راهبردهای مقابله ای

یکی از مواردی که در تعیین سلامت یا بیماری انسان مهم ترین نقش و جایگاه را دارد، استرس است که با زندگی بشر امروز عجین شده است. پژوهشگران مختلف به شناسایی و معرفی منابع متعدد استرس اقدام کرده اند. عوامل تنش زا می توانند بیرونی یا درونی باشند. ویژگی های مشاغل موجود در جوامع پیچیده، گسترش نقش های متعدد و چندگانه اجتماعی از ویژگی های اختصاصی زندگی صنعتی است که همه را به نوعی تحت سیطره خود قرار داده و بالقوه سلامت (سلامت روانشناختی) و حتی بقای نوع بشر را زیر سوال برده است. اما آنچه در این بین می تواند مایه خوش بینی و امیدواری باشد شیوه های مقابله با استرس است که به عنوان متغیری میانجی، می تواند پیامدهای استرس را تحت تأثیر قرار دهد.

با توجه به مفهوم «مقابله» در فرهنگ لغات علم روانشناسی، دیگر تغییرات و رویدادهای زندگی به خودی خود پیش بینی کننده احتمال بیماری ها نخواهد بود و در این زمینه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند کرد. زیرا در کنار تمام منابع و عوامل تنش زا سطحی از استرس که هر شخص تجربه می کند، به میزان زیادی به توانایی مقابله، نحوه ادراک و قضاوت وی در مورد این عوامل بستگی دارد.راهبردهای مقابله به روشهای آگاهانه ومنطقی مدارابا استرس موجود در زندگی اشاره دارد.

تعریف راهبردهای مقابله ای

تاکنون تعریف متعددی برای مقابله و رفتارهای مقابله ای ارائه شده است که ما در این جا به تعریف مواردی از آن می پردازیم.

لازاروس و فولکمن ،مقابله را چنین تعریف کرده اند: تلاش های رفتاری و شناختی که به طور مداوم در حال تغییرند تا از عهده خواسته های خاص بیرونی یا درونی شخص که ورای منابع و توان وی ارزیابی می شوند، برآیند. براساس این تعریف مقابله عبارت است از:

  • فرآیندی است که پیوسته در حال تغییر است.
  • به طور خودکار انجام نمی شود بلکه الگوی آموخته شده ای برای پاسخگویی به موقعیت تنش زا به شمار می رود.
  • مقابله نیازمند تلاش فرد برای مواجهه با استرس است.

در تعریف دیگری که لازاروس ،از مقابله ارائه می دهد آن را تلاش هایی معرفی می کند که برای مهار، تسلط، کاهش دادن یا به حداقل رساندن تعارض ها خواسته های درونی و محیطی که فراتر از منابع شخص اند، صورت می پذیرد. بنابراین تعریف، مقابله شامل سازش یافتگی با موارد معمولی و مادی نمی شود در این حال علاوه بر آن که اشاره به بعد کنشی و حل مسأله مقابله دارد، تنظیم پاسخ های هیجان نیز مدنظر قرار داده است.

براساس این الگو مقابله دو عملکرد اصلی دارد:

  • متغیر ارتباط موجود بین شخص و محیط (متمرکز بر مسأله).
  • مهار هیجان های تنش زا.

وایت، مقابله را تلاش های فعال برای حل تنیدگی و آفرینش راه حل های کاری برای چالش ها و خواسته های هر مرحله از تحول دانسته و شامل سه مولفه فهم معنای موقعیت مشکل، انجام عمل مناسب (حل مسأله) و داشتن هیجانات قدرتمند می داند.

آقایوسفی ، مقابله را بکار گرفتن راه هایی برای کاهش تنیدگی تجربه شده توسط انسان یا حیوان می داند.

اتکینسون و رفتارهای مقابله ای را روش شخصی می داند که در آن فرد با محیط اجتماعی و فیزیکی خود مواجه شده و به ویژه منابع اش را در مهار تنیدگی به حرکت درمی آورد.

ربر، راهبردهای مقابله ای، راه های هشیار و منطقی برای مواجه شدن با اضطراب های زندگی می داند.

اسکولر، راهبردهای مقابله را به عنوان هر پاسخی به فشارهای روانی موقعیتی که برای جلوگیری ، اجتناب یا کنترل آشفتگی عاطفی صورت می گیرد، تعریف کرده اند.

اغلب مولفین مقابله را تلاش فرد برای کاهش تنیدگی می دانند. برخی از این تلاش ها را هوشیار و منطقی، برخی در جهت تسلط و برخی در جهت اداره و مهار تنیدگی می دانند.

سبک های مقابله

روش های بسیاری برای مقابله با استرس وجود دارد. بسیاری از این روش ها ماهیت روان شناختی دارند. افراد متفاوت با توجه به ویژگی های شخصیتی خود، هر یک روشی برای مقابله با استرس برمی گزینند. برخی سعی می کنند به مشکلات زندگی با دید مثبت بنگرند، بعضی به دنبال حمایت های اجتماعی می گردند و عده ای دیگر از آن می گریزند. بکارگیری راهبردهای مقابله ای مناسب به مردم کمک می کند تا با استرس و تأثیرات ناشی از آن کنار بیایند.

لازاروس و فولکمن ، دو راهبرد عمده برای سبک های مقابله برشمردند:

  • راهبردهای مقابله مسأله مدار: این سبک ها به تلاش هایی در جهت غلبه بر مسأله اشاره دارد، که با واسطه تغییر دادن رفتارهای مداومت بخش مسأله یا تغییر شرایط محیطی صورت می گیرد.
  • راهبردهای مقابله هیجان مدار: این راهبرد به تلاشهایی در کاستن یا کنترل کردن پریشانی هیجانی همراه با موقعیت برمیگردد.

به نظر لازاروس و فولکمن ، راهبردهای مسأله مدار یا عقلانی بیشتر در موقعیت هایی بروز می کند که شخص احساس می کند که می تواند موقعیت را کنترل کرده و تغییر دهد. در حالی که راهبردهای هیجان مدار بیشتر در موقعیت هایی تظاهر پیدا می کند که فرد احساس می کند موقعیت غیر قابل کنترل و تغییر بوده و بایستی آن را تحمل کرد. البته به نظر آن ها در بیشتر موقعیت های فشارزا، هر دو راهبردهای مقابله ای فعال هستند .

به نظر اندلر و پارکر ، راهبردهای مقابله ای را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

راهبرد مسأله مدار

این راهبرد مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعیت تنش زا و پیامدهای احتمالی آن است. افرادی که از این راهبردها استفاده می کنند، تلاش می کنند تا فعالیت های خود را با توجه به اهمیت آن اولویت بندی کنند و با مدیریت زمان به انجام به موقع فعالیت ها مبادرت می ورزند (همان).

راهبرد هیجان مدار

این راهبرد مستلزم یافتن روش هایی برای کنترل هیجان ها و تلاش برای امیدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعیت های تنش زاست و افرادی که از این راهبرد استفاده می کنند ضمن این که بر هیجانات خود کنترل دارند، ممکن است احساساتی چون خشم و ناامیدی را نشان دهند.

راهبرد اجتناب مدار

این راهبرد مستلزم انکار یا کوچک شمردن موقعیت های تنش زاست که افرادی که از این روش استفاده می کنند، هشیارانه تفکرات تنش زا را واپس رانی کرده و تفکرات دیگری را جایگزین آن می کند .

البته افراد برای مقابله با استرس از راهبردهای مقابله ای مختلفی استفاده می کنند، انتخاب راهبردهای مقابله ای مناسب در برابر مقابله ای مناسب در برابر فشار روانی می تواند از تأثیر فشارها بر سلامت فرد کاسته و در نتیجه به سازگاری هر چه بیشتر فرد منجر شود.

دراچ و سامچ، برای طبقه بندی فرآیند مقابله دو رویکرد عمده را عنوان کردند؛ یکی از این رویکردها بر جایگاه تمرکز مقابله، جهت گیری و فعال بودن شخص در پاسخ گویی به عامل تنش زا تأکید دارد. این رویکرد درصدد پاسخ دهی این سوال است که آیا شخص می تواند به مسئله نزدیک شود؟ و به طور فعال کوشش کند تا آن را حل کند، یا از آن اجتناب می کند که بیشتر بر مهار هیجانات مرتبط با آن متمرکز است. در رویکرد دوم بر سبک مقابله تأکید می شود، در این رویکرد بر مسأله پرداخته می شود که آیا فرد با استفاده از روش های شناختی با رویدادهای تنش زا مواجهه می شود، یا از روش های رفتاری استفاده می کند. با ترکیب این دو رویکرد مفهوم منسجم تری خواهیم یافت. یعنی می توان جهت گیری فرد نسبت به عامل تنش زا را در نظر گرفت و مقابله را به دو حیطه اجتنابی و گرایشی تقسیم کرد. هر کدام از این دو حیطه شامل طبقاتی است که منعکس کننده مقابله رفتاری یا شناختی است، که بر مبنای آن به مهارت در چهار نوع اساسی فرآیند مقابله، دسترسی خواهیم داشت.

این موارد عبارتند از: مقابله شناختی- گرایشی، مقابله شناختی- اجتنابی، مقابله رفتاری- اجتنابی، مقابله رفتاری- گرایشی.

مقابله شناختی- گرایشی: عبارت است از تجزیه و تحلیل شناختی و ارزیابی مجدد موقعیت تنش زا. پذیرش مسئولیت و خویشتنداری، فرآیندهای شناختی مواردی نظیر؛ توجه به جنبه ای از موقعیت در هنگام رویارویی با مشکل، بهره گیری از تجربیات گذشته، پذیرش واقعی بودن موقعیت و در عین حال بازسازی و ساماندهی مجدد آن، برای یافتن پاسخی مطلوب را شامل می شود.

مقابله رفتاری- گرایشی: شامل جستجوی راهنمایی و حمایت و بکارگیری روش های مناسب از طریق مقابله مبتنی بر حل مسأله در رویارویی مستقیم با یک رویداد و پیامدهای آن است.

مقابله شناختی- اجتنابی: پاسخ هایی را دربرمی گیرد که هدف آن انکار یا به حداقل رساندن آسیب های یک بحران یا پیامد آن است. با این که شخص موقعیت را هماهنگونه که وجود دارد می پذیرد اما آن را تغییر ناپذیر فرض می کند.

مقابله رفتاری- اجتنابی: شامل رفتارهای جایگزین است، به این نحو که شخص سعی می کند در فعالیت های جدید درگیر شود و آن فعالیت ها را به عنوان جایگزین اقدامات ناشی از بحران ها کند و منابع ارضای جدیدی را ابداع کرده و جایگزین منابع قبلی کند. این روش مواردی از قبیل برون ریزی کامل احساس یأس و خشم، انجام رفتارهایی که ممکن است به طور موقت تنش را کاهش دهد، مانند مصرف داروی آرامبخش، روی آوردن به الکل و مواد مخدر را شامل می شود.

اگرچه بیشتر از راهبردهای خاصی برای موقعیت های معینی استفاده می کنیم اما رفتار مقابله ای متمرکز بر مسأله در مورد حوادثی که فراتر از توانایی و کنترل ما نیستند، بهتر عمل می کنند اما در موقعیت های دیگری که می دانیم عملکرد اثر مفیدی را به وجود نخواهد آورد یا حتی ممکن است موقعیت و مشکل را بدتر سازد، ترجیح می دهیم از رفتارهای مقابله ای متمرکز بر هیجان استفاده کنیم .

لازاروس و فولکمن ، طی بررسی و تحلیل عاملی روی پرسش های مقیاس راه های مقابله با چند سبک مقابله دست یافتند که عبارتند از:

  1. رویارویی (ایستادگی برای جنگیدن برای آنچه خواهان آنند).
  2. دوری جویی گویی که اتفاقی نیفتاده است.
  3. خویشتن داری (ممانعت از این که دیگران در جریان آنچه که اتفاق افتاده قرار گیرند).
  4. جستجوی حمایت اجتماعی (پذیرش همدردی دیگران در مورد آنچه اتفاق افتاده است).
  5. مسئولیت پذیری
  6. گریز- اجتناب (آرزوی این که زودتر این موقعیت تمام شود یا به نوعی ناپدید شود).
  7. حل مدبرانه مسأله
  8. ارزیابی مجدد مثبت.

منبع

سیده آزاده باقرزاده(1392)، کیفیت زندگی بیماران دچار ضایعه نخاعی ومراقبان آنها،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه شهیدمدنی آذربایجان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0