دیدگاه های نظری اضطراب

دیدگاه فرهنگی- اجتماعی

پژوهش ها و بررسی های زیادی نشان داده اند که فراوانی هراس ها و اختلال های اضطرابی تعمیم یافته، بیشتر در کسانی شیوع دارد که با فشارها و موقعیت های خطرناک اجتماعی مواجه هستند. نتیجه این مطالعات نشان می دهد که در محیط های تهدیدآمیز، افراد احساس تنش گسترده، نگرانی، برانگیختگی و بی قراری می کنند و حتی در این محیط ها، اختلال های خواب که مشخص کننده اضطراب تعمیم یافته است، بیشتر دیده می شود.

  همچنین بررسی هایی که در کشورهایی نظیر ژاپن، انگلستان، کانادا، لهستان، هندوستان و تایلند شده، نشان می دهد که جنگ، اختناق، دگرگونی های سیاسی و صنعتی و نیز رخدادهای ملی و امثال آن، افزایش اضطراب در بین مردم را پی دارد.

دیدگاه زیست شناختی

گرچه هیچ علت مشخصی برای اختلالات اضطرابی ساخته نشده است. اما به نظر می رسد علل زیستی در ایجاد آن ها نقش داشته باشد. محققان درصدد کشف چگونگی تأثیر این داروها در بعضی قسمت های مغز هستند. موضع دیگری که بر اهمیت عوامل زیستی اشاره دارد وجود شواهدی است که نقش وراثت را در اختلالات اضطرابی تأیید می کنند. مثلاً هماهنگی بالایی که بین دوقلوهای یک تخمکی از نظر ابتلا به اختلالات ملاحظه می شود، ممکن است حاکی از یک ترکیب ژنتیکی به عنوان علت اختلاتل باشد. همچنین دستگاه عصبی افراد مبتلابه اختلالات اضطرابی به ویژه نسبت به محرک ها حساس تر است. این موضوع ممکن است ناشی از یک آمادگی ژنتیکی خاص باشد.

دیدگاه شناختی نگر

بیشتر نظریه پردازان شناختی نگر« باورهای سازش نایافته» را ریشه اختلال های اضطرابی می دانند. بِک و الیس نظریه های شناختی را به قلمرو روان شناختی گسترش دادند. این نظریه ها، فرایندهای شناختی را به منزله محور اصلی رفتار، فکر و هیجان تلقی کردند. الیس معتقد بود پاره ای از افراد باورهای بنیادی غیر منطقی دارند که بر چگونگی تفسیر آن ها از رویدادها مؤثر است و واکنش های هیجانی نامتناسبی را در پی دارد. به نظر او، بیشتر کسانی که از اختلال اضطرابی تعمیم یافته رنج می برند، چنین باورهایی دارند.

در نظریه شناختی مشابهی،«بک» اظهار می کند که افراد مبتلا به اختلال اضطرابی تعمیم یافته، باورهای غیر واقع نگر پنهان یا نهفته ای دارند که احساس خطر قریب الوقوع را در آن ها پدید می آورد.

دیدگاه رفتاری نگر

به نظر رفتاری نگرها، تمامی رفتارها از جمله رفتارهای اضطرابی، اکتسابی هستند؛ یعنی از راه شرطی شدن کلاسیک، شرطی سازی کنشی- ابزاری، مشاهده، تقلید یا الگوبرداری و یادگیری اجتنابی فرا گرفته می شوند. بنابراین، اضطراب واکنش شرطی در برابر محیطی خاص است که برای مثال ممکن است شخص با تقلید واکنش های اضطرابی والدین خود، واکنش درونی اضطراب را یاد بگیرد.

دیدگاه های انسانی نگر و هستی نگر

نظریه پردازان انسانی نگر و هستی نگر بر این باورند که هراس و اختلال های اضطرابی تعمیم یافته مانند هر اختلال روانی دیگر، هنگامی بروز می کنند که افراد خود را صادقانه موردنظر و پذیرش قرار نمی دهند و در عوض به انکار و تغییر افکار، هیجان ها و رفتار خود می پردازند. این موضع گیری های دفاعی، در نهایت آن ها را به اضطراب مفرط می اندازد. راجرز عقیده دارد که اگر افراد نتوانند در خلال کودکی «توجه مثبت بی قید و شرط» را از افرادی که برای آن ها معنادار هستند دریافت کنند، یک شیوه کنش وری دفاعی در ایشان گسترش می یابد و دیدگاهی انتقادی راجع به خود در پیش می گیرند. به کار بردن این گونه مکانیزم های دفاعی، موجب می شود که آن ها فقط جزئاً به احساسات مثبت درباره خویشتن برسند و به اغتشاش فکری و اضطراب گسترده ای دچار شوند که از احساس تهدیدشدگی همیشگی ناشی می گردد.

دیدگاه روان پویایی

نظریه پردازان روان پویایی معتقدند که تعیین کننده های عمده اضطراب درون فردی انگیزه های ناخوداگاه است. آن ها بر این باورند که وقتی ایگو در معرض خواسته های محیطی افراطی قرار می گیرد، یا وقتی در نظام اید، ایگو و سوپر ایگو تنش وجود دارد، اضطراب تجربه می شود. اضطراب واکنش هشدار دهنده ای تعبیر می شود و وقتی بروز می کند که شخص مورد تهدید قرار می گیرد. در این که فرد چگونه با هشدار اضطراب انطباق حاصل می کند به شدت آن جریانی آن جریانی که آن را ایجاد می کند و شخصیت فردی که به هشدار پاسخ می دهند، بستگی دارد. ویژگی های متمایز کننده اضطراب آن است که در غیاب منبع خطر شناخته شده، به طور مرتب هشداری به صدا در می آید، خطری وجود دارد اما احساس مبهم از نظر پنهان است.

تیموری، ناهید(1394)، نقش واسطه ای نظم جویی شناختی  هیجان در رابطه با استرس و اضطراب  با سلامت روان زنان متأهل، پایان نامه کارشناسی ارشد  روانشناسی بالینی، دانشگاه خوارزمی.

از فروشگاه بوبوک دیدن فرمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0