راهنمایی و مشاوره ی گروهی و انفرادی و درمان اعتیاد

مقایسه ی راهنمایی و مشاوره ی گروهی و انفرادی

راهنمایی و مشاوره ی گروهی و انفرادی در مقایسه با راهنمائی و مشاوره ی انفرادی، از محاسنی برخوردار است که به شرح زیر قابل ذکر می باشد:

  •  راهنمائی و مشاوره ی گروهی از نظر زمان و هزینه در مقایسه با راهنمائی و مشاوره ی انفرادی، مقرون به صرفه است.
  •  گروه موقعیتی را فراهم می آورد که افراد در آن بهتر می توانند یاد بگیرند و ایجاد رابطه کنند.
  •  تصمیمات گروهی معمولاً از ضمانت اجرایی بیشتری برخوردارند.
  •  عکس العمل اعضادر مشاوره ی گروهی، بمراتب بیش تر از عکس العمل های مشاوره ی انفرادی می باشد.
  •  از طریق مشاوره ی گروهی می توان آن عده از افرادی را که به مشاوره ی انفرادی نیاز دارند، مشخص کرد و به طور انفرادی با آن ها به مشاوره پرداخت.
  •  از طریق مشاوره گروهی، شرکت کنندگان متوجه می شوند که مشکل آنان منحصر به فرد نیست و دیگران نیز با مشکلات مشابهی دست به گریبانند.

گروه دارای محدودیت هایی نیز می باشد که اهم آن ها به شرح زیر می باشد:

  •   معمولاً جلسات اولیه برخی از گروه های مشاوره، بسیار دلسرد کننده است. زیرا افراد هنوز امنیت و اعتماد لازم را احساس نمی کنند تا بتوانند درباره ی مسائل و مشکلات خود صحبت را آغاز کنند.
  •  بر اثر برخی فشارهای گروهی، ممکن است تعدادی از اعضای گروه فردیت خود را از دست دهند و به خاطر حفظ قوانین گروه علی رغم خواست و اراده خود، به اجبار با گروه هماهنگ و همراه شوند.
  •  تشکیل نامناسب اعضای گروه می تواند برای برخی از شرکت کنندگان مضر باشد.

نقش در مانگر به عنوان رهبر گروه

درمانگر بیش از یک کارشناس ساده است که راه را  در به کار بردن روش های مختلف می داند. او از یک نفوذ شخصی نیز برخوردار است، که بر متغیرهایی مانند همدلی، صمیمیت و احترام تأثیر می گذارند. از وظایف درمانگر در خلال شکل گیری گروه می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  •   تنظیم پیش نویس دقیق در خصوص تشکیل گروه
  •  ارایه یک پیش نویس به مسئولان ذیربط و گرفتن مجوز
  •  اعلان گروه به صورتی که به اطلاع اعضای احتمالی برسد.
  •  انجام مصاحبه های پیش از تشکیل گروه برای انتخاب و اصلاح اهداف
  •  تصمیم گیری درباره ی انتخاب اعضا و ترکیب کلی گروه
  •  تنظیم جزئیات عملی لازم برای تشکیل یک گروه موفق
  •  در صورت نیاز، گرفتن اجازه از والدین
  •  تنظیم وظایف رهبری
  •  تشکیل یک جلسه ی گروهی خدماتی به منظور آشنا شدن با سایر اعضاء ضوابط کلی گروه و آماده کردن اعضا جهت یک تجربه گروهی موفق.

ملاک های عضویت در گروه درمانی

  • ملاک های ورود
  1.   توانایی برای انجام تکلیف
  2.  هماهنگی برای انجام تکالیف گروهی
  3.  انگیزه برای تغییر
  • ملاک های خروج ؛ عدم توانایی شرکت در گروه
  1.    ناسازگاری بارز با معیارهای گروه برای رفتار مقبول
  2.    ناتوانی تحمل موقعیت گروهی
  3.    ناسازگاری شدید با یک یا چند عضو گروه
  4.   گرایش به پذیرش نقش منحرف

اهداف گروه های مختلف براساس نظریه های مختلف

 گروه روان تحلیلی: ایجاد جوی که به مراجع  در بازسازی دوباره  روابط اولیه ی خانواده کمک می کند. کشف احساسات مدفون گذشته که به رفتار رفعلی فرد مرتبط می شود. تسهیل بینش درباره ی ریشه های رشد نادرست روانی و برانگیختن تجارب عاطفی.

گروه آدلری: ایجاد یک رابطه ی درمانی که باعث تشویق درمان جو به کشف پذیره ها اساسی زندگی اش و رسیدن به شناخت وسیع تری از سبک زندگی است. کمک به درمان جو برای شناخت شناخت توانمندی ها و قدرت خود برای تشویق درمان جو به قبول مسئولیت کامل سبک زندگی انتخابی خود و هر گونه تغییری که به دلخواه در آن به وجود می آورد.

گروه روان نمایشی: تسهیل رها کردن احساسات حبس شده، ایجاد بینش و کمک به درمان جو برای کسب رفتارهای تازه و مؤثرتر گشودن راه های کشف نشده ای حل تعارضات و شناخت ابعاد غالب خویشتن.

گروه انسان محوری: برای هرچه بازرتر در برابر تجارب تازه قرار گرفتن و طغیان کردن به خود و قضاوت های خویشتن، تشویق درمان جو به زندگی کردن در زمان حال، باز شدن، صادق بودن و خودجوشی.

گروه گشتالت: کمک به اعضا برای توجه دقیق به تجارب ، ادراکات و احساسات ؛ لحظه به لحظه خود، تا در نتیجه فرد بتواند وجود خویش شناخته و یکپارچه کند.

گروه رفتار درمانی: کمک به اعضای گروه برای حذف رفتارهای ناسازگار و کسب الگوهای رفتاری تازه و مفیدتر اهداف درمانی گسترده به هدف های ریز و دقیق شکسته می شود.

گروه درمانی منطقی , عاطفی: آموزش این نکته به اعضای گروه که آن ها مسئول مشکلات و اختلالات خویش اند و کمک به آن ها برای تشخیص و ترک روند خود تلقی که به واسطه ی ان مشکلات و اختلالات خود را زنده نگه می دارند.

گروه واقعیت درمانی: هدایت اعضا به سوی کسب رفتار واقع بینانه و مسئولانه و کسب یک ؛ هویت موفق ، کمک به اعضای گروه برای داوری ارزشی درباره ی رفتار خود و تصمیم گیری برای طرح ریزی اقدام به تغییر.

درمان همزمان اعتیاد و افسردگی

 با وجود نرخ شیوع بالای همایندی اعتیاد و افسردگی و تعامل آنها با یکدیگر و نقش بازدارنده ی افسردگی در بهبود از مصرف مواد، روان درمانی های ارایه شده برای مصرف مواد، اختلالات خلقی همراه را به ندرت در نظر گرفته اند و همین مسئله مداخله های انجام گرفته در حوزه ی اختلالات مصرف مواد را کم اثر ساخته و عود مکرر در این بیماران را در پی داشته است، این درحالی است که شواهد نشان می دهند درمان اختلالات افسردگی می تواند سوء مصرف مواد را کاهش دهد. افسردگی به عنوان متغیری تسهیل گر در اعتیاد عمل می کند ، از طرفی الگوی مقابله با افسردگی در معتادین ، یک روش ناکارآمد در کنار آمدن با شرایط تنش زاست، از این رو پرورش مهارت های مقابله با افسردگی و شناخت درمانی آن، می تواند احتمال عود را کاهش داد.

یکی دیگر از مهارت هایی که می تواند توانایی های یک معتاد را در برابر پیشنهاد دیگران برای مصرف مجدد مواد پس از بهبودی اش بالا ببرد، مهارت جرات ورزی می باشد و به علت این که اغلب معتادین از جراتمندی پایینی برخوردارند، آموزش مهارت جرات ورزی نیز می تواند در کاهش وسوسه و عود موثر باشد.در تحلیل کارکردی، فرد عوامل برانگیزاننده ی وسوسه و عود را شناسایی می کند و با دوری از این عوامل، احتمال عود را کاهش می دهد.در مهارت آموزی به فرد کمک می شود تا عادات قدیمی مرتبط با سوء مصرف مواد را ترک کرده ، مهارت ها و عادات سالم تری را یاد بگیرد.

در پیشگیری از لغزش به مراجع در شناسایی و برنامه ریزی مقابله با موقعیت های پرخطری که ممکن است در آینده رخ دهد ، کمک می شود و به فرد راهبردهای مقابله ای کارآمد کلی و هم چنین مهارت های خاص برای دوری از وسوسه آموزش داده می شود.چنین آموزش هایی باعث بهبود احساس خودکارآمدی و پرورش راهبردهای مهار خود در موقعیت های پرخطر و در نتیجه کاهش عود می شود. بنابراین از یک سو با توجه به میزان بالای همبودی افسردگی و اعتیاد و از سوی دیگر مسائل و مشکلات همراه دارو درمانی از قبیل سوء مصرف داروی تجویزی، عدم رعایت وعده های مصرف دارو و عوارض و اثرات جانبی این داروها، تلاش برای یافتن روان درمانی های کوتاه مدت و کارا به طور روزافزونی افزایش یافته است .

درمان شناختی, رفتاری در اعتیاد

درمان شناختی رفتاری با کمک به بیمار در شناخت عوامل برانگیزاننده ی درونی و بیرونی اشتیاق ، وسوسه و به کارگیری شیوه های جایگزین به منظور مقابله با احساس اشتیاق به مصرف، در درمان اعتیاد موثر است.هم چنین مداخلات شناختی رفتاری در شکستن ارتباط بین خلق منفی و استفاده از مواد می تواند اثربخش باشد.با توجه به آنکه تجارب بالینی و مطالعات مختلف نشان داده اند که تکنیک های شناختی رفتاری که روی شناسایی موقعیت های برانگیزاننده ی اشتیاق به مصرف و افزایش آگاهی نسبت به عوامل برانگیزاننده و هم چنین نشان دادن واکنش های مناسب به جای استفاده از مواد تاکید دارد، توانسته در کاهش اشتیاق اثرگذار باشد.وسوسه عاملی پیچیده و چند بعدی بوده و به نظر می رسد نقش خلق منفی بیمار در شروع و تداوم مصرف مواد مخدر موثر می باشد.بنابراین می توان با مداخلات روان شناختی به بیماران کمک نمود خلق افسرده ی خود را به خوبی مدیریت نمایند.

برای تبیین اثربخشی رویکرد شناختی رفتاری در کاهش افسردگی می توان گفت که خلق ناخوشایند  و افسرده می تواند به عنوان یک برانگیزنده ی درونی، مصرف کنندگان را به سمت مصرف مجدد سوق دهد.با توجه به اینکه بسیاری از بیماران بر این باورند که بخاطر رها شدن از خلق ناخوشایند و افسرده ناچارند به سمت مصرف مواد روی آورند، انجام مداخلات در جهت اصلاح این عقیده و جایگزین نمودن عقاید کارآمدتر ضروری می باشد . از طرفی سوء مصرف مواد هم می تواند به بروز افسردگی در مصرف کنندگان مواد منجر شود. در این راستابنظر میرسد که آموزش مهارت های مقابله ای می تواند به فرد کمک کند تا  به منظور مقابله  با  برانگیزاننده های درونی و به ویژه خلق منفی، بر راهبردهای سالم تری غیر از مصرف مواد روی آورد.

منبع

رمضان زاده رستمی،عاطفه(1393)، گروه درمانی شناختی-رفتاری بر مولفه های شناختی در کاهش نا امیدی و افسردگی و وسوسه افراد وابسته به مواد افیونی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0