رويكرد ارتباط زوج (C. C)

 برنامه ارتباط زوج ها بيشتر تحت تاثير نظريه هاي نظام هاي خانواده بوده است و چندين نفر در رشد اين برنامه نقش اساسي داشته اند كه از جمله مي توان به افراد زير اشاره كرد:روبن هيل، ويرجينيا ستير و همكارانش، دان جكسون، پاول واتزلاويك، سيدني جورارد و ويليام هيل.

اهداف كلي برنامه ارتباط زوج براي كمك كردن به زوج ها در موارد زير مي باشد:

  •  در موضوعات روزانه به طور موثرتر ارتباط برقرار كنند.
  •  تعارضات را كنترل و حل كنند.
  •  يك رابطه زنده و رضايت بخش بوجود آورند.

كيفيت برنامه ارتباط زوج

در برنامه يادگيري مهارت هاي موثر در ارتباط زوج ها ابعاد مهمي وجود دارد. اين برنامه زوج ها را به موارد زير مجهز مي كند:

  • نقشه هاي ادراكي براي فهم خود و همسر و اينكه آنها در چه حد به طور موثر ارتباط برقرار مي كنند و يا بدون اثربخشي باهم ارتباط برقرار مي كنند.
  • يازده مهارت ويژه صحبت كردن و گوش دادن براي ارسال و دريافت روشن و صحيح پيام ها.
  • ابزار و راهبرد هايي براي پردازش پيامدها و حل تعارضات.
  • تسريع فنون مهارت آموزي براي كمك به زوجها تا مهارت ها و مفاهيم ارتباط زوج را به زندگي روزانه شان انتقال دهند.
  • آگاهي از هر دو جنبه نگرشي و رفتاري حل تعارض و پايه ريزي رابطه.
  • تمرينات ارتباطي براي بكارگيري مهارت ها با كودكان به منظور  قوي كردن ارتباط خانوادگي شان.
  • اعتماد  به اينكه  مفاهيم و مهارتهاي اموزش داده شده از لحاظ نظري و تحقيقي داراي عملكرد مناسب هستند.
  • يك نظام ارتباطي عملي و كامل كه كوتاه ،ساخت دار، كم هزينه و اثربخش باشد.

اهداف برنامه

اين برنامه از نظريه نظام ها بوجود آمده است و چهار هدف عمده دارد:

  • افزايش اگاهي از خود، همسر و رابطه:صفات، فرديت،همبستگي دروني، مرزها و همكاري
  • آموزش مهارت هاي صحبت كردن و گوش دادن موثر : متمايز سازي، پردازش اطلاعات
  • گسترش افكار براي غني كردن رابطه:كنترل خود،خود جهت دهي ، خود بازنگري و اصلاح كردن خود
  • افزايش رضايتمندي در ارتباط با موضوعات و رابطه.

چهارچوب اجرايي

اين برنامه را هم مي توان براي يك زوج در يك زمان و هم در يك چهارچوب گروهي آموزش داد. به صورت يك زوج ؛به صورت خصوصي در شش جلسه 50 دقيقه اي، گروه كوچك با دو يا چهار زوج در چهار جلسه دو ساعتي. گروه بزرگ با پنج تا دوازده زوج در  چهار جلسه دو ساعتي. هر جلسه چهارچوب هاي مفهومي عملي؛سازمان دهنده هاي شناختي، مهارت هاي ارتباطي ويژه ؛ابعاد رفتاري و فرايند هاي تعاملي؛خطوط راهنمارا براي بحث و حل مسائل فراهم مي­كند. يادگيري از طريق موضوعات واقعي زندگي زوج ها كه در جريان برنامه مورد بحث قرار مي گيرند و همچنين از طريق پسخوراند و رهبري تعاملاتشان که از جانب آموزش دهنده و ديگر شركت كنندگان، اتفاق مي افتد.

در اينجا چهارچوب هر جلسه به طور مختصر بررسي مي شود:

جلسه اول: مراقبت خود

جلسه اول بر مراقبت خود، فرديت و عزت نفس تمركز دارد. از آنجا كه هر شخص منحصر به فرد است، بنابراين آنچه را كه يك همسر در ارتباط با يك موضوع يا موقعيت مربوط به رابطه زناشويي تجربه مي كند با آنچه كه همسر ديگر تجربه  مي كند، به ميزان زيادي تفاوت دارد. برنامه ارتباط زوج ها بر اين عقيده  تاكيد دارد كه تفاوت هاي فردي ممكن است منشاء تعارض يا همكاري باشد و وسيله اي براي ارتباط برقرار كردن منحصر به فرد همسران است و اين تفاوت ها به عنوان يك منشاء مثبت براي همسران به حساب مي آيد. چرخه آگاهي كه در اولين جلسه ارائه مي شود به همسران كمك مي كند تا برخودشان تمركز كنند و از اين طريق بتوانند:

  • خودآگاهي شان را افزايش دهند.
  • موضوعات و موقعيت ها را بهتر درك كنند.
  • اطلاعات مربوط بخود رابراي ارتباط موثرورضايتبخش بكاربرند.

اين اهداف از طريق زير بدست مي آيند:

  • مشخص كردن سه نوع پيامد اساسي:موضوعي، شخصي، رابطه اي
  • تمرين صحبت با خود:استفاده از چرخش آگاهي براي انعكاس و پردازش پيامدها
  • يادگيري شش مهارت صحبت كردن:مبتني بر چرخش آگاهي براي بيان خود روشن و حساس بودن.

چرخه آگاهي اولين نقشه ادراكي و ابزار عملي است كه در برنامه بوجود مي آيد. از جنبه نظري، چرخه آگاهي ساختار اطلاعاتي يك موقعيت يا موضوع را ارائه مي كند. همانطور كه يك جمله داراي يك ساختار گرامري است، يك موقعيت يا موضوع نيز داراي يك ساختار اطلاعاتي است. اين ساختار، داده­هاي حسي، افكار، احساسات، تمايلات و اعمال را در بر دارد و براي اصلاح و سازمان دادن آگاهي يك شخص بكار مي­رود. وقتي كه شخص اين ساختار كليدي را درك كرد، مي تواند موقعيت ها و فرايند ها را به طور موثر و با شايستگي تحليل كند. مفهوم فرديت خود عبارت است از تعادل تنش طبيعي و جاري بين جدايي؛استقلال شخصي و همبستگي؛دوسويه بودن، خود در ارتباط با افراد مهم ديگر. فرديت گرايي نه به معناي محو كردن خود است و نه به معناي خودبيني.

جلسه دوم: مراقبت همسر

جلسه دوم بر مراقبت همسر تمركز دارد. متمايز سازي و شكل دهي عزت ديگري ، آگاهي از ديگري و فهم ان براي پايه ريزي يك رابطه زنده بسيار مهم است. مهارتهاي تمركزبرديگري بطريقه هاي زيراموزش داده مي شوند:

  • مرور كردن چرخش آگاهي به عنوان اساس رديابي ديگري
  • يادگيري پنج مهارت گوش كردن كه تمركزبرديگري رابطور سازنده و دقيق تسهيل مي كند.
  • تمرين سيكل گوش دادن به عنوان يك راهبرد مهارتي براي بدست آوردن اطلاعات با كيفيت بالا از ديگري، مخصوصاً در موقعيت هاي استرس زا و پيچيده.

جلسه سوم: حل تعارضات

جلسه سوم بر حل تعارض ها تمركز دارد. تجارب و تحقيقات نشان مي دهند كه هم سطح رضايتمندانه و هم تداوم رابطه به كيفيت ارتباط و توانايي زوج ها در حل تعارض ها بستگي دارد. در جريان مرحله سوم شركت كنندگان نشان مي دهند كه چگونه مي­توانند تعارض ها را بطور موثر حل كنندوبروش هاي زيرعمل مي كنند:

  • يادگيري يك چهارچوب اختياري با كاركرد خوب يا بد به منظور دست بكار شدن با تعارض.
  • شناسايي الگوهاي حل تعارض همسر و سطوح همراه شده با اين فرايند و پيامد الگوها.
  • يادگيري و بكارگيري هشت گام نقشه كشي براي يك موضوع، در ارتباط با فرايند مبتي بر شش مهارت صحبت كردن و پنج مهارت گوش دادن.

در حاليكه فرديت و متمايزسازي مهمترين مفاهيم نظري جلسه هاي اول و دوم هستند و همكاري مهمترين مفهوم جلسه سوم است. همكاري به معناي با هم كاركردن ،تركيب اطلاعات به عنوان يك گروه،كل است كه بايك هدف مشترك براي رشداعضاي خانواده صورت ميگيرد.

جلسه چهارم: انتخاب سبك هاي ارتباطي

جلسه چهارم به همسران كمك مي­كند تا اثرات مثبت و منفي سبك هاي ارتباطي مختلف و يا طريقه هاي مختلف صحبت كردن و گوش كردن با هم را، تميز دهند. محتواي آموزشي اين جلسه همسران را تشويق مي كند تا از طريق انتخاب روشهاي ارتباطي اثربخش و متناسب با موقعيت، زندگي و رابطه شان را بهبود بخشند. اين اهداف از روش هاي زير بدست مي آيد:

  • ارائه يك نقشه از چهار سبك اساسي صحبت كردن و گوش دادن
  •  شناسايي سبك هاي ارتباطي شركت كندگان توسط خودشان
  •  متحد كردن چرخش آگاهي و مهارت هاي صحبت كردن و گوش كردن
  •  تمرين صحبت مستقيم وگوش دادن فعال دربحث موضوع واقعي.

برنامه كاربردي عملي مهارت هاي مربوط به رابطه صميمانه(P. A. I. R. S)

در شكل گيري برنامه(P. A. I. R. S)اولين پيشرو ويرجينيا ستير بود. دانيل كاسريل، تاثير زيادي بر رشد اين برنامه داشت.او كه يك روانپزشك روان تحليلي بود،يك درمان گروهي را براي سازماندهي مجدد نگرش ها،هيجانات و رفتارهاي شخصي طراحي كرد. طبق نظر كاسريل،شخص براساس شرطي شدن اوليه تصميم مي گيرد و جستجوي لذت و اجتناب از درد را در برخورد با نيازهاي زيست شناختي دارد. كاسريل عقيده داشت پيوند،توانايي نزديك بودن جسماني و باز بودن هيجاني به عنوان يك نياز زيست شناختي اساسي وقتي كه تامين نشود، به يك عامل عمده تعيين كننده در كاركرد بد روانشناختي تبديل ميشود و بر رشد صميميت بعدي در روابط تاثير مي گذارد. از ديدگاه كاسريل ، تاثير اين  برنامه با استفاده از فنون و بيان هيجاني ، اين است كه نگرش ها و هيجانات سركوب شده تخليه شوند و تجارب هيجاني اصلاح گردهد. همچنين اين برنامه از كارهاي جورج باخ،تاثير پذيرفته است. او مفهوم خوب جنگيدن براي تغيير،را مطرح كرد كه بر گامهايي اشاره دارد كه در حل تعارض مي توانند اثرات مخرب يا سازنده داشته باشند. در سال هاي اخيردورانا،دراين زمينه كارهاي زيادي انجام داده است.

اهداف برنامه

برنامه (PAIRS) داراي اهداف مشخص و روشني است كه در اينجا به آنها اشاره مي شود:

اهداف كلي:

  •  شناختن و پرورش دادن خود و همسرتان بگونه اي كه شما مي توانيد تفاوتهايتان را تشخيص داده و بپذيريد و به جاي  اينكه اين تفاوت ها را به عنوان تهديد يا حمله تلقي كنيد، ازآنها لذت ببريد.
  • يادگيري اينكه چگونه از همسرتان لذت ببريد و رابطه تان را به عنوان يك منشا مداوم براي لذت دو سويه حفظ كنيد.

اهداف ارتباطي:

  • تشخيص مشكل ارتباطي تان با همسر وبرقراري ارتباط مناسب جهت حل مسئله
  • اجتناب از ذهن­خواني كه به فهم نادرست همسرتان منجر نشود. قبل از اينكه پيش فرض هايتان را عمل كنيد،آنها را بررسي كنيد و از همسرتان انتظار نداشته باشيد چيزي را كه گفته نشده است، بداند.
  • ياد گرفتن اينكه چگونه هر يك از زوج ها مطمئن شوند كه ديگري به حرفهايش گوش مي دهد. استفاده از فرايند گوش كردن همدلانه و توافق درباره معني.
  • برقراري ارتباط همراه با احساسات،مثل خشم. بدون اينكه عشق آسيب ببيند، از طريق يادگيري پذيرفتن و بيان آن احساسات به طور راحت، مستقيم و غير مخرب.
  • تشخيص دادن و رويارويي با امور پنهان، همچون تظاهرات غيرمستقيم خشم،يا همسري كه از دعوا ترس بيمارگونه يا پرخاشگري توام با خصومت دارد.
  • يادگيري اينكه چگونه جوترس، خشم يا دردشديد را قبل از حل مشكلات يا تعارضات روشن كنيم.
  • مبارزه به طريقي كه شما واقعاً مشكلات فعلي همچون مسائل مربوط به جنس، پول، فرزندان، زمان مسئل حقوقي، همسر قبلي و خانه، كارهاي منزل، وفاداري و حسادت را حل كنيد.

اهداف مربوط به خود:

  • رديابي كردن تاريچه هيجاني خانواده تان و كشف اينكه كدام الگوهاي خانواده بر ميزان صميميت فعلي شما تاثير مي گذارند.
  • آشكاركردن انتظارات پنهان و سبك هاي ارتباطي دفاعي كه از پيام هاي والدين و الگوهاي خانواده تان ياد گرفته ايد و ممكن است به رابطه فعلي شما آسيب وارد كند.
  • مشخص كردن نيازهاي خودتان و رويارويي با آنها، احساس آزادي براي همدلي واقعي با همسرتان به جاي اينكه در خفا خودتان را به عنوان يك مراقبت كننده يا اماده كننده در رنج قرار دهيد.
  • آشنايي صادقانه با توانايي ها و پيچيدگي هاي شخصيت منحصر به فرد خودتان.
  • تشخيص دادن نقش هاي متفاوتي كه شما و همسرتان بازي مي كنيد، نقاب هايي كه مي زنيد، رفتارهايي كه در حالات خلقي متفاوت و در شرايط مختلف داريد و يافتن چگونگي عملكرد خوب يا بد آنها.

اهداف مربوط به لذت بردن شهواني و جنسي:

  • يادگرفتن تفاوت هاي بين محبت، آسايش، پيوند، لذت جسمي و مسائل جنسي. بدان معني كه امور جنسي تنها راه نزديك بودن شما نيست.
  • ارضا كردن نيازهاي زيست شناختي تان براي آنكه تركيبي از نزديكي جسمي و ازادي هيجاني را پيوند مي ناميم.
  • توانايي برقراري ارتباط باز و توام با صميميت درباره نيازهاي جنسي و لذت جسمي و روبرو شدن با آنها.

اهداف مربوط به روشن سازي انتظارات:

  • مذاكره كردن به طريقي كه شخص بداند، در چه موقعيتي هر كدام از احساسات مورد توجه قرار مي گيرند و يا مورد انتظار هستند بجاي تلاش براي كنترل يا استفاده از قدرت كه شخص بازنده را گوشه گير مي سازد.
  •  مذاكره كردن در رابطه اي كه براي هر دوي شما زندگي لذت بخشي را بوجود مي­آورد.

چهارچوب عملي

اين برنامه به پنج بخش تقسيم مي شود كه براي زوج ها طراحي مي شود تا با هدف آموزش مجدد نگرش­ها، هيجانات و رفتارها، روابط شان را بازآزمايي كنند. اولين بخش برنامه شامل موارد زير است: رشد مهارت هاي گوش دادن همدلانه و يادگيري صحبت كردن از طرف خود شخصف شناسايي رفتارهاي توجه آميز، كشف سبك هاي ارتباطي نادرست و آشكار كردن انتظارات و باورهاي پنهان مربوط به عشق و رابطه. به علاوه شناسايي سبك هاي مذاكره و رشد دادن مهارت هاي حل تعارض.

بخش دوم شامل كشف خود است، شركت كنندگان درباره پيام هاي اوليه و تصميماتي كه درباره عشق مي گيرند، مطالبي ياد مي­گيرند. نقشه سه نسل خانواگی مورد استفاده قرار مي­گيرد تا قواعد، اسطوره وفاداري هاي خانواده اصلي و نحوه تاثير آن بر روابط فعلي مشخص شود. همچنين رهبران آموزش مي­دهند كه چگونه ابعاد متفاوت خود، نقش­ها و الگوهاي شخصيتي بر صميميت اثر مي­گذارند. اين بخش ار برنامه با فرايند متمايزسازي خود شروع مي شود كه در بخش بعدي عميق تر مي گردد.

بخش سوم شامل پيوند و بازآموزي هيجاني است، يعني يادگيري و تجربه كردن پيوند، شدت هيجاني و تظاهر هيجاني. پذرفتن نياز شخصي براي پيوند به عنوان يك عامل اساسي حفظ رابطه صميمانه مورد توجه قرار مي گيرد. شركت كنندگان آموزش مي بينند تا نياز براي علاقه مندي را از نياز جنسي متمايز كنند. همچنين از هيجانات سركوب شده گذشته نزديك و كودكي آزاد شوند، بطور نمادي براي نقش هاي والدي آماده شوند و رفتارهاي دلبستگي را سهولت بخشند كه اينها موجب افزايش همدلي براي همسر مي شوند. اين بخش نيز شامل سازماندهي مجدد نگرش هاي منفي با باورهاي مثبت و تجديدنظردرتصميمات اوليه ايست كه برابطه هاآسيب واردميكند.

بخش چهارم برنامه، افزايش صميميت جسمي همراه با طيف متنوعي از تظاهراتش همچون محبت، مهرباني  و علاقمندي به امور شهواني و جنسي را در بر مي­گيرد. در اينجا صحبت ها و بحث هايي درباره تصميمات اوليه درباره جنس، اسطوره­هاي جنسي، حسادت، ترجيح جنسي و جنسيت بعمل مي آيد.همچنين فيلم­ها، پيام ها و فنون ديگر نيز مورد استفاده قرار مي گيرند.بخش پنجم،روشن سازي انتظارات واهدافست.شركت كنندگان مهارتهاوبينش هاي كسب شده از برنامه ها را بكارميبرندكه به ايجاديك تماس زوجي لذت بخش دوطرفه منجر مي­شود.

برنامه پيشگيري و تقويت رابطه (P. R. E. P)

ريشه هاي اختصاصي اين برنامه به ميانه هاي دهه 1970 بر مي گردد، زماني كه محققان زيادي درماندگي زناشويي را مورد مطالعه قرار دادند. در دانشگاه اينديانا هووارد ماركمن و جان گاتمن، از افرادي بودند كه در اين زمينه مطالعه كردند. اين محققان در زوج هاي درمانده نقص هاي ارتباطي  را پيدا كردند و نهايتاً ماركمن به اين نتيجه رسيد كه كيفيت ارتباط قبل از ازدواج و قبل از درماندگي يكي از مهمترين پيش بيني كننده­هاي درماندگي زناشويي آينده است. بر اساس اين يافته­ها ماركمن يك برنامه پيشگيري را بوجود آورد.

(P. R. E. P) بر ديدگاه سنتي رفتاري- شناختي و زوج درماني رفتاري مبتني شده است. بنابراين بر روش هاي تفكر،نگرش ها و انتظارات و رفتارهايي،ارتباط و كنترل تعارض توجه دارد كه با شكست يا موفقيت زناشويي همراه مي باشند. رويكرد مهارت محور بر اين پيش فرض تكيه  مي كند كه زوج ها مي توانند رفتارهاي تازه­ايي را ياد بگيرند كه به آنها كمك كند تا از زوال رابطه كه به وفور در ازدواج ديده مي­شود، پيشگيري شود.اين برنامه علاوه بر ريشه هاي رفتاري- شناختي بر طيف وسيعي از تحقيقات زناشويي متكي مي­باشد. اگر چه مسير مشخصي براي درماندگي زناشويي و طلاق وجود ندارد. در اين مدل دو نفر از طريق آميختن شباهت ها و تفاوت ها جذب يكديگر مي شوند.

و وقتي مدت زماني را با هم مي گذارانند در صورتي كه زمان رضايتبخش باشد نسبت به هم احساس دلبستگي مي كنند. در اين ميان يك احساس اضطراب براي از دست دادن عشق بالقوه بوجود مي آيد. در اين زمينه تعهد رشد مي كند و تا حد زيادي اضطراب از طريق پيمان با هم بودن، رفع مي شود. براي بسياري از زوج ها اين تعهد در جريان ازدواج به اوج خود مي رسد. قبل از عروسي، بيشتر زوجها براي اولين بار درباره توانايي­شان براي دست بكار شدن با تعارض آزمون هايي كرده­اند، اما آنها در جريان دوستي­شان با بسياري از موضوعات مهم و يا اختلاف ها روبرو نشده­اند. و اين دليلي است بر اينكه چرا در اين مرحله رضايتمندي خيلي زياد است.هنوز دليل روشني وجود ندارد كه چگونگي زوج ها ارتباط برقرار مي كنند و با تعارضات كه داستان مهمي را درباره آينده شان خبر مي دهد،دست بكار مي شوند.

فراتر از سطح رضايتمندي قبل از ازدواج،اين زوج هاي متعهد بايد در طي زمان  به طور روز افزوني  با مشكلات مربوط به باهم بودن روبرو شوند. همين امر توضيح مي دهد كه چرا بسياري از زوج ها مي­توانند تعهد را بوجود آورند و تا زماني كه دلبستگي را دارند همچنان خوشحال باقي بمانند و بتدريج با خشم هاي پايدار و تعارضات حل نشده فرسايش پيدا مي­كنند. اينكه آنها درباره چه چيزي بحث مي­كنند و چگونه بحث مي كنند نتيجه انتظارات و توانايي شان براي برقراري ارتباط و مذاكره موثر است. بسياري از اين انتظارات و توانايي ها بر تجارب قبلي زندگي با خانواده اصلي، روابط گذشته و زمينه فرهنگي شان مبتني است. الگوهاي معيني از رويارويي نامناسب با تعارض كه بر رابطه اثر تخريبي دارند، در بسياري از ازدواج ها بطور تكراري ظاهر خواهد شد.

علاوه بر اين در طي زمان يك تغيير مهم در رابطه رخ خواهد داد، همسر فعلي بجاي اينكه منشاء لذت يا حمايت باشد، بطور روز افزون با درد و ناكامي همراه  مي شود.براي بسياري از زوج ها،  حالت پيش فرض اساسي مربوط به فلسفه باهم بودن را كه، داشتن يك دوست صميمي و حمايت كننده در زندگي بود، نقض مي كند. ممكن است تعبير هاي منفي تر از آنچه هست، تعبير كنند، تدريجاً اطمينان كاهش مي يابد و احساس دلبستگي كه به تعهد منتهي مي شد، شكننده مي شود. و در واقع ما شاهد زوج هايي مي شويم كه باقرباني شدن تعهد در كوره داغ تعارض ها، آينده  رابطه شان تهديد مي شود. نهايتاً از ازدواج پوسته اي  ميماند وهر يك از زوج ها انتظار تغيير از ديگري را دارد. در اين حالت برقراري مجدد نقطه نظر اوليه دشوارتر مي گردد. در اينجا كليد هاي حفظ ازدواج  در گرو تعهد بعنوان فداكاري نيست بلكه بيشتر بعنوان يك اجبار است.

به عيارت ديگر حالا تصميم براي ماندن يا ترك  كردن بيشتر بر اساس مقايسه بهاي ترك كردن در برابر اشتياق براي ماند انجام مي گيرد. در اينجا با توجه به  نقطه نظر  زوج ها ممكن است آنها از همديگر طلاق بگيرند و يا به يك زندگي زناشويي بدبخت  گونه ادامه  دهند. البته بعضي از زوج ها از اين مكان توام با فشار زياد و فداكاري كم، به رشد مجدد فداكاري، عشق و مثبت بودن در ازدواج، برمي­گردند. اين الگوي مربوط به شكست ازدواج اهدافي را براي مداخله مطرح مي­كند كه عبارتند از: الگوهاي معين ارتباط، كنترل تعارض، باورهاي با كاركرد بد و شناخت ها و انگيزه هاي مربوط به تعهد. چيزهايي وجود دارد كه زوج ها مي­توانند ياد بگيرند و عمل كنند تا به آنها كمك شود كه در مسير شكست قرار نگيرند و در مسير دوستي، حمايت و صميميت قرار بگيرند.

منبع

عیسی نژاد،امید(1387)، اثربخشي غني سازي روابط بر بهبود كيفيت روابط زناشويي زوجين،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی، دانشكده علوم تربيتي و روانشناسی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0