خود شکوفایی

انسان نیز مانند سایر موجودات طبیعی از استعدادهای ذاتی و غیرذاتی برخوردار است. افراد بشر از آن نظر که افراد نوع واحدند، استعداد ها و کمالات مشابهی دارند و از آن نظر که تفاوت هایی از لحاظ استعداد در آن ها است، هر دسته استعدادهایی دارند که باید به فعلیت برسانند که دیگران آن ها را ندارند، لذا تک تک افراد رسالتی دارند، نوع بشر نیز رسالتی دارد، رسالت افراد، پیشرفت و تکامل فرداست از راه خود شکوفا کردن تمام استعدادهای ذاتی، و رسالت نوع، پیشرفت و تکامل نوع است از راه شکوفا کردن تمام استعداد های نوع ؛ استعداد های غیر ذاتی. در انسان امکان فعلیت همزمان هر دو دسته استعدادها وجود دارد. با این تفاوت که فعلیت یافتن استعدادهای غیر ذاتی، زمینه ساز و مساعد فعلیت استعدادهای ذاتی است. هدف از زندگی شکوفا شدن تمام استعدادهای بالقوه انسان و رسیدن به کمال است.

تلاش برای حصول سطح پیشرفته کمال و تحقق بخشیدن یا از قوه به فعل رساندن تمامی استعدادهای بالقوه آدمی امری ضروری است و جزئی از سلامت روان محسوب می شود. به نظر او، برای داشتن شخصیتی سالم، نداشتن بیماری عاطفی کافی نیست، بلکه تنها نخستین گام ضروری به سوی رشد و کمال محسوب می شود و انسان پس از این گام راهی دراز در پیش دارد.

تعریف خودشکوفایی

خود شکوفایی یعنی حداکثر تحقق و رضایت خاطر از استعدادها، امکانات و توانایی های فردی. نویسندگان متعددی کوشیده اند تا به تعریف و توصیف فرد خودشکوفا بپردازند. کومپس و اسنیکس، در تعریف فرد خود شکوفا به ویژگیهای یک فرد خود بنده اشاره می کنند. طبق این تعریف فر د خود شکوفا فردی است که به خود بسندگی رسیده باشد. فرد خود بسنده برداشت مثبتی از دیگران دارد. این افراد دارای خود انگاره مثبتی هستند و به پذیرش خود رسیده اند. همچنین فرد خود بسنده فردی است که دیگران را نیز می پذیرد.

به علاوه فرد خود بنده از تمامی ادراکات خود آگاه است و قادر است که تمام ادراکات خود را بدون تحریف بپذیرد. از نقطه نظر رفتار گرایی فرد خود بنده از طریق رفتار کارآمد مشخص می شود. از این رو این افراد اسیر رفتارهای دفاعی خود نیستند و دارای گشودگی به سوی تجربه هستند. این افراد خود انگیخته و خلاق هستند و به دلیل داشتن احساسات ایمن می توانند فرصتها، تجربه ها وکنکاشهای فراوانی داشته باشند. این افراد دارای احساس ایمن بوده و دیگران را می پذیرند. آن ها قادرند کارکرد مستقلی داشته و احساسات، باورها و نگرش های هدایت کننده ی رفتار خود را بشناسند. در نهایت انسان خود بسنده فردی مهربان است. این افراد می توانند از روی عطوفت با دیگران رابطه برقرار کنند نه از سر خصومت و ترس. در بخش پیرامون تمایل به خود شکوفایی، راجرز میگویدکه تمایل به خود شکوفایی ازطریق رشدوانگیزش متمایز شدن، استقلال و مسئولیت شخصی تجلی پیدا میکند.برداشت راجرز از انسان برخوردار از کارکرد کامل مشابه مفهوم انسان خود بسنده ی مطرح شده از سوی کومپس و اسنیکس است.راجرز برای انسان برخوردار از کارکرد کامل سه ویژگی قائل است:

  • این افراد گشوده به سوی تجربه هستند و بتمامی محرک های درونی و بیرونی توجه دارند. آنان نیازمند رفتار دفاعی نیستند وکاملا از خود ومحیط آگاهند.این افراد احساس های مثبت و مفنی را بدون سرکوب کردن آنها تجربه میکنند.
  • انسان برخوردار از کارکرد کامل دارای تجربه وجودی است. تمامی لحظات برای آن ها تجربه ای جدید است و زندگی برای آن ها ثابت نیست، بلکه سیال است. این افراد دائما در حال تغییر بوده و منعطف و سازگارند.
  • انسان برخوردار از کارکرد کامل ارگانیسم خود را به عنوان وسیله ای ارزشمند و قابل اعتماد برای اقدام به رضایت بخش ترین رفتارها در هر لحظه از زندگی در نظر می گیرد. رفتار این افراد از درون هدایت می شود و دارای کانون کنترل درونی هستند. از آنجائیکه این افراد به روی تمامی تجارب گشوده هستند لذا نسبت به تمامی رفتارهای خود آگاهند از دیدگاه راجرز انسانن خود شکوفا دارای ویژگی های فوق الذکر می باشد .

ارل کلی، می کوشد تا انسان برخوردار از کارکرد کامل را با اصطلاح مشابهی توصیف کند. از دیدگاه وی، چنین انسانی در مورد خود مثبت می اندیشد و با آگاهی از محدودیت های خود نیز احساس شایستگی و توانمندی می کند. این افراد در مورد دیگران نیز مثبت می اندیشند و به اهمیت خود به عنوان فرصتی برای رشد خود واقف اند. انسان برخوردار از کارکرد کامل به جای هدایت شدن از جانب مقتضیات بیرونی از طریق ارزش های انسانی هدایت می شود. این افراد خلاق اند. یکی از ویژگی های انسان برخوردار از کارکرد کامل که به وسیله ی راجرز و یا کومپس واسینکس به آن اشاره نشده ،آن است که این افراد اشتباهات خود را بعنوان فرصتی برای یادگیری و بهره برداری مثبت از آن تلقی میکنند .

دیدگاه برخی روان شناسان در مورد خود شکوفایی

دیدگاه آلپورت ؛ انسان بالغ

از دیدگاه آلپورت، انگیزه شخصیت سالم اهداف و برنامه های آینده اوست. داشتن مقاصد دراز مدت ؛ که سرانجام به طور کامل به دست نمی آیند، سنجیده و آگاه، شخصیت سالم را از شخصیت بیمار متمایز می کند و بهترین راهنما برای فهم رفتار کنونی انسان است. ماهیت ارادی شخصیت سالم، یعنی تلاش برای آینده، به کل شخصیت آدمی یگانگی و یکپارچگی می بخشد. روان نژندها مقاصد دراز مدت ندارند و شخصیت شان در نظام های جزئی نامربوط و عاری از نیرویی یگانه ساز تباه می شود.

ماهیت ارادی شخصیت فایده دیگری هم دارد که همانا افزایش سطح تنش فرد است. انسان های سالم نیاز مداومی به تنوع و احساس  و درگیری تازه دارند و تنها از راه اهمین تجربه ها و فعالیت های تنش زا است که فرد می تواند به خود ببالد. افراد سالم و خود شکوفا فعالانه در پی اهداف و امیدها و رویاهای خویش هستند و رهنمون زندگیشان معنا جویی و ایثار و حسن تعهد است. تعقیب هدف هیچ گاه پایان نمی پذیرد. اگر هدفی را باید کنار گذاشت، باید بی درنگ انگیزه­ی نوینی آفرید. افراد سالم به آینده می اندیشند و در آینده زندگی می کنند .

آلپورت اصطلاح  انسان بالیده ، برای بیان مفهوم شخصیت سالم و خود شکوفا استفاده می کند. به عقیده ی او، این گونه اشخاص از خود گسترش یافته و خود شناسی بالایی برخوردارند. آنان خود را می پذیرند، بنابراین از امنیت عاطفی برخوردارند، ادراک واقع بینانه­ای از دنیای اطراف خود دارند، می توانند با دیگران ارتباطی صمیمانه بر قرار کنند. علاوه بر این، آنان از فلسفه زندگی یکپارچه ای برخورداند که زندگیشان را به سوی اهداف آینده هدایت می کند. آنان همچنین می خواهند در راه تلاش برای ارضای انگیزه های شان به عالی ترین سطوح مهارت و شایستگی دست یابند و کارشان را به بهترین نحو ممکن به انجام برسانند .

دیدگاه راجرز ؛ انسان با کنش کامل

راجرز ، در بیان دیدگاهش نسبت به شخصیت سالم، گرایش و انگیزه ی اصلی انسان را خود شکوفایی می داند. او معتقد است که ارگانیستم انسان فقط یک گرایش اساسی دارد و آن هم عبارت است از تحقق بخشیدن به خویستن و حفظ، تداوم و تقویت آن. به نظر او خود شکوفایی گرایش ارگانیسم به رشد و تکامل یافتن از یک وضع ساده به یک سازمان پیچیده، از اتکا به استقلال، از قالبی بودن به انعطاف پذیری، تغییر، تحول و آزادی بیان و عمل است. نکته مهمی را که در تلقی راجرز از شخصیتت سالم باید پیش روی داشت، این است که شخصیت سالم روند است، نه حالت بودن، مسیر است و نه مقصد. تحقق خود پیش می رود، هیچ گاه پایان نمی پذیرد و وضعیتی ایستا ندارد. دومین نکته ی تحقق خود این است که روندی دشوار و گاه دردناک است. مستلزم آزمون پیوسته و گسترش و انگیزش همه ی توانایی ها و استعدادهای شخصی است. سومین نکته این است که، کسانی که به تحقق خود می پردازند، به راستی خود شان هستند و خود را پشت نقاب ها پنهان نمی کنند و به آنچه نیستند تظاهر نمی کنند یا در برابر بخشی از خود سپر نمی گیرند .

دیدگاه مازلو ؛ انسان خود شکوفا

 بنظر مازلو، همه ی انسان ها با نیازهای شبه غریزی به دنیا می آیند. این نیازهای مشترک، انگیزه ی رشد و کمال و تحقق خود قرار می گیرند و انسان را به تبدیل شدن به آنچه در توان اوست فرا می خوانند. بدین ترتیب، استعداد بالقوه برای کمال و سلامت روان از بدو تولد وجود دارد. اما اینکه استعداد بالقوه ی آدمی تحقق یا فعلیت می یابد یا نه، به نیروهای فردی و اجتماعی بستگی دارد که تحقق خود را می پرورد یا باز می دارد.

او تاکید می کرد که هر چند تجربه های تاسف انگیز دوران کودکی می تواند بر شخص تاثیر بگذارد، اما آدمی قربانی درمان ناپذیر این تجربه ها نیست. می توان دگرگون شد، کمال یافت و به سطوح عالی سلامت روان رسید . مازلو نظریه ی خود را در مورد سلسله نیازها مطرح کرد و معتقد بود شرایط اولیه دست یافتن به تحقق خود ؛ خود شکوفایی ارضای چهار نیازی است که در سطوح پایین تر این سلسله مراتب قرار گرفته اند و به ترتیب عبارتند از:

  •  نیازهای جسمانی ،
  •  نیازهای ایمنی،
  •  نیازهای محبت
  •  احساس تعلق .

 اگر همه ی این نیازها برآورده شوند، آن گاه انسان بسوی عالی ترین نیاز یعنی نیاز به خود شکوفایی روی می آورد. خود شکوفایی را میتوان کمال عالی و کاربرد همه ی توانایی ها و متحقق ساختن تمامی خصایص و قابلیت های خود دانست .مازلو، انگیزه ی افراد خواستار تحقق خود را  فرا انگیزش  نامید. او معتقد بود فراانگیزش این افراد این است که انسانی کامل باشند و به تمامی آنچه استعداد بالقوه اش را دارند، تبدیل شوند. او فهرستی از فرانیازها را مطرح کرد که ظاهرا حالت های کمال یا اهدافی هستند که خواستاران خود شکوفایی به سوی آن ها پیش می روند و ان هار ا ارزش های هستی خواند.

این ارزش های هستنی عبارتند از: حقیقت، نیکی، زیبایی، یگانگی، فراروی از دوگانگی، سرزندگی، یکتایی، کمال، ضرورت، تکمیل، عدالت، نظم، سادگی، استغنا، تمامیت، بی تکاپویی، بازیگوشی، خود کفایی و پرمعنایی. مازلو معتقد بود ناکامی در ارضای فرانیازها، فراآسیبی  را به دنبال می آورد. فرآسیبی مرضی بی شکل است که خود را با احساس ناتوانی، تنهایی، بی معنایی، افسردگی و ناامیدی نشان می دهد . به نظر مازلو، شرط مهم دیگر دست یافتن به تحقق خود سن است. ظاهرا خواستاران تحقق خود، میانسال یا سالخورده اند. جوانان نمی توانند کاملا خواستار خود شکوفایی باشند، اما می توانند  ، به سوی خود شکوفایی پیش بروند و از خود ویژگی هایی نشان دهند که حاکی از توجه به بلوغ و سلامت روان باشد .

انسان های خود شکوفا درک بهتری از واقعیت دارند و آسانتر می توانند با آن ارتباط بر قرار کنند، نقاط ضعف و قدرت خویش را بدون شکوه و نگرانی می پذیرند و در برابر عیب های افرادی که می شناسند و کلا در برابر نقاط ضعف نوع بشر، شکیبا هستند، خود انگیخته، ساده، و طبیعی هستند، به مسائل بیرون از خودشان توجه دارند، در حقیقت آن ها بیشتر مسلئه مدار هستند تا خود مدار، به دیگران اتکا نمی کنند و خلوت و تنهایی را ترجیح می دهند، خود کفا هستند و استقلال و کنش مستقل آن ها از محیط و اجتماعی که در آن به سر می برند، آن ها را در برابر بحران ها و محرومیت ها مقاوم و آسیب ناپذیر می سازد، توانایی آن را دارند که تجربه های خاص  که اغلب کوچک و جزئی و جزو فعالیت های روزانه و رویدادهای معمولی هستند، را بدون توجه به اینکه تکرار شده  باشند یا نه، با احساس وجد و احترام و شگفتی تحسین می کنند، گاه وجود و سرور حیرتی عمیق و چیره گر نظیر تجربه های ژرف دینی را تجربه می کنند. نسبت به همه ی انسان ها عمیقا احساس همدلی و محبت دارند، روابط میان فردی عمیقی دارند، به عمیق ترین مفهوم ممکن مردم گرا هستند، آشکارا وسیله را از هدف، خیر و شر و درست و نادرست را از هم تمیز می دهند، شوخ طبعی فلسفی و غیر خصمانه ای دارند، اصیل، خلاق وبدعت گرند، خود کفا و مستقل هستند و به خوبی می توانند برای تفکر و عمل به شیوه های معین، در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت کنند و جدایی درونی و دوری و برکناری خود را از فرهنگی که رشته هدایت آن بیشتر در دست دیگران است تا خودشان، حفظ کنند .

منبع

احمدی،ناصر(1390)، رابطه بين تصويرذهني از خدا و خود شکوفايي با اضطراب مرگ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0