رفتار شهروندی سازمانی

مفهوم رفتار شهروندی سازمانی اولین بار توسط باتمان و ارگان در اویل دهه 1980 میلادی به دنیای علم ارائه شد. تحقیقات اولیه­ای که در زمینه رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیت­ها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند ولی اغلب نادیده گرفته می­شدند. با وجود آن­که این رفتارها در ارزیابی­های سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازه­گیری و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار می­گرفتند، در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند. این اعمال و رفتارها که در محل کار اتفاق می­افتند را این­گونه تعریف می­کنند­:

« مجموعه­ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقش­های سازمان می­شوند» .

به عنوان مثال یک کارگر ممکن است نیازی به اضافه کاری و تا دیر وقت در محل کار ماندن نداشته باشد، اما با این وجود او بیشتر از ساعت کاری رسمی خود در سازمان مانده و به دیگران کمک می­کند  و باعث بهبود امور جاری و تسهیل جریان کاری سازمان می­گردد .

” اورگان” رفتار شهروندی کارکنان را به عنوان اقدامات مثبت بخشی از کارکنان برای بهبود بهره­وری و همبستگی و انسجام محیط کاری می­داند که ورای الزامات سازمانی است. وی معتقد است رفتار شهروندی سازمانی، رفتاری فردی و داوطلبانه است که مستقیماً مشمول سیستم­های رسمی پاداش در سازمان نمی­شود، اما باعث ارتقای اثربخشی و کارایی عملکرد سازمان می­شود.

تعریف فوق بر سه ویژگی اصلی رفتار شهروندی تأکید دارد: 1-  رفتار باید داوطلبانه باشد (نه وظیفه مشخص). 2-  مزایای این رفتار جنبه سازمانی دارد. 3-  رفتار شهروندی سازمانی ماهیتی چند بعدی دارد.

ابعاد رفتار شهروندی

درباره ابعاد رفتار شهروندی سازمانی مابین محققان توافق نظر وجود ندارد. در این زمینه در تحقیقات مختلف به ابعادی نظیر رفتارهای کمک کننده، جوانمردی، گذشت، وفاداری سازمانی، پیروی از دستورات، نوآوری فردی، وجدان، توسعه فردی، ادب و ملاحظه، رفتار مدنی و نوع دوستی اشاره شده است.

پادساکف در سال 2000 میلادی دسته­بندی مفصلی از این­گونه رفتارها انجام داده است که رفتارهای شهروندی سازمانی را در قالب هفت دسته تقسیم می­نماید:

  • رفتارهای یاری­گرانه
  • جوانمردی
  • نوآوری فردی
  • فضیلت مدنی
  • تعهد سازمانی
  • خودرضایت­مندی
  • رشد فردی

بولینو و همکاران مؤلفه­های زیر را به عنوان شاخص­های رفتار شهروندی سازمانی معرفی شود.

  • وفاداری
  • وظیفه­شناسی
  • مشارکت ( اجتماعی، حمایتی، وظیفه­ای و مدنی )
  • توجه و احترام
  • فداکاری
  • تحمل­پذیری( روحیه جوانمردی )

عملکرد شهروندی فعالیت­هایی مانند کمک به دیگران در انجام کارهای کارکنان، حمایت سازمان و داوطلب شدن در انجام کارهای جانبی و مسئولیت­پذیری را شامل می­شود. که به طورخاص برای تبیین عملکرد شهروندی سازمانی مدلی با چهار بعد زیر ارائه می­نمایند:

  • پشتکار توام با شور و تلاش فوق­العاده که برای تکمیل فعالیت­های کاری موفقیت­آمیز ضروری است.
  • داوطلب شدن برای انجام فعالیت­های کاری که به صورت رسمی بخشی از وظیفه کاری افراد نیست.
  • مساعدت و همکاری با دیگران
  • پیروی از مقررات و رویه­های سازمانی

شاید بتوان گفت معتبرترین تقسیم­بندی ارائه شده درباره ابعاد و مؤلفه­های رفتار شهروندی سازمانی توسط اورگان ارائه شده است که در تحقیق­های مختلف مورد استفاده قرار می­گیرد. این ابعاد عبارتند از:

  • آداب اجتماعی: مستلزم حمایت از عملیات­های اداری سازمان است.
  • نوع دوستی: کمک به همکاران و کارکنان برای انجام وظایف تعیین شده به شیوه­ای فراتر از آنچه انتظار می­رود.
  • وجدان کاری: انجام امور تعیین شده به شیوه­ای فراتر از آنچه انتظار می­رود.
  • جوانمردی: تأکید بر جنبه­های مثبت سازمان به جای جنبه­های منفی آن.
  • نزاکت : مشورت با دیگران قبل از اقدام به عمل، دادن اطلاع قبل از عمل، و رد و بدل کردن اطلاعات.

آداب اجتماعی، وجدان کاری و نوع­دوستی به عنوان مؤلفه­های کمک­کننده، فعال و مثبت مطرح­اند. آداب اجتماعی به عنوان رفتاری است که توجه به مشارکت زندگی اجتماعی سازمانی را نشان     می­دهد. آداب اجتماعی، شامل رفتارهایی از قبیل حضور در فعالیت­های فوق برنامه و اضافی، آن­هم زمانی­که این حضور ضروری نباشد، حمایت از توسعه وتغییرات ارائه شده توسط مدیران سازمان و تمایل به مطالعه کتاب، مجلات و افزایش اطلاعات عمومی و اهمیت به نصب پوستر و اطلاعیه در سازمان برای آگاهی دیگران می­شود. گراهام معتقد است یک شهروند سازمانی خوب نه تنها باید از مباحث روز سازمان آگاه باشد بلکه باید درباره آنها اظهار نظر کرده و در حل آنها نیز مشارکت فعالانه داشته باشد.

وجدان کاری رفتاری است که فراتر از الزامات تعیین شده به وسیله سازمان در محیط کاری می­باشد (همانند کار در بعد از ساعت اداری برای سود رساندن به سازمان). ارگان همچنین معتقد است افرادی که دارای رفتار شهروندی مترقی هستند در بدترین شرایط و حتی در حالت بیماری و ناتوانی هم به کار ادامه می­دهند.

نوع­دوستی به رفتارهای مفید و سودبخشی از قبیل ایجاد صمیمیت، همدلی و دلسوزی میان همکاران اشاره دارد که به­طور مستقیم و یا غیرمستقیم به کارکنانی که دارای مشکلات کاری هستند کمک می­کند. برخی صاحب نظران نوع دوستی و وظیفه­شناسی را در یک طبقه قرار می­دهند و آنها را «رفتارهای کمکی» تلقی می­کنند.

جوانمردی و نزاکت مؤلفه­هایی هستند که بیانگر اجتناب از وارد نمودن خسارت به سازمان می­باشند. جوانمردی عبارت است از تمایل به شکیبایی در مقابل مزاحمت­های اجتناب­ناپذیر و اجحاف­های کاری بدون این که گله و شکایتی صورت گیرد. درحالی­که نزاکت درباره اندیشیدن به­این است که چطور اقدامات فرد بر دیگران تأثیر می­گذارد.

ارگان اشاره می­کند که هر 4 بعد رفتار شهروندی ممکن است همزمان ظهور پیدا نکند­، مثلا ممکن است افرادی که تصور می­شود دارای بعد وجدان کاری هستند،  همیشه نوع دوست و فداکار نباشند. یا این­که برخی از این ابعاد، مانند نوع­دوستی و وجدان­ کاری تاکتیکی برای تحت فشار قرار دادن مدیران سازمان باشد. یعنی کارکنان سعی می­کنند با انجام این اعمال بر روند تصمیم­گیری مدیران سازمان برای ارتقاء و یا اعطای پاداش به آنها، تأثیر گذارند. در این حالت کارکنان سازمان از «سرباز خوب» بودن به «هنرپیشه خوب» برای سازمان تبدیل می­شوند.

ویژگی­های کلیدی رفتار شهروندی

  • نوعی رفتار است فراتر از آنچه برای کارکنان سازمان به طور رسمی تشریح گردیده است
  • رفتاری است که به صورت اختیاری و بر اساس علایق فردی می­باشد
  • رفتاری است که به طور مستقیم پاداشی به دنبال ندارد و یا از طریق ساختار رسمی سازمانی مورد قدردانی قرار نمی­گیرد
  • رفتاری است که برای عملکرد سازمان و موفقیت عملیات سازمان خیلی مهم است.
  • تحقیقات صورت گرفته در زمینه رفتارهای شهروندی سازمانی عمدتاً بر سه نوع می­باشند : گروهی از تحقیقات بر پیش بینی عوامل ایجاد کننده رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده­اند.

دراین زمینه عواملی از قبیل رضایت شغلی، تعهد سازمانی، هویت سازمانی، عدالت سازمانی، اعتماد، انواع رهبری، رابطه رهبر و پیرو به عنوان عوامل ایجادکننده رفتارهای شهروندی سازمانی مطرح شده است.

ازسوی دیگر، برخی تحقیقات بر پیامدهای رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده­اند، دراین زمینه عواملی از قبیل عملکرد سازمان، اثربخشی سازمانی، موفقیت سازمانی، رضایت مشتری، وفاداری مشتری و سرمایه اجتماعی مطرح شده است.

گروهی از تحقیقات نیز منحصراً برروی مفهوم رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده­اند و تلاش کرده­اند تعریف جدیدی از آن داشته باشند، ابعاد آن را مشخص کنند و یا با کمک روش تحلیل عاملی مقیاس­های استانداردی برای سنجش این مفهوم ایجاد کنند­.

عوامل تأثیرگذار بر رفتار شهروندی سازمانی

بررسی­های فراتحلیلی درخصوص ارتباط بین رفتار شهروندی سازمانی و عوامل اثرگذار برآن نشان دهنده تاکید بر 4 دسته عوامل زیر بوده است:

  • ویژگی­های فردی کارکنان
  • ویژگی­های شغلی
  • ویژگی­های سازمانی
  • رفتارهای رهبری

تحقیقات اولیه صورت گرفته توسط ارگان و همکاران عمدتاً برنگرش­های کارکنان و گرایش­ها و رفتار حمایتی رهبر متمرکز بوده است. پادساکف و همکاران، قلمرو رفتارهای رهبری را به انواع مختلف رفتارهای رهبری، تعاملی و تحولی گسترش داده­اند. اثرات ویژگی­های شغلی و سازمانی عمدتاً در تئوری­های مربوط به جایگزین­های رهبری مطرح شده که توسط صاحب­نظران مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است.

پژوهش­های اولیه دربرگیرنده ویژگی­های فردی بر دو محور اصلی رضایت کارکنان و تایید حالت روحی مثبت کارکنان متمرکز است. اورگان و ریان عامل کلی مؤثر بر روحیه را تعهد سازمانی، درک از عدالت و درک از رفتار حمایتی رهبری تلقی می­کنند و سایر تحقیقات نشانگر ارتباط معنادار آنها از رفتار شهروندی سازمانی است(البته شدت این همبستگی ها متفاوت بوده است) که بیانگر اهمیت این متغیرها در تعیین رفتار شهروندی سازمانی می­باشد.

عامل دیگر در فهم رفتار شهروندی سازمانی، تأثیر حالت روحی مثبت فرد می­باشد. در دهه گذشته بحث­های زیادی در مورد برتری شناخت بر عاطفه در تعیین رفتار شهروندی سازمانی صورت گرفته است.

درحالی پودساکوف و همکاران و دیگران تأثیر متغیرهای خاص شخصیتی و مزاجی را بر ابعاد مختلف رفتار شهروندی سازمانی مورد انتقاد قرار داده، یافته­های جورج پیشنهاد می­کند که پژوهش­های قبلی که به بررسی این متغیرهای روحی و مزاجی پرداخته­اند می­توانند به جای اثرات حالت مزاجی برروی اثرات ویژگی صفتی تمرکز نمایند. لازم به ذکر است که اثرات حالتی عموماً به توصیف چگونگی احساس فرد در نقطه خاصی از زمان می­پردازد در حالی­که اثرات ویژگی صفتی عموماً منعکس­کننده تفاوت­های پدیدار فرد درطول زمان می­باشد.

علاوه­بر این جورج بیان نمود که بین حالت روحی مثبت در کار و تمایل کارکنان برای کمک کردن به دیگران( بعد نوع­دوستی رفتار شهروندی سازمانی) رابطه معنی­دار وجود دارد بنابراین عاطفه (احساسات ) نقش مهمی در رفتار شهروندی سازمانی هم صدق می­کند با این­وجود، هیچ­یک از این مطالعات به بررسی میزان تأثیر حالت روحی مثبت بر تفسیر کلی این سازه نپرداخته است.

پژوهش­های انجام گرفته در روانشناسی اجتماعی نشان می­دهد: که افرادی که احساس می­کنند کفایت بیشتری دارند، در اغلب موارد تمایل بیشتری نیز به کمک دارند. علاوه براین میدلاسکی گزارش داده است که کفایت ممکن است یکی از عوامل انگیزشی­ای باشد که افراد را برای کمک به دیگران تحت تأثیر قرار می­دهد. بنابراین افرادی که به دیگر افراد کمک کنند، درازای کمکی که فرد کمک­کننده ارائه می­دهد، کمک­کننده احساس رضایت درونی بیشتر و یا شادی حاصل از انجام یک کار خوب را دریافت می­کند. بطور مشابه درک کارکنان از کفایت خود در کار می­تواند به عنوان تمایل به کمک در محیط کار تفسیر شود زیرا فرد تسلط بیشتری بر کار خود دارد.

در سال­های اخیر پادساکوف و همکاران در یک فراتحلیل از تحقیقات مربوط به 15 سال اخیر در زمینه رفتار شهروندی سازمانی، میزان تأثیرگذاری تعدادی از متغیرها بر ابعاد مختلف رفتار شهروندی سازمانی را ترسیم نمودند. از جمله متغیرهایی که با رفتار شهروندی سازمانی رابطه همساز داشته­اند عبارت بودند از: متغیرهای مرتبط با شغل نظیر رضایت­مندی شغلی، یکنواختی شغلی و باز خود شغلی درخصوص متغیرهای شغلی تحقیقات عمدتاً حول مبحث تئوری جانشین­های رهبری بوده است که نتایج بیانگر ارتباط پایدار ویژگی­های شغلی با رفتار شهروندی است.

افزون بر آن، هر سه نوع ویژگی­های شغلی( بازخودشغلی، یکنواختی شغلی، رضایت­مندی درونی شغلی)،بطور معناداری با مؤلفه­های مختلف رفتار شهروندی سازمانی(نوع­دوستی، نزاکت، وظیفه­شناسی، جوانمردی و فضیلت مدنی) ارتباط داشته­اند، به­گونه­ای که بازخود شغلی و رضایتمندی درونی شغل، ارتباطی مثبت با رفتار شهروندی سازمانی داشته در حالی که یکنواختی شغلی ارتباط منفی را با رفتار شهروندی سازمانی نشان می­دهد.

روابط بین ویژگی­های  سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی تا حدود زیادی نابه­سامان است. هیچ یک از موارد رسمیت سازمانی، انعطاف­پذیری سازمانی و حمایت ستادی ارتباط مستمری با رفتارهای شهروندی سازمانی نداشته­اند.ولی به هرحال مؤلفه همبستگی گروهی با تمام مؤلفه­های رفتار شهروندی سازمانی دارای ارتباط مثبت بوده است، حمایت سازمانی ادارک شده با نوع­دوستی کارکنان ارتباط معناداری داشته است. علاوه برآن پاداش­های خارج از کنترل رهبران با مؤلفه­های نوع­دوستی، نزاکت و وظیفه­شناسی ارتباط منفی داشته­اند.

دسته دیگر عوامل تأثیرگذار بر رفتار شهروندی سازمانی شامل رفتارهای رهبری است. رفتارهای رهبری به سه دسته تقسیم شده است:

  • رفتارهای رهبری تحول­آفرین(رفتارهای تحولی اساسی، تعیین چشم­انداز، ایجاد مدل مناسب، ارتقای پذیرش اهداف گروهی، انتظارات عملکردی بالا و برانگیختگی معنوی)
  • رفتارهای تعاملی (رفتارهای پاداش دهی و تنبیهی اقتضایی، غیر اقتضایی)
  • رفتارهایی با تئوری رهبری مسیر– هدف (رفتارهای تشریح­کننده نقش، رویه­ها یا رفتار رهبری حمایتی) و یا تئوری رهبری مبادله رهبر، عضو مرتبط هستند.

در مجموع، رفتارهای رهبری تحول­آفرین با هر پنج مؤلفه رفتارهای شهروندی سازمانی ارتباط معنادار مثبتی داشته و از میان رفتارهای رهبری تعامل­گرا، دو نوع از این رفتارها دارای رابطه معنادار با عناصر پنج­گانه رفتار شهروندی سازمانی عبارتند از: رفتار پاداش­دهی اقتضایی که دارای ارتباط مثبت است­، رفتار تنبیهی غیراقتضایی که دارای ارتباط منفی می­باشد. از میان ابعاد تئوری رهبری مسیر، هدف، رفتار رهبری حمایتی با همه مؤلفه­های رفتار شهروندی سازمانی دارای ارتباط مثبت است و تشریح نقش رهبر فقط با مؤلفه­های نوع­دوستی،  نزاکت، وظیفه­شناسی و جوانمردی رابطه معنادار مثبت دارد و نهایتاً تئوری مبادله رهبر– عضو با تمامی مولفه­های رفتار شهروندی سازمانی دارای ارتباط معنادار مثبت است.

بررسی دیگر رفتار شهروندی را شامل پنج حیطه زیر معرفی می­کند:

1- وظیفه­شناسی : رفتارهایی هستند که فرد را در انجام وظایف خود در حدی بالاتر از سطوح مورد انتظار هدایت می­کنند (مثلاً فرد ناهار خوردن خود را طول نمی­دهد یا جز در موارد ضروری کارش را تعطیل نمی­کند).

2- ادب و مهربانی : رفتارهای مؤدبانه­ای هستند که از ایجاد مسأله و مشکل در محل کار جلوگیری می­کنند ( مثلاً فرد تلاش می­کند از ایجاد مشکلات برای همکارانش اجتناب کند یا پیش از اقدام به انجام امور با دیگران مشورت نماید).

3- نوع­دوستی: رفتارهای یاری دهنده­ای هستند که توسط یک فرد و به منظور کمک به کارکنان انجام می­شود و در ارتباط با وظایف و مسایل سازمانی ویژه است(مثلاً فرد به کسانی که کارشان سنگین است کمک می­کند و با میل و رغبت زیاد، وقت خود را جهت کمک به کسانی که مشکلات کاری دارند صرف کند).

4- مردانگی : رفتار جوانمردانه­ای که از شکوه و شکایت زیاد در محل کار جلوگیری به عمل می­آورد.

5 خوش خویی : رفتارهای نشان­دهنده مشارکت مسئولانه فرد در فعالیت­های سازمان هستند( مثلاً فرد کارهایی انجام می­دهد که در حیطه وظایفش نیستند، اما وجهه سازمان را بالا می­برند) با جمع این حیطه­ها رفتار شهروندی سازمانی کلی حاصل می­شود.

مفاهیم مرتبط با رفتار شهروندی سازمانی

مفاهیم مهم در شهروند مداری سازمانی عباتند از: تقابل، اعتماد، مشروعیت و عدالت سازمانی. هرکدام از این مفاهیم بر رفتارهای مدیریتی خاص دلالت دارند. توجه به این مفاهیم نقطه شروع بسیار مفیدی برای مفهوم­سازی رفتار شهروندمداری سازمانی است.

لازم به ذکر است در این تحقیق عدالت سازمانی مفهومی است که مد نظر قرار داده شده تا رابطه آن با رفتار شهروندی سازمانی بررسی گردد.

اعتماد : یکی از مبانی اصلی اقدامات مدیریتی در عصر حاضر، ایجاد اعتماد میان کارکنان و مدیران بوده و یکی از گام­های مهم حرکت به­سوی شکل­دهی این رفتار، ایجاد اعتماد است. کرکر معتقد است که مراودات قانونمند میان کارکنان و مدیران باعث ایجاد رابطه مبتنی بر اعتماد میان آنها شده که به تبع آن، انسجام ایجاد می­شود که این امر تعاملات مثبت آتی را تضمین می­کند. جنبه­هایی از رفتار مدیریتی که موجب ایجاد اعتماد می­شود عبارتند از: ثبات، انسجام، تسهیم و تفویض کنترل، ارتباطات و داشتن ملاحظات و توجهات ویژه البته به منظور عملیاتی نمودن مفهوم شهروندمداری در سازمان، حوزه­های دیگری نیز باید مورد توجه قرار گیرند که در ادامه ارائه می­شوند.

مشروعیت : مشروعیت جزء اساسی و جدانشدنی سازمان­های امروزی است. به اعتقاد اتزیونی، مادامی که اعمال قدرت جنبه مشروع به خود بگیرد، تقاضاهای مدیران اجابت می­شود. یکی از صاحب­ نظران به نام حک­شر مفهومی به نام مشروعیت شورایی را ارائه نموده که بیانگر شکلی از مدیریت است که در برگیرنده خواسته­های تمامی اعضای سازمان بوده و محدود به قوانین بوروکراتیک و اوامر مدیریتی نمی­شود.

تقابل : مفهوم تقابل دربرگیرنده موضوع­هایی است که منجر به ایجاد حقوق خاص و امتیازات ویژه برای کارکنان می­شود. به اعتقاد فاکس تقابل، سازوکار مهمی است که موجب افزایش تعهد و تعلق در محیط کار شده و باعث بروز رفتارهایی می­شود که از فرهنگ سازمانی بهره‌ور و حقوق کارکنان حمایت می­کند. نتیجه اعمال چنین رویکردی در سازمان تلاش­های فیزیکی و ذهنی بیشتر از سوی کارکنان و در نتیجه برخورداری کارکنان از مزایای آموزش امنیت شغلی و حقوق سازمانی می­باشد.

عدالت سازمانی: مبانی نظری مختلفی به تکرار به این موضوع اشاره دارند که عدالت سازمانی، یکی از مهمترین مقدمه­های نیل به رفتار شهروندی سازمانی است. سلزنیک اولین کسی بود که مفهوم عدالت اجتماعی را به عنوان مبنای ایجاد جوامع صنعتی مدرن مورد مطالعه قرار داد. منظور وی از این مفهوم، داشتن رفتار برابر با همه افراد و ایجاد فرصت برای توسعه توانمندی های فردی بود.

عدالت سازمانی اصطلاحی است برای توصیف نقش عدالت با موقعیت­های شغلی. یکی از انواع عدالت­های سازمانی، عدالت توزیعی است که به عادلانه بودن پیامدها و نتایجی که کارکنان دریافت می­کنند اشاره می­کند این عدالت سازمانی ریشه در نظریه برابری آدامز دارد این نظریه به نحوه پاسخ­دهی افراد نسبت به مداخله­ها و رفتارهای ناعادلانه مدیران و سرپرستان در توزیع امکانات و پاداش­ها در سازمان­ها توجه دارد. احتمالاً محققان سازمانی بیشترین آشنایی را با این نظریه دارند. علاوه بر عدالت توزیعی، مفهوم دیگری که اخیراً در بحث عدالت سازمانی مطرح شده است، عدالت رویه­ای است. در حالی که عدالت توزیعی، عادلانه بودن پیامدهای دریافت شده توسط کارکنان را توصیف می­کند، عدالت رویه­ای عادلانه بودن روش­های مورد استفاده برای تعیین این پیامدها را بیان می­کند به عبارت دیگر عدالت توزیعی به عادلانه بودن منابع و امکانات توجه دارد، اما عدالت رویه­ای به عادلانه بودن روشهای مورد استفاده برای تصمیم­گیری در مورد نحوه توزیع امکانات و منابع اشاره می­کند. تحقیقات جدید در مورد عدالت رویه­ای نشان می­دهند که روش­های توزیع منابع و امکانات یک عامل تعیین کننده مهم عدالت در سازمان­ها محسوب می­شود. لونتال معتقد است که رویه­های عادلانه به وسیله خصوصیات زیر مشخص می­شود: توزیع امکانات برای همه افراد در طول زمان یکسان و بدون سوءگیری باشد، براساس اطلاعات صحیح و دقیق انجام گیرد، قابل تصحیح باشد و براساس هنجارهای اخلاقی و معنوی استوار باشد. سومین عدالت ، عدالت تعاملی است که نوعی عدالت رویه­ای است و اشاره به برخورد عادلانه­ای دارد که در مورد یک فرد شاغل در قالب روش­های رسمی تصویب شده اعمال می­شود.

رابطه عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی : یکی از مهمترین پیامدهای عدالت سازمانی که اخیراً مورد توجه قرارگرفته است رفتار شهروندی سازمانی و حیطه های مختلف آن است و از میان انواع مختلف عدالت، عدالت­های رویه­ای و تعاملی از قدرت تأثیرگذاری بیشتری برخوردار هستند. اسکارلیکی و لاتام نشان داده­اند که مدیران و سرپرستان واحدهایی که اصول عدالت سازمانی را طی دوره­های آموزشی فراگرفته اند، از نظر زیردستان بیشتر به عنوان افرادی عادل و منصف ارزیابی شده­اند و همین نوع ارزیابی باعث شده که زیردستان رفتار شهروندی بیشتری نسبت به واحد کاری و همکاران خود ابراز نمایند. گرینبرگ معتقد است کارکنانی که احساس نابرابری می­کنند با واکنش های منفی از جمله امتناع از تلاش، کم­کاری و رفتارهای ضعیف شهروندی سازمانی و در شکل حاد آن، استعفا از کار به این نابرابری پاسخ می­دهند. عدالت سازمانی و حیطه­های مختلف آن( عدالت توزیعی، رویه­ای و تعاملی) پیش­بینی کننده بسیاری از متغیرهای سازمانی مانند غیبت، ترک شغل، تعهد سازمانی و … هستند . اما رابطه بین عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی از موضوع­های جدیدی است که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که عدالت سازمانی کلی و حیطه­های مختلف آن با رفتار شهروندی سازمانی کلی و حیطه­های آن همبستگی مثبت معنی داری دارند. نتایج حاصل با پژوهش­های ذکر شده در پیشینه تحقیق هماهنگ هستند. نتیجه این پژوهش و پژوهش­های دیگری که در مورد نظریه عدالت سازمانی در کشور انجام شده، اهمیت و نقش آن رابه عنوان یک ابزار انگیزشی مهم در رفتارهای سازمانی بیان می­کند و جا دارد که مسئولان و مدیران سازمان­ها آن را مد نظر قرار دهند. بر اساس نظریه عدالت سازمانی می­توان پیش­بینی کرد که کارکنان در قبال وجود یا عدم وجود عدالت سازمانی در محل کار واکنش نشان می­دهند. یکی از این واکنش­ها افزایش یا کاهش برون داده است، به این معنا که اگر کارکنان مشاهده کنند که در سازمان، عدالت اجرا نمی­شود دچار نوعی تنش منفی می­شوند، در نتیجه برای کاهش این تنش سعی می­کنند میزان درون­داده­ها و مشارکت­های خود را سازمان کاهش دهند. در چنین مواردی، ممکن است رفتار شهروندی آنها کاهش یابد. برعکس، اگر کارکنان احساس کنند که در محل کار عدالت سازمانی وجود دارد برانگیخته می­شوند تا با انجام رفتارهای یاری­دهنده مانند رفتار شهروندی سازمان، درونداد­ها و مشارکت خود را در سازمان افزایش دهند. پودساکف مطرح کرده که وقتی به طور عادلانه با کارکنان در سازمان­ها رفتار می­شود و سرپرستان ارتباط خوبی با آنها دارند میزان رفتار شهروندی سازمانی آنها افزیش می­یابد. چنین نتایجی درکشورهای دیگر نیز حاصل شده است.

مورمان اولین کسی بود که رابطه این دو را بررسی کرد. وی رابطه بین عدالت رویه­ای و چهار بعد از پنج بعد رفتار شهروندی را بررسی کرد. در مطالعه دیگری نیهوف و مورمن به مطالعه رفتار شهروندی سازمانی وتئوری مبادله بین475 کارمند بیمارستان بررسی شد. آنها می­خواستند ببینند که اعتماد چه نقشی در عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی دارد.

ارگان در بحث از مبنای انگیزشی برای رفتار شهروندی سازمانی معتقد است که احساس عدالت نقش مهمی در ارتقای رفتار شهروندی سازمانی دارد. وی بر اساس مبادله اجتماعی تبیینی ارائه داد که در آن کارکنان برای جبران رفتار عادلانه سازمان، رفتار شهروندی را از خود بروز می­دهند. محققان رابطه قوی بین احساس عدالت رویه­ای و رفتار شهروندی سازمانی نشان دادند. دلیل تاثیر عدالت رویه­ای بر رفتار شهروندی سازمانی، ایجاد احساس ارزشمند بودن از سوی سازمان می­باشد.

منبع

 جربزه دار، بیتا(1394) ، اثر عدالت سازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی با اثر میانجی گری تعهد شغلی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت اجرایی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0