سوگیریهای فرآیند پردازش اطلاعات در اضطراب اجتماعی
اجتناب از موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی یکی از عوامل اساسی در حفظ و تداوم اضطراب اجتماعی محسوب میشود ، اما امروزه با پیشرفت جوامع و همراه با آن گسترده شدن روابط اجتماعی، اجتناب از موقعیتهای اجتماعی گریزناپذیر به نظر میآید. برمبنای این دو گزاره، این سوال پیش میآید که چرا بهرغم مواجهه افراد مضطرب اجتماعی با موقعیتهای به زعم آنها تهدیدکننده، اضطرابشان کماکان پایدار میماند؟
در پاسخ، پردازش منفی اطلاعات اجتماعی به عنوان یک تبیین قویاً محتمل مطرح میشود . سوگیری پردازش اطلاعات شیوه خاص پردازش اطلاعات در حیطه کارکردهای شناختی از قبیل توجه، تفسیر، حافظه و قضاوت تعریف میشود که در راستای تهدیدآمیز بودن موقعیتهای اجتماعی بروز مییابد. فرد با اضطراب اجتماعی به دلیل تحریفهای موجود در فرآیند پردازش اطلاعات، تهدید بیشتری را ادراک کرده، به سمت رفتارهای مرتبط با اضطراب سوق داده میشود و اختلال تداوم مییابد. با درنظر گرفتن نقش سوگیریها در تداوم اضطراب اجتماعی، پرداختن به سوگیریهای پردازش اطلاعات به عنوان مکانیزم علی اختلال اضطراب اجتماعی حائز اهمیت مینماید.
سوگیری توجه در اضطراب اجتماعی
سوگیری توجه، توجه نشان دادن به شیوههای ناسازگارانه تعریف میشود که توجه بیرونی و درونی را دربرمیگیرد.
سوگیری توجه نسبت به محرکهای اضطرابزا در مقایسه با محرکهای خنثی در اختلالات اضطرابی، یافتهای است که مطالعات پژوهشی متعددی از آن حمایت میکنند. لازم به ذکر است که این نابههنجاری توجهی در انواع خاص اختلالات اضطرابی جنبه اختصاصی مییابد؛ یعنی افراد به محرکهایی حساسیت نشان میدهند که نگرانیهای آنها را منعکس میسازد. در حمایت از این فرضیه، گستره وسیعی از پژوهشها اثبات میکنند که افراد با اضطراب اجتماعی در مقایسه با اطلاعات خنثی، توجه خاصی به اطلاعات تهدیدکننده اجتماعی مبین طرد و عدم پذیرش از جانب دیگران دارند . این توجه انتخابی، پردازش ترجیحی اطلاعات اجتماعی منفی را به بهای نادیده گرفتن اطلاعات اجتماعی مثبت، تسهیل میکند. در نتیجه سوگیری توجه میتواند اضطراب را افزایش دهد، منجر به ارزیابی منفی وقایع اجتماعی شود، از عدم تایید باورهای مرتبط با ترس جلوگیری کند و در نهایت اختلال را تداوم بخشد .
اینک در خصوص سوگیری توجه، ضروری است که به دو حیطه نظری پرداخته شود: مؤلفههای سوگیری توجه و مکانیزم بروز سوگیری توجه.
مؤلفههای سوگیری توجه
مؤلفهها و الگوی سوگیری توجه، بسته به مدت زمان ارائه محرک و به تبع آن مرحله پردازش اطلاعات ؛ خودکار یا راهبردی تعریف میشود. بر این مبنا سه مؤلفه قابل تفکیک است:
- توجه تسهیل شده. این مؤلفه به سرعتی اشاره دارد که توجه فرد به سمت محرک تهدیدکننده جلب میشود. مطالعات نشان دادهاند که در مرحله پردازش خودکار، محرکهای تهدیدکننده سریعتر از محرکهای غیر تهدیدکننده ردیابی میشوند.
- دشواری در بازگیری توجه. به درجهای که محرک تهدیدکننده توجه را تسخیر میکند و تغییر توجه از تهدید به محرک دیگر را مختل میسازد، اطلاق میشود؛ به این معنا که بازگیری توجه از محرکهای تهدیدکننده نسبت به محرکهای خنثی دشوارتر است.
- اجتناب توجه. بر مبنای این مؤلفه و در مرحله پردازش راهبردی، توجه ترجیحاً به مکان مخالف با نشانه تهدید تخصیص مییابد.
مکانیزم سوگیری توجه
اینک با در نظر گرفتن عمومیت سوگیری توجه در اختلالات اضطرابی، به مدلهای نظری مطرح شده در خصوص مکانیزم سوگیری توجه پرداخته میشود.
مدل شناختی بک و کلارک
این الگو، مشخصه اضطراب را سوگیری در ثبت اولیه محرک تهدیدآمیز، فعالسازی سبک اولیه تهدید و فعالسازی سبکهای بسطیافتهتر و وابسته به طرز تفکر معرفی میکند. در گام اول، جهتگیری خودکار به تهدید توسط محرک فراخوانده میشود. متعاقباً بازشناسی اطلاعات منفی منجر به فعالسازی پاسخهای ذاتی شناختی، عاطفی، روانی-فیزیولوژیکی و رفتاری میگردد که در مورد اضطراب به گونهای عمل میکنند که امنیت را افزایش و خطر را کاهش دهند؛ باید توجه داشت از آنجا که اغلب این پاسخها برای افزایش شانس بقا رشد یافتهاند، سخت و غیرمنعطف هستند. در این مرحله، توجه به تهدید یا فعالیتهای مقابله با تهدید معطوف میشود. آخرین مرحله، فرآیند ثانویه بسط میباشد که توسط طرحواره فراخوانده میشود و طی آن پردازش تهدید آهسته و با جزئیات صورت میگیرد.
مدل ویلیامز، واتز، مکلئود و متیوز
در این الگو دو مرحله پردازش پیشتوجهی متمایز، مطرح میشود: در مرحله اول، ارزش تهدیدزایی حادثه یا محرک با مکانیزم تصمیم عاطفی محاسبه میگردد که برمبنای آن سطوح بالای اضطراب موقعیتی، ارزیابی تهدیدی برونداد محرک را افزایش میدهد. اگر ارزش تهدیدی یک محرک به اندازه کافی بالا باشد، مکانیزم ثانوی تخصیص منابع راهاندازی میشود؛ این مکانیزم وظیفه اختصاص منابع توجهی به تهدید را بر عهده دارد و تحت تاثیر اضطراب خصلتی قرار میگیرد. سطح بالای اضطراب خصلتی منجر به تخصیص منابع توجه در جهت تهدید ,گوشبهزنگی به تهدید و در مقابل سطح پایین اضطراب خصلتی به اجتناب توجه از رویداد تهدیدکننده میانجامد. تفاوت در سوگیری توجه بین افراد با اضطراب خصلتی بالا و پایین، با افزایش دروندادهای تصمیم عاطفی آشکارتر میگردد؛ بنابراین، در شرایطی که محرک تهدیدزا ارزیابی شود، افراد با اضطراب خصلتی بالا گوشبهزنگ میشوند درحالیکه افراد با اضطراب پایین،گرایش به اجتناب نشان میدهند.درحقیقت تفاوت بین افراددارای اضطراب خصلتی بالاو پایین درآستانه ای است که آنها را نسبت به تهدیدکنندهها حساس میکند.
آنچه این مدل را با مشکل روبهرو میسازد، عدم توضیح نقش دقیق رقابت در تاثیرات توجهی است. مطالعات آزمایشی که رقابت را برمیانگیزانند، نشان میدهند وقتی تصمیمهای عاطفی در مورد محرکهای منفرد (استروپ) ایجاد میشود، افراد با اضطراب خصلتی بالا به محرکهای تهدیدآمیز سریعتر از محرکهای خوشحال کننده پاسخ نمیدهند؛ اما وقتی محرکها به صورت جفتی ارائه میشوند، افراد اضطرابی کلمات تهدیدزا را سریعتر از کلمات خنثی مشخص میکنند. پس افراد مضطرب سرنخهای مربوط به محرک تهدیدزا را نسبت به دیگر سرنخها، فی نفسه ترجیح میدهند. در نتیجه ترجیح در انتخاب محرک، بیش از توانایی محرک در پردازش اطلاعات افراد مضطرب نقش دارد .
مدل اهمن
از نظر اهمن، اطلاعات وارد شده قبل از اینکه از سیستم ارزیابی اهمیت که ناهشیار است، عبور کنند، توسط سیستم جستجوگرهای ظاهری تحلیل میشوند. آمادگی زیستشناختی یا محرک بسیار شدید ممکن است منجر به برانگیختگی خودکار فعالیت جستجوگرهای ظاهری شود. بعد از ارزیابی اهمیت، اطلاعات از سیستم ادراک هشیار عبور میکنند که این سیستم به ارزیابی هشیارانه اهمیت محرک، در تعامل با حافظههای هیجانی ذخیره شده در سیستم انتظاری میپردازد. اگر ارزیابی، به ادراک خطر بیانجامد، برانگیختگی خودکار از طریق فرآیندهای هشیار رخ میدهد. در این مدل، فعالیت خودکار به تهدید، توسط ارزیابیکنندههای اهمیت مستقیماً تولید نمیشوند بلکه تنها به طور غیر مستقیم، از طریق ادراک آگاهانه اتفاق میافتند.
مدل ولز و متیوز
ولز و متیوز، یک چارچوب پردازش کلی، تحت عنوان کارکرد اجرایی خودتنظیمی درمورد سوگیری توجه مطرح نمودند. آنها سوگیری توجه را به پردازشهای نزولی نسبت دادند که مرتبط با طرحها و اهداف فرد میباشد. پدیدهای مانند تداخل استروپ هیجانی را میتوان به طرحی که به صورت اختیاری اجرا میشود، نسبت داد که در آن بازبینی محرکهای ورودی به آگاهی، به صورت ویژهای صورت میپذیرد. وقتی این قبیل محرکها وارد حوزه آگاهی میشوند، افراد بطور ویژه به آنها توجه میکنند؛ بویژه اگر طرح بازبینی تهدید از طریق اضطراب موقعیتی فعال شده باشد. چرا که این مدل فرض میکند طرح بازبینی تهدید، به صورت اختیاری شروع میشود، محرکهای تهدیدکننده توجه را به خود جلب میکنند و محرکهای تهدیدکنندهای که آزمودنی از آنها آگاهی دارد نیز مجزا میشوند.
مدل انگیزشی-شناختی موگ و بردلی
در این مدل سیستم ارزیابی ارزش، مسوول ارزیابی ابتدایی و پیش از هشیاری محرک است و متغیرهای متعددی از قبیل ماهیت محرکها، بافتی که محرک در آن قرار دارد، اطلاعات برونگرایانه در مورد سطح برانگیختگی اخیر و تجارب یاد گرفته شده قبلی، میتوانند برونداد سیستم ارزیابی ارزش را تحت تاثیر قرار دهند.
علاوه بر این اضطراب خصلتی منعکسکننده واکنشپذیری سیستم ارزیابی ارزش به محرکهای تهدیدکننده است. در نتیجه، این سیستم در افراد مضطرب بسیار حساس بوده تا جایی که یک محرک منفی جزئی، به عنوان یک محرک تهدیدکننده شدید ارزیابی میشود. برونداد سیستم ارزیابی ارزش، تغذیهکننده سیستم درگیری هدف است که تعیینکننده تخصیص منابع پردازشی است؛ اگر محرکی به عنوان دارنده ارزش تهدیدی بالا شناسایی شود، این مکانیزم به طور خودکار فعالیتهای در حال انجام را قطع کرده و منابع پردازشی را متوجه تهدید میکند. در صورتیکه محرک با ارزش تهدیدی پایین، ارزیابی شود ارگانیزم به آن توجه نخواهد کرد و پردازش بیشتر آن را قطع کرده و منابع پردازشی را بر روی اهداف جاری متمرکز میکند.
براساس این دیدگاه، تفاوتهای اضطراب خصلتی افراد در حساسیت پردازشهای ارزیابی ارزش محرک تهدیدی نقش کلیدی دارد. به این صورت که یک محرک تهدیدکننده خفیف توسط افراد مضطرب به عنوان یک محرک تهدیدکننده شدید ارزیابی میشود و به سهم خود باعث سوگیری توجه توسط سیستم درگیری هدف میشود. در حالی که افراد با اضطراب خصلتی پایین، این محرک را به عنوان یک محرک خفیف ارزیابی میکنند و به آن توجهی نمیکنند. حال در صورتیکه ارزش تهدیدی محرک افزایش پیدا کند، حتی افراد با اضطراب خصلتی پایین هم گرایش شدیدتری برای تخصیص توجه به آن پیدا میکنند؛ بنابراین در دامنه تهدید از خفیف تا شدید، انتظار میرود که افزایش ارزش تهدیدی محرک، باعث افزایش گوشبهزنگی در هر دو گروه افراد با اضطراب خصلتی بالا و پایین گردد .
نظریه کنترل توجه آیزنک، درخشان، سانتوس و کالوور
در این نظریه، اضطراب درجهای که مکانیزمهای بازداری میتوانند پاسخهای خودکار را تنظیم کنند، تعریف میشود که دو کارکرد اجرایی مرکزی مرتبط با کنترل توجه را مختل میکند؛ بازداری و تغییر.
بازداری به توانایی بازداری یا تنظیم پاسخهای خودکار یا غالب و تغییر به توانایی تغییر توجه بین تکالیف وابسته به زمینه برمیگردد. آیزنک ، درخشان ، سانتوس و کالوور، این کارکردها را بر حسب پردازشهای نزولی و صعودی مطرح میکنند. بدین مفهوم که اضطراب کنترل تنظیمی نزولی را تضعیف میکند. رفتاری که این اثر ممکن است در آن آشکار شود، دشواری بازگیری توجه از محرک تهدیدآمیز است. از طرف دیگر، اضطراب درجهای را که توجه از یک تکلیف به دیگری تغییر میکند، افزایش میدهد؛ یعنی پردازش صعودی را افزایش میدهد. رفتاری که این اثر در آن آشکار میشود، تسهیل کشف محرک تهدیدآمیز است.
مدل بار–هیم
بار-هیم، لیمی، پرگامین، باکرمن-کراننبرگ و ونایجزندورن ، یک مدل چند بعدی پیشنهاد کردند که در آن بدکارکردی هر مؤلفه در این زنجیره زمانی ممکن است منجر به سوگیری توجه شود. نخست، سیستم ارزیابی تهدید پیش توجهی، محرک محیطی را ارزیابی میکند. محرک تهدیدآمیز سیستم تخصیص منابع را تغذیه و برانگیختگی فیزیولوژیکی و تخصیص منابع شناختی بر روی محرک را فرامیخواند. سیستم ارزیابی تهدید هدایت شده، زمینه تهدید و منابع مقابلهای را میسنجد. اگر تهدید را کماهمیت پنداشت، درونداد سیستم ارزیابی تهدید پیش توجهی ممکن است توسط سیستم درگیری هدف محو شود. اگر تهدید را با اهمیت ارزیابی کرد، ممکن است توجه روی تهدید بماند و منجر به افزایش اضطراب موقعیتی گردد .
منبع
رزم زن،زینب(1392)،اثربخشی برنامه تعدیل سوگیری شناختی-مؤلفه تفسیر و توجه بر علائم اضطراب اجتماعی و ترس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید