طرحوارههای هیجانی
طرحوارهها شامل دستورالعملهایی برای هدایت تمرکز، جهتگیری و کیفیت زندگی روزانه و وقایع احتمالی بخصوص میشوند . طرحوارهها از جمله طرحوارههای هیجانی، تصمیمگیری، جسمانی و رابطهای هر کدام مجموعهای از قوانین هستند که فرد را در موقعیتهای مشخص هدایت میکنند .تفاوتهای افراد در تفسیرها، ارزیابیها، واکنشهای عمل و راهبردهای رفتاری برای هیجاناتشان به عنوان طرحوارههای هیجانی شناخته میشوند .طرحوارههای هیجانی مجموعهای از باورهای مشخصی هستند که افراد از آنها برای پردازش، ارزیابی و واکنش نشان دادن به هیجاناتشان استفاده میکنند .
برخی از افراد باورهای منفی نسبت به هیجاناتشان دارند، مثلا این باور که هیجاناتشان اهمیتی ندارند، تا ابد ادامه خواهند داشت و سرانجام آنان را در هم میشکنند، شرمآور هستند، منحصر به آنها هستند و نه دیگران، ابراز شدنی نیستند و هرگز ارزیابی نخواهند شد؛ این افراد به احتمال زیاد سبکهای مقابله مشکلسازی مانند نشخوار، نگرانی، اجتناب، نوشیدن الکل، پرخوری یا تجزیه را به کار میبرند .طرحوارههای هیجانی فلسفه فرد درباره هیجاناتش و الگوها، روشها و راهبردهایی هستند که در پاسخ به یک هیجان استفاده میشوند .طرحوارههای هیجانی در طول دوران کودکی از طریق تعامل با مراقبان و افراد مهم زندگی پرورش مییابند. طرحوارههای هیجانی ساختارهای روانی هستند که به شخصیت فرد شکل میدهند و بر روی تعامل با دیگران، تجارب هیجانی و تفسیر واکنشهای وی اثر میگذارند .
هنگامی که هیجانها در محدوده رابطه میان فردی روی میدهند، طرحوارههای هیجانی از هیجان فرد آگاه میشوند و بر روشی که فرد هیجان درونی خود را اداره میکند تاثیر میگذارد. یکی از عواملی که باعث جلوگیری از تجربههای هیجانی در فرد میشود طرحوارههای هیجانی یا چگونگی درک مفهوم هیجانها توسط فرد است .طرحوارههای هیجانی طرحها مفاهیم و راهبردهایی برای پاسخ به هیجانات هستند . لیهی، این مفهوم را تکمیل کننده دیدگاه گرینبرگ، درباره طرحوارههای هیجانی میداند که طرحوارههای هیجانی را هیجاناتی معرفی میکند که دربرگیرنده شناختها هستند یا امکان دسترسی به شناختها را فراهم میکنند.
افراد در چگونگی مفهومپردازی هیجاناتشان متفاوتند، در واقع طرحوارههای هیجانی متفاوتی دارند؛ این طرحوارهها راههای تجربه کردن هیجانها را منعکس میکنند و مشخص میکنند آیا افراد طرح مناسبی برای اجرا به هنگام برانیگخته شدن یک هیجان ناخوشایند دارند یا خیر . مدل طرحوارههای هیجانی پیشنهاد میکند فرد به جای استفاده از اجتناب و نشخوار به عنوان راهبرد، میتواند از پذیرش، فعالسازی رفتاری و پرورش روابط حمایتگرانه معنادارتری برای مقابله با هیجاناتش استفاده کند .افراد در راهبردهایی که برای مقابله با هیجانات به کار میبرند، با هم متفاوتند؛ برخی هیجان را میپذیرند و آن را به ارزشهای والاتر مرتبط میکنند و در جستجوی اعتبار بخشیدن به آن هستند، حال آنکه برخی دیگر در برابر تجربیات هیجانیشان به سرکوب یا فرار دست میزنند.
مدل طرحوارههای هیجانی
در مدل طرحوارههای هیجانی تلاش شده است نقش هیجانها و راهبردهای پردازش هیجانی برجسته شود . مدل طرحوارههای هیجانی، با این اصل بنیادین پایهگذاری شده است که هیجانیهایی مانند ترس، ناراحتی، اضطراب و تنهایی، تجاربی جهانشمول محسوب میشوند، اما تفاوتهای فردی زیادی در زمینه مفهومسازی هیجانها و راهبردهای کنار آمدن با آنها وجود دارد؛ ممکن است برخی از این راهبردها و مفهومسازیها، خود مشکل ساز شده و فرد را دچار مشکل کنند . مدل شناختی اجتماعی ؛ که هیجانها را معلول شناخت یا تفکر میداند درباره افکار ناخواسته و برانگیختگی هیجانی به ارائه مفهومسازیهای جدیدی پرداخته است .
به عنوان مثال، افراد مبتلا به اختلال وسواسی ، اجباری، افکار ناخواسته را شاخصی از مسئولیتپذیری، آسیبشناسی فردی و کنترلناپذیری تلقی میکنند؛ تلاش برای فرونشانی یا اجتناب از این افکار منجر به احساس شرمندگی بیشتر، از دست دادن کنترل، اضطراب و تشدید فکر اولیه میشود. مدل فراشناختی نگرانی نیز بر این اصل بنا شده است که افراد اغلب معتقدند برای حل مشکلات یا جلوگیری از آنها باید نگران باشند. نکته جالب این که در ذهن افراد، علاوه بر باورهای مثبت درباره کارکرد نگرانی، باورهای منفی نیز راجع به پیامدهای نگرانی مثل: نگرانی، باورهای منفی نیز راجع به پیامدهای نگرانی مانند نگرانی منجر به از دست دادن کنترل یا آسیب شخصی , یا ذهنی , میشود شکل گرفته است.مدل طرحوارههای هیجانی که لیهی ارائه کرده است بر اساس اصول زیر بنا شده است :
- هیجانهای ناخوشایند مانند : ناراحتی، تنهایی، ترس، اضطراب و خشم، پدیدههایی جهانشمول هستند؛
- تفاوتهای فردی زیادی در اهمیت قائل شدن به این هیجانها وجود دارد؛
- تفسیرهای افراد درباره هیجانها، نشانگر باورهای این افراد درباره طول مدت، کنترلپذیری، شدت، پیچیدگی، آسیبشناسی و اخلاقی بودن این هیجانهاست؛
- طرحوارههای هیجانی منفی باعث تفسیر و ارزیابی معیوب و مداوم هیجانهای منفی و در نتیجه، اغراق در شدت و مدت آنها میشوند؛
- تفسیرهای منفی میتواند مانع ابراز هیجانها و نقص در پردازش هیجانی شوند.
یکی از ارزشهای مشخص مدل طرحوارههای هیجانی این است که مستقیما مفهومپردازی و راهبرد بیمار برای هیجانات دشوار را خطاب قرار میدهد و مداخلههای بالقوه سودمند را در اختیار درمانگر قرار میدهد. پیامد استفاده از راهبردهای رفتاری مانند اجتناب و فرار به تقویت این باور در فرد میانجامد که قادر به تحمل هیجاناتش نیست .
ابعاد طرحوارههای هیجانی
لیهی و همکاران ، در مدل طرحوارههای هیجانی،چهارده طرحواره را معرفی میکنند که به پردازش هیجانی مربوط هستند. ممکن است برخی از این طرحوارهها با یکدیگر همپوشی داشته باشند. با این حال، اگر به این طرحوارهها دقت کنیم، متوجه تاثیر بالقوه آنها در تداوم تجارب هیجانی ناخوشایند و مشکلات درمان میشویم. طرحوارهها عبارتند از:
الف) تایید طلبی:افرادی که چنین طرحوارهای دارند، میخواهند دیگران با تمام حرفها و خواستههای آنها موافقت کنند، و عموما در جهت دریافت تایید دیگران میکوشند. آنها عموما تلاش میکنند اطرافیان خود را از بین افرادی انتخاب کنند که احساسات آنها را بپذیرند و درک کنند. در صورتی که افراد عیبجو هیجانهای آنها را زیر سوال ببرند تلاش میکنند نظر مثبت آنها را جلب کنند.
ب)قابلیت درک:هیجانها برای هر کسی معنای خاصی دارند. فردی که برای ناراحتی، اضطراب، خشم یا هر هیجان دیگری به دنبال دلایل منطقی میگردد، نمیتواند هیجانهای خود را به راحتی درک کند. او ممکن است به این دلیل که هیجان شدید را به دیوانگی تعبیر کند و بترسد، کنترل خود را از دست بدهد. ممکن است حوادث خاصی در دوران کودکی فرد رخ داده باشد که باعث شود او این چنین احساس کند.
ج)احساس گناه:فردی با طرحوارههای هیجانی احساس گناه، فکر میکند که داشتن و ابراز هیجانها، حق طبیعیاش نیست، از داشتن احساسات خود شرمنده میشود، برخی از هیجانها را خوب میداند و برخی از آنها را بد. یا ممکن است بترسد از هیجانهایش صدمه ببیند، یا گمان کند اگر هیجان خاصی داشته باشد آدم کمارزشی است. از نظر او برخی از هیجانها ناخوشایند هستند و نباید تجربه شوند.
د)سادهاندیشی درباره هیجانها:داشتن این طرحواره باعث میشود فرد گمان کند داشتن احساسات پیچیده و گاهی متناقض، نابهنجار است و نباید درباره فردی دیگر یا موضوعی، احساسات متفاوت و متناقضی داشته باشد. چنین طرحوارهای سبب میشود فرد تصور کند داشتن احساسات و هیجانات متناقض همزمان درباره یک موضوع واحد، مشکلساز خواهد شد.
و)ارزشهای بالاتر:داشتن ارزشهای والاتر و تلاش برای کسب آنها سودمند است. ارزشهای بالاتر کمک میکنند فرد برخی هیجانهای خود را بهتر درک کند یا بتواند با آنها بهتر کنار بیاید. ارزشهای بالاتر کمک میکنند فرد گاهی اوقات تشخیص دهد چه چیزهایی برای خوب هستند و چه چیزهایی بد. اما برخی مانند افراد بدبین، هیچ گونه نظام ارزشی ندارند یا آنها را مفید نمیدانند.
ر)قابلیت کنترل:این طرحواره هیجانی فرد را وادار میکند احساسات خود را کنترل کند تا مبادا حوادث ناگواری پیش بیاید. در غیر اینصورت فرد نگران است که اگر نتواند جلوی احساسات خود را بگیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در چنین حالتی فرد تلاش میکند احساسهای مهم خود را به شدت کنترل کند، و نگران این موضوع است که احساسات شدید نشانهای از ناگوار بودن حوادث احتمالی باشند، یا اینکه ممکن است در اثر از دست دادن کنترل احساسات دیوانه شود، یا تصور میکند ممکن است کنترل خود را به طور کامل از دست بدهد.
ز)بیحسی:این طرحوارههای هیجانی سبب میشود فرد احساسات خود را سرکوب کند و به اصطلاح بیاحساس باشد. ممکن است فرد به ندرت احساسات شدید را تجربه کند یا همیشه تلاش کند احساسات خود را به شدت کنترل کند. حتی ممکن است برای خلاص شدن از احساسات شدید، به سوء مصرف مواد و الکل یا پرخوری پناه ببرد. موقعیتهایی وجود دارد که بیشتر مردم را ناراحت کند، اما باعث ناراحتی چنین فردی نشود. وی معمولا در حال سرکوب احساسات خود است.
ز)عقلانیت، ضد هیجانی:برخی افراد گمان میکنند باید همیشه منطقی و عقلانی باشند. آنها بر این عقیده هستند که آدمهای منطقی و عقلانی، افرادی برترند. آنها معمولا تلاش میکنند در مقابل همه حوادث و رویدادها منطقی عمل کنند. آنها همه تجارب را عقلانی میپندارند و بعد هیجانی برای تجارب خود قائل نیستد، به عبارت دقیقتر آنها هیجانات خود را نادیده میانگارند. آنها این نکته را در نظر ندارند که هیجانها منبع اطلاعاتی مهمی درباره نیازها، تمایلات و حتی حقوق انسانی به شمار میروند.
ژ)پایداری احساسات شدید:این طرحواره هیجانی سبب میشود فرد گمان کند احساسات شدید خیلی به طول میانجامند و از این نکته غافل باشد که احساسات شدید افت و خیز دارند، بالاخره به پایان میرسند، تجربه آنها سودمند است و عموما سبب میشود که فرد به آرامش برسد.
س)توافق با دیگران:فرد گمان میکند دیگران احساس مشابهی با او ندارند، از این رو به خاطر احساسات خود شرمنده میشود و آنها را از سایرین پنهان میکند. در صورتی که فرد تصور کند دیگران احساس او را ندارند، ممکن است ناامید، نگران یا غمگین شود و هیجانات ناخوشایندی را تجربه کند. فرد از این نکته غافل است که همه افراد هیجاناتی مانند ناراحتی، خشم یا اضطراب را تجربه میکنند، و در نظر نمیگیرد که هر کسی ممکن است آشفته شود و به دامن خیالپردازی پناه ببرد.
ش)پذیرش یا بازداری:فرد از پذیرش هیجان خود سر باز میزند. ممکن است گمان کند نپذیرفتن هیجانها باعث شود که ترغیب شود تا تغییر کند. فرد از این نکته آگاه نیست که بازداری احساسات پیامدهای منفی به همراه دارد و سبب میشود توجه و انرژی زیادی مصرف کند. همچنین بازداری احساسات باعث افزایش احساسات میشود و نادیده گرفتن وقایع ناراحت کننده نه تنها باعث حل و فصل آنها نمیشود، بلکه ممکن آنها را تشدید یا پایدار کند.
و)سبک اندیشناکی در برابر سبک ابزاری:داشتن چنین طرحواره هیجانیای سبب میشود فرد به طور افراطی بر احساسهای ناخوشایند تمرکز کند، دائما به اشتباهات خود فکر کند، سؤالهای چرایی (علت یابی) در ذهنش بسیار فعال باشند، به ناراحتیهای خود زیاد فکر کند و دائم چیزی را در ذهنش مرور کند، نگران کنترل نکردن افکار استرسزا باشد و با واقعیتها سر جنگ داشته باشد.
ه)بیان احساس:در صورتی که فرد تصور کند اگر احساسهای خود را بیان کند ممکن است کنترلش را از دست دهد، ممکن است این طرحواره هیجانی را داشته باشد. چنین فردی نگران است در صورت بیان احساسش، توجهش بر روی آن بیشتر معطوف شود. در صورتی که بیان احساس معمولا باعث کاهش شدت هیجان میشود و میتواند در روشنسازی افکار و سایر احساسات فرد به وی کمک کند.
ی)سرزنش دیگران:فرد در این حالت عموما دست به سرزنش یا مقصر و گناهکار شمردن دیگران میزند، تلاشمیکند دیگران را کنترل کند، و به جای آن که جرأتمندانه عمل کند، منفعلانه یا پرخاشگرانه رفتار خواهد کرد.
منبع
خانجانی،آتوسا(1394)، اثربخشی درمان استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی و نظمجویی شناختی هیجان در استرس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشگاه خوارزمی پردیس بینالملل کرج
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید