سرمایه‌گذاری مستقیم بانک‌ها در بازار سرمایه

بانک‌های تجاری در نظام اقتصاد سنتی، در شرایطی که تقاضای کافی برای وام و اعتبار وجود نداشته باشد، منابع مالی خود را به تدریج، به سمت سرمایه‌گذاری در بازارهای حقیقی؛ مثل بازارسرمایه  سوق می‌دهند. به این معنی که در درجة اول، مازاد منابع خود را به خرید اوراق قرضه دولتی یا غیردولتی اختصاص می‌دهند؛ چرا که اوراق قرضه ماهیتی شبیه به اعتبارات دارد. بانک‌های تجاری می‌توانند تا سررسید صبر کرده و علاوه بر اصل قرض، بهره آن را نیز دریافت دارند . در مرحله دوم، از اوراق سهام ممتاز و در موارد کمی، از طریق خرید سهام عادی اقتصادی، اقدام به سرمایه‌گذاری ؛ در بازار سرمایه  می‌کنند.

 صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترکِ بانک‌ها

پس از جنگ جهانی اول، رونق اقتصادی کشور آمریکا باعث تشکیل سرمایه­های کوچک و بزرگ نزد خانوارهای آمریکایی شد و تمایل آن­ها به سرمایه­گذاری مستقیم یا غیرمستقیم بر روی سهام شرکت­ها افزایش یافت؛ از این­رو، نخستین صندوق سرمایه­گذاری مشترک  به شکل امروزی به نام ؛ تراست سرمایه­گذاران ماساچوست در سال 1924 در شهر بوستون آمریکا تشکیل شد.صندوق­های سرمایه­گذاری مشترک، از جمله نهادهای مالی بازار سرمایه شمرده می­شوند که بیشتر به وجوه اشخاص حقیقی متکی‌اند و این وجوه را عمدتاً به سهام و اوراق قرضة دولتی تبدیل می‌کنند ، که در انگلستان تحت عنوان ؛ یونیت تراست  و بیشتر در بازار اوراق سهام فعال می‌باشند، در حالی‌که این صندوق‌ها در آمریکا، عمدتاً در بازار اوراق قرضه و ابزارهای بازار پول سرمایه‌گذاری می‌کنند.

 این صندوق‌ها در اواخر دهة 1980، مورد توجه بانک‌های تجاری قرار گرفتند ، زیرا سرمایه‌گذاران به دنبال بدیل‌های جذاب‌تری در مقایسه با حساب‌های سنتی بانک‌ها بودند و همچنین می‌دانستند که صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک، هزینه‌های دسترسی به اطلاعات و انعقاد قرارداد را کاهش می‌دهند و از مدیریت حرفه‌ای برخوردار می‌باشند و ترکیب سهام آن‌ها، مستمراً با توجه به فرصت‌های سودآور تعدیل می‌شود. از این‌رو، نگرانی بانک‌ها برای از دست دادن سپرده‌هایشان به نفع صندوق‌های مذکور، بانک‌ها را واداشت تا آن‌ها هم صندوق‌های سرمایه‌گذاریِ خاصِ خود را دایر کنند.این اقدامات توسط سازمان‌های ناظر بر بازار سرمایه پذیرفته شده است و رقم دلاری سرمایه‌گذاری ؛بانک‌ها در صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک تحت پوشش بانک‌ها، رشد قابل ملاحظه‌ای داشته است.

ورود بانک مرکزی به بازار سرمایه

بانك مركزي مي­تواند با هدف مديريت نقدينگی، تنظيم عرضه و تقاضاي وجوه در اقتصاد، کنترل و تنظیم حجم پول و نرخ بهره بازار سرمایه، از طريق عمليات بازار باز و شبه بازار باز، در بازارهای مالی دخالت می‌کند. به گونه‌ای که طی عملیات بازار باز در بازار ثانويه اوراق، مداخله کرده و اقدام به اعمال سياست پولي می‌نمايد و باخريد و فروش این اوراق، می­تواند میزان نقدینگی را در اقتصاد، کنترل و تغييردهد.

در واقع، در چارچوب سیاست پولی غیرمستقیم، عملیات بازار باز، ابزار اصلی سیاست پولی بانک مرکزی است که به وسیلة آن، بانک مرکزی از راه خرید و فروش دارایی‌های خود و عمدتاً اوراق بهادار در بازار ثانویه، ذخیرة پول پرقدرت را تغییر می‌دهد . به این صورت که، بانک مرکزی برای اجرای سیاست پولی، اوراق خزانه و اوراق قرضه را با توجه به نوع سیاست پولی  ؛ انبساطی یا انقباضی  خرید و فروش می‌کند.

در سیستم مالی کشورهای توسعه‌یافته، دولت برای تأمین مالی خود از بازار اولیه استفاده می‌کند و بانک مرکزی هم عملیات بازار باز خود را در بازار ثانویه انجام می‌دهد و به طور معمول از همان اوراق دولتی در بازار ثانویه استفاده می‌کند؛ بنابراین، برای مدیریت بدهی و مدیریت پولی، از یک ابزار در دو بازار استفاده می‌شود و با توجه به جدایی دو بازار اولیه و ثانویه، نیاز به هماهنگی بین مقام‌های پولی و مالی به حداقل می‌رسد.

در واقع، بانک مرکزی در نظام اقتصاد سنتی، براي اجرای عمليات شبه بازار باز معمولاً از دو نوع  : اوراق دولتي   و اوراق بانك مركزي  استفاده مي‌کند. در جايي كه از اوراق دولتي در عمليات شبه بازار باز استفاده مي‌شود، دولت با هماهنگي بانك مركزي بخشي از اوراق بدهي خود را براي هدف‌های كنترل نقدينگي منتشر مي‌كند و آن را ؛ خودش يا بانك مركزي  در بازارهاي اوليه به فروش مي‌رساند و در جايي كه بانك مركزي از اوراق بدهي خودش در اين عمليات استفاده كند، بانك مركزي به‌طور مستقل به انتشار اوراق بدهي و فروش آن در بازار اوليه اقدام مي‌كند . این عملیات در نظام بانکی متعارف بدین صورت انجام می­شود که اوراق قرضه که مبتنی بر قرض می­باشد، منتشر می­شوند. در ابتدا که این اوراق از سوی بانک مرکزی ؛ یا بانک مرکزی از جانب دولت  منتشر می­شود، سیاست انقباضی پولی انجام می­گیرد و هنگامی که این اوراق از بازار، جمع آوری و بازخرید می‌شوند، سیاست انبساطی پولی انجام می‌گیرد.

با توجه به اینکه این راه­های ارتباطی مبتنی بر قرض و مازاد می­باشند، در کشورهای اسلامی کاربرد ندارند و این کشورها در صورتی می­توانند از این راه­های ارتباطی میان نظام بانکی با بازار سرمایه استفاده کنند که جایگزین‌هایی مبتنی بر شریعت اسلامی طراحی کرده و مورد استفاده قرار دهند و یا این ابزارها را به گونه‌ای بازسازی کنند که قابل استفاده در اقتصاد اسلامی را داشته باشد، که ما در فصل چهارم به طراحی این راه‌های ارتباطی براساس شریعت اسلام و همچنین به طراحی ابزارهای ارتباطی نظام بانکی با بازار سرمایه می‌پردازیم.

وضعیت ارتباط نظام بانكي با بازار سرمايه در اقتصاد ايران

اصولاً نهادهای تأمین مالی در اقتصاد ایران دو گونه می­باشند: بازار پول ؛ نظام بانکی  و بازار سرمایه ؛ بورس اوراق بهادار . در ایران، آرایش نهادهای مالی در صحنۀ اقتصاد کشور بیانگر عدم تنوع این نهادها و محوریت نظام بانکی در آنهاست و بخش اعظم آنچه می‌ توان؛ نهادمالی  در ایران نامید، بانک‌های دولتی است که دیرکچه در بازارسرمایۀکشورند. از سوی دیگر، تا قبل از تأسیس بانک­های خصوصی در کشور در سال 1382، به دلیل دولتی بودن شبکه بانکی کشور، بانک­های تجاری و تخصصی در دست دولت بود. که این دولتی بودن انحصاری بانک‌ها، کل نظام بانکی را به صورت ابزاری مالی در اختیار دولت، برای انجام فعالیت‌های تولیدی درآورده بود.

بازار پول کشور که مشتمل بر نظام بانکی می­باشد، از بانک مرکزی، بانک­های تجاری، مؤسسات پولی و اعتباری غیربانکی، انواع مؤسسات قرض­الحسنه و اتحادیه­های اعتباری تشکیل شده است.نظام بانکی یکی از بخش­های مهم اقتصادی است که بانک­ها با سازماندهی منابع مازاد نقدی افراد و تجهیز و هدایت پس­اندازها و سپرده­های آن­ها به اشخاص حقیقی و حقوقی که با کمبود منابع و وجه نقد مواجه­اند، نقش مهمی را در رشد اقتصادی، رشد سرمایه­گذاری و… دارند. هر چقدر نظام بانکی به صورت پیشرفته­تر عمل کند، بازارهای مالی توسعه می­یابند و در نتیجه رشد اقتصادی را موجب می­شوند.

این در حالی است که ضعف بازار سرمایه ایران ناشی از تسلط نظام بانکی   دولتی بر بازار سرمایه کشور می­باشد و بانک‌ها به عنوان رکن اصلی بازار سرمایه کشور محسوب می‌شوند. به گونه‌ای که حجم انتشار اوراق توسط بانک مرکزی، بسیار بالاتر از حجم اوراق مشابه در بازار بورس کشور می‌باشد، به عنوان مثال؛ بانک مرکزی حتی در یک نوبت، 1600 میلیارد تومان اوراق مشارکت فروخته است، که این ارقام با انتشار اوراق در بورس اصلاً قابل مقایسه نیست.  این بانک همچنین در سال 1388 نیز با همکاری وزارت نفت، شرکت‌های دولتی و… اقدام به انتشار یک و نیم میلیارد یورو و یک میلیارد یورو اوراق مشارکت ارزی در بازارهای مالی بین‌المللی نمود. همچنین، مقایسة سهم بازار بورس اوراق بهادار و بانک‌های تجاری در نظام تأمین مالی کشور نشان می‌دهد که بانک‌های تجاری بیش از پنجاه برابر بازار بورس، در تأمین مالی بخش واقعی اقتصاد نقش داشته‌اند. از این­رو، بخش قابل توجهی از سهم بازارهای مالی بر رشد اقتصادی برعهدۀ نظام بانکی می­باشد. به عبارت بهتر، نقش بانک­ها در رشد اقتصادی و تأمین مالی طرح‌های اقتصادی کشور به مراتب بیشتر از سهم بازار سرمایه می­باشد. این در حالی است که شبکه بانکی خصوصی در سایر اقتصادها در حدود نیمی از بازار سرمایه این کشورها را در اختیار دارد.

چیرگی شبکه بانکی بر بازار سرمایه در اقتصاد ایران نیز به این معنا است که عملاً بخش عمده­ای از پس­انداز بخش خصوصی نمی­تواند از طریق بازارهای مالی در فعالیت­های تولیدی جریان یابد، از این­رو این پس­اندازها در اختیار اعتبارات تکلیفی دولت قرار می­گیرد. همچنین، فقدان بازار سرمایۀ کارآمد در کنار سیستم بانکی، باعث شده است که بازار پول کشور وظایف بازار سرمایه را نیز، در کنار وظایف خود انجام دهد.مثلاً؛ بانک‌ها که در گذشته به عنوان شرکت‌های خصوصی و ذی‌نفع در کنار دیگر شرکت‌ها در بازار بورس اوراق بهادار فعال بودند، امروزه نه تنها به عنوان کارگزار، بلکه به عنوان سازمان‌های دولتیکه بیشتر نیز از سهام‌داران عمدة شرکت‌های واگذارشده از سوی دولت و سهام‌دار برخی از شرکت‌‌های سرمایه‌گذاری می‌باشند، از اقتدار به سزایی در بازار بورس برخوردار شده‌اند. آن‌چنان که می‌توانیم بگوییم، امروزه تفکر حاکم بر بازار بورس، تفکر دولتی و بانکی است.از سوی دیگر، بازار سرمایۀ کشور نیز دارای مشکلاتی اساسی است که برخی از آن‌ها عبارتند از؛ فقدان قوانین و مقررات جامع در بازار سرمایه، عدم تنوع در ابزارها و نهادهای مالی در این بازار و عدم توافق نظر بین بازار پول و بازار سرمایه در جهت ابداع ابزارهای مالی جدید قابل معامله در این بازار، گسترۀ محدود بازار سرمایه و ….

در ایران، بانک­ها با جمع­آوری سپرده­های مردمی و هدایت آن­ها به سمت واحدهای اقتصادی متقاضی این وجوه، بخشی از این نیازها را طبق مقررات پولی و بانکی کشور تأمین می­کنند. بانک­های کشور؛  چه دولتی و چه خصوصی؛  مؤظف به اجرای قانون بانکداری بدون ربای کشور مصوب شهریور ماه 1362 و کلیه قوانین و مقررات و ضوابط تعیین شده از سوی بانک مرکزی می­باشند. این در حالی است که، نظام مالی حاکم بر دادوستدهای مالی ایران، به دلیل نوع نهادهای مالی موجود، قدمت و حجم فعالیت آن­ها، مبتنی بر شبکه بانکی است و حاکمیت قانون عملیات بانکی بدون ربا، نظام بانکی و بازارهای مالی رسمی کشور را از ویژگی­های خاصی برخوردار ساخته است. این ویژگی­ها: یکی، تضعیف وظایف سنتی بانکداری و دیگری تضعیف مرزها و حوزه­های فعالیت بانک­های تجاری و تخصصی در چارچوب عملیات بانکداری بدون ربا است. در این نظام، بانک‌ها به طریق زیر با بازار سرمایه در ارتباط می‌باشند:

خریدوفروش اوراق بهادار و پذیره‌نویسی توسط بانک‌ها در بازار سرمایه

یکی از عملیات‌های بانک­های تجاری که در بازار پول و سرمایه انجام می­گیرد و برای بانک­ها درآمدی را نیز به دنبال دارد، خرید و فروش اوراق بهادار و واسطه­گری در خرید و فروش این اوراق در بازارهای مالی می‌باشد.از سوی دیگر، یکی از مهم‌ترین اهداف و مزایای خصوصی‌سازی بانک‌ها و سایر مؤسسات دولتی، از طریق انتشار و عرضه سهام بانک‌ها و سایر بنگاه‌های دولتی توسط بانک‌ها در بازار سرمایه، ایجاد و افزایش رونق بازار سرمایه، گسترش شرکت‌های سهامی و همچنین گسترش بازار سهام از طریق توسعه اوراق سهام بانک‌ها و سایر مؤسسات دولتی می‌باشد، که در بُعد بانکی، یکی از مزایای مهم عرضه اوراق سهام بانک‌ها در بازار سرمایه، توسعة خدمات بانک به سایر بازارهای مالی و افزایش تنوع در خدمات نوین بانکی می‌باشد .

در کشورهایی همانند کشور ما که شبکه بانکی نقش اصلی را در سیستم مالی ایفاء می‌نماید و بازار سهام و اوراق بهادار نیز توسعه‌نیافته، جوان و نوپاست، خصوصی‌سازی و آزادسازی این بخش قاعدتاً از ارکان راهبردی توسعه در بخش مالی بوده و نقش غیرقابل انکاری بر روند توسعه اقتصادی خواهد داشت . از این‌رو، واگذاری اوراق سهام بانکی و سایر مؤسسات دولتی از طریق پذیره‌نویسی توسط بانک‌ها در اقتصاد ایران نیز همانند روش واگذاری اوراق سهام بانک‌ها در اقتصاد سنتی می‌باشد. به این صورت که بانک‌های دولتی اقدام به واگذاری اوراق سهام مالکیتی خود و سایر بنگاه‌های دولتی در بازار سرمایه می‌کنند و به این طریق از بازار سرمایه به تأمین مالی می‌پردازند. روش­های عمدة تأمین مالی در ایران  در دو بازار نظام بانکی و بازار سرمایه کشور و همچنین میزان سرمایه­گذاری خارجی، در طی سال­های 1386 تا 1390 بیان می­کنیمو همان  بخش از تأمین مالی که از طریق بازار پول ؛ سیستم بانکی و اوراق مشارکت دولتی و شهرداری­ها  صورت می­پذیرد؛ از 93 درصد در سال 1386 به 75 درصد در سال 1390 کاهش یافته است و به موازات این تحول، سهم تأمین مالی از بازار سرمایه نیز از چهار درصد به شانزده درصد افزایش یافته است که رشد چندین برابری را نشان می­دهد.

این روند در سال­های آتی و با توسعه بازار فرابورس ایران، بازار اوراق مشارکت شرکتی و بازار اوراق اجاره، شتاب بیشتری به خود گرفته است.بررسی روش­های تأمین مالی در سال­های اخیر نشان­دهندة آن است که سهم  بازار پول در تأمین مالی صنایع و شرکت­ها، کاهش چشمگیری داشته است. در مقابل توجه سیستم اقتصادی به بازار سرمایه برای تأمین مالی افزایش داشته است. تأمین مالی صورت پذیرفته در بازار سرمایه طی سال­های 1386 تا 1390 عمدتاً به صورت افزایش سرمایه شرکت­های بورسی و غیربورسی بوده است و اوراق منتشر شده از قبیل؛ اوراق مشارکت شرکتی و اوراق اجاره، در ابتدای دوره مزبور سهمی از تأمین مالی شرکت­ها و صنایع بورسی و غیربورسی نداشته است، ولی در سال­های اخیر با طراحی و بکارگیری ابزارهای مالی جدید در این حوزه، این اوراق نیز سهمی از تأمین مالی شرکت­ها را به خود اختصاص داده است. به‌گونه‌ای که در طی چند سال اخیر ،صکوک اجاره در بازار سرمایه عملیاتی شده است و شرکت هواپیمایی ماهان در سال 1389 اقدام به انتشار 5/291 میلیارد ریال اوراق اجاره 4 ساله با نرخ سود ؛اجاره  سالانه 5/17 درصد نمود. حتی بانک سامان به عنوان اولین بانک، اقدام به انتشار این اوراق، تحت نظارت سازمان بورس اوراق بهادار نمود.

 چالشهای بازار سرمایه در ایران

بنا به گزارش سازمان مدیریت و برنامه ریزی عوامل هشت گانه تاثیر گذار بر بورس تهران عبارتند از:

  • پدیده پولشویی
  • رشد نقدینگی و رکود سایر بازارها
  • جریان سرمایه کشورهای آشوب زده همجوار ایران
  • معاملات چرخشی و شرکت های ضربدری
  • مصرف تسهیلات برای خرید سهام و ورود شرکتهای تولیدی به عرصه سرمایه گذاری در سهام
  • سودهای غیر عملیاتی ناشی از معاملات سهام
  • حضور نهادهای مالی قدرتمند دولتی در بورس

دبیر بورس نیز انتقال منابع به بازار دست اول را بعنوان مشکل اساسی بازار مطرح می نمایند که تاثیری بر نارسایی و ضعف رشد کیفی بازار ثانویه است. یکی دیگر از چالشها بحث شفافیت اطلاعاتی است.باید شفافیت به حدی رسانده شود که برای همگان و کسانی که در هر سطحی سرمایه به بازار وارد کرده اند، اطلاعات یکسان فراهم شود. عدم استفاده از ابزارهای متنوع مالی در بورس یکی دیگر از مشکلات این بازار است.اگرچه در اکثر بورسهای دنیا اوراق بهادار متنوعی برای سرمایه گذاران عرضه می گردد، لیکن در شرایط کنونی در بورس اوراق بهادار تهران سهام عادی، حق تقدم خرید سهام عادی و اوراق مشارکت مبادله می گردد. عدم وجود تنوع در اوراق بهادار تنها محدودیت و مشکل بازار سرمایه در ایران نمی باشد. عدم وجود کارائی در بازار بورس اوراق بهادار تهران نیز مشکلی است که مانع عملکرد مطلوب و مورد نظر در بازار بورس می گردد.

اگر چه کارائی خود را در سطوح مختلف از قبیل کارائی در شکل نیمه ضعیف، نیمه قوی و قوی بررسی می گردد، ولی با توجه به شرایط بورس اوراق بهادار تهران جدای از کارائی در سطح قوی که در بورسهای پیشرفته نیز وجود ندارد، کارائی در سطح نیمه قوی و ضعیف نیز مشاهده نمی شود.یکی از عمده ترین پیامدهای عدم کارائی بازار، عدم بهره برداری بهینه و مطلوب از منابع مورد نظر می باشد. با توجه به وجود شرایط عدم کارائی در سطح ضعیف در بورس تهران، مهم ترین مشکل سرمایه گذاران در این بورس، انتخاب اوراق بهادار مناسب و یا ترکیب اوراق بهادار جهت خرید و نیز انتخاب شیوه های خرید و فروش سهام جهت کسب بیشترین بازدهی می باشد. تعداد بسیار پائینی از شرکت های ثبت شده در ایران، در بورس فعالیت می نمایند که از سویی باید با حذف شرکتهای زیانده بر تعداد شرکت های فعال سود ده در این بازار افزود و از سوی دیگر در قیمت گذاری شرکت های پذیرفته شده جدید نباید بازار با قیمت های غیر عادلانه و تنش مواجه گردیده و همواره باید رغبت را برای خرید سهام این شرکت ها فراهم کرد.

مشکلات ناشی از مسائل سیاسی، توسعه نیافتن فرهنگ سهامداری، بخشنامه ها و مقررات متعدد متناقض، نگرانی سرمایه گذاران ناشی از جو روانی، حمایت نکردن کارگزاران، پایین بودن نسبت فعالیت در بورس، پایین بودن ارزش جاری بازار سهام و نسبت نقدینگی، ناهماهنگی بازار اولیه و ثانویه و مشکلات مربوط به عرضه سهام از دیگر چالشهای بازار سرمایه کشور است.تحت تاثیر بودن بورس از شایعات و آثار روانی، شرایط سیاسی کشور، تصمیمات مجلس و سیاست های پولی و مالی به عنوان عوامل تاثیر گذار در افزایش شاخص می باشد که برای جلوگیری از این امر نگاه بر بازار سرمایه باید صرفا اقتصادی باشد. و با ارایه اطلاعات به صورت شفاف به سهامداران حقیقی از آثار آنها بر این بازار کاست.

سرمایه‌گذاری مستقیم بانک‌ها در بازار سرمایه

بانک‌های تجاری در نظام اقتصاد سنتی، در شرایطی که تقاضای کافی برای وام و اعتبار وجود نداشته باشد، منابع مالی خود را به تدریج، به سمت سرمایه‌گذاری در بازارهای حقیقی؛ مثل بازارسرمایه  سوق می‌دهند. به این معنی که در درجة اول، مازاد منابع خود را به خرید اوراق قرضه دولتی یا غیردولتی اختصاص می‌دهند؛ چرا که اوراق قرضه ماهیتی شبیه به اعتبارات دارد. بانک‌های تجاری می‌توانند تا سررسید صبر کرده و علاوه بر اصل قرض، بهره آن را نیز دریافت دارند . در مرحله دوم، از اوراق سهام ممتاز و در موارد کمی، از طریق خرید سهام عادی اقتصادی، اقدام به سرمایه‌گذاری ؛ در بازار سرمایه  می‌کنند.

 صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترکِ بانک‌ها

پس از جنگ جهانی اول، رونق اقتصادی کشور آمریکا باعث تشکیل سرمایه­های کوچک و بزرگ نزد خانوارهای آمریکایی شد و تمایل آن­ها به سرمایه­گذاری مستقیم یا غیرمستقیم بر روی سهام شرکت­ها افزایش یافت؛ از این­رو، نخستین صندوق سرمایه­گذاری مشترک  به شکل امروزی به نام ؛ تراست سرمایه­گذاران ماساچوست در سال 1924 در شهر بوستون آمریکا تشکیل شد.صندوق­های سرمایه­گذاری مشترک، از جمله نهادهای مالی بازار سرمایه شمرده می­شوند که بیشتر به وجوه اشخاص حقیقی متکی‌اند و این وجوه را عمدتاً به سهام و اوراق قرضة دولتی تبدیل می‌کنند ، که در انگلستان تحت عنوان ؛ یونیت تراست  و بیشتر در بازار اوراق سهام فعال می‌باشند، در حالی‌که این صندوق‌ها در آمریکا، عمدتاً در بازار اوراق قرضه و ابزارهای بازار پول سرمایه‌گذاری می‌کنند.

 این صندوق‌ها در اواخر دهة 1980، مورد توجه بانک‌های تجاری قرار گرفتند ، زیرا سرمایه‌گذاران به دنبال بدیل‌های جذاب‌تری در مقایسه با حساب‌های سنتی بانک‌ها بودند و همچنین می‌دانستند که صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک، هزینه‌های دسترسی به اطلاعات و انعقاد قرارداد را کاهش می‌دهند و از مدیریت حرفه‌ای برخوردار می‌باشند و ترکیب سهام آن‌ها، مستمراً با توجه به فرصت‌های سودآور تعدیل می‌شود. از این‌رو، نگرانی بانک‌ها برای از دست دادن سپرده‌هایشان به نفع صندوق‌های مذکور، بانک‌ها را واداشت تا آن‌ها هم صندوق‌های سرمایه‌گذاریِ خاصِ خود را دایر کنند.این اقدامات توسط سازمان‌های ناظر بر بازار سرمایه پذیرفته شده است و رقم دلاری سرمایه‌گذاری ؛بانک‌ها در صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک تحت پوشش بانک‌ها، رشد قابل ملاحظه‌ای داشته است.

ورود بانک مرکزی به بازار سرمایه

بانك مركزي مي­تواند با هدف مديريت نقدينگی، تنظيم عرضه و تقاضاي وجوه در اقتصاد، کنترل و تنظیم حجم پول و نرخ بهره بازار سرمایه، از طريق عمليات بازار باز و شبه بازار باز، در بازارهای مالی دخالت می‌کند. به گونه‌ای که طی عملیات بازار باز در بازار ثانويه اوراق، مداخله کرده و اقدام به اعمال سياست پولي می‌نمايد و باخريد و فروش این اوراق، می­تواند میزان نقدینگی را در اقتصاد، کنترل و تغييردهد.

در واقع، در چارچوب سیاست پولی غیرمستقیم، عملیات بازار باز، ابزار اصلی سیاست پولی بانک مرکزی است که به وسیلة آن، بانک مرکزی از راه خرید و فروش دارایی‌های خود و عمدتاً اوراق بهادار در بازار ثانویه، ذخیرة پول پرقدرت را تغییر می‌دهد . به این صورت که، بانک مرکزی برای اجرای سیاست پولی، اوراق خزانه و اوراق قرضه را با توجه به نوع سیاست پولی  ؛ انبساطی یا انقباضی  خرید و فروش می‌کند.

در سیستم مالی کشورهای توسعه‌یافته، دولت برای تأمین مالی خود از بازار اولیه استفاده می‌کند و بانک مرکزی هم عملیات بازار باز خود را در بازار ثانویه انجام می‌دهد و به طور معمول از همان اوراق دولتی در بازار ثانویه استفاده می‌کند؛ بنابراین، برای مدیریت بدهی و مدیریت پولی، از یک ابزار در دو بازار استفاده می‌شود و با توجه به جدایی دو بازار اولیه و ثانویه، نیاز به هماهنگی بین مقام‌های پولی و مالی به حداقل می‌رسد.

در واقع، بانک مرکزی در نظام اقتصاد سنتی، براي اجرای عمليات شبه بازار باز معمولاً از دو نوع  : اوراق دولتي   و اوراق بانك مركزي  استفاده مي‌کند. در جايي كه از اوراق دولتي در عمليات شبه بازار باز استفاده مي‌شود، دولت با هماهنگي بانك مركزي بخشي از اوراق بدهي خود را براي هدف‌های كنترل نقدينگي منتشر مي‌كند و آن را ؛ خودش يا بانك مركزي  در بازارهاي اوليه به فروش مي‌رساند و در جايي كه بانك مركزي از اوراق بدهي خودش در اين عمليات استفاده كند، بانك مركزي به‌طور مستقل به انتشار اوراق بدهي و فروش آن در بازار اوليه اقدام مي‌كند . این عملیات در نظام بانکی متعارف بدین صورت انجام می­شود که اوراق قرضه که مبتنی بر قرض می­باشد، منتشر می­شوند. در ابتدا که این اوراق از سوی بانک مرکزی ؛ یا بانک مرکزی از جانب دولت  منتشر می­شود، سیاست انقباضی پولی انجام می­گیرد و هنگامی که این اوراق از بازار، جمع آوری و بازخرید می‌شوند، سیاست انبساطی پولی انجام می‌گیرد.

با توجه به اینکه این راه­های ارتباطی مبتنی بر قرض و مازاد می­باشند، در کشورهای اسلامی کاربرد ندارند و این کشورها در صورتی می­توانند از این راه­های ارتباطی میان نظام بانکی با بازار سرمایه استفاده کنند که جایگزین‌هایی مبتنی بر شریعت اسلامی طراحی کرده و مورد استفاده قرار دهند و یا این ابزارها را به گونه‌ای بازسازی کنند که قابل استفاده در اقتصاد اسلامی را داشته باشد، که ما در فصل چهارم به طراحی این راه‌های ارتباطی براساس شریعت اسلام و همچنین به طراحی ابزارهای ارتباطی نظام بانکی با بازار سرمایه می‌پردازیم.

وضعیت ارتباط نظام بانكي با بازار سرمايه در اقتصاد ايران

اصولاً نهادهای تأمین مالی در اقتصاد ایران دو گونه می­باشند: بازار پول ؛ نظام بانکی  و بازار سرمایه ؛ بورس اوراق بهادار . در ایران، آرایش نهادهای مالی در صحنۀ اقتصاد کشور بیانگر عدم تنوع این نهادها و محوریت نظام بانکی در آنهاست و بخش اعظم آنچه می‌ توان؛ نهادمالی  در ایران نامید، بانک‌های دولتی است که دیرکچه در بازارسرمایۀکشورند. از سوی دیگر، تا قبل از تأسیس بانک­های خصوصی در کشور در سال 1382، به دلیل دولتی بودن شبکه بانکی کشور، بانک­های تجاری و تخصصی در دست دولت بود. که این دولتی بودن انحصاری بانک‌ها، کل نظام بانکی را به صورت ابزاری مالی در اختیار دولت، برای انجام فعالیت‌های تولیدی درآورده بود.

بازار پول کشور که مشتمل بر نظام بانکی می­باشد، از بانک مرکزی، بانک­های تجاری، مؤسسات پولی و اعتباری غیربانکی، انواع مؤسسات قرض­الحسنه و اتحادیه­های اعتباری تشکیل شده است.نظام بانکی یکی از بخش­های مهم اقتصادی است که بانک­ها با سازماندهی منابع مازاد نقدی افراد و تجهیز و هدایت پس­اندازها و سپرده­های آن­ها به اشخاص حقیقی و حقوقی که با کمبود منابع و وجه نقد مواجه­اند، نقش مهمی را در رشد اقتصادی، رشد سرمایه­گذاری و… دارند. هر چقدر نظام بانکی به صورت پیشرفته­تر عمل کند، بازارهای مالی توسعه می­یابند و در نتیجه رشد اقتصادی را موجب می­شوند.

این در حالی است که ضعف بازار سرمایه ایران ناشی از تسلط نظام بانکی   دولتی بر بازار سرمایه کشور می­باشد و بانک‌ها به عنوان رکن اصلی بازار سرمایه کشور محسوب می‌شوند. به گونه‌ای که حجم انتشار اوراق توسط بانک مرکزی، بسیار بالاتر از حجم اوراق مشابه در بازار بورس کشور می‌باشد، به عنوان مثال؛ بانک مرکزی حتی در یک نوبت، 1600 میلیارد تومان اوراق مشارکت فروخته است، که این ارقام با انتشار اوراق در بورس اصلاً قابل مقایسه نیست.  این بانک همچنین در سال 1388 نیز با همکاری وزارت نفت، شرکت‌های دولتی و… اقدام به انتشار یک و نیم میلیارد یورو و یک میلیارد یورو اوراق مشارکت ارزی در بازارهای مالی بین‌المللی نمود. همچنین، مقایسة سهم بازار بورس اوراق بهادار و بانک‌های تجاری در نظام تأمین مالی کشور نشان می‌دهد که بانک‌های تجاری بیش از پنجاه برابر بازار بورس، در تأمین مالی بخش واقعی اقتصاد نقش داشته‌اند. از این­رو، بخش قابل توجهی از سهم بازارهای مالی بر رشد اقتصادی برعهدۀ نظام بانکی می­باشد. به عبارت بهتر، نقش بانک­ها در رشد اقتصادی و تأمین مالی طرح‌های اقتصادی کشور به مراتب بیشتر از سهم بازار سرمایه می­باشد. این در حالی است که شبکه بانکی خصوصی در سایر اقتصادها در حدود نیمی از بازار سرمایه این کشورها را در اختیار دارد.

چیرگی شبکه بانکی بر بازار سرمایه در اقتصاد ایران نیز به این معنا است که عملاً بخش عمده­ای از پس­انداز بخش خصوصی نمی­تواند از طریق بازارهای مالی در فعالیت­های تولیدی جریان یابد، از این­رو این پس­اندازها در اختیار اعتبارات تکلیفی دولت قرار می­گیرد. همچنین، فقدان بازار سرمایۀ کارآمد در کنار سیستم بانکی، باعث شده است که بازار پول کشور وظایف بازار سرمایه را نیز، در کنار وظایف خود انجام دهد.مثلاً؛ بانک‌ها که در گذشته به عنوان شرکت‌های خصوصی و ذی‌نفع در کنار دیگر شرکت‌ها در بازار بورس اوراق بهادار فعال بودند، امروزه نه تنها به عنوان کارگزار، بلکه به عنوان سازمان‌های دولتیکه بیشتر نیز از سهام‌داران عمدة شرکت‌های واگذارشده از سوی دولت و سهام‌دار برخی از شرکت‌‌های سرمایه‌گذاری می‌باشند، از اقتدار به سزایی در بازار بورس برخوردار شده‌اند. آن‌چنان که می‌توانیم بگوییم، امروزه تفکر حاکم بر بازار بورس، تفکر دولتی و بانکی است.از سوی دیگر، بازار سرمایۀ کشور نیز دارای مشکلاتی اساسی است که برخی از آن‌ها عبارتند از؛ فقدان قوانین و مقررات جامع در بازار سرمایه، عدم تنوع در ابزارها و نهادهای مالی در این بازار و عدم توافق نظر بین بازار پول و بازار سرمایه در جهت ابداع ابزارهای مالی جدید قابل معامله در این بازار، گسترۀ محدود بازار سرمایه و ….

در ایران، بانک­ها با جمع­آوری سپرده­های مردمی و هدایت آن­ها به سمت واحدهای اقتصادی متقاضی این وجوه، بخشی از این نیازها را طبق مقررات پولی و بانکی کشور تأمین می­کنند. بانک­های کشور؛  چه دولتی و چه خصوصی؛  مؤظف به اجرای قانون بانکداری بدون ربای کشور مصوب شهریور ماه 1362 و کلیه قوانین و مقررات و ضوابط تعیین شده از سوی بانک مرکزی می­باشند. این در حالی است که، نظام مالی حاکم بر دادوستدهای مالی ایران، به دلیل نوع نهادهای مالی موجود، قدمت و حجم فعالیت آن­ها، مبتنی بر شبکه بانکی است و حاکمیت قانون عملیات بانکی بدون ربا، نظام بانکی و بازارهای مالی رسمی کشور را از ویژگی­های خاصی برخوردار ساخته است. این ویژگی­ها: یکی، تضعیف وظایف سنتی بانکداری و دیگری تضعیف مرزها و حوزه­های فعالیت بانک­های تجاری و تخصصی در چارچوب عملیات بانکداری بدون ربا است. در این نظام، بانک‌ها به طریق زیر با بازار سرمایه در ارتباط می‌باشند:

خریدوفروش اوراق بهادار و پذیره‌نویسی توسط بانک‌ها در بازار سرمایه

یکی از عملیات‌های بانک­های تجاری که در بازار پول و سرمایه انجام می­گیرد و برای بانک­ها درآمدی را نیز به دنبال دارد، خرید و فروش اوراق بهادار و واسطه­گری در خرید و فروش این اوراق در بازارهای مالی می‌باشد.از سوی دیگر، یکی از مهم‌ترین اهداف و مزایای خصوصی‌سازی بانک‌ها و سایر مؤسسات دولتی، از طریق انتشار و عرضه سهام بانک‌ها و سایر بنگاه‌های دولتی توسط بانک‌ها در بازار سرمایه، ایجاد و افزایش رونق بازار سرمایه، گسترش شرکت‌های سهامی و همچنین گسترش بازار سهام از طریق توسعه اوراق سهام بانک‌ها و سایر مؤسسات دولتی می‌باشد، که در بُعد بانکی، یکی از مزایای مهم عرضه اوراق سهام بانک‌ها در بازار سرمایه، توسعة خدمات بانک به سایر بازارهای مالی و افزایش تنوع در خدمات نوین بانکی می‌باشد .

در کشورهایی همانند کشور ما که شبکه بانکی نقش اصلی را در سیستم مالی ایفاء می‌نماید و بازار سهام و اوراق بهادار نیز توسعه‌نیافته، جوان و نوپاست، خصوصی‌سازی و آزادسازی این بخش قاعدتاً از ارکان راهبردی توسعه در بخش مالی بوده و نقش غیرقابل انکاری بر روند توسعه اقتصادی خواهد داشت . از این‌رو، واگذاری اوراق سهام بانکی و سایر مؤسسات دولتی از طریق پذیره‌نویسی توسط بانک‌ها در اقتصاد ایران نیز همانند روش واگذاری اوراق سهام بانک‌ها در اقتصاد سنتی می‌باشد. به این صورت که بانک‌های دولتی اقدام به واگذاری اوراق سهام مالکیتی خود و سایر بنگاه‌های دولتی در بازار سرمایه می‌کنند و به این طریق از بازار سرمایه به تأمین مالی می‌پردازند. روش­های عمدة تأمین مالی در ایران  در دو بازار نظام بانکی و بازار سرمایه کشور و همچنین میزان سرمایه­گذاری خارجی، در طی سال­های 1386 تا 1390 بیان می­کنیمو همان  بخش از تأمین مالی که از طریق بازار پول ؛ سیستم بانکی و اوراق مشارکت دولتی و شهرداری­ها  صورت می­پذیرد؛ از 93 درصد در سال 1386 به 75 درصد در سال 1390 کاهش یافته است و به موازات این تحول، سهم تأمین مالی از بازار سرمایه نیز از چهار درصد به شانزده درصد افزایش یافته است که رشد چندین برابری را نشان می­دهد.

این روند در سال­های آتی و با توسعه بازار فرابورس ایران، بازار اوراق مشارکت شرکتی و بازار اوراق اجاره، شتاب بیشتری به خود گرفته است.بررسی روش­های تأمین مالی در سال­های اخیر نشان­دهندة آن است که سهم  بازار پول در تأمین مالی صنایع و شرکت­ها، کاهش چشمگیری داشته است. در مقابل توجه سیستم اقتصادی به بازار سرمایه برای تأمین مالی افزایش داشته است. تأمین مالی صورت پذیرفته در بازار سرمایه طی سال­های 1386 تا 1390 عمدتاً به صورت افزایش سرمایه شرکت­های بورسی و غیربورسی بوده است و اوراق منتشر شده از قبیل؛ اوراق مشارکت شرکتی و اوراق اجاره، در ابتدای دوره مزبور سهمی از تأمین مالی شرکت­ها و صنایع بورسی و غیربورسی نداشته است، ولی در سال­های اخیر با طراحی و بکارگیری ابزارهای مالی جدید در این حوزه، این اوراق نیز سهمی از تأمین مالی شرکت­ها را به خود اختصاص داده است. به‌گونه‌ای که در طی چند سال اخیر ،صکوک اجاره در بازار سرمایه عملیاتی شده است و شرکت هواپیمایی ماهان در سال 1389 اقدام به انتشار 5/291 میلیارد ریال اوراق اجاره 4 ساله با نرخ سود ؛اجاره  سالانه 5/17 درصد نمود. حتی بانک سامان به عنوان اولین بانک، اقدام به انتشار این اوراق، تحت نظارت سازمان بورس اوراق بهادار نمود.

 چالشهای بازار سرمایه در ایران

بنا به گزارش سازمان مدیریت و برنامه ریزی عوامل هشت گانه تاثیر گذار بر بورس تهران عبارتند از:

  • پدیده پولشویی
  • رشد نقدینگی و رکود سایر بازارها
  • جریان سرمایه کشورهای آشوب زده همجوار ایران
  • معاملات چرخشی و شرکت های ضربدری
  • مصرف تسهیلات برای خرید سهام و ورود شرکتهای تولیدی به عرصه سرمایه گذاری در سهام
  • سودهای غیر عملیاتی ناشی از معاملات سهام
  • حضور نهادهای مالی قدرتمند دولتی در بورس

دبیر بورس نیز انتقال منابع به بازار دست اول را بعنوان مشکل اساسی بازار مطرح می نمایند که تاثیری بر نارسایی و ضعف رشد کیفی بازار ثانویه است.یکی دیگر از چالشها بحث شفافیت اطلاعاتی است.باید شفافیت به حدی رسانده شود که برای همگان و کسانی که در هر سطحی سرمایه به بازار وارد کرده اند، اطلاعات یکسان فراهم شود.عدم استفاده از ابزارهای متنوع مالی در بورس یکی دیگر از مشکلات این بازار است.اگرچه در اکثر بورسهای دنیا اوراق بهادار متنوعی برای سرمایه گذاران عرضه می گردد، لیکن در شرایط کنونی در بورس اوراق بهادار تهران سهام عادی، حق تقدم خرید سهام عادی و اوراق مشارکت مبادله می گردد. عدم وجود تنوع در اوراق بهادار تنها محدودیت و مشکل بازار سرمایه در ایران نمی باشد. عدم وجود کارائی در بازار بورس اوراق بهادار تهران نیز مشکلی است که مانع عملکرد مطلوب و مورد نظر در بازار بورس می گردد.

اگر چه کارائی خود را در سطوح مختلف از قبیل کارائی در شکل نیمه ضعیف، نیمه قوی و قوی بررسی می گردد، ولی با توجه به شرایط بورس اوراق بهادار تهران جدای از کارائی در سطح قوی که در بورسهای پیشرفته نیز وجود ندارد، کارائی در سطح نیمه قوی و ضعیف نیز مشاهده نمی شود.یکی از عمده ترین پیامدهای عدم کارائی بازار، عدم بهره برداری بهینه و مطلوب از منابع مورد نظر می باشد. با توجه به وجود شرایط عدم کارائی در سطح ضعیف در بورس تهران، مهم ترین مشکل سرمایه گذاران در این بورس، انتخاب اوراق بهادار مناسب و یا ترکیب اوراق بهادار جهت خرید و نیز انتخاب شیوه های خرید و فروش سهام جهت کسب بیشترین بازدهی می باشد. تعداد بسیار پائینی از شرکت های ثبت شده در ایران، در بورس فعالیت می نمایند که از سویی باید با حذف شرکتهای زیانده بر تعداد شرکت های فعال سود ده در این بازار افزود و از سوی دیگر در قیمت گذاری شرکت های پذیرفته شده جدید نباید بازار با قیمت های غیر عادلانه و تنش مواجه گردیده و همواره باید رغبت را برای خرید سهام این شرکت ها فراهم کرد.

مشکلات ناشی از مسائل سیاسی، توسعه نیافتن فرهنگ سهامداری، بخشنامه ها و مقررات متعدد متناقض، نگرانی سرمایه گذاران ناشی از جو روانی، حمایت نکردن کارگزاران، پایین بودن نسبت فعالیت در بورس، پایین بودن ارزش جاری بازار سهام و نسبت نقدینگی، ناهماهنگی بازار اولیه و ثانویه و مشکلات مربوط به عرضه سهام از دیگر چالشهای بازار سرمایه کشور است.تحت تاثیر بودن بورس از شایعات و آثار روانی، شرایط سیاسی کشور، تصمیمات مجلس و سیاست های پولی و مالی به عنوان عوامل تاثیر گذار در افزایش شاخص می باشد که برای جلوگیری از این امر نگاه بر بازار سرمایه باید صرفا اقتصادی باشد. و با ارایه اطلاعات به صورت شفاف به سهامداران حقیقی از آثار آنها بر این بازار کاست.

منبع

سیلانی،شیما(1393)، تاثیر تغییرات شاخص بازار سهام و نرخها ی ارز و سود  بانکی،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت صنعتی، مرکز آموزش عالی رجایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0