای معنی دار شایسته و توانا می پندارند. آنها احتمالا برای اجرای مسئولیت های شغلی شان بسیار فعالیت می نمایند. برای مثال آنها مشکلات را پیش بینی می‌کنند و به صورت مستقل عمل می نمایند و لذا احتمالا اثر بخش به نظر می‌رسند. بصورتی اختصاصی تر، توماس و ولتهوس، استدلال کردند که توانمندسازی، تمرکز، ابتکار و انعطاف را افزایش خواهد داد و بنابراین اثربخشی مدیریتی به واسطه آن افزایش خواهد یافت .

بعلاوه در پژوهش های قبلی، هر یک از ابعاد فردی توانمندسازی با رفتارهایی رابطه داشته اند که موجب اثربخشی مدیریتی شده اند. نتایج حاکی از آن است که بعد معناداری توانمندسازی با تعهد بالا و تمرکز رابطه داشته است. بعد شایستگی با تلاش و کوشش و مقاومت در برابر شرایط چالش انگیز، تطابق و انتظار کسب اهداف بالا و عملکرد بالا رابطه دارد. خودمختاری نیز با یادگیری، علاقه به فعالیت و انعطاف پذیری در مواجه مشکلات رابطه دارد. اثرگذاری با عدم کناره گیری از شرایط دشوار و عملکرد بالا رابطه دارد . بنابراین هر یک از ابعاد توانمندسازی بر پیامدهای مرتبط با اثربخشی اثر می گذارند.

رفتارهای نوآوری بیانگر ایجاد و خلق چیزهای جدید و یا متفاوت می‌باشند. رفتارهای نوآوری به واسطه جهت گیری برای تغییر تعریف می‌شوند. زیرا این رفتارها با ایجاد محصولی جدید، خدمت، تفکر، رویه و فرآیندی جدیدی در ارتباط می‌باشد .

بصورت کلی تر، انگیزش درونی در ایجاد رفتارهای نوآورانه سهیم می‌باشد . بصورت اختصاصی تر از آنجائی که افراد توانمند بر این عقیده اند که دارای استقلال درونی و اثرگذاری هستند آنها خلاق هستند و احساس می‌کنند در جنبه های قانونی یا تکنیکی کار محدودیتهای کمتری دارند . به علاوه از آنجائی که افراد توانمند احساس خود کارآمدی دارند، در کارشان خلاق هستند و انتظار می رود موفق باشد.

کانگر و کانونگو ، پیشنهاد نمودند که توانمندسازی روانشناختی برای تحریک و مدیریت تغییر در سازمان مهم است. توماس و ولتهوس، بین توانمندسازی روانشناختی و انعطاف پذیری فردی رابطه ای یافتند که ممکن است در رفتارها نوآوری نقش داشته باشد. کانتر،در مطالعات موردی خود از سازمان های خاصی دریافت که بین توانمندسازی روانشناختی و رفتارهای نوآوری روابط پیچیده ای وجود دارد.

منبع

سعیدیان،حسن(1394)،عملکرد شغلی کارکنان براساس توانمندسازی،رفتارشهروندی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی صنعتی وسازمانی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0