سبک های اسنادی ، جریان نسبت دادن ، منابع کنترل

سبک های اسنادی

یکی از نظریه های جدید نگرشی که از نظریه های شناختی روانشناسی انگیزش است نظریه اسناد یا نسبت دادن نام دارد. کسان زیادی در تدوین این نظریه سهم داشته اند، اما فریتزهایدر  را می توان بنیان گذار آن دانست. هایدر در کتاب خود با عنوان روانشناسی روابط بین اشخاص  چهارچوب این نظریه را معرفی کرد. بعد از هایدر، از شخصیت های مهم دیگری که به تدوین و گسترش نظریه ا نگیزشی نسبت دادن کمک کرده اند می توان برنارد واینر  را نام برد.

یکی از فرضهای عمده نظریه اسناد این است که جستجو برای درک و فهم امور و علل رویدادها مهمترین منبع انگیزش انسان است. بنابراین،  هدف این نظریه پیدا کردن راههایی است که در آن افراد به توضیح و تبیین رویدادها و روابط علت و معلولی بین آنها می پردازند. اصطلاح نسبت دادن یا اسناد به علتهایی که فرد برای رویدادها یا نتایج اعمالش برمی گزیند و جبنه استنباط شخصی دارند اشاره می کند.

اجزا مهم نظریه نسبت دادن عبارتند از: 1)تبیین­های فرد باری علل موفقیتها و شکستهای خود، 2)ویژگی­های این تبیین ها یا استنباطهای علی، و 3) نقش واکنش­های عاطفی حاصل از این استنباطها در تعیین رفتارهای بعدی. تبیین هایی که افراد به طور معمول برای موفقیتها و شکستهای خود انتخاب می کنند به توانایی شخصی، سعی و کوشش، سطح دشواری تکلیف، بخت و اقبال، حالت روحی و بیماری، و افراد دیگر نسبت داده می شوند. این تبیین ها یا استنباطهای علی، در ابعاد یا ویژگی های منبع علیت، ثبات، و کنترل پذیری متفاوتند. این ابعاد یا ویژگی ها انتظارات متفاوتی برای آینده در فرد ایجاد می کنند و منجر به  واکنش های عاطفی متفاوتی می شوند که اینها هم به نوبه خود رفتار آتی فرد را دستخوش تغییر می سازند. ما در این فصل، در توضیح نظریه اسناد، اجزا فوق را با تفصیل بیشتری معرفی می کنیم.

نظریه واینر در نظریه انگیزش پیشرفت  اتکینسون ریشه دارد. پیشتر در این فصل، در رابطه با نظریه انگیزش پیشرفت، گفتیم که انگیزش تابعی است از متغیرهای مربوط به تکلیف موردنظرو ویژگی های فرد از لحاظ کوشش در جهت کسب موفقیت یا احتراز شکست. واینر اضافه می کند که رویدادهای درونی یا ذهنی بین متغیرهای مربوط به تکلیف و رفتار بعدی نقش واسطه را ایفا می کنند. برای مثال، افراد دارای انگیزش پیشرفت سطح بالا از کسانی که انگیزش پیشرفت سطح بالایی ندارند خود را تواناتر تصور می کنند؛ لذا در انجام تکالیف کوشش بیشتری به کار می بندند. واینر همچنین ادعا می کند که تاثیر متغیرهای مربوط به تکلیف یکسان نیست. یعنی موفقیت در یک تملیف دشوار از موفقیت در یک تکلیف ساده غرور بیشتری می آفریند.

منابع کنترل

قبلاً گفته شد که در نظریه واینر چندین علت عمده وجود دارند که افراد معمولاً آنها را برای نتایج موفقیت آمیز یا شکست آمیز اعمال و رفتار خود مورد استناد قرار می دهند. این علتها عبارتند از توانایی شخصی، سعی و کوشش، سطح دشواری تکلیف موردنظر، بخت و اقبال، حالت روحی و بیماری، و دیگران. این علت ها، به وسیله فرد در رابطه با ابعاد مختلف تعبیر و تفسیر می شوند.

گروهی از صاحب نظران نظریه نسبت دادن معتقدند که افراد موفقیتها و شکستهای خود را یا به عوامل شخصی نسبت می دهند یا به عوامل محیطی، و از این رو دو منبع مهم کنترل یکی درونی و دیگری بیرونی را شناسایی کرده اند. این نظریه به نظریه منبع یا مکان کنترل  شهرت دارد. در این نظریه که واضع آن جولیان روتر  است و درباره نظام اعتقادی افراد در رابطه با منابع کنترل به دو دسته زیر تقسیم می شوند: 1) گروهی که موفقیتها و شکستهای خود را عموماً به شخص خود (کوشش یا توانایی شخصی) نسبت می دهند افراد دارای منبع درونی کنترل نامیده شده اند، و گروه دوم که موفقیتها و شکستهای خود را معمولاً به عوامل بیرون از خود (بخت و اقبال یا سطح دشواری تکلیف) نسبت می دهند افراد دارای منبع بیرونی کنترل نام گرفته اند. افراد دارای منبع درونی کنترل معتقدند که رویدادهای مثبت زندگی در نتیجه نقشه ریزی دقیق و کوشش پیگیر خود آنها به دست می آید،  لذا برای اعمال و رفتار و پیامدهای ناشی از آن قبول مسئولیت می کنند. برای مثال، «دانش آموز دیر رسیدن به کلاس درس را به دیر از خانه خارج شدن نسبت می دهد نه به عوامل مبهم بیرونی» . از سوی دیگر، افراد دارای منبع بیرونی کنترل بین رفتار خود و رویدادها هیچ گونه رابطه علت و معلولی نمی بینند و بخت و اقبال، تصادف، یا اشخاص دیگر را مسئول نتایج رفتار خود می دانند، در نتیجه برای اعمال و رفتار خود قبول مسئولیت نمی کنند. بنابراین «دانش آموزی که در یک درس نمره ضعیفی او ناشی از غرض ورزی معلم بوده است» . در ضمن چون افراد دارای منبع بیرونی کنترل بر این باورند که رفتارها و مهارتهای خود آنان بر تقویتهایی که دریافت می کنند چندان تاثیری ندارد، برای کوششهای خود ارزشی قایل نمی شوند. آنها به کنترل زندگی خود به دست خویش در حال و آینده چندان ایمانی ندارند. در مقابل کسانی که مع تقد به منبع درونی کنترل هستند، بر این باورند که کنترل زندگی خود را شخصاً در دست دارند و برای مهارتها و توانایی های خود ارزش قائل می شوند. همچنین شواهدی در دست است حاکی از اینکه این افراد از سلامت روانی بیشتری برخوردارند.

یکی از پیامدهای مهم دیگر نسبت دادنهای علی در رابطه با منابع درونی و بیرونی کنترل رابطه آن با احساس احترام به خود یا عزت نفس  است. پیامدهای مثبت رفتار که به علتهای درونی چون توانایی و سعی و کوشش نسبت داده می شود در شخص احساس غرور و عزت نفس یا اعتماد به خود ایجاد می کند. اما موفقیتی که به علل بیرونی چون بخت و اقبال با کمک دیگران نسبت داده می شود احساس غرور و اعتماد به خود ایجاد نمی کند .مثالی برای این، گرفتن نمره 18 از معلمی است که همواره به همه دانش آموزان نمره از 18 به بالا می دهد. (علت بیرونی) در این حالت نمره 18 دانش آموز در او احساس غرور ایجاد نمی کند. در مقابل، دریافت نمره 18 از معلمی که تعداد کمی از دانش آموزان از او نمره 18 یا بالاتر می گیرند منجر به ایجاد احساس غرور و ا عتماد به نفس در دانش آموز می شود، زیرا در این حالت یک منبع درونی (توانایی یا سعی و کوشش) علت موفقیت فرد به حساب می آید. در واقع مفهوم  خود  یاد گیرنده به الگوی نسبت دادن او وابسته است. فردی که برای موفقیت دارای منبع درونی کنترل (من موافقم زیرا توانا هستم و یا می دانم چگونه از عهده کارم برآیم) و برای شکست دارای منبع بیرونی کنترل است (خراب کردم چون بدشانسی آوردم) با تکالیف مختلف یادگیری با نوعی مفهوم خود مثبت برخورد می کند. بنا به گفته واینر :

نسبت دادنهای علی تا حدودی تعیین کننده پیامدهای عاطفی موفقیت و شکست هستند. وقتی که موفقیت و شکست به عوامل درونی نسبت داده می شوند غرور و شرمساری افزایش می یابند، و وقتی که م وفقیت و شکست به عوامل بیرونی نسبت داده می شوند غرور و شرمساری کاهش می یابند. بنابراین، موفقتیی که به توانایی زیاد یا سخت کوشی نسبت داده می شود از موفقیتی که فرد آن را به سادگی تکلیف یا خوش اقبالی خود نسبت می دهد احساس غرور بیشتری ایجاد می کند و جنبه تقویتی زیادتری دارد. به همین منوال، شکستی که به توانایی کم یا کوشش کم نسبت داده می شود از شکستی که به دشواری زیاد تکلیف یا به اقبال نسبت داده می شود به شرمساری بیشتر می انجامد و اثر تنبیهی زیادتری دارد. به طور خلاصه، منبع کنترل بر پیامدهای عاطفی یا هیجانی ناشی از بازده های پیشرفت تاثیر دارد.

جریان نسبت دادن

برطبق نظریه نسبت دادن احساسها  نتایج نسبت دادنها یا شناختهای فرد هستند، اما احساسها شناخت را تعیین نمی کنند. همچنین احساسها را از راه کسب اطلاعات تازه می توان تغییر داد. مثلاً اگر شخصی که نسبت به شخص دیگری خشمگین است مطلع شود که مشکل او از کس دیگری ناشی می شود، خشم او نسبت به کسی که او را منبع ناراحتی خود می دانسته است فروکش می کند.

در نظریه واینر، رابطه میان اعتقادات فرد نسبت به علتهای موفقیت یا شکست او، واکنشهای عاطفی اش، و رفتاری که متعاقباً انجام خواهد داد به نحو زیر تعیین شده است: ابتدا علتهای فرضی یا تصوری موفقیت یا شکست تشکیل می شوند (نسبت دادن)؛ به دنبال آن واکنشهای عاطفی و انتظارات فرد برای پیامدهای رفتارهای آینده می آیند، و سرانجام رفتار و اعمال بعدی صورت می پذیرد.

پیشایندهای استنباطهای علی

منابع اطلاعاتی که پیش از نسبت دادن در دسترس فرد قرار دارند پیشایندهای استنباط علی نامیده می شوند. برای این گونه استنباطها سه نوع پیشایند به شرح زیر وجود دارند: 1) اشاره های اطلاعاتی خاص، 2) ساخت شناختی درونی فرد که به آن طرحواره های علی می گویند، و 3) ویژگی های فردی.

1.اشاره های اطلاعاتی خاص: این منبع اطلاعاتی مواردی چون تاریخچه موفقیت و شکست قبلی، هنجارهای اجتماعی، عملکرد دیگران، و زمان مصرف شده بر روی تکلیف را شامل می شوند. این اشاره ها به استنباطهای علی مختلف درباره موفقیت یا شکست می انجامند.

تاریخچه گذشته فرد از موفقیتهای او عمده ترین عامل تعیین کننده برای فرد در انتخاب توانایی یا فقدان آن به عنوان یک اسناد است. موفقیتهای مستمر فرد در گذشته او را وا می دارد تا توانایی خود را به عنوان علت موفقیت تصور کند. تاریخچه موفقیت متوسط حاکی از آن است که دستیابی به هدف را همیشه نمی توان انتظار کشید. با این حال موفقیت غالباً رخ می دهد و جنبه تصادفی ندارد. در این حالت موفقیت احتمالاً بیشتر به کوشش نسبت داده می شود تا به توانایی (توفیق دائمی) یا بخت و اقبال (توفیق تصادفی).

از سوی دیگر، تاریخچه شکست یا موفقیت کم به فقدان توانایی نسبت داده می شود. با بودن سابقه شکست، شکست جاری به فقدان توانایی (علت درونی با ثبات) نسبت داده می شود نه بخت و اقبال (علت بیرونی بی ثبات). به همین منوال، موفقیت برای فردی که سابقه موفقیت کم دارد احتمالاً به بخت و اقبال نسبت داده می شود.

همچنین هنجارهای اجتماعی و سابقه عملکرد دیگران نیز برای توانایی فرد منبع اطلاعاتی به حساب می آیند. اگر فرد در تکلیفی موفق شود که دیگران در آن شکست می خورند، فرد به توانایی خود اطمینان حاصل می کند. به همین منوال، شکست در تکلیفی که در آن دیگران موفق می شوند، به عدم توانایی فرد نسبت داده می شود. درصد کسانی که در یک تکلیف بخصوص موفقیت یا شکست به دست می آورند به کاربرد دشواری یا سهولت تکلیف به عنوان یک اعتقاد علی کمک می کند. هر چه تعداد بیشتری از دیگران در تکلیف موفق شوند، تکلیف آسان تر به نظر می رسد؛ و هر چه تعداد بیشتری از دیگران در تکلیف شکست بخورند، تکلیف دشوارتر تصور می شود.

مطلب دیگری که باید به آن اشاره کنیم این است که کوشش عمدتاً با توجه به طول زمان درگیری فرد با تکلیف موردنظر، مقدار خستگی، و میزان تنش عضلانی تعیین می شود. در حالی که بخت و اقبال به فقدان کنترل شخصی در رابطه با بازده کار و تصادفی بودن آن وابسته است.

2.طرحواره های علی: طرحواره های علی ساختهای شناختی نسبتاً پایداری هستند که اعتقادات کلی فرد درباره رویدادها و علتهای وابسته به آنها را تشکیل می دهند. پژوهشهای انجام شده تعدادی نظام عقیدتی مشترک را شناسایی کرده اند. یکی از آنها این است که موفقیت از توانایی یا کوشش ناشی می شود، و هر یک از این علتها به تنهایی برای ایجاد موفقیت کفایت میک ند. بنابراین، این نوع اعتقاد یک طرحواره علی به حساب می آید.

طرحواره علی دیگر این است که موفقیت به توانایی و کوشش هر دو وابسته است. از آنجا که هیچ یک از این دو علت به تنهایی نمی تواند ایجاد موفقیت کند، این ترکیب علتها نیز یک طرحواره علی به حساب می آید. این ترکیب علتها تبیینی است که غالباً برای موفقیت  در یک تکلیف دشوار به کار می رود. در رابطه با این اعتقاد، شکست در یک تکلیف دشوار به فقدان توانایی یا فقدان کوشش نسبت داده می شود، در حالی که شکست در یک تکلیف آسان به فقدان توانایی و فقدان کوشش هر دو نسبت داده می شود.

3.ویژگیهای فردی: علاوه بر اشاره های پیشایندی و طرحواره های علی، ویژگیهای فردی نیز بر نسبت دادنهای علی تاثیر می گذارند. یکی از این ویژگیها نیاز به پیشرفت است. افرادی که دارای نیاز به پیشرفت سطح بالایی هستند، مع مولاً موفقیتهای خود را به شخص خود، یعنی مهارتها و کوششهای شخصی، نسبت می دهند. افرادی که از سطح پایینی از نیاز به پیشرفت برخوردارند، عوامل بیرونی را مسئول موفقیتهای خود می دانند. افزون بر این، افراد دارای نیاز به پیشرفت زیاد شکست اولیه خود را به فقدان کوشش نسبت می دهند نه فقدان توانایی، در نتیجه پشتکار آنها برای ادامه کار افزایش می یابد. زیرا آنها معتقدند که کوشش بیشتر در نهایت به موفقیت خواهد انجامید. در مقابل، افرادی که دارای نیاز به پیشرفت کم هستند شکست اولیه خود را معمولاً به فقدان کوشش نسبت نمی دهند، و لذا از کوشش باز می مانند.

ویژگی فردی دیگری که بر نسبت دادنهای علی موثر است مفهوم ـ خود است. پژوهشهای انجام شده نشان داده اند که کودکان دبستانی که از لحاظ مفهوم ـ خود در سطح بالایی هستند به مهارت و توانایی خود در کسب موفقیت بهای زیاد می دهند. همچنین آنها، بیش از کودکانی که مفهوم خود سطح پایینی دارند، پس از کسب موفقیت به تایید و پاداش خویش می پردازند.

خواص استنباطهای علی

همانطور که قبلاً گفتیم پیشایندهای استنباطهای علی منابع اطلاعاتی هستند که بر نحوه انتخاب فرد از دلایل مربوط به نتایج موفقیت آمیز و شکست آمیز او موثرند. پس از آنکه این استنباطها انجام گرفتند، مطلب بعدی که باید روشن شود این است که پیامدهای این استنباطها بر رفتار فرد چه تاثیری بر جای می گذارند.

یکی از جنبه های مفید نظریه مورد بحث از لحاظ درک فرایند انگیزش آدمی شناسایی ویژگی هایی از نسبت دادن است که به واکنشهای مختلف می انجامند. واینر سه تا از این ویژگیها را شناسایی کرده است. منبع علیت،  ثبات، و کنترل پذیری. منبع علیت به ویژگیهای درونی و بیرونی کنترل که قبلاً بحث شده اشاره می کند. منبع علت منشا دلیل تصوری بازده رفتار (محیطی یا شخصی) را مشخص می کند. برای مثال، کمک دیگران بیرونی در حالی که توانایی و کوشش درونی است.

ثبات دلیل تصوری، به پایداری یک اسناد ویژه اشاره می کند. برای مثال، سعی و کوشش و بخت و اقبال ناپایدار وگذرا، و لذا بی ثبات هستند. در مقابل توانایی و دشواری واقعی تکلیف پایدار و در نتیجه با ثبات هستند.

تاثیر اولیه بعد ثبات بر انتظار فرد از بازده های اعمال او در آینده است. اگر نوعی بازده خاص، به اعتقاد فرد، نتیجه عوامل با ثبات مثل توانایی باشد، آنگاه فرد آن نوع بازده را انتظار خواهد کشید. اما اسنادهای مربوط به علتهای بی ثبات، چون بخت و اقبال یا سعی و کوشش، در این باره که بازده های قبلی در آینده نیز اتفاق خواهند افتاد با شک و تردید همراه است. برای مثال، شکست در یک آزمون که به توانایی یا دشواری تکلیف نسبت داده شود منجر به انتظار شکست هایی از این قبیل در آینده خواهد شد. اما یک نمره کم که به بداقبالی نسبت داده می شود انتظارات مربوط به کسب موفقیت در آینده را چندان زیاد کاهش داده می شود انتظارات مربوط به کسب موفقیت در آینده را چندان زیاد کاهش نمی دهد. به همین قیاس، موفقیت نسبت داده شده به علتهای بی ثبات، از موفقیت نسبت داده شده به علتهای با ثبات، ب هافزایش کمتری در انتظار موفقیت می انجامد.

تاثیر ثانویه ویژگی ثبات بر نوع واکنشهای عاطفی فرد است. شکستی که به دو علت با ثبات توانایی و دشواری تکلیف نسبت داده می شود به ایجاد بی تفاوتی، کناره گیری، و افسردگی می انجامد. اما عواطف تولید شده به وسیله اسنادهای بی ثبات مع مولاً به رویدادهای آتی گسترش نمی یابند.

ویژگی سوم نسبت دادن کنترل پذیری است. کنترل پذیری به امکا ن کنترل رویدادها به وسیله فرد اشاره می کند. برخی از رویدادها زیر کنترل و در اختیار فرد هستند، و پاره ای دیگر خارج از کنترل او قرار دارند. برای مثال، سعی و کوشش کنترل پذیر و بخت و اقبال کنترل ناپذیر ه ستند. همچنین توانایی و دشواری تکلیف نیز کنترل ناپذیرند. ویژگی کنترل پذیری به عواطف و هیجانهای مختلفی می انجامد. اسنادهایی که زیر کنترل فرد هستند به احساس شایستگی یا احساس گناه منجر می شوند. نتایج مثبت نسبت داده شده به علتهایی که زیر کنترل فرد هستند، مثل سعی و کوشش احساس اطمینان در فرد ایجاد می کنند. نتایج منفی ناشی از علتهایی که زیر کنتر ل فرد هستند به احساس گناه منجر می شوند. همچنین، اسنادهایی که زیر کنترل دیگران هستند به احساس قدردانی یا خشم منجر می شوند. یعنی کمک دیگران به احساس قدردانی و مانع ایجاد کردن آنها به احساس خشم منجر می شود.

جنبه مهم دیگر ویژگی کنترل پذیری واکنشهای عاطفی دیگران است. برای مثال، تعدادی دانشجو در موقعیتی قرار داده شدند که در آن یک همکلاسی ناآشنا از آنها خواست تا یادداشتهای خود را به او امانت بدهند. چهل درصد پاسخ دهندگان واکنشهای منفی خود را به دانشجوی متقاضی که به علت رفتن به کنار دریا (علت کنترل پذیری) در کلاس درس شرکت نکرده بود ابراز داشتند. اما تنها چهار درصد آن دانشجویان نسبت به دانشجویی که به علت بیماری (علت کنترل ناپذیر) نتوانسته بود در کلاس درس شرکت کند واکنش منفی نشان دادند. اهمیت واکنشهای دیگران این است که این واکنشها همراه با رفتارهای بخصوصی هستند. گرفتاریها یا شرایطی که زیر کنترل فرد نیستند، در دیگران رفتار ترحم آمیز و یاری دهنده نسبت به مفرد ایجاد می کند. از سوی دیگر، گرفتاریها یا شکستهایی که ناشی از رفتار ارادی یا شرایط تحت کنترل فرد هستند منجر به واکنشهای منفی و دریغ کردن کمک از سوی دیگران می شوند.

تاثیر تراکمی نسبت دادن ها بر موفقیت و شکست

روند کلی رویدادها در تحلیل فرد از یک بازده مثبت یا منفی به این شرح است: 1) شناسایی یک علت تصوری (اسناد)، 2) واکنش عاطفی نسبت به آن اسناد، 3) انتظارات درباره آینده، و 4) تمایل به انجام رفتار به راههای خاص. در این نوع  تحلیل چندین منبع اطلاعاتی مورد استفاده قرار می گیرند، که در میان آنها اشاره های موقعیتی و تاریخچه موفقیت و شکست قبلی از همه مهم ترند. یک منبع اطلاعاتی دیگر واکنشهای عاطفی افراد دیگر نسبت به رفتار فرد موردنظر است.

درطول زمان، تاریخچه موفقیت یا شکست و اسنادهای مربوطه، تاثیر پایداری بر عزت نفس، مفهوم ـ خود و انتظارات فرد درباره نتایج اعمال او در آینده به جای می گذارند. دانش آموزانی که سابقه کسب موفقیت متوسط داشته اند گاه تجربه موفقیت آمیز داشته اند. بنابراین، در چنین حالتی اسناد با ثبات درونی، یعنی توانایی، احتمالاً به عنوان علت موفقیت انتخاب نمی شود. با وجود این، چون موفقیت در نتیجه عوامل تصادفی اتفاق نیفتاده است، در نتیجه بخت و اقبال نیز برای موفقیت به صورت اسناد در نمی آید. سعی و کوشش یا آسانی تکلیف انتخابهای محتمل  تری هستند.

در مقابل، افرادی که دارای سابقه مستمر موفقیت باشند دارای انتظارات مکرر موفقیت هستند. افزون بر این، چون شایستگی یک بخش مهم عزت نفس است، این گونه افراد در عزت نفس و مفهوم ـ خود در سطح بالایی قرار دارند.

در مقابل، افرادی که سابقه نسبتاً ثابتی از شکست دارند دارای عزت نفس سطح پایینی هستند. پژوهش نشان داده است که برای این دو گروه نتایج موفقیت آمیز و شکست آمیز معانی متفاوتی دارند. یعنی افرادی که سابقه مستمر موفقیت دارند انتظار موفقیت بیشتری را می کشند. بنابراین، این افراد احتمالاً شکست (نتیجه غیرمنتظره) را به یک علت بی ث بات و یا بیرونی چون بیماری، حالت روحی، یا بخت و اقبال نسبت می دهند. این نوع اسناد انتظار وقوع مجدد موفقیت را که منطبق با تاریخچه قبلی فرد است ابقاء می کند و تصور مثبت فرد از خودش را حفظ می نماید.

اما افرادی که مفهوم ـ خود آنها از توانایی پایین است، موفقیت را به عوامل بی ثبات و شکست را به علل درونی با ثبات نسبت می دهند. آنها همچنین انتظار سطح پایینی از موفقیت در آینده دارند. این الگو در موقعیتهای مختلف و با افراد گروه سنین متفاوت مشاهده شده است .

منبع

سالاری جائینی، هدی(1392)، رابطه انگیزه پیشرفت تحصیلی با انگیزش تحصیلی ، پایان نامه کار شناسی ارشد، روان شناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0