دیدگاه شناختی پرخاشگری

رفتارگرایی تا اواخر سال 1950 گسترش بسیاری یافته و براین باور بود، مشکلات روان شناختی ناشی از رویدادهای محیطی و یادگیری ناقص می باشد. اما در دهه 1950 بسیاری از محققان دریافتند، رفتارگرایی نمی تواند پاسخگوی همه مشکلات روان شناختی از جمله افسردگی باشد. این نارضایتی عرصه را برای دیدگاه شناختی فراهم ساخت . دیدگاه شناختی علت مشکلات روان شناختی انسان را بر عکس رفتار گرایان ناشی از عوامل محیطی نمی داند، بلکه تصورات و تعبیر و تفسیرهایی که فرد از رویدادهای محیطی دارد، علت همه مشکلات روان شناختی می داند. به دیگر سخن در دیدگاه شناختی رویدادهای استرس آفرین چندان مهم نمی باشند، تعبیر و تفسیرهایی که افراد از رویدادهای استرس آفرین دارند، نقش مؤثری در تعیین رفتارهای آنها نسبت به آن رویدادها دارد .بعد از این که دیدگاه شناختی در دهه 1950 پا به میدان روان شناسی گذاشت، محققان شناختی تحقیقات متعددی در زمینه های مختلف از جمله افسردگی، اضطراب، خشم و اختلالات شخصیت انجام دادند و امروزه بسیاری از محققان بر این باورند این دیدگاه در درمان بسیاری از اختلالات هیجانی مانند اضطراب، افسردگی و خشم شدید نقش مؤثری دارد .

نظریه دیگری که معتقد است، فرایندهای شناختی نقش به سزایی در تعیین رفتارهای پرخاشگرانه دارد، نظریه اسناد می باشد. این نظریه بر این باور است، قصد و نیت دیگران نقش مؤثری در ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه دارد. به عبارت دیگر زمانیکه افراد اعمال مبهم دیگران را به صورت؛قصد بد دریافت می دارند در مقایسه با زمانیکه همان اعمال را به صورت ؛ قصد خوب  دریافت می دارند، واکنش های پرخاشگرانه بیشتری از خود نشان می دهند . محققان ؛ قصد بد را به عنوان سو گیریهای خصمانه  نامگذاری کردند و بر این باورند این نوع سوگیریها، رفتارهای پرخاشگرانه را افزایش می دهد. از جمله محققانی که در این زمینه تحقیقات دامنه داری انجام دادند، کوی، دوج  و مورخی از اسکارتس می باشد.این محققان در تحقیقات خود روی گروهی از دانش آموزان مشاهده نمودند، دانش آموزانی که قصد ونیت رفتارهای دیگران را خصمانه توصیف کردند، واکنش های پرخاشگرانه بیشتری از خود نشان دادند.

همین محققان سو گیری اسنادی خصمانه را در ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه در گروهی از کودکان مورد بررسی قرار دادند. محققان در ابتدا اسنادهایی که کودکان نسبت به دیگران داشتند مورد اندازه گیری قرار دادند سپس رفتارشان را در حالیکه با کودکان دیگر مشغول بازی بودند مشاهده نمودند، نتایج این تحقیق نشان داد، کودکانی که سو گیری اسنادی خصمانه داشتند، تمایلات بیشتری جهت ابراز رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان دادند. در مجموع اسنادهایی که افراد به علل رفتارهای دیگران می دهند، نقش اساسی و تعیین کننده در پاسخ هایشان نسبت به رفتارهای دیگران دارد. تمام یافته های فوق در دیدگاه شناختی بیانگر این واقعیت است، افراد وقتی توسط کسان دیگر برانگیخته یا عصبانی می شوند، به طور خود مختار و بدون اراده به آنچه که دریافت کردند پاسخ نمی دهند. بلکه واکنش افراد به تعبیر و تفسیرهایی بستگی دارد که درباره رفتار دیگران دارند. بنابر این رفتارهای افراد نسبت به دیگران به قدر زیادی توسط افکارشان نسبت به آنها تعیین می شود.

دیدگاه شناختی , رفتاری

دیدگاه شناختی , رفتاری ریشه در مکتب رفتارگرایی دارد و از پژوهش درباره جریانهای شناختی سرچشمه گرفته است. رفتارگرایان مانند واتسون، اسکینر، ثرندایک و طرفداران اولیه این دیدگاه، در بررسی های خود نقش فرایندهای شناختی مانند انتظارات، تفکر، حل مسأله را نادیده گرفتند. آنان بر این باور بودند، از آنجا که این نوع موضوعات را نمی توان به طور مستقیم مشاهده نمود، بنابر این قابل بررسی نمی باشند. اما بسیاری از محققانی که نخست خط رفتارگرایی داشتند،در بررسی های خود به این نتیجه رسیدند نمی توان بدون توجه به فرایندهای شناختی، به بررسی رفتارها پرداخت. دانشمندانی مانند لازاروس، بندورا ، تولمن؛معتقدند، یادگیری، نگهداری و حذف رفتارها از طریق نظام هایی که در آن رویدادهای بیرونی و فرایندهای شناختی بر یکدیگر تعامل دارند، صورت می گیرد.

تأکید این محققان بر تعامل بین عوامل محیطی و فرایندهای شناختی در بررسی رفتار، موجبات پدید آیی دیدگاه شناختی ـ رفتاری را فراهم نموده است.درمانگران شناختی , رفتاری ؛روزنهان و سلیگمن،  همانند محققان شناختی بر این باورند، تفکر غیر منطقی و خود گوئیهای مخرب، سرچشمه همه مشکلات روان شناختی می باشد. اما بر خلاف محققان شناختی وروانکاوان، بیشتر از فنون رفتاری سازمان یافته در تغییر رفتارهای غیر انطباقی استفاده می کنند.به بیان بهتر در این دیدگاه همانطوری که هاوتون و همکاران ،او اعتقاد دارند، نخست به درمانجو کمک می شود تا الگوهای تفکر تحریف شده و رفتارهای ناکار آمد خود را تشخیص دهد و سپس برای این که درمانجو بتواند افکار تحریف شده و رفتارهای ناکارآمد خود را تغییر دهد، از بحث های منظم و تکالیف رفتاری دقیقاً سازمان یافته، استفاده می شود. بنابر این ، این دیدگاه هم بر فنون رفتاری و هم بر فرایندهای شناختی تأکید می ورزد.

به طوری که افکار ناکارآمد شناسایی می شوند، به طور عملیاتی تعریف می شوند و از فنون رفتاری برای تغییر آن استفاده می شود. و در نهایت نتیجه درمان به کمک معیارهای پایا و عینی مورد ارزیابی قرار می گیرد.دیدگاه شناختی , رفتاری هم بر بازسازی شناختی و هم بر آموزش مهارتهای مقابله ای به منظور رسیدن به خود یاری تأکید می ورزد. به عبارت دیگر این دیدگاه از یک سو معتقد به روشهای رفتاری از جمله آرامش عضلانی، حساسیت زدایی منظم، مهارتهای اجتماعی، تقویت کننده های مثبت می باشد و ازدیگر سو بر این باور است، فرایندهای شناختی مانند انتظارات، طرحواره ها، افکار خودآیند، خودگویی های مثبت، بازسازی ذهنی، نامگذاری شناختی، انتظار کارآمد، احساس کفایت، نقش برجسته ای در تغییر رفتاردارد .در مجموع درمان گران شناختی , رفتاری با استفاده از خط سیر درمانگران رفتاری سعی می کنند، با تغییر در ساختار شناختی، رفتارهای ناسازگارانه درمانجویان را اصلاح نمایند. به عبارت دیگر درمانگران شناختی با استفاده از روشهای رفتاری مانند ایفای نقش، آرامش عضلانی و مهارتهای اجتماعی از جمله قدرت ابراز وجود، بازسازی های ذهنی، نظارت شخصی، تمرین رفتاری، الگوبرداری و تمرین خیالی، رفتارهایی که با شناختهای مخرب ارتباط دارند شناسایی و با تغییر ساختارهای شناختی، آن رفتارها را کنترل نمایند.

تفاوتهای جنسیتی در رفتارهای پرخاشگرانه

آیا مردان در مقایسه با زنان پرخاشگرتر هستند؟ آیا وجود جرمهای بیشتر در مردان دلالت بر این واقعیت دارد که مردان نسبت به زنان پرخاشگرتر هستند؟ تحقیقاتی که استیفون  و فالگی، در این زمینه انجام دادند، نتایج ذیل را مبرهن ساختند :

  • مردان در مقایسه با زنان پرخاشگری آشکار و بدنی بیشتری از خود نشان می دهند و زنان در مقایسه با مردان پرخاشگری کلامی بیشتری دارند.
  • نگرش مردان و زنان در رابطه با رفتارهای پرخاشگرانه متفاوت است. به طوری که مردان در مقایسه با زنان در انجام دادن رفتارهای پرخاشگرانه از اضطراب و احساس گناه کمتری برخوردارند. در حالی که زنان در رابطه با رفتارهای پرخاشگرانه، بیشتر احساس تهدید در رابطه با امنیت خود می کنند.
  • هر دو جنس در مقابل تند خویی های مردان بیشتر پرخاشگرتر می شوند تا در مقابل تندخویی های زنان.

هم چنین این دو محقق یادآور شدند، تفاوتهای جنسی در پرخاشگری، به عوامل ژنتیکی، باورهای فرهنگی و تفاوت قدرت بدنی دو جنس مربوط می شود.  مردان در مقایسه با زنان به علت داشتن :

  • کروموزم جنسی y
  • قدرت بدنی بیشتر
  • باور فرهنگی و اجتماعی سهل تر بیشتر دست به رفتارهای پرخاشگرانه می زنند.

استنگور، در تحقیقات خود نشان داد، مردان به دو دلیل عمده در مقایسه با زنان رفتارهای پرخاشگرانه بیشتری دارند :

اول این که مردان به علت هورمونهای جنسی مردانه مانند آندروژنها، قدرت بدنی بیشتری دارند. که این مهم , قدرت بدنی,نقش به سزایی در رفتارهای پرخاشگرانه دارد.دوم این که رفتار پرخاشگرانه مردان در مقایسه با رفتارهای پرخاشگرانه زنان بیشتر از سوی اجتماع مورد اغماض قرار می گیرد و این مهم از دوران کودکی به بعد قابل ملاحظه می باشد.یک یافته همگرا با تحقیقات استنگور و بارون توسط دکارد و دوج،  پری و ویس،  انجام گرفت. این محققان در تحقیقات خود روشن ساختند، پسران به سه دلیل عمده بیشتر از دختران در تعامل های خانوادگی دست به رفتارهای پرخاشگرانه می زنند :

  • اول این که پسران در مقایسه با دختران بیشتر از سوی والدین خود به خاطر رفتارهای پرخاشگرانه شان تنبیه می شوند. که این مهم باعث می گردد، همین شیوه و راهبرد را در رابطه با دیگران داشته باشند.
  • دوم این که پاره ای از والدین حساسیت بیشتری به رفتارهای پرخاشگرانه دختران دارند در حالی که همین رفتارها را پسران داشته باشند، با بی اعتنایی از کنار آن می گذرند و آن را جدی نمی گیرند.
  • سوم این که پسران در مقایسه با دختران در مورد رفتارهای پرخاشگرانه خود کمتر احساس گناهمی کنند و انتظار دارند به خاطر رفتارهای پرخاشگرانه مورد سرزنش والدین واقع نشوند.

بسیاری از محققان براین باورند، گرچه عوامل ژنتیکی، قدرت بدنی و باورهای فرهنگی مربوط به دو جنس در ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه زنان و مردان نقش مؤثری دارند، اما دامنه تفاوتهای جنسی صرفاً در این مسائل خلاصه نمی شود. چرا که این مسائل می توانند با تغییراتی که در اجتماع ایجاد می شود، دگرگون شوند. مثلاً اگر تصورات قالبی مربوط به نرینگی و مادینگی در جامعه تغییر یابد، قطعاً تفاوتهای جنسی در رفتارهای پرخاشگرانه هم کاهش می یابد، و برعکس چنانچه چنین تصورات قالبی در جامعه وجود داشته باشد، تفاوتهای موجود بین دو جنس در مورد رفتارهای پرخاشگرانه افزایش می یابد.

منبع

نظم آرا،زهرا(1394)، مقایسه میزان باورهای مذهبی، پرخاشگری و سازگاری در دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0