رضايت شغلی

رضایت شغلی یکی از عوامل مهم در موفقیت شغلی است، عاملی که موجب افزایش کارایی و نیز احساس رضایت فردی می گردد. رضایت شغلی یعنی دوست داشتن شرایط و لوازم یک شغل، شرایطی که در آن کار انجام می گیرد. و پاداشی برای آن دریافت می شود.

عوامل سازنده رضایت شغلی

وقتی دربارۀ رضایت شغلی صحبت می شود ذکر این نکته بسیار مهم است که افراد با نیازهای بسیار متفاوتی وارد سازمان می شوند و هر یک از آنها به طور پیوسته به رقابت در رفتار می پردازند.هیچ فردی به طور کلی آمیزه ها و نیرومندیهای یکسانی در این نیازها ندارد. برخی افراد اساساً با پول راضی می شوند و برخی دیگر تنها به فکر ارضای حس امنیت خود هستند. با آنکه در نظر گرفتن تفاوتهای فردی مطلب بسیار مهمی است اما بدان معناست که می توان دربارۀ آنچه باعث رضایت کارکنان است پیش بینی های اساسی به عمل نیاورد. با مطالعات و بررسی هایی که از سوی جامعه شناسان و دانشمندان علم مدیریت انجام یافته نشان می دهد که عوامل چندی در فراهم آوردن زمینه رضایت شغلی در افراد مؤثرند و در صحنه رضایت شغلی نقش مهمی ایفا می کنند. این عوامل عبارتند از:

1- عوامل سازمانی وساختاری               2- عوامل محیطی                   3- ماهیت کار

  1. عوامل سازمانی و ساختاری

عوامل سازمانی از مهمترین عوامل تعیین کننده رضایت شغل می باشند و بیشتر به وضع سازمانی ارتباط می یابد و هر چه سازمان مختلف زمینه های ایجاد شغلی را برای کارکنان فراهم سازد، وضع سازمان بهبود خواهد یافت. مهمترین این عوامل عبارتند از:

  • عوامل مادی و رفاهی

منظور عواملی است که معطوف به مزد و مزایای پرداختی به سلامت و ایمنی کارکنان (بهداشت محیط کار) تشویق و قدردانی از کارکنان از طریق پرداخت پاداش- نوع و میزان پاداش ها و عادلانه بودن پاداش می باشد، در پژوهش حاضر، سایر عوامل، در نظر گرفته نشده فقط میزان حقوق و دستمزد در مدل تحقیق آورده شده است.

  • حقوق و دستمزد

حقوق و دستمزد تقریباً برای همه گروههای شغلی یکی از مهمترین شرایط کاری به شمار می آید. نتایج برخی از مطالعات نشان می دهد که برخی از گروههای کارکنان، دستمزد عامل اصلی رضایت شغلی به حساب نمی آید و پول برای گروههای مختلف معانی متفاوت دارد. در بیشتر مطالعات، حقوق و دستمزد حداقل یکی از سه عامل مهم رضایت شغلی بوده است .

  • ارتقاء و پیشرفت

رضایت را می توان کنشی از فراوانی ترفیع ها، اهمیت ترفیع ها و خواستنی کردن آنها در نظر گرفت .ارتقاء و ترفیعات می تواند منافع و مزایای زیادی برای فرد و سازمان داشته باشد ولی تنها عده کمی می توانند در سازمان به مقامات بالا دست پیدا کنند و عواملی مانند جنسیت، تحصیلات، نوع نیازهای شخص، مهارت در کار تأثیر به سزایی دارند.

  • خطی مشی سازمانی

سومین عامل سازمانی، خط مشی سازمانی است و عبارت است از تصمیم ها و سیاست هایی که به وسیله مدیران رده بالای سازمانی به منظور حفظ منافع سازمان می باشند اتخاذ می گردد در واقع خط مشی سازمانی راهنمای عمل تصمیم گیرندگان در سازمان و همچنین وسیله ای برای تعیین اولویتها و بایدها و نباید ها در انجام دادن امور و فعالیت های یک سازمان است. که این تصمیمات بصورت یک بخشنامه برای اطلاع کارکنان صادر می شود.

هر چه خط مشی سازمانی از روشنی و شفافیت بیشتری برخوردار باشد به همان میزان آگاهی کارکنان از اهداف سازمان و همچنین از نقش خود در سازمان افزایش یافته که در روند و اجرای سریع کار تأثیر گذاشته و در نهایت به کارایی سازمان و رضایت شغلی کارکنان خواهد انجامید .

  1. عوامل محیطی

دومین دسته تعیین کننده رضایت شغلی، عوامل محیطی می باشند که این عوامل عبارتند از:

  • سبک سرپرستی

سبک سرپرستی از جمله عواملی است که می تواند تشویق کارکنان به نشان دادن شخصیت و بروز خلاقیت ها نقش مهمی داشته باشد. این عوامل مربوط به روش مدیریت و چگونگی اعمال مدیریت و برخورد مدیریت با کارکنان می باشد که این عوامل عبارتند از: نحوه برخورد مدیران با کارکنان،  برخورد مدیران (سرپرستی) در مواقعی که کارکنان دچار خطر می شوند.

 توجه به آموزش کارکنان و مشارکت دادن آنها در امور واحد (استفاده از روش مدیریت مشارکتی. از طرف دیگر روابط صحیح و منطقی و دوستانه سرپرست با کارکنان موجب دلپذیرتر شدن کار می شود و در چنین شرایطی اغلب اضافه دستمزد یا شرایط بهداشت کار در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد، زیرا کمتر چیزی است که بتواند جایگزین احساسات و عواطف کارمند شود. آنها کارکنان پر تلاش و صبورند، ولی حاضر نیستند. در اثر ندانم کاری و اشتباه قضاوت مدیر یا سرپرست خود به آنها بی احترامی شود و یا حقی از حقوق آنها پایمال شود .

  • همکاران و یاوران شغلی

بی شک تأثیر افرادی که با یکدیگر همکاری می کنند بیش از دیگر عوامل در ترغیب آنها به منظور روش کار مؤثر است. وجود رابطه خوب بین همکاران در یک گروه کاری محیط کار دلپذیر و با نشاط می کند. این روابط خوب و دوستانه موجب می شد که افراد با میل و رغبت در محل کار حاضر شوند اما نداشتن سازش با یکدیگر و نبودن هماهنگی موجب دلگیری، نارضایتی و دسته بندی افراد در محیط می شود بعضاً این روابط معیوب منجر به ترک بعضی افراد از محل کار خود می شود .

  • شرایط کاری

شرایط محیط کار از جمله عوامل دیگری است که ایجاد رضایت شغلی در کارگران بسیار مؤثر است. هنگامیکه از شرایط محیط کار سخن گفته می شود منظور عوامل مختلف محیط کار از جمله محل کار، میزان روشنایی، صدا و گرما و بویژه همکارانی است که در یک محیط با یکدیگر کار و فعالیت می کنند. محیط فیزیکی کار از جمله قرار گرفتن میز یا وسایل گرمایش و سرمایش در میزان رضایت شغلی کارکنان مؤثر است.کارکنان محیطی را ترجیح می دهند که خالی از خطر و بدون ناراحتی، باشد و از نظر راحتی شخص و داشتن تشکیلات تسهیلات مناسب برای انجام کارها، محیط کار نقش و اهمیت زیادی دارد.

  1. ماهیت کار

کار به خودی خود نقش مهمی در تعیین سطح رضایت شغلی دارد. محتوای شغل دارای دو جنبه است:

  • تنوع شغلی

اولین جبنه از محتوای شغلی تنوع کاری می باشد. تحقیقات نشان می دهد که تنوع کاری متوسط، مؤثرتر است چون در اینجا مشاغل تا حدی خود مختاری در انجام کار و چگونگی انجام آن را به کارکنان می بخشد و به همین دلیل رضایت شغلی بالایی را به همراه می آورد. و بر عکس کنترل مدیریت بر روی روش های کار، منجر به درجه بالایی از عدم رضایت شغلی می شود. تنوع وسیع کار باعث ابهام و استرس می شود و تنوع کم کار باعث یکنواختی و خشکی می شود که نهایت منجر به عدم رضایت شغلی می شود.

  • محدوده شغل

دومین جنبه از محتوی شغل محدوده شغل است که شامل میزان مسوولیت، اقدامات کاری و باز خورد است که هر چه این عوامل وسیع تر باشد باعث افزایش حیطه شغلی می شود و آن نیز به نوبه خود رضایت شغلی را فراهم می آورد. کارکنان مایلند کارشان مشخص و عاری از ابهام باشد وضوح و روشنی محتوای کاریکه یک فرد باید انجام دهد خود عاملی است که کارمند به پرداختن به آن کار تشویق و تحریض می کند زیرا همگامیکه فرد نداند موضوع و محتوای کاری که باید انجام دهد چیست و منظور از انجام کار مذکور چیست و چه هدفی را دنبال می کند و در اینصورت انجام وظیفه محول احساس مسئولیت خواهد داشت رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻪﻃﻮر ﻧﻮﻋﻲ ﺑﻪ ﻧﮕﺮشﻫﺎي ﻛﺎرﻛﻨـﺎن اﺷﺎره دارد. رﺿـﺎﻳﺖ ﺷﻐـﻠﻲ اﺑﻌـﺎد ﺑﺴﻴـﺎري دارد و ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﮕﺮ ﻧﮕﺮش ﻛﻠﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻐﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖﻫﺎﻳﻲ از ﺷﻐﻞ ﺑﺎزﮔﺮدد. رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻣﺠﻤﻮﻋﻪاي از اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻓﺮد، ﻣﺎﻫﻴﺘﻲ ﭘﻮﻳﺎ دارد،. ﻳﻌﻨﻲ ﺑﻪﻫﻤﺎن ﺷﺪﺗﻲ ﻛﻪ ﭘﺪﻳﺪ ﻣﻲآﻳﺪ، از ﻣﻴﺎن ﻣﻲرود (ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺷﺪت ﺑﻴﺸﺘﺮ). ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﺮاي ﺗﺪاوم آن، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺴﺘﻤﺮ ﻣﺪﻳﺮان، ﺿﺮورت دارد . از ﻃﺮفدﻳﮕﺮ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﺨﺸﻲ از رﺿﺎﻳﺖ از زﻧﺪﮔﻲ اﺳﺖ، ﺑﻪﻧﺤﻮي ﻛﻪ ﺳﺮﺷﺖ ﻣﺤﻴﻂ ﺑﻴﺮوﻧﻲ، ﺑﺮ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻓﺮد در ﻛﺎرش اﺛﺮ ﻣﻲﮔﺬارد. ﺑﻪﻫﻤﻴﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ، ﭼﻮن ﺷﻐﻞ ﺑﺨﺶ ﻣﻬﻤﻲ از زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ، رﺿﺎﻳﺖ از ﺷﻐﻞ ﺑﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﻛﻠﻲ از زﻧﺪﮔﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ دارد.

ماهیت رضایت شغلی

از رضايت شغلي تعاريف متعددي بعمل آمده كه به برخي از آنها اشاره مي شود. اغلب گفته مي شود كه يك كارمند خوشحال بايستي با شغلش ارضا شود. اهميت رضايت شغلي از آنجا ناشي مي شود كه بيشتر افراد تقريباً  نيمي از ساعات بيداري خود را در محيط كاري مي گذرانند .

رضايت شغلي عبارتست از :حدي از احساسات و نگرشهاي مثبت كه افراد نسبت به شغل خود دارند وقتي يك شخص مي گويد داراي رضايت شغلي بالايي است اين بدان مفهوم است كه او واقعاً شغلش را دوست دارد . احساسات خوبي درباره كارش دارد وبراي شغلش ارزش زيادي قائل است نتايج تحقيقات نشان مي دهد كه كاركنان با رضايت شغلي بالاتر ، از نظر فيزيك بدني و توانايي ذهني در وضعيت خوبي قرار دارند.رضايت شغلي حالتي مطبوع ، عاطفي و مثبت حاصل از ارزيابي و يا تجارب شغلي است ، مفهومي داراي ابعاد ،جنبه ها و عوامل گوناگون كه بايد مجموعه آنها را درنظرگرفت . ازجمله اين عوامل،مي توان به صفات كارمند ، نوع كار ، محيط كار، و روابط انساني كاراشاره نمود.

لافكوئيست و ديويس  براين اعتقادند كه رضايت شغلي كنشي ازهماهنگي ميان نيازها  و  ارزش‌هاي حرفه‌اي فرد ونظام تقويت كننده كاراست .هالند   رضايت ، پيشرفت و ثبات در شغل را مبتني بر همگوني شخصيت و محيط فرد مي داند . گرينبرگ رضايت شغلي را احساسات مثبت و منفي ، اعتقادات و نگرش هاي هر فرد نسبت به شغلش يا بعبارتي عكس العملهاي شناختي و ادراكي ، ارزشي افراد نسبت به شغلشان ميداند .

ديويس ونيواستورم رضايت شغلي را مجموعه اي از احساسهاي سازگار و ناسازگار مي دانند كه كاركنان با آن احساسها بكارخود مي نگرند .چندان ، رضايت شغلي را عبارت ازحدي از احساسات و نگرش هاي  مثبت كه افراد نسبت به شغل خود دارند مي داند.رضايت شغلي گستره‌اي است كه در آن محيط كاري تقاضاهاي فرد را برآورده مي كند . از اين رو جهت رضايت شغلي را مي توان به بهترين وجه فرايندي ارزشيابي تعريف كرد كه آنچه را فرد دارد دربرابرآنچه خواستار آن است بررسي مي كند .

اين مفهوم را مي توان در نظريه رابينز نيز جستجو كرد . به اعتقاد وي رضايت شغلي حاصل تفاوت ميان مقدار پاداش هايي كه فرد دريافت مي كند با مقدار پاداشي است كه فكر مي كند بايد دريافت كند . شخصي كه واجد سطح بالايي ا زرضايت شغلي است ، نسبت به شغل خويش بازخوردي مثبت وشخص فاقد رضايت نسبت به شغل بازخوردي منفي دارد .از نظر سازماني ، سطح بالاي رضايت شغلي منعكس كننده جوسازماني بسيار مطلوب است كه منجر به جذب و بقاء كاركنان مي شود .

كوهلن: معتقد است اگر انگیزه‌های اصلی و مهم فرد در زمینه شغل او و كارهایی كه انجام می‌دهد ارضاء شوند هرچه فاصله بین نیازهای شخصی فرد و ادراك یا نگرش او نسبت به توانایی بالقوه شغل برای ارضاء این نیازها كمتر باشد رضایت شغلی نیز زیاد خواهد بود.وجود انگیزش در شغل برای ادامه اشتغال لازم و ضروری است و اگر فرد به شغل خود علاقمند نباشد و در انجام وظایفش برانگیخته نشود ادامه حرفه برایش ملامت‌آور خواهد بود. ولی برآورده شدن نیازها از طریق حرفه احساس رضایت نسبت به شغل ایجاد می‌شود.بسته به اهمیت و شدت وجود نیاز و میزان ارضاء آن توسط حرفه، احساس رضایت نیز بیشتر خواهد بود.

ﻫﻤﺔ اﻓﺮاد در زﻧﺪﮔﻲ روزﻣﺮة ﺧﻮد ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻠﻲ ﺑﺮﺧﻮرد ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮاﻳﺸﺎن ﻣﻄﻠﻮب ﻳﺎ ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب اﺳﺖ و از ﺑﺮﺧﻮرد ﻳﺎ اﻧﺠﺎم دادن آﻧﻬﺎ اﺣﺴﺎس رﺿﺎﻳﺖ ﻳﺎ ﻧﺎرﺿﺎﻳﺘﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ آدﻣﻲ ﻧﻴﺰ، اﺣﺴﺎسﻫﺎي ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ را در اﻓﺮاد ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪوﺟﻮد ﻣﻲآورد ﻛﻪ اﺣﺴﺎس رﺿﺎﻳﺖ ﻳﺎ ﻧﺎرﺿﺎﻳﺘﻲ از ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ آﻧﻬﺎﺳﺖ ﻛﻪ در ﺷﺨﺺ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻲﺷﻮد .

رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻣﻔﻬﻤﻮﻣﻲ ﭘﻴﭽﻴﺪه و ﭼﻨﺪﺑﻌﺪي اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻋﻮاﻣﻞ رواﻧﻲ، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ارﺗﺒﺎط دارد. ﺗﻨﻬﺎ ﻳﻚ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻮﺟﺐ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻧﻤﻲﺷﻮد، ﺑﻠﻜﻪ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﻣﻌﻴﻨﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺳﺒﺐ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻓﺮد ﺷﺎﻏﻞ در ﻟﺤﻈﺔ ﻣﻌﻴﻨﻲ، از ﺷﻐﻞ ﺧﻮد اﺣﺴﺎس رﺿﺎﻳﺖ ﻛﻨﺪ و ﺑﻪ ﺧﻮد ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻛﻪ از ﺷﻐﻠﺶ راﺿﻲ اﺳﺖ و از آن ﻟﺬت ﻣﻲﺑﺮد. ﻓﺮد ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪي ﻛﻪ ﺑﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ از ﺟﻤﻠﻪ ﺳﻄﺢ درآﻣﺪ، ارزشﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﻐﻞ، ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر و ﺳﻮد اﺷﺘﻐﺎل در زﻣﺎنﻫﺎي ﻣﺘﻔﺎوت دارد، ﺑﻪ روشﻫﺎي ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن از ﺷﻐﻠﺶ اﺣﺴﺎس رﺿﺎﻳﺖ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ازاﻳﻦ رو رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ واﻛﻨﺸﻲ ﻋﺎﻃﻔﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ از ادراك ﻓﺮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻳﻨﻜﻪ ﺷﻐﻞ او ارزشﻫﺎي ﺷﻐﻠﺶ را ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻳﺎ ﺑﻪ او اﺟﺎزه ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ارزشﻫﺎ را ﺑﺮآورده ﻛﻨﺪ، ﻧﺎﺷﻲ ﻣﻲﺷﻮد. از اﻳﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻪ ﺗﻮاﻓﻖ اﻳﻦ ارزشﻫﺎ ﺑﺎ ﻧﻴﺎزﻫﺎي ﺷﺨﺺ ﺑﺴﺘﮕﻲ دارد .

ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻧﻈﺮ ﺷﻔﻴﻊآﺑﺎدي ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻛﻪ ﻧﻮﻋﻲ اﺣﺴﺎس ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻐﻞ اﺳﺖ، زاﻳﻴﺪة ﻋﻮاﻣﻠﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪﺷﺮاﻳﻂ ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر، ﻧﻈﺎم ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﺷﻐﻞ، رواﺑﻂ ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر و ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ اﺳﺖ. ازاﻳﻦرو ﻣﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ اﺣﺴﺎﺳﻲ رواﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ از ﻋﻮاﻣﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲﭘﺬﻳﺮد.

ﻓﻠﺪﻣﻦ و آرﻧﻮﻟﺪ ﻧﻴﺰ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ را ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮدهاﻧﺪ: رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﺔ ﺗﻤﺎﻳﻼت ﻣﺜﺒﺖ ﻳﺎ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺜﺒﺖ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻐﻞ ﺧﻮد دارﻧﺪ، ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد. زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﻴﻢ ﻓﺮد رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ زﻳﺎدي دارد، ﻣﻨﻈﻮرﻣﺎن اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ وي ﺑﻪﻃﻮر ﻛﻠﻲ ﺗﺎ ﺣﺪ زﻳﺎدي ﺷﻐﻞ ﺧﻮد را دوﺳﺖ دارد و ﺑﻪ ﻛﻤﻚ آن ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ اﺳﺖ ﻧﻴﺎزﻫﺎي ﺧﻮد را ارﺿﺎ ﻛﻨﺪ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺜﺒﺘﻲ ﺑﻪ آن دارد. لاک رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ را اﺣﺴﺎﺳﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ از ارزﻳﺎﺑﻲ ﺷﻐﻞ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻋﺎﻣﻞ ﺗﺴﻬﻴﻞﻛﻨﻨﺪه در رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ارزشﻫﺎي ﺷﻐﻠﻲ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻲﺷﻮد وي رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ را در ﺑﺮﮔﻴﺮﻧﺪة ﭼﻬﺎر ﻋﺎﻣﻞ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻣﻲﻛﻨﺪ. اﻳﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از:

  • ﭘﺎداش ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺣﻘﻮق و ﺷﺮاﻳﻂ ارﺗﻘﺎ؛
  • زﻣﻴﻨﺔ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺷﺮاﻳﻂ و ﻣﺰاﻳﺎي ﺷﻐﻠﻲ؛
  • ﻋﻮاﻣﻞ و رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﻫﻤﻜﺎري و ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎن؛
  • وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﺷﻐﻞ

اﺳﻤﻴﺖ، ﻛﻨﺪال و ﻫﻴﻮﻟﻴﻦ ﭘﻨﺞ ﺑﻌﺪ اﺳﺎﺳﻲ ﻛﺎر را ﻛﻪ ﻧﺸﺎندﻫﻨﺪة ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي اﺣﺴﺎس اﻓﺮادﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺎرﺷﺎن اﺳﺖ، ﺑﻪﺻﻮرت زﻳﺮ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﺮدﻧﺪ:1- ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺷﻐﻞ؛ 2- ﭘﺮداﺧﺖ (ﺣﻘﻮق و ﻣﺰاﻳﺎ )؛ 3- ﻓﺮﺻﺖﻫﺎي ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ و ﺗﺮﻗﻲ؛4- ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎن؛ 5- ﻫﻤﻜﺎران.

اهميت رضايت شغلي در سازمان

 مديران دست كم بايد به سه دليل به رضايت شغلي افراد و اعضاي سازمان اهميت بدهند:مدارك زيادي در دست است كه افراد ناراضي سازمان را ترك مي‌كنند و بيشتر استعفا مي‌دهند. اما افراد راضي كمتر در كار غيبت مي‌كنند و كارشان را منظم و دقيق انجام مي‌دهند. ثابت شده است كاركنان راضي از سلامت بهتري برخوردارند و بيشتر عمر مي‌كنند. افراد ناراضي مستعد انواع بيماريها از سردرد تا بيماريهاي قلبي هستند.

رضايت شغلي از كار پديده‌اي است كه از مرز سازمان و شركت فراتر مي‌رود و اثرات آن در زندگي خصوصي فرد و خارج از سازمان مشاهده مي‌شود. كارمند راضي، شادابي را از سازمان به خانه و جامعه منتقل مي‌كند. بنابراين مي‌توان با توجه به مسئوليتهاي اجتماعي و مقدار پولي كه در سايه وجود رضايت شغلي نصيب جامعه خواهد شد، از اين پديده دفاع كرد.

ﻓﻮاﻳﺪ ﺑﺮرﺳﻲ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ

دﻳﻮﻳﺲ و اﺳﺘﻮرم ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﺑﺮرﺳﻲ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻓﻮاﻳﺪ زﻳﺮ را ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه دارد:

رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻛﻠﻲ: ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ از ﺗﺮازﻫﺎي ﻛﻠﻲ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ آﮔﺎه ﻣﻲﺷﻮد. اﻳﻦ ﺑﺮرﺳﻲﻫﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن در ﻛﺪام ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺸﻜﻞ دارﻧﺪ؛

ارﺗﺒﺎط: ﻫﻨﮕﺎﻣﻲﻛﻪ از ﻳﻚ ﻋﻀﻮ ﺳﺎزﻣﺎن ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد ﺗﺎ آﻧﭽﻪ را در ذﻫﻦ دارد ﺑﮕﻮﻳﺪ، ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﭘﺎﺳﺦﻫﺎﻣﻬﻢاﻧﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺳﺒﺐ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ارﺗﺒﺎط ﻧﻴﺮوﻣﻨﺪي ﺑﻴﻦ ﻛﺎرﻣﻨﺪ و ردهﻫﺎي ﺑﺎﻻي ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﺮﻗﺮار ﺷﻮد؛

ﺑﻬﺒﻮد ﻧﮕﺮش: ﺑﺮاي ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﺮدم، اﻳﻦ ﺑﺮرﺳﻲ، ﻳﻚ درﻳﭽﺔ اﻃﻤﻴﻨﺎن، راﻫﻲ ﺑﺮاي ﺗﺨﻠﻴﺔ ﻋﺎﻃﻔﻲ و وﺳﻴﻠﻪاي ﺑﺮاي آرام ﺳﺎﺧﺘﻦ دل اﺳﺖ. ﺑﺮاي ﮔﺮوه دﻳﮕﺮ، اﻳﻦ ﺑﺮرﺳﻲ، ﻧﺸﺎﻧﻪاي آﺷﻜﺎر از دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﻣﺪﻳﺮ ﺑﻪ رﻓﺎه ﻛﺎرﻛﻨﺎن اﺳﺖ؛

ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻧﻴﺎزﻫﺎي آﻣﻮزﺷﻲ: ﺑﺮرﺳﻲﻫﺎي ﺷﻐﻠﻲ، روش ﻧﺎﻓﻌﻲ ﺑﺮاي ﺗﻌﻴﻴﻦ ﭘﺎرهاي از ﻧﻴﺎزﻫﺎي آﻣﻮزﺷﻲ اﺳﺖ و ﺑﻪﻃﻮر ﻣﻌﻤﻮل ﺑﻪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن اﻳﻦ ﻓﺮﺻﺖ را ﻣﻲدﻫﺪ ﺗﺎ اﺣﺴﺎس ﺧﻮد را درﺑﺎرة ﺷﻴﻮة ﻛﺎر ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎن ﺧﻮد آﺷﻜﺎر ﺳﺎزﻧﺪ  .

ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ

ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﻳﺎدﺷﺪه، ﺑﻪﻃﻮر ﻛﻠﻲ ﺳﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﻬﻢ در رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺗﺸﺨﻴﺺ داده ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪاز:

  • رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺑﻪ ﺷﺮاﻳﻂ ﻳﺎ وﺿﻌﻴﺖ ﺷﻐﻞ اﺳﺖ؛
  • رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ اﻏﻠﺐ در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﺣﺪ ﺑﺮآورده ﺷﺪن ﻧﻴﺎزﻫﺎ و اﻧﺘﻈﺎرات ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﺷﻮد؛
  • رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻣﻨﺒﻌﺚ از ﭼﻨﺪ ﻧﮕﺮش واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ اﺳﺖ.

اﺳﻤﻴﺖ ﻛﻨﺪال و ﻫﻴﻮﻟﻴﻦ ﭘﻨﺞ ﺑﻌﺪ ﺷﻐﻠﻲ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎد ﻛﺮدهاﻧﺪ ﻛﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺷﻐﻞ، دﺳﺘﻤﺰد، ﻓﺮﺻﺖ ارﺗﻘﺎ،ﻣﺪﻳﺮ و ﻫﻤﻜﺎران. اﻳﻦ اﺑﻌﺎد از ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﺷﻐﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﺜﺒﺖ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﻨﺪ. رﺿﺎﻳﺖﺷﻐﻠﻲ ﺑﻪ ﺟﻬﺖﮔﻴﺮي ﻛﻠﻲ و ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻓﺮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﻛﺎرياش اﺷﺎره دارد. اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﺎﻳﺪ از رﺿﺎﻳﺘﻲ ﻛﻪ ﻓﺮد ازﺟﻨﺒﻪﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ و ﺟﺪاﮔﺎﻧﺔ ﺷﻐﻠﺶ دارد، ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﺷﻮد. در واﻗﻊ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻧﮕﺮش ﻛﻠﻲ ﻓﺮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻐﻠﺶ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﻛﻠﻲ اﺳﺖ، اﮔﺮﭼﻪ اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﺧﻼف اﻳﻦ واﻗﻌﻴﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻧﮕﺮش ﻛﻠﻲ، ﭼﻨﺪﺑﻌﺪي ﻧﻴﺰ اﺳﺖ.

ﻓﺮض اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺷﺨﺎص ﻗﺎدرﻧﺪ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎي ﺧﺎص رﺿﺎﻳﺖ از ﺷﻐﻠﺸﺎن را در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎي ﻧﺎرﺿﺎﻳﺘﻲ،ﺗﻌﺪﻳﻞ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻧﮕﺮش ﻣﺮﻛﺒﻲ از ﺷﻐﻞ ﺑﻪﺻﻮرت ﻳﻚ ﻛﻞ ﺑﺮﺳﻨﺪ .از ﻧﻈﺮ ﻓﻠﺪﻣﻦ، ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻳﺠﺎدﻛﻨﻨﺪة رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از:

  • ﺷﺮاﻳﻂ ﻛﺎري و دﺳﺘﻤﺰدﻫﺎ ﻛﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﻬﻨﺪﺳﻲ ﺻﻨﻌﺖ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻋﻠﻤﻲ اﺳﺖ؛
  • ﮔﺮوه ﻛﺎري و ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﻛﻪ از ﻧﻬﻀﺖ رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ؛
  • ﺧﻮد ﺷﻐﻞ و ﻓﺮﺻﺖﻫﺎي ﺷﻐﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺷﻐﻞ ﺗﻮﺟﻪ دارد.

در دﺳﺘﻪﺑﻨﺪي دﻳﮕﺮي ﻛﻪ از ﻧﮕﺎﻫﻲ دﻳﮕﺮ ﺗﺪوﻳﻦ ﺷﺪه، ﻋﻮاﻣﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲﮔﺬارﻧﺪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪاز:

  • وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﻓﺮدي؛
  • ﻋﻮاﻣﻞ دروﻧﻲ – ﻣﺤﺘﻮاﻳﻲ؛
  • ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﻴﺮوﻧﻲ – زﻣﻴﻨﻪ .

ﺑﻪﻃﻮر ﻛﻠﻲ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ را در ﺳﻪ ﺷﻜﻞ ﻣﻲﺗﻮان ﺧﻼﺻﻪ ﻛﺮد:

  • ﺷﻜﻞ اول: ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎي ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻘﻮق و ﻣﺰاﻳﺎ، ارﺗﻘﺎ در ﺳﺎزﻣﺎن و اﻣﻨﻴﺖ ﺷﻐﻠﻲ؛
  • ﺷﻜﻞ دوم: اﻓﺮاد ﺣﺎﺿﺮ در ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر، ﺷﺎﻣﻞ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎن و ﻫﻤﻜﺎران؛
  • ﺷﻜﻞ ﺳﻮم: ﺧﻮد ﺷﻐﻞ.

ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ در زﻣﻴﻨﺔ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎي زﻳﺎدي ﺑﺎ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ارﺗﺒﺎط دارﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮان آﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﭼﻬﺎر ﮔﺮوه ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮد:1- ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮدي؛ 2- ﻋﻮاﻣﻞ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ؛ 3- ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺤﻴﻄﻲ؛ 4- ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻛﺎر

ﻛﻴﻤﺒﻞ واﻳﻠﺰ ﻧﻴﺰ در ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ رﺿﺎﻳﺖ اﻓﺮاد از ﻛﺎر، ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎي زﻳﺮ را ﻣﻄﺮح ﻣﻲﻛﻨﺪ:1- ﺧﺎﻃﺮ ﺟﻤﻌﻲ و آﺳﺎﻳﺶ در زﻧﺪﮔﻲ؛ 2- ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﻄﻠﻮب ﻛﺎر؛3- اﺣﺴﺎس ﻋﻼﻗﻪ و واﺑﺴﺘﮕﻲ؛ 4- رﻓﺘﺎر از روي ﻋﺪل و اﻧﺼﺎف؛ 5- اﺣﺴﺎس ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ در ﻛﺎر و رﺷﺪ ﺻﻨﻊ؛6- ﺷﺮﻛﺖ در ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺧﻂﻣﺸﻲ ﻛﺎر؛ 7- ﺗﺸﺨﻴﺺ زﺣﻤﺎت و ﺧﺪﻣﺎت اﻧﺠﺎمﮔﺮﻓﺘﻪ و ﻗﺪرﺷﻨﺎﺳﻲ؛  8- اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﺧﻮد.

دوﺑﺮﻳﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﺧﺸﻨﻮدي و رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ را ﺑﻪ ﺷﺮح زﻳﺮ ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪي ﻛﺮده اﺳﺖ:1- ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ؛    2- ﺑﻪ رﺳﻤﻴﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪن؛  3- ﺗﺮﻓﻴﻊ و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ.

در اﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﻪ ﺗﻔﺼﻴﻞ ﻫﺮ ﻳﻚ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻬﻢ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻲﺷﻮد.

  • عوامل ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ

ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺟﻮ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ: ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﺎن ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻧﻴﺮوﻣﻨﺪي ﺑﺮ رﻓﺘﺎر و ﺣﺎﻟﺖﻫﺎي رواﻧﻲ ﻛﺎرﻛﻨﺎن دارد و در ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺆﻟﻔﺔ ﻛﻠﻴﺪي ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ در ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ و ﺑﻬﺒﻮد ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻧﻴﺮوي اﻧﺴﺎﻧﻲ اﺳﺖ. ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﻛﻮرﻣﻦ ﺟﻮ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪاي از ادراكﻫﺎي ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ و ﻏﻴﺮارزﺷﻲ از ﺧﺼﻮﺻﻴﺖ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻫﻤﭽﻮن رﻫﺒﺮي، ﺧﻂﻣﺸﻲﻫﺎي ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ،ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﺷﻐﻠﻲ و ﻣﺎﻧﻨﺪ آن اﺳﺖ. ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﺪ ﺟﻮ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ادراك و اﺣﺴﺎس ﻋﻀﻮﻳﺖ ﻛﺎرﻛﻨﺎن در ﺳﺎزﻣﺎن ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲﮔﺬارد و ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ آﻧﺎن ﺳﺎزﻣﺎن را از ﻧﻈﺮ رواﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ ﭘﺎداشدﻫﻨﺪه و ﻣﻄﻠﻮب ﻣﻲداﻧﻨﺪ ﻳﺎ ﻧﻪ و اﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ، ﺧﻮد اﺛﺮ ﺑﺴﺰاﻳﻲ ﺑﺮ ﺳﻄﻮح اﺧﻼﻗﻲ، اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ، ﺧﺸﻨﻮدي و ﺗﻤﺎﻳﻞ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺑﻪ ﻣﺎﻧﺪن در ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻲﮔﺬارد.

ﺣﻘﻮق و دﺳﺘﻤﺰد: ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت “ ﻻك“ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﺣﻘﻮق و دﺳﺘﻤﺰد از ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻌﻴﻴﻦﻛﻨﻨﺪة رﺿﺎﻳﺖﺷﻐﻠﻲ اﺳﺖ،. ﺑﻪوﻳﮋه زﻣﺎﻧﻲﻛﻪ ﭘﺮداﺧﺖ از دﻳﺪ ﻛﺎرﻣﻨﺪ، ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و ﻋﺎدﻻﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ادراك از ﭘﺮداﺧﺖ، ﻳﻜﻲ ازﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮعﻫﺎي ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ وﺿﻌﻴﺖ ﺷﻐﻠﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﻴﺮد، ﭼﺮا ﻛﻪ از ﻋﻤﻮﻣﻲﺗﺮﻳﻦ ﺗﻘﻮﻳﺖﻛﻨﻨﺪهﻫﺎ در ﺳﺎزﻣﺎن ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﺷﻮد. اﺷﺎره ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻧﻴﺰ ﺿﺮوري اﺳﺖ ﻛﻪ اﻓﺮاد دوﺳﺖ دارﻧﺪ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﭘﺮداﺧﺖ و ﺳﻴﺎﺳﺖ ارﺗﻘﺎ، ﻋﺎدﻻﻧﻪ، ﺑﺪون اﺑﻬﺎم و ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ اﻧﺘﻈﺎراﺗﺸﺎن ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻮع ﺷﻐﻞ و ﺳﻄﺢ ﻣﻬﺎرت ﻓﺮد، ﻣﻘﺪار ﺣﻘﻮﻗﻲ ﻛﻪ در ﻫﺮ ﺳﺎزﻣﺎن ﭘﺮداﺧﺖ ﻣﻲﺷﻮد، اﮔﺮ ﻋﺎدﻻﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ اﻳﺠﺎد ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻫﺮ ﻓﺮد ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﻴﻤﺘﻲ در ﭘﻲ ﺑﻪدﺳﺖ آوردن ﭘﻮل ﻧﻴﺴﺖ، ﭼﺮا ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎري از اﻓﺮاد، آﮔﺎﻫﺎﻧﻪ و از روي ﻣﻴﻞ ﻣﻲﭘﺬﻳﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﭘﻮل ﻛﻤﺘﺮي ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ، وﻟﻲ ﻣﻲﺧﻮاﻫﻨﺪ در ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎب ﻣﻴﻠﺸﺎن ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ اﺣﺴﺎس ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺗﺒﻌﻴﺾ ﻛﻤﺘﺮ اﺳﺖ، ﻛﺎر ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﺮﺧﻲ ﻫﻢ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﺳﺎﻋﺎت ﻛﻤﺘﺮي ﻛﺎر ﻛﻨﻨﺪ، وﻟﻲ رﻣﺰ اﺻﻠﻲ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻘﺪار ﺣﻘﻮق ﺑﺎ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ در ﻛﻞ ﻣﺒﻠﻐﻲ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ درﻳﺎﻓﺖ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻧﻬﻔﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ در ﮔﺮو ﺑﺮداﺷﺖ ﻳﺎ ادراﻛﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮد از  رﻋﺎﻳﺖ اﻧﺼﺎف و ﻋﺪاﻟﺖ در ﺳﺎزﻣﺎن دارد.

ﻻوﻟﺮ و ﭘﻮرﺗﺮ ﺑﺎ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﻛﻪ روي 2000 ﻣﺪﻳﺮ اﻧﺠﺎم دادﻧﺪ، درﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻘﺪار دﺳﺘﻤﺰد درﻳﺎﻓﺖﺷﺪه، ارﺗﺒﺎط ﻣﺜﺒﺘﻲ ﺑﺎ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺪ ﻋﻠﺖ اﻫﻤﻴﺖ دﺳﺘﻤﺰدﻫﺎ در اﻳﺠﺎد رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ را ﺑﺘﻮان اﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻛﺮد ﻛﻪ دﺳﺘﻤﺰدﻫﺎ ﻋﺎﻣﻞ ﻛﻠﻴﺪي در ارﺿﺎي ﻧﻴﺎزﻫﺎي اﺳﺎﺳﻲ ﺷﺨﺺ و ﻧﻴﺰ ﻧﻤﺎدي از ﻛﻤﺎلﻳﺎﻓﺘﮕﻲ و ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲﻓﺮد اﺳﺖ .

ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺷﻐﻞ: ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻛﺎر ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﭘﺮداﺧﺖ، ﺳﻬﻢ زﻳﺎدي در ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺣﺪ رﺿﺎﻳﺖ ﻛﺎرﻛﻨﺎن از ﺷﻐﻠﺸﺎن دارد. ﺑﻪﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ، ﻛﺎر، ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ در ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺳﻄﺢ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ دارد.

ﻣﺤﺘﻮاي ﺷﻐﻞ داراي دو ﺟﻨﺒﻪ اﺳﺖ: 1- ﻣﺤﺪودة ﺷﻐﻞ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺪ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ، اﻗﺪاﻣﺎت ﻛﺎري و ﺑﺎزﺧﻮرداﺳﺖ و 2- ﺗﻨﻮع ﻛﺎر. ﺑﺎ ﻧﮕﺎه دﻳﮕﺮ ﻣﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ دو ﺟﻨﺒﺔ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻛﺎر ﻛﻪ ﺑﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ اﺛﺮ دارد، روش ﻛﻨﺘﺮل ﺑﺮﻛﺎر و ﺗﻨﻮع ﻛﺎر اﺳﺖ ﻫﺮ ﭼﻪ اﻳﻦ ﻋﻮاﻣﻞ وﺳﻴﻊﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﻴﻄﺔ ﺷﻐﻠﻲ اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ ﻛﻪ آن ﻧﻴﺰ، ﺧﻮد رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲآورد. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﺗﻨﻮع ﻛﺎري ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻣﺆﺛﺮﺗﺮ اﺳﺖ. ﺗﻨﻮع وﺳﻴﻊ ﻣﻮﺟﺐ اﺑﻬﺎم و اﺳﺘﺮس ﻣﻲﺷﻮد و ﺗﻨﻮع ﻛﻢ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻳﻜﻨﻮاﺧﺘﻲ و ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻣﻲاﻧﺠﺎﻣﺪ ﻛﻪ در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻧﺎرﺿﺎﻳﺘﻲ ﺷﻐﻠﻲ را در ﭘﻲ دارد. اﺑﻬﺎم در ﻧﻘﺶ و ﺗﻀﺎد در آن، ﻫﻤﻮاره از ﺳﻮي ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﻣﻮرد اﺟﺘﻨﺎب ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ، زﻳﺮا اﮔﺮ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﻛﺎري را ﻛﻪ اﻧﺠﺎم ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻧﺸﻨﺎﺳﻨﺪ و ﺑﻪ وﻇﻴﻔﺔ ﺧﻮد آﮔﺎﻫﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻣﻮﺟﺒﺎت ﻧﺎﺧﺸﻨﻮدي آﻧﻬﺎ ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﺎرﮔﺮان ﺷﻐﻞﻫﺎﻳﻲ را دوﺳﺖ دارﻧﺪ. آﻧﻬﺎ دوﺳﺖ ﻧﺪارﻧﺪ ﺷﻐﻞﻫﺎﻳﻲ را ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻔﻜﺮ ﻧﻴﺎز ﻧﺪارﻧﺪ، ﻫﺮ روز ﺗﻜﺮار ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﻪﻃﻮر ﻛﻠﻲ، ﺷﻐﻞﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺗﻨﻮع ﻣﺘﻮﺳﻂ، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ را ﺑﻪﻫﻤﺮاه دارﻧﺪ. ﺷﻐﻞﻫﺎي ﺑﺎ ﺗﻨﻮع ﻛﻤﺘﺮ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن اﺣﺴﺎس رﻧﺠﺶ و ﻓﺮﺳﻮدﮔﻲ ﺑﻜﻨﻨﺪ. ﺷﻐﻞﻫﺎي ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺘﻨﻮع ﻣﻮﺟﺐ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻛﺎرﮔﺮان از ﻧﻈﺮ رواﻧﻲ و ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ اﺣﺴﺎس اﺳﺘﺮس و ﻛﻮﻓﺘﮕﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮر ﺷﻐﻞﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن اﺧﺘﻴﺎر ﻣﻲدﻫﻨﺪ،  رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮي را ﺑﺮاي ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﻓﺮاﻫﻢ آورﻧﺪ .

ﻫﺮزﺑﺮگ، در ﻛﺘﺎب ﺧﻮد ﻛﻪ در ﺳﺎل 1959 اﻧﺘﺸﺎر ﻳﺎﻓﺖ، ﺑﻪ ﺷﻐﻞ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻣﻨﺒﻊ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺗﻮﺟﻬﻲ ﺧﺎص ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ. دو ﺟﻨﺒﺔ ﻣﻬﻢ ﺷﻐﻞ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﻣﻮرد ﺑﻪﻛﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: روشﻫﺎي ﻛﻨﺘﺮل روي ﻛﺎر و ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﻳﺎ ﺷﻴﻮة اﻧﺠﺎم ﻛﺎر.ﺑﺮاﺳﺎس ﻣﻜﺘﺐ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻋﻠﻤﻲ، ﻛﺎراﻳﻲ ﻓﺮد ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﺴﺘﮕﻲ دارد ﻛﻪ ﺑﻪ وي اﺟﺎزه داده ﻣﻲﺷﻮد درﻣﻮرد ﺷﻐﻞ ﺧﻮد ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﮕﻴﺮد ﻧﻪ آﻧﻜﻪ ﺑﺮاي وي ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰي ﻛﻨﻨﺪ. ازاﻳﻦ رو رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ارﺗﺒﺎط زﻳﺎدي ﺑﺎ روشﻫﺎي ﻛﻨﺘﺮل ﻛﺎر ﺧﻮاﻫﺪ داﺷﺖ .ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﻻﺳﻮن و ﺷﻦ ،ﮔﺴﺘﺮش و ﭘﺮﻣﺎﻳﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻛﺎر، از دو ﺟﻨﺒﺔ اﻓﻘﻲ (در آن ﺑﻪ اﻓﺮاد وﻇﺎﻳﻒ و ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ ﻣﺨﺘﻠﻒ و ﻣﺘﻨﻮع داده ﻣﻲﺷﻮد، ﺑﺪون اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮي در ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮي ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﺗﻔﻮﻳﺾ ﺷﻮد) و ﻋﻤﻮدي (در آن اﻓﺮاد ﺗﺮﻏﻴﺐ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖﻫﺎي ﺷﻐﻠﻲ ﺧﻮد ﻧﻘﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮي در ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮي داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ) ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻲﺷﻮد.

ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺤﻴﻄﻲ

ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﻛﺎر ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻮارد زﻳﺮ اﺳﺖ:

ﺳﺒﻚ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ: ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻣﻨﺒﻊ ﻣﻬﻤﻲ در رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﻪﻃﻮراﺧﺺ، دو ﺑﻌﺪ ﺳﺒﻚ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﺑﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻛﺎرﻣﻨﺪ ﻣﺆﺛﺮﻧﺪ؛ اوﻟﻴﻦ ﺑﻌﺪ ﻣﻼﺣﻈﻪ ﻛﺮدن ﻛﺎرﻣﻨﺪ ﻳﺎ ﺳﺒﻚﻣﻼﺣﻈﻪﮔﺮاﻳﻲ اﺳﺖ. ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎﻧﻲ ﻛﻪ راﺑﻄﺔ ﺷﺨﺼﻲ و ﺣﻤﺎﻳﺘﻲ ﺑﺎ زﻳﺮدﺳﺘﺎن دارﻧﺪ، در آﻧﻬﺎ ﻋﻼﻗﺔ ﺷﺨﺼﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪﺧﻮد اﻳﺠﺎد ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و رﺿﺎﻳﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮي را در ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺑﻪوﺟﻮد ﻣﻲآورﻧﺪ. ﺑﻌﺪ دﻳﮕﺮ، ﻧﻔﻮذ ﻳﺎ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻛﺎرﻣﻨﺪ درﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮي اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻣﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎﻧﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻛﺎرﻛﻨﺎن را ﻣﻮﺟﺐ ﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ دو ﺟﻨﺒﺔ زﻳﺮ را رﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻨﺪ:

ارﺗﺒﺎط و اﻟﻔﺖ ﻗﻮي ﺷﺨﺼﻲ ﺑﺎ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺧﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و اﻣﻜﺎن ﻣﺸﺎرﻛﺖ آﻧﻬﺎ را در ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮيﻫﺎ ﻓﺮاﻫﻢ آورﻧﺪ.ﻧﺘﻴﺠﺔ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ رﺋﻴﺲ واﺣﺪ از ﻧﻈﺮ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺻﻤﻴﻤﻲ ﺑﺎﺷﺪ، اﻓﺮاد را درك ﻛﻨﺪ، ﺑﻪ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺧﻮب ﭘﺎداش ﻧﻴﻜﻮ ﺑﺪﻫﺪ، ﺑﻪﻧﻈﺮ و دﻳﺪﮔﺎهﻫﺎي ﻛﺎرﻛﻨﺎن اﺣﺘﺮام ﺑﮕﺬارد و در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﻪ اﻓﺮاد ﺗﻮﺟﻪ ﻛﻨﺪ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ اﻓﺰاﻳﺶ ﺧﻮاﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ .ارﺗﺒﺎط ﺑﻴﻦ اﻳﻦ دو ﻣﺘﻐﻴﺮ در ﺑﻴﺸﺘﺮ ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎ ﺗﺎﻳﻴﺪ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻫﺮﭼﻪ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﺑﺎﻣﻼﺣﻈﻪ و ﻛﺎرﻣﻨﺪﻣﺪار ﺑﺎﺷﺪ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎﻧﻲ ﻛﻪ در ﻫﺮ دو ﺑﻌﺪ ﺳﺮﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ (ﻛﺎرﻣﻨﺪﻣﺪار و ﻛﺎرﻣﺪار) ﺷﺎﺧﺺاﻧﺪ، ﻣﺤﺒﻮﺑﻴﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮي دارﻧﺪ .

ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ ﻛﺎرﻣﻨﺪﮔﺮاﻳﻲ و ﭘﺬﻳﺮش دﻳﺪﮔﺎهﻫﺎي ﻛﺎرﻛﻨﺎن ارﺗﺒﺎط ﻣﺜﺒﺘﻲ ﺑﺎ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ دارد، ﺑﺎ اﻳﻦ ﺣﺎل ﻋﻮاﻣﻞ و ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎي ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ و ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ اﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪ را ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﻨﺪ. ﺑﺮاي ﻣﺜﺎل ﺟﺎن و وروم درﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ﻛﺎرﻣﻨﺪان در ﮔﺮوهﻫﺎي ﻛﻮﭼﻚ ﻛﻪ واﺑﺴﺘﮕﻲ و ﻋﻼﻗﺔ ﻣﺘﻘﺎﺑﻠﺸﺎن زﻳﺎد اﺳﺖ، رﻫﺒﺮان دﻣﻮﻛﺮات و اﻧﺴﺎنﮔﺮا را ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻲدﻫﻨﺪ، درﺣﺎﻟﻲﻛﻪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن در ﮔﺮوهﻫﺎي ﻛﺎري ﺑﺰرگ ﻛﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﻛﻤﺘﺮي ﺑﺮاي ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖدارﻧﺪ، ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮي ﺑﻪ رﻫﺒﺮان ﻣﻘﺘﺪر دارﻧﺪ.

ﮔﺮوه ﻛﺎري: رهآورد ﻓﺮد از ﻛﺎري ﻛﻪ اﻧﺠﺎم ﻣﻲدﻫﺪ، ﺑﻴﺶ از ﻣﻘﺪاري ﭘﻮل ﻳﺎ دﻳﮕﺮ دﺳﺘﺎوردﻫﺎي ﻣﻠﻤﻮس اﺳﺖ. از ﻧﻈﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎرﻛﻨﺎن، ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر ﺑﺎﻳﺪ ﻧﻴﺎزﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻓﺮد را ﺗﺎﻣﻴﻦ ﻛﻨﺪ، ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺟﺎي ﺷﮕﻔﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ داﺷﺘﻦ ﻫﻤﻜﺎران ﺻﻤﻴﻤﻲ و ﻳﻜﺪل ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺰاﻳﺶ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺷﻮد. اﻧﺪازة ﮔﺮوه و ﻛﻴﻔﻴﺖ ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺷﺨﺼﻲ در ﮔﺮوه، ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ در ﺧﺸﻨﻮدي ﻛﺎرﻛﻨﺎن دارد. ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﺮوه ﻛﺎري ﺑﺰرگﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻧﻴﺰ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ، زﻳﺮا ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺷﺨﺼﻲ ﺿﻌﻴﻒﺗﺮ ﺷﺪه و اﺣﺴﺎس ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﻛﻢرﻧﮓﺗﺮ و در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺗﻤﺎﻣﻲ اﻓﺮاد ﻣﺸﻜﻞ ﻣﻲﺷﻮد. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﮔﺮوه ﻛﺎري ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻳﻚ اﺟﺘﻤﺎع، ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺣﻤﺎﻳﺘـﻲ اﺣﺴـﺎﺳﻲ و روﺣﻴـﻪاي ﺑﺮاي ﻛﺎرﻛﻨـﺎن ﻣﺤﺴـﻮب ﻣﻲﺷﻮد. اﮔﺮ اﻓـﺮاد در ﮔﺮوه وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺸﺎﺑﻬﻲ (ﻧﮕﺮشﻫﺎ و ﺑﺎورﻫﺎي ﻣﺸﺎﺑﻪ) داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺟﻮي را ﺑﻪوﺟﻮد ﻣﻲآورﻧﺪ ﻛﻪ در ﺳﺎﻳﺔ آن رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲﺷﻮد.

ﺷﺮاﻳﻂ ﻛﺎر: ﺑﻴﻦ ﺷﺮاﻳﻂ ﻛﺎر و رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ وﺟﻮد دارد، ﭼﺮاﻛﻪ در ﺷﺮاﻳﻂ ﻛﺎري ﻣﻄﻠﻮب، آراﻣﺶ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ و رواﻧﻲ ﺑﻬﺘﺮي ﺑﺮاي ﻓﺮد ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲﺷﻮد. ﻣﻮاردي ﻣﺎﻧﻨﺪ دﻣﺎ، رﻃﻮﺑﺖ، ﺗﻬﻮﻳﻪ، ﻧﻮر و ﺻﺪا، ﺳﺎﻋﺎت ﻛﺎر، ﭘﺎﻛﻴﺰﮔﻲ ﻣﺤﻴﻂ و اﺑﺰار ﻣﻨﺎﺳﺐ، ارﺗﺒﺎط ﻣﺜﺒﺘﻲ ﺑﺎ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ دارﻧﺪ. ﺑﻲﺷﻚ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﺑﻪدﻟﻴﻞ رﻓﺎه ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ، ﺷﺮاﻳﻂ ﻛﺎري ﻟﺬتﺑﺨﺸﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺷﺮاﻳﻄﻲ را ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ   ﻛﺎراﻳﻲﺷﺎن را اﻓﺰاﻳﺶ دﻫﺪ و از اﺑﺰار و ﺗﺠﻬﻴﺰات ﻣﻨﺎﺳﺐ در اﻳﻦ راﺳﺘﺎ ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﻨﺪ.

زﻣﺎن ﻛﺎري ﻗﺎﺑﻞ اﻧﻌﻄﺎف، ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺎر، ﻛﻮﺗﺎه ﻛﺮدن ﻫﻔﺘﻪﻫﺎي ﻛﺎري، ﻫﻤﻪ ﭘﺎﺳﺦﻫﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺪﻳﺮان ﺑﺮاي ارﺿﺎي اﻳﻦ ﺗﻤﺎﻳﻞ اﻓﺮاد را در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ. ﺑﺮاﺳﺎس ﻧﻈﺮ روﻟﻴﻨﺴﻮن و ﻫﻤﻜﺎران، ﺷﺶ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻢ در ﺷﺮاﻳﻂ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﻛﺎر ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﻄﺢرﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ و ﻋﻤﻠﻜﺮد ﻛﺎرﻛﻨﺎن اﺛﺮ ﮔﺬارد: 1- ﻣﻜﺎن، 2- اﻣﻜﺎﻧﺎت رﻓﺎﻫﻲ،  -3 ﻧﻮﺑﺖ ﻛﺎري، 4- اﻳﻤﻨﻲ،   5- ﻓﻨﺎوري و6- ازدﺣﺎم.

ﺗﺮﻓﻴﻌﺎت: ﺗﺮﻓﻴﻌﺎت ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺜﺒﺖ در ﺣﻘﻮق(ﺣﻘﻮق ﺑﻴﺸﺘﺮ)، ﻛﻤﺘﺮ ﻣﻮرد ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻦ، ﭼﺎﻟﺶ ﻛﺎري ﺑﻴﺸﺘﺮ، ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ و آزادي در ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮي اﺳﺖ. ﺑﻪﻋﻠﺖ اﻳﻨﻜﻪ ارﺗﻘﺎ، ارزش ﻓﺮد را ﺑﺮاي ﺳﺎزﻣﺎنﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ (ﺑﻪوﻳﮋه در ﺳﻄﻮح ﻋﺎﻟﻲﺗﺮ)، ﺗﺮﻓﻴﻊ روﺣﻴﺔ ﻓﺮد را ﺑﻬﺒﻮد ﻣﻲﺑﺨﺸﺪ ﻓﺮﺻﺖﻫﺎي ﺗﺮﻓﻴﻌﻲئاﺛﺮ ﻣﺘﻮﺳﻄﻲ ﺑﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ دارﻧﺪ. ﺗﺮﻓﻴﻊ ﺑﻪ ﺳﻄﻮح ﺑﺎﻻي ﺳﺎزﻣﺎن، ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺜﺒﺖ در ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ، ﻣﺤﺘﻮايدﺷﻐﻠﻲ ﻫﻤﻜﺎران و ﻣﻘﺪار ﭘﺮداﺧﺖ ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻠﺖ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﻫﻤﻮاره از ﺗﺮﻓﻴﻌﺎت اﺳﺘﻘﺒﺎل ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﭘﻮرﺗﺮ و ﻻك اﻇﻬﺎر ﻣﻲدارﻧﺪ اﮔﺮﭼﻪ ﻣﻴﻞ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﻣﻬﻢ اﺳﺖ، وﻟﻲ رﻳﺸﻪﻫﺎي آن را ﺑﺎﻳﺪ در ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ درآﻣﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮ، ﭘﺎﻳﮕﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻬﺘﺮ، رﺷﺪ و رواﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﺎﻻﺗﺮ و ﻣﻴﻞ ﺑﻪ ﻗﻀﺎوت ﻣﺜﺒﺖ دﻳﮕﺮ اﻓﺮاد ﺟﺴﺖوﺟﻮ ﻛﺮد .

ﺧﻂﻣﺸﻲﻫﺎي ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ: ﺳﺎﺧﺘﺎر دﻳﻮاﻧﺴﺎﻻراﻧﻪ ﺑﺮاي ﻓﺮدي ﻛﻪ ﺳﺒﻚ رﻫﺒﺮي دﻣﻮﻛﺮاﺳﻲ ﺧﺎﺻﻲ دارد،ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﻴﺴﺖ. ﺧﻂﻣﺸﻲﻫﺎي ﻏﻴﺮﻣﻨﻌﻄﻒ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮاﻧﮕﻴﺨﺘﻦ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﻨﻔﻲ ﺷﻐﻠﻲ و ﺧﻂﻣﺸﻲ ﻣﻨﻌﻄﻒ ﺳﺒﺐ اﻳﺠﺎد  ﻳﺎ اﻓﺰاﻳﺶ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻣﻲﺷﻮد.

ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮدي

از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﻬﻤﻲ ﻛﻪ در ﺑﺤﺚ ﻋﻮاﻣـﻞ ﻓﺮدي ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻋﻮاﻣـﻞ ﻓﺮدي ﻛﺎرﻛﻨـﺎن در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد،ﺑﺤﺚ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ اﺳﺖ. اﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ اﻟﮕﻮﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮاي ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ رﻓﺘﺎر و ﺣﺎﻟﺖﻫﺎي رواﻧﻲ آﻧﺎنﻓﺮاﻫﻢ آورد ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎ، ﻋﺰت ﻧﻔﺲ اﺳﺖ. ﺑﻲﺷﻚ اﺣﺴﺎس اﻓﺮاد درﺑﺎرة ﺧﻮد ﺗﺄﺛﻴﺮي زﻳﺎدي ﺑﺮ ﻛﺎر آﻧﻬﺎ دارد. ازاﻳﻦرو اﻓﺮادي ﻛﻪ اﺣﺴﺎس ﺧﻮﺑﻲ درﺑﺎرة ﺧﻮد دارﻧﺪ، ﻧﺘﺎﻳﺞ رﺿﺎﻳﺖﺑﺨﺶﺗﺮي از ﻛﺎر ﺧﻮد ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ. از دﻳﮕﺮ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎ، ﻣﻮﺿﻊ ﻛﻨﺘﺮل و اﻧﮕﻴﺰة ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ اﺳﺖ .

ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺣﺘﻲ اﮔﺮ ﻧﻮع ﺷﻐﻠﺸﺎن ﻳﻜﺴﺎن ﺑﺎﺷﺪ، ﺳﻄﻮح ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ از رﺿﺎﻳﺖ ﻳﺎ ﻋﺪم رﺿﺎﻳﺖ دارﻧﺪ، زﻳﺮا ﻛﺎرﻛﻨﺎن رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ از ﺳﺎزﻣﺎن و ﻫﻤﻜﺎران ﺧﻮد ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻛﺎرﻣﻨﺪي را ﺑﻪدﻳﮕﺮي ﺗﺮﺟﻴﺢ دﻫﺪ، ازاﻳﻦرو ﺑﺎ وي ﻣﺘﻔﺎوت رﻓﺘﺎر ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻓﺮﺻﺖﻫﺎي ﺗﺮﻓﻴﻊ ﺑﻴﻦ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺑﻪدﻟﻴﻞ اﺧﺘﻼفدر ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺷﻐﻠﻲ ﻳﺎ ارﺷﺪﻳﺖ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ.

رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ در ﺷﻐﻞﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲﻛﻨﺪ. اﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮ از ﺧﻮاﺳﺘﻪﻫﺎ و ارزشﻫﺎي ﻓﺮدي ﻧﺸﺄت ﻣﻲﮔﻴﺮد. ﻳﻚ ﺷﺮﻛﺖ ﻧﻔﺘﻲ ﭘﻲ ﺑﺮد ﻛﻪ اﺧﺘﻼف رﺿﺎﻳﺖ ﻣﻴﺎن ﻣﺪﻳﺮان ﺣﺮﻓﻪاي و ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺗﻜﻨﻴﻜﻲ، ﺑﻪدﻟﻴﻞ ﻣﺸﺨﺼﺎت ﺟﺎﻣﻌﻪاي اﺳﺖ ﻛﻪ در آن زﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮدهاﻧﺪ. در اﻳﻦ ﺷﺮﻛﺖ ﻧﻮع ﻛﺎر و ﺧﻂﻣﺸﻲﻫﺎ دﻗﻴﻘﺎ ﺑﻴﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﻮد. اﻳﻦ ﺷﺮﻛﺖ ﭘﻲ ﺑﺮد ﻛﻪ رﺿﺎﻳﺖ از ﭘﺮداﺧﺖ ﻣﻴﺎن ﻛﺎرﻛﻨﺎﻧﻲ ﻛﻪ در ﺟﻮاﻣﻊ ﻛﺎﺳﺘﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻮده اﺳﺖ. اﻳﻦ ﺑﻪدﻟﻴﻞ اﻧﺘﻈﺎرﻫﺎي درآﻣﺪي ﻛﻤﻲ ﻛﻪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن اﻳﻦ ﺟﻮاﻣﻊ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺟﻮاﻣﻊ ﺛﺮوﺗﻤﻨﺪﺗﺮ دارﻧﺪ، اﺳﺖ.

ﺑﺮﺧﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﻓﺮدي ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از:1- ﺳﻦ، 2- ﺳﻄﺢ ﻣﻬﺎرت، 3- ﺗﺨﺼﺺﮔﺮاﻳﻲ، 4- ﺟﻨﺴﻴﺖ و 5- ﻫﻮش و اﺳﺘﻌﺪاد.

ﺳﻦ ﻫﺮزﺑﺮگ ،ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮد، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ در ﻃﻮل زﻣﺎن دﭼﺎر ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد و رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ در ﻃﻮل زﻣﺎن ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﻣﻨﺤﻨﻲ اﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻲ در ﺳﺎلﻫﺎي اوﻟﻴﺔ اﺷﺘﻐﺎل، ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﺳﭙﺲ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ و ﺑﻌﺪ دوﺑﺎره اﻓﺰاﻳﺶﭘﻴﺪا ﻣﻲﻛﻨﺪ .

ﻣﺤﻴﻂ ﺑﻴﺮوﻧﻲ ﺳﺎزﻣﺎن و ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺷﻐﻞ، از ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻌﻴﻴﻦﻛﻨﻨﺪة رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲاﻧﺪ، ﺑﺎ اﻳﻦ ﺣﺎل ﺻﻔﺎت و وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﻓﺮد ﻧﻴﺰ ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ در آن دارد. اﻓﺮادي ﻛﻪ ﺑﻪﻃﻮر ﻛﻠﻲ داراي ﻧﮕﺮش ﻣﻨﻔﻲاﻧﺪ، ﻫﻤﻴﺸﻪ از ﻫﺮ ﭼﻴﺰي ﻛﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺷﻐﻞ اﺳﺖ، ﺷﻜﺎﻳﺖ دارﻧﺪ. ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﻐﻞ ﭼﮕﻮﻧﻪ اﺳﺖ، آﻧﻬﺎ ﻫﻤﻮاره ﺑﻪدﻧﺒﺎل ﺑﻬﺎﻧﻪاي ﻣﻲﮔﺮدﻧﺪ ﺗﺎ ﮔﻠﻪ و ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻛﻨﻨﺪ. ﺳﻦ، ارﺷﺪﻳﺖ و ﺳﺎﺑﻘﻪ، ﺗﺄﺛﻴﺮ زﻳﺎدي ﺑﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ دارﻧﺪ. ﻛﺎرﻛﻨﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﻦ و ﺳﺎﺑﻘﺔ زﻳﺎدي در ﺳﺎزﻣﺎن دارﻧﺪ، اﻧﺘﻈﺎر دارﻧﺪ ﻛﻪ رﺿﺎﻳﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮي از ﺷﻐﻞ ﺧﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﻌﻀﻲ ﺻﻔﺎت ﻣﺸﺨﺼﺔ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻃﻮري اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺰاﻳﺶ رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﻪﻋﻼوه ﻣﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ اﻓﺮادي ﻛﻪ درﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮاﺗﺐ ﻧﻴﺎزﻫﺎي ﻣﺎزﻟﻮ در ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻﺗﺮي ﻗﺮار دارﻧﺪ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮي ﺧﻮاﻫﻨﺪ داﺷﺖ. از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ اﻓﺮاد در ﻣﺸﺎﻏﻞ ﻳﺎ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖﻫﺎي ﻛﺎري ﻗﺮار ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي روﺣﻲ و رواﻧﻲ آﻧﻬﺎ ﺳﺎزﮔﺎري ﺑﻴﺸﺘﺮي داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲﺷﺎن اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ .

رﺿﺎﻳﺖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺷﻜﻠﻲ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺎ ﺷﻜﻞ دﻳﮕﺮ ارﺗﺒﺎط زﻳﺎدي داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺮاي ﻣﺜﺎل ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻛﺎرﻣﻨﺪياز ﻫﻤﻜﺎر ﺧﻮد راﺿﻲ ﺑﺎﺷﺪ، وﻟﻲ از ﻛﺎر و ﺧﻂﻣﺸﻲﻫﺎي ﻧﮕﻬﺪاري ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻧﺎراﺿﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﻨﮕﺎﻣﻲﻛﻪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖﺳﻌﻲ دارد، رﺿﺎﻳﺖ ﻧﻴﺮوي ﻛﺎر را ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮار دﻫﺪ، ﺑﺎﻳﺪ ﻫﺮ ﻳﻚ از اﺷﻜﺎل ﻣﺬﻛﻮر ﺟﺪاﮔﺎﻧﻪ ارزﻳﺎﺑﻲ ﺷﻮﻧﺪ.

نظریه های انگیزش رضایت شغلی

  • نظریه های انگیزشی مدل فردی رضایت شغلی

شامل نظریه هایی مربوط به نیاز و نظریه های شناختی و انگیزشی بیشتر در ارتباط با موضوع هایی است که فرد، خود به محیط کار می آورند، شامل:

نظریه وجود- وابستگی و رشد

آلدرمز نظریه خود را که مبتنی بر تقسیم بندی سه گانه نیازهای انسان می باشد را به شرح زیر مطرح ساخت. این نیازها شامل:

  • نیازهای وجود: نیازهایی هستند که موجود زنده برای ادامه حیات به آن نیاز دارد. این نیازها در سطح نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی مازلو است.
  • نیازهای وابستگی: این مجموعه نیاز، به روابط افراد با محیط اجتماعی مربوط می شود و نیازهای اجتماعی و ایجاد رابطه معنی دار با اعضای خانواده، همکاران، فرو دستان و دوستان را شامل می گردد.
  • نیازهای رشد: این مجموعه برای فراهم ساختن فرصت هایی جهت رشد افراد متجلی می گردد. نیازهای احترام و خود شکوفایی مازلو در این دسته قرار می گیرند .

نظریه نیازهای سه گانه مک کللند

نیازهای سه گانه مک کللند شامل نیاز به کسب موفقیت، نیاز به کسب قدرت، نیاز به ایجاد ارتباط با دیگران.این نظریه در محیط سازمانی برای درک انگیزه ها کاربرد و اهمیت زیادی  دارد. کسانی که نیاز به کسب موفقیت در آنها شدید است اهل قمار و برد و باختهای سنگین نیستند. به هیچ وجه دوست ندارند که در فرایند موفقیت شانس به یاریشان بشتابد.نیاز به کسب قدرت یعنی میل به اثر گذاری بر دیگران، میل به اعمال نفوذ و کنترل سایر افراد.نیاز به بر قراری ارتباط با دیگران سومین نیازی است که توسط مل کللند مطرح شد و نیاز به اینکه دیگران انسان را دوست بدارند و او را بپذیرند.

نظریه برابری

فرض کلی تئوری برابری آدامز این است که فرد ارزش نسبی دروندادها و پیامدهای خود را با ارزش نسبی بین درونداد و پیامدهای شخص یا اشخاصی که از نظر وی قابل مقایسه هستند محاسبه کرده و این نسبت ها را با یکدیگر مقایسه می کند.برابری در صورتی وجود خواهد داشت که نسبت پیامد به درونداد شخص با نسبت پیامد به درونداد شخص یا اشخاص دیگر برابر باشد .

نظریه انتظار

در نظریه انتظار ویکتور و روم چنین استدلال می شود که گرایش به نوعی عمل یا اقدام در جهتی مشخص، در گرو انتظاراتی است که پیامد آن مشخص بوده و نتیجه مزبور مورد علاقه عامل یا فاعل است. این نظریه، شامل سه متغیر یا رابطه می شود. آنها از این قرارند: 1- رابطه بین تلاش و عملکرد فرد 2- رابطه بین عملکرد و پاداش 3- رابطه بین پاداش و اهداف شخصی میزان تولید مورد نظر فرد، در هر زمان مشخص، به هدفی خاص و پنداشت یا برداشت او از ارزش نسبی عملکرد (طی مسیر خاصی که به هدف مزبور می انجامد) بستگی دارد .

  • نظریه های کلان رضایت شغلی

نظریه بهداشت- انگیزش

 به وسیله یک روان شناس به نام فردریک هرزبرگ ارائه شد. او بر این باور است که رابطه فرد با کارش یک رابطه اصلی است و نگرش فرد نسبت به کارش می تواند موجب موفقیت یا شکست وی گردد. هرزبرگ دو گروه ویژگیها را در رابطه با شغل مطرح کرد. برخی از این ویژگیها رابطه ای پایدار با رضایت شغلی دارند بقیه عوامل با نارضایتی شغلی ارتباط دارند. عوامل ذاتی، مثل پیشرفت، شناخت یا داشتن شهرت، ماهیت کار، مسئولیت، ترقی و رشد با رضایت شغلی ارتباط دارند کسانی که از خود رضایت دارند این ویژگیها را به خود نسبت می دهند. عواملی مانند سیاست شرکت، مدیریت سازمان، سرپرستی واحد، روابط بین اقرار و شرایط کاری که عوامل خارجی نام دارند با نارضایتی شغلی ارتباط دارند. هرزبرگ می گوید: ناراضی بودن از کار نقطه مخالف راضی بودن نیست (بر عکس باورهاس سنتی) اگر عوامل ناراضی بودن از محیط کار حذف شوند الزاماً موجب رضایت شغلی نخواهد شد. به زغم هرزبرگ یک طیف دو جنبه ای وجود دارد. نقطه مقابل «راضی»، «ناراضی» است، و نقطه مقابل «ناراضی نبودن»، «ناراضی» است.

طرح هدف

تئوری هدفگذاری ادوین لاک، خصلت اصلی رفتار موجودات زنده را به تمام سطوح حیات نسبت می دهد.فرض اساسی لاک عبارت از این است که اگر فرد هدف های دشوارتر را بپذیرد، به عملکرد بالاتری منتهی می گردد. پژوهش های لاک نشان می دهد که افرادی که هدف های دشوارتر را می پذیرند یا خودشان آنها را تعیین می کنند. نسبت به افرادی که هدف های آسانتر را می پذیرند و یا تعیین می کنند عملکرد بالاتری دارند .

اثرات رضایت شغلی بر عملکرد کارکنان

گردش توجه مدیران به موضوع رضایت شغلی، حول محور اثراتی است که بر عملکرد کارکنان دارد. و این دیدگاهی است که پژوهشگران متوجه آن شده اند. نخستین دیدگاهی را که دربارۀ رابطه بین رضایت شغلی و عملکرد وجود دارد. می توان در این جمله خلاصه کرد: «بازدهی کارگر یا کارمند شاد و سر حال زیاد است.»

رابطه رهبری با رضایت شغلی

همانطوری که گفته شد در برخی تحقیقات نحوه تأثیر گذاری سبک مدیریت بر کارکنان با مؤلفه رضایت شغلی مورد اندازه گیری قرار می گیرد. با توجه به اینکه به کار گیری نوع خاصی از سبک رهبری دارای تأثیرات بیرون می باشد. برای اندازه گیری نحوه به کارگیری سبک رهبری می توان با اندازه گیری تأثیرات بیرون آن که اغلب در رضایت شغلی کارکنان نمایان می شود. می  توان درجه به کارگیری سبک را اندازه گیری نمود. بر این اساس می توان به دو دیدگاه اشاره کرد.

  • رضایت شغلی جزئی از سبک مدیریت

در این نگاه رضایت شغلی به عنوان پیامد و نتیجه بکارگیری سبک مدیریت مورد توجه قرار می گیرد.

  • سبک مدیریت جزئی از رضایت شغلی

در این نگاه رضایت شغلی متأثر از عوامل بیشماری می باشد که سبک مدیریت و رهبری جزئی از آن می باشد. به عبارت دیگر سبک رهبری به تنهایی نمی تواند تعیین کننده رضایت شغلی کارکنان باشد.

  • ماهیت کار: به معنای خصوصیات و ویژگی­های که در وظایف شغلی فرد وجود دارد.
  • حقوق و دستمزد: مقدار اجرت مالی که فرد دریافت می­نماید و درجه­ای که وی دستمزدش را در مقابل دستمزد دیگران عادلانه و منصفانه می­داند.
  • فرصت­های ارتقاء: فرصت بیشتر در سلسله مراتب سازمانی.
  • همکاران: درجه­ای است که همکاران شغلی از لحاظ فنی کارا می­باشند و از بعد اجتماعی حامی فرد به شمار می­روند.
  • سرپرست: توانايي هاي سرپرست براي نشان دادن علاقه و توجه به كاركنان.                          

منبع

موسوی مقدم، سید اکبر(1392)، اثر رضایت شغلی بر تعهد کارکنان ستادی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت اجرایی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0